نمایش، محیطزیست و دریاچهای مملو از زباله
دریاچه زریبار شاید نسبت به سالهای گذشته کمی پرآبتر شده باشد؛ اما با وجود تأکید هر ساله هنرمندانش مبنی بر آلودگی و زبالههایش، کماکان محلی برای زبالههاست. انفعال تئاترهای خیابانی نمیتواند نجاتبخش دریاچه زیبای غرب کشور باشد.
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
محیطزیست همواره یک پای ثابت جشنواره تئاتر خیابانی مریوان بوده و به احتمال قوی هم خواهد بود. ویژگی زیستبومی مریوان به گونهای است که برای عمومیت مردم مریوان این موضوع همواره حاد و قابلتأمل است. محیطزیست بخشی از زندگی روزانه مریوان است. یک دریاچه آبشیرین که به نسبت دیگر تالابهای کشور وضعیت آبی بهتری دارد و خطر خشک شدن کمتر تهدیدش میکند. مجموعه وسیعی از جنگلهای بلوط که در بیشتر نقاط انبوه است و برای تازهواردان بیشباهت به جنگلهای شمال نیست. کوههای سربهفلک کشیده که دامانش مأمن باغهای انگور است و مهمتر درههای دو رود میانه و کناره و مراتع اطراف است که محل چرای گوسفندان و رمههای مردم کردزبان مریوان است. به یاد داشته باشیم گوشت گوسفند به نوعی قوت قالب و غذای محبوب منطقه است.
در چنین وضعیتی طبیعت و محیط اطراف برای اهالی مریوان بخشی از حیات به حساب میآید. برای آنان حفظ جنگل بلوط یک ارزش حیاتی است. ارزشی که هر روز بدان تعرض میشود. در مقام یک شاهد، در عرض پنج روز حداقل دو مورد آتشسوزی جنگل در بخش شرقی شهر رویت شد. آتشسوزیهایی که به گفته اهالی هیچگاه علتش بیان نمیشود. در بهترین حالت آنها را ناشی از تهسیگار میدانند و در بدترین حالت کنشی برای شکار آهو و کل و جوجهتیغی. مسئلهای که در دوره نهم در نمایشی از سوران حسینی به نمایش گذاشته شد.
در این سالها اما زریبار به مقام چشمه حیات مریوان مورد توجه هنرمندان مریوانی بوده است. البته به شکل پوپولیستی نیز دیگر گروهها کمآبی سالیان اخیر زریبار را دستمایه کار خود قرار دادهاند تا شور عمومی را به نفع خویش مصادره کنند. در این آثار شکار پرندگان، وضعیت نیزارها و مهمتر از همه آلودگی ناشی از زبالههای پلاستیکی توسط هنرمند برجسته شده است.
با این حال آنچه از زریبار و محیط اطرافش توسط شاهدان عینی دریافت میشود بیتوجهی به این زیستبوم مهم کشور است. دریاچهای با گونههای متنوع جانوری اعم از ماهیان و پرندگان و خزندگان و دوزیستان، مأمن زبالههاست. در نگاه اول گویی مرغان غواص زندگی مسالمتآمیزی با بطریهای شناور روی دریاچه پیدا کردهاند.
در میان نیزارهای دریاچه که برخی آن را هم یک معضل دانستهاند، کیسههای پلاستیکی آویزان با باد، چون بادنمای خروسنشان پرواز میکنند، میچرخند. هر پلاستیکی محاط از جلبکها، تعفن با خود همراه میآورند. روند حضور زبالهها در حواشی دریاچه به نحوی است که رنگ آب دریاچه در بیشتر نقاط سبز رنگ است. در میانه دریاچه وضعیت بهتر از اینها نیست. در تک جزیره میانه دریاچه ردپای کیسه و بطری پلاستیکی دیده میشود. هر رهگذری با وجود سطلهای زباله، دریاچه را بهترین مکان برای مسابقات پرتاب بطری میبینند.
حال این پرسش مطرح میشود که با وجود نمایشهای متعدد خیابانی در باب محیطزیست و اهمیت آن برای مردم مریوان چرا فرهنگ دفع زباله به شکل درست جا نیفتاده است؟ چرا باید در جشنواره دوازدهم مسئله دفع زباله کماکان یک دغدغه عمومی برای مردم مریوان باشد؟ چرا مردمی که نظارهگر نمایشهای اهالی مریوان هستند دستخوش تغییرات فرهنگی نمیشوند؟ عیب کار در چیست؟
به نظر میرسد آنچه رسالت تئاتر خیابانی نامیده میشود در مریوان عمل نمیکند. هیجانات و سوتها و کفها و هوراهای اهالی مریوان پس از هر اجرایی در باب زبالهها و آسیبهایش به یک کنش اجتماعی بدل نمیشود. مثلاً در سه دوره حضور شخصیم هیچگاه ندیدم یک نمایش پس از اتمام منجر به یک حرکت جمعی برای جمعآوری زبالهها شود. بخش عمدهای از این مسئله ناشی از خیابانی نبودن آثار است. آثاری که هیچ وقعی به انفعال مخاطب نمینهد و او را چیزی جز یک تماشاگر نمیپندارد. در واقع این وظیفه تئاتر خیابانی است که مخاطب را با اثر و هدفش همراه کند تا در همان لحظه اثرگذاریش را بروز دهد.
نمیدانم در اجراهای متعدد و مختلف چرا این مهم رخ نداده است؟ چرا هنرمند به عنوان دغدغهمندان این مسئله یکبار آستینهایشان را بالا نزدند و پاچهها را تا سر زانو بالا نکشیدند، تن به آب نزدند تا بقایای دهشتناک زبالههای پلاستیکی را جمعآوری کنند؟ چرا خبری از کیسهها و جاروها برای زدودن زبالههای اطراف زریبار و پارک جنگلیش نیست؟ چرا از خودشان شروع نمیکنند؟
پاسخی برای این پرسشها در چنته ندارم؛ اما آنچه موجب میشود یک نمایش به یک کنش مبدل نشود، انفعال در اثر و در یک گام عقبتر انفعال در شخص هنرمند است. در نتیجه دریاچه تا زمان منفعل بودن هنرمند و نمایشش و طلب کردن دستها و هوراها به جای عمل، مأمن زبالهها خواهد بود.
انتهای پیام/