ناگفتههای عملیات رمضان از زبان خطشکنان زنجانی
معاون مسئول تیپ ۱۷ علی بن ابیطالب گفت: عملیات رمضان که در سال ۶۱ با هدف جلوگیری از حملات دشمن بعثی و پیشروی تا کرانههای اروندرود شکل گرفت با سختیهایی از جمله موانع مثلثی دشمن همراه بود اما با رشادت رزمندگان به بخشی از اهداف رسیدیم.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از زنجان، دوران گل و گلوله و هشت سال دفاع مقدس پر است از رمز و رازها و خاطرات شنیدنی رزمندگان از جنگ و دفاع تا شکست و پیروزی، پای سخن هر کدام از ایثارگران که بنشینی درب جدیدی از شهامت، ایثار، شجاعت و وطندوستی به رویت باز میشود.
موفقیتهای عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر هنوز رزمندهها را راضی نکرده بود. رزمندهها به دنبال این بودند که نه تنها دشمن را از خاک کشور بیرون کنند بلکه باید فکر هر گونه حمله احتمالی را هم از ذهن دشمن دور میکردند.
خطشکنان زنجانی باز هم در تابستان سال 61 کمر همت بستند تا در عملیاتی گسترده با وجود بیرون راندن نیروهای بعثی از میهن، جلوی تجاوزهای بعدی آنها را بگیرند.
تنی چند از رزمندگان و خطشکنان زنجانی به خبرگزاری تسنیم دعوت شدند تا ناگفتههای عملیات رمضان را از زبان آنها بشنویم بخش نخست این گفتوگو به صحبتهای ابوطالب بهمنی، معاون مسئول طرح عملیات تیپ 17 علی بن ابیطالب قم اختصاص دارد که مشروح آن را در زیر میخوانید:
مرحله نخست
ابوطالب بهمنی: مرحله نخست عملیات رمضان برای شکستن موانع دشمن، پیشروی به سمت موانع مثلثلی و عبور از پاسگاه زید طراحی شده بود. کل عملیات در اختیار سه قرارگاه بود که شامل قرارگاه اصلی کربلا، قرارگاه جنوبی فتح و فجر و قرارگاه قدس میشد که گردان صاحبالزمان(عج) زیر نظر قرارگاه فتح بود.
قرارگاه فتح توسط لشکرهای نجف و امام حسین(ع) محاصره کانال ماهی را برعهده داشت. از خط مرزی تا موانع مثلثی به عهده تیپ 17 علی بن ابیطالب بود که 10 گردان به عملیات اعزام کرد و گردان صاحب الزمان(عج) هم بخشی از این تیپ بود.
همه گردانهای تیپ 17 در مرحله نخست عملیات نکردند. برخی در خط بودند و برخی در پشتیبانی فعالیت میکردند. در این عملیات در همه محدودهها، خط شکسته شد و گردان صاحب الزمان هم توانست خطشکنی کند.
در گردان صاحب الزمان(عج) برخی از رزمندگان با موانع مثلثی آشنا نبودند و به نظر من هم نیازی نبود آشنا باشند. آشنایی طراحان و فرماندهان جنگ با این موانع کافی به نظر میرسید. با وجود اینکه موانع مثلثی سبب سردرگمی رزمندگان شده بود ولی با این حال در این عملیات کمک حال ما شدند و بعد از این عملیات بود که نیروهای بعثی آمدند و خاکریزها را صاف کردند.
لشکرهایی که قرار بود به کانال ماهی برسند، وظیفهشان را درست انجام دادند و رسیدند. قرار بود بعد از شکسته شدن خط گردان صاحب الزمان(عج) با تیپ فتح الحاق کند ولی به دلیل صاف بودن منطقه و عدم امکان ارائه مختصات، شرایط الحاق گرفتن دشوار شد.
بعد از شکسته شدن خط توسط گردان صاحب الزمان(عج) باید دو نیرو از چپ و راست به آن الحاق میشدند که نیروی چپ بسیار مهمتر بود اما نیروهای چپ و راست گردان صاحب الزمان(عج) الحاق نشد که این اختلاف سبب فاصله افتادن بین این گردان با لشکر نجف و لشکر امام حسین(ع) شد.
اگر الحاق نیروی چپ گردان انجام میگرفت دقیقا روبه روی ارتش دشمن قرار میگرفت و سبب قدرتمند شدن ایران میشد. ولی با عدم تحقق برنامهها سبب ایجاد شکاف شد که در این وضعیت ارتش رژیم بعثی راحت میتوانست از شکاف بین گردان صاحب الزمان(عج) و لشکر نجف و امام حسین(ع) استفاده کند و ما را دور زده و پاتک سنگینی به ما بزند.
مرحله نخست عملیات رمضان تا حدودی موفق بود؛ توانستیم خط را بشکنیم و پیشروی خوبی داشتیم اما تلفات سنگینی هم دادیم و از قرارگاه مرکزی دستور آمد که برگردید و به پاسگاه زید برگشتیم.
در مرحله نخست بود که با پیشروی قرارگاه فتح نیروهای خطی و بیشتر نیروهای عمقی دشمن منهدم شدند و به اهداف هم تا حدودی رسیدیم. قرارگاه فجر و قدس زیاد نتوانستد پیشروی کنند و همان در محدودههای خط درگیر بودند و موفق شدیم بخشی از ماشینآلات سنگین دشمن را به دست بیاوریم.
مرحله دوم
در مرحله دوم نیز قرار بود عملیات را با همان صلابت مرحله نخست آغاز کنیم اما نیروهای دشمن سازماندهی خوب، به حرکت نیروهای ایران حساس شده بودند و یگانهای احتیاطی بیشتری را در منطقه حاضر کردند تا مثل مرحله نخست غافلگیر نشوند.
مرحله دوم که از محدوده لشکر فتح آغاز شد، دیگر نتوانستیم مثل مرحله نخست پیشروی کنیم. عملیات انجام دادیم و درگیری در محدوده خط بود و با این که تلفات زیادی داد ولی نیروهای دشمن توانستند جلوی نفوذ ایرانیها را بگیرند و نیروهای ایرانی که موفق به شکستن خط نشدند، برگشتند و در پاسگاه زید مستقر شدند.
نیروهای ایرانی شب از عملیات دوم برگشتند، صبح زود باز اقدام به حمله کردیم اما ارتش دشمن آتش توپخانهها را روی خط دفاعی ایران متمرکز کردند، از ظهر عملیات رسما آغاز شد. در مرحله دوم ایران و عراق هیچکدام نتوانستند کاری از پیش ببرند و دو طرف تلفات دادند و تلفات ایرانیها زیاد بود ولی نگذاشت خط دفاعی شکسته شود. شهید پرویز عطایی که از ورزشکاران بنام زنجانی بود هم در آن روز شهید شد.
گردان صاحب الزمان(عج) زنجان هم در آن روز تلفات بسیار سنگینی داد به طوری که دیگر نتوانست نیروی خود را دوباره سازماندهی و در مرحلههای بعدی شرکت کند و نیروهای باقی مانده گردان که ثبات خود را از دست داده بود، در دیگر گردانهای ایران پخش شدند.
مرحله سوم
مرحله سوم عملیات رمضان در حالی با اهداف مرحله دوم آغاز شد که دیگر تیپ 17 علی بن ابیطالب و گردانهایش در عملیات رمضان حضور نداشتند. گردانهای تیپ المهدی جایگزین تیپ 17 در این عملیات شدند. من به همراه شهید میرزاعلی رستمخانی و شهید عبدالله بسطامیان به عنوان راهنما عضو یکی از گردانهای تیپ المهدی شدیم و دوباره به عملیات رمضان رفتیم.
در مرحله سوم شب عملیات کردیم و خیلی راحت خط مقدم آنها شکسته شد و در محل مورد نظر مستقر شدیم. در آن شب شهید زینالدین در آنجا بود ولی تا آن لحظه به عنوان فرمانده تیپ 17 علی بن ابیطالب معرفی نشده بود. من با شهید زین الدین با موتور به سمت عراقیها رفتیم و آنجا را شناسایی کردیم.
ما باز در این مرحله وقتی با رژیم بعثی درگیر شدیم و عملیات انجام دادیم، دستور عقبنشینی به ما صادر شد. دیگر نیروهای دشمن در این منطقه حساس شدند و نیروهای زیادی را به آنجا که از شلمچه آغاز میشد و تا کانال ماهی ادامه داشت، اعزام کردند.
در این عملیات با نفوذی که انجام دادیم قرارگاه فرماندهی پشت خط را به راحتی تصرف کردیم و حتی اسیر هم گرفتیم.
مرحله چهارم
مرحله چهارم لشکر نصر در محدوده شلمچه عمل کرد و با توجه به موانع و استحکام بیشتر عراقیها در آن منطقه، متاسفانه توفیقی برای ایران حاصل نشد.
یکی از قویترین تیپهای لشکر نصر، تیپ محمد رسولالله به فرماندهی حاج احمد متوسلیان بود که تازه از لبنان به دستور امام(ره) برگشته بودند. وقتی تیپ ذوالفقار ارتش و تیپ محمد رسول الله به لبنان رفتند، آنجا بود که امام(ره) گفت راه قدس از کربلا میگذرد. این جمله امام یک کنایه بود که اولویت نخست، کشور خودمان است.
مرحله پنجم
در مرحله پنجم جبهه عملیات را به شمال پاسگاه زید تا موانع مثلثی منتقل کردیم زیرا با توجه به عکسهای هوایی متوجه شدیم که تمرکز دشمن در شمال پاسگاه زید کم است و تصمیم گرفتیم در آنجا عملیات کنیم.
باید رو به جنوب خاکریز میزدیم. در جنوب پاسگاه زید هم برخی از نیروهای ایران در حال درگیری با دشمن بودند.هم ما موفق شدیم و هم نیروهای حضرت رسول(ص). ما توانستیم آن شب حدود پنج کیلومتر خاکریز را سازماندهی کنیم و به موانع مثلثی رسیدیم و در آنجا هم نیروهای نجف و امام حسین(ع) مستقر بودند. نیروهای حضرت رسول(ص) هم از بالا آمدند ولی متاسفانه الحاق نشد.
احداث خاکریزها به قدری طول کشید که صبح فردا شد. حتی 50 متر بین دو خاکریز ناتمام ماند و خالی شد. چند نفر از جهادگران شجاع فقط چندتا کوپه خالی بین این 50 متر خاک ریختند تا رزمندگان اسلام کمی راحت باشند. چون صبح شده بود و روبهروی ما پر از نیروهای دشمن بود.
آن روز نیروهای دشمن به سوی ما آتش مستقیم گشودند. تلفاتی هم از ما گرفتند تا اینکه شب شد و توانستیم آن 50 متر شکاف را ترمیم کنیم و کل خاکریزها را به ارتفاع سه تا چهار متری برسانیم و میشود گفت به روش اساسی خاکریز زدیم. در آن طرف هم لشکر حضرت رسول(ص) دو جداره خاکریز زده بود.
وقتی میگویم در این مرحله الحاق انجام نگرفت یعنی وقتی لشکر حضرت رسول(ص) و لشکر امام حسین(ع) به سمت مثلثیها رفتند نتوانستند الحاق کنند. بعدا معلوم شد در محاسبات اشتباه شده، یعنی میتوان گفت موانع مثلثی سبب به اشتباه درآمدن نیروهای ما شد.
گردانهای سمت راست پاسگاه زید در مرحله پنجم راحت موفق شدند ولی گردانهای سمت چپ پاسگاه زید نتوانستند موفق عمل کنند و به دلیل اینکه عراقیها تمرکز بسیاری در آن منطقه داشتند، در آنجا تلفات زیادی دادیم که بخشی از آن نیروها دو گردان از بچههای اراک و خمین بودند.
حتی عراقیها به سمت شمال آمدند و شرایطی برای نیروهای یاران پیش آمد که نتوانستیم در این مرحله موفق ظاهر شویم و مواضع خود را حفظ کنیم. در این مرحله گردان رسمی از زنجان نداشتیم.
در این مرحله بود که شهید مهدی زینالدین تیپ 17 علی ابن ابیطالب قم را تحویل گرفت. من در مرحله پنجم مسئولیت هدایت نیروهای مهندسی و بولدوزر را برعهده داشتم.
مرحله ناتمام ششم
مرحله ششم عملیات برنامهریزی شد و نیروها سازماندهی و اهداف و محورهای عملیات مشخص شد ولی چون نیروها خسته بود و از نظر روانی آماده نبود این مرحله لغو و دستور از قرارگاه صادر شد که این عملیات به تعویق افتاد.
هدف عملیات رمضان از بدو آغاز حمله به مواضع دشمن، انهدام نیروی دشمن و رسیدن به کرانههای اروندرود در چند مرحله بود. وقتی ما توانستیم به اروندرود برسیم و شهرهای کرانه آن را بگیریم و آنجا پدافند کنیم و دومین شهر عراق در دست ما قرار میگرفت و شرایط برای نیروهای دشمن سخت میشد. ما به این هدف اصلی نرسیدیم و بخشی به از آن دست یافتیم.
گفتوگو از فرید حائری
و فاطمه تاجبخش
انتهای پیام/