پرونده "آتنا" به فرجام رسید+فیلم


بامداد امروز قاتل آتنا اصلانی دختر خردسال پارس‌آبادی پس از چند ماه انتظار خانواده آتنا و مردم پارس‌آباد به دار آویخته شد و پرونده قتل دختر معصوم پارس آبادی به فرجام رسید.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اردبیل، بامداد امروز قاتل آتنا اصلانی دختر خردسال پارس‌آبادی پس از چند ماه انتظار خانواده آتنا و مردم پارس‌آباد به دار آویخته شد و پرونده قتل دختر معصوم پارس آبادی به فرجام رسید.

اعدام قاتل آتنا توانست تسکینی برای دل‌های خسته و غمگینی باشد که در غم از دست دادن دختر دلبندشان ماه‌ها عزادار بودند.

آرزوهایی که ناتمام ماند

داستان از جایی شروع می‌شود که در پارس‌آباد، دختری پاک و معصوم بی‌هیچ خبر از ظلمت و تاریکی در کنار پدرش دستفروشی می‌کرد و آرزوی نجات خانواده‌اش از فقر و تنگدستی را داشت، آرزوهای پاکی که هیچ وقت به جایی نرسیدند و کاری از پیش نبردند.

این کودک کسی نبود جز آتنای کوچولوی پارس‌آبادی دختری که به فرشته مغان معروف شد دختر معصومی که با روح و روان هر شنونده‌ای و بیننده‌ای بازی کرد و چشمان یک دنیا را گریان ساخت و چشمانی که در آرزوی وصال این دختر هفت ساله در حسرت ماندند.

آتنا را یک شهر می‌شناختند بلبل زبانی‌اش را نگاه محبت‌آمیزش را چهره دلنشین و دوست‌داشتنی‌اش را؛ همه آرزو داشتند که یک روز آتنا برگردد یک روز دوباره بلبل زبانی آتنا را بشنوند نگاه و چهره دلنشینش را ببینند.

اما همه این آرزوها ناتمام ماند، کسی نه خبر از آتنا شنید و نه ردپایی از او پیدا کرد، امیدها همواره ناامید نمی‌شد؛ مردم همچنان امید وصال آتنا را داشتند و سرانجام خنده‌ها از بین خانواده آتنا که هیچ از بین مردم پارس‌آباد که هیچ از بین مردم ایران و هر شنونده‌ای بیرون رفت.

چند ماه اخیر در تاریخ 29 خرداد ماه مصادف با 24 ماه مبارک رمضان بعد از افطاری، خبری در تلگرام مبنی بر گمشدن دختر بچه 7 ساله به نام آتنا اصلانی در شهرستان پارس‌آباد منتشر شد که انعکاس بالایی در بین مردم استان اردبیل داشت خبری که توانست توجه هر مخاطبی را جلب کند و نگرانی هر مادر و پدری را برانگیزد.

پدر آتنا سال‌ها بود که در خیابان پزشکان پارس‌آباد برای امرار معار خانواده با حقوق اندک و حلال دستفروشی می‌کرد و پوشاک می‌فروخت، دختر دستفروش برای کمک به پدر و علاقه وافرش به پدر به بساطش می‌رفت و به وی کمک می‌کرد.

روز حادثه هم آتنا کنار بساط پدرش بود، آن روز وقتی پدر مشغول گفت‌وگو با مشتری بود، آتنا آن جا را برای همیشه ترک کرد و برای آخرین بار از کنار پدر رفت.

ساعت‌ها از رفتن آتنا می‌گذشت ولی پدر و مادر آتنا بی‌خبر از همه جا داشتند کارشان را می‌کردند؛ تا زمانی که پدر به خانه برگشت و نبود آتنای کوچولو برای خانواده عیان شد و با نگرانی پدر و مادر آتنا جست‌وجو‌ها از آن ساعت ادامه یافت.

قاتل دخترم را از همان لحظه نخست شناختم

طبق ادعاهای پدر آتنا حول و حوش ساعت 4 قاتل آتنا یک مقدار ترشی برایم آورد، من بالای سر بساط بودم و دخترم هم کنارم بود، ترشی را که آورد گفت این ترشی‌ها را در ییلاق درست کرده‌ایم اگر خوشت آمد باز هم برایت می‌آورم.

ترشی را گرفته و  برخلاف مخالفت دخترم داخل وانت گذاشتم که بعد از یک ساعت از آن ماجرا آتنا ناپدید شد و من فکر می‌کردم دخترم به خانه رفته است.

 یکی دو ساعت بعد دیدم خانه نرفته است به خانه زنگ زدم، به خانه مادرزنم زنگ زدم، گفتند آن جا نیامده است، بساط را سریع جمع کردم و همه جا را گشتیم.

ساعت 10 شب بود که به پلیس 110 اطلاع دادیم و فردای آن روز آگاهی در جریان قرار گرفت و آن‌ها هم پی‌جویی خودشان را همراه با ما شروع کردند.

زمانی فهمیدم کار اسماعیل است که دوربین‌ها را بررسی کردند و متوجه شدند آتنا بین دو دوربین موجود در خیابان و جلوی مغازه اسماعیل ناپدید شده است.

از سابقه کودک‌آزاری قاتل آتنا خبر داشتم، پرونده‌های زیادی داشت و من هم این موضوع را می‌دانستم، این را هم می‌دانستم که از میوه فروش نزدیک مغازه میوه می‌دزد ولی شک نکردم ولی بعد از دیدن دوربین‌ها فهمیدم که کار این است.

راز قتل آتنا اصلانی؛ کودکی در اسارتگاه قاتل بی‌رحم

طبق ادعاهای برادر قاتل آتنا اصلانی آن روز به دنبال زن‌داداشم رفته بودم تا او را به خانه‌مان بیاورم، زن برادرم گفت یک بشکه در خانه پیدا کرده که خیلی بو می‌دهد، بشکه را باز کردم و دیدم که داخل آن جسد یک دختربچه است که دست و پایش شکسته شده و پوستش هم کبود و سیاه است.

کاملا از موضوع و راز کشف قاتل آشنا شوکه شدیم و سریعا موضوع را به نیروی انتظامی خبر دادیم تا او را به‌سزای اعمالش برساند و قانون برای او تصمیم بگیرد، دلمان به حال خانواده آتنا می‌سوخت که 20 روز در حسرت دیدن اولادشان بودند و حالا باید جسد دخترشان را تحویل بگیرند.

نیروی انتظامی چندین بار به خانه برادرم و حتی خانه ما آمدند اما نتوانستند بشکه‌ای را که برادرم جسد آتنا را داخل آن گذاشته بود پیدا کنند، ما هم خبر نداشتیم که چنین چیزی داخل خانه برادرم هست. می‌گفتیم شاید برادر ما بی‌گناه است.

گزارش از اکبر رزمی

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط