سرهنگی: باید بهای تمام شده جنگ را تعیین کنیم/ کل دنیا به سربازان جنگ احترام می گذارند
مراسم رونمایی از مستند «مظنه» با حضور مرتضی سرهنگی، پرویز شیخ طادی، محمد خزاعی و عوامل این فیلم، صبح امروز در باشگاه خبرنگاران پویا، برگزار شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مراسم رونمایی از مستند «مظنه» با حضور کارگردان اثر، سیدرضا حسینی، مرتضی سرهنگی، محمد خزاعی، پرویز شیخ طادی، دکتر علی اکبر میرابی، خانواده شهید صفاری و اصحاب رسانه در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.
در ابتدای این مراسم، مستند «مظنه» اکران شد و پس از آن جلسه معرفی و گفتگو با حضور مهمانان برگزار شد.
در ابتدا سیدرضا حسینی صحبت کرد و گفت: این موضوع را با عنوان قیمت تمام شده جنگ با آقای سرهنگی شروع کردیم، پس از صحبتهایی به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم کاری را با این موضوع تولید کنیم. در ابتدا میخواستیم که به سراغ چهرههای سرشناس مثل آقای حاتمیکیا، آقای پرستویی و ... برویم اما آسیب شناسی کردیم و دیدیم که شاید این تعبیر بشود که به جای این که با مردم صحبت کنیم، برای مردم صحبت میکنیم. به همین دلیل به سراغ قربانیان و خانوادههای آسیب دیده جنگ رفتیم.
وی ادامه داد: این کار نتیجه 20 و چند سال تلاش و تحقیقات آقای سرهنگی و دوستان بود که در قالب فیلم تولید شد. متاسفانه در سال های اخیر اتفاقات خوبی در این حوزه رخ نمیداد به همین دلیل به ساخت کاری با این رویکرد مجاب شدم. تاکنون صحبت های زیادی از شجاعت رزمندگان شده بود. البته این را هم باید بگویم که شجاعت، ذات رزمنده دفاع مقدس است، همان طور که سفیدی ذات برف است. در مقابل تاکنون از مصائب خانوادههای آسیب دیده از جنگ صحبت نشده بود و نیاز به این رویکرد داشتیم.
کارگردان مستند «مظنه» بیان کرد: در تمام دنیا، مصائب جنگ به رخ مردم آن کشور کشیده میشود تا قدر امنیت امروز و خانوادههای جنگ را بدانند. این موضوع تکراری نیست و بالاخره باید مشخص شود که این هزینه ها را چه کسی پرداخت کرده است. این هزینه ها را امثال مادر شهیدان صفاری که امروز در جلسه ما حضور دارند پرداخت کرده است. دو فرزند این مادر شهید شدند اما تا به امروز هیچ کس گریه این مادر را ندیده است. البته نباید فراموش کنیم که ایشان این رنج و مصیبت را در خودش میریزد و به همین دلیل است که ایشان امروز درگیری چندین بیماری است. به نظرم باید این هزینه را به رخ کسانی بکشانیم که امروز آن را فراموش کردند. این جنگ برای خیلیها نان و آب شد، ساختمان بزرگ و میز بزرگ داشت، دزدی کردند، جفا کردند اما برای این مادر مصیبت بزرگ را به همراه داشت.
حسینی در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: مستند «مظنه» در بیان حقایق ابتر است و در بیان واقعیات الکن . موضوع این قدر بزرگ است که سخت بشود کار کرد. به نظرم این مستند آینه است که بگوید ما با خودمان چندچندیم. نسبتمان با جانبازان و خانواده شهدا چه قدر است. خواهش میکنم که یک دقیقه به جانبازان اعصاب و روان ما فکر کنید. در طول سال فقط نیم ساعت به دیدار اینها بروید و یادی از آنها بکنید.
در ادامه علی اکبر میرابی مدیر بیمارستان روانپزشکی صدر صحبت کرد و گفت: من 16 ساله بودم که به جبهه رفتم. برادرم فرمانده گردان بود و طی عملیاتی به شهادت رسید. جنگ هنوز برای من تغییر نکرده و هنوز هم پشت خاکریز والفجر 1 هستم. چرا که خاطرات و یاد جنگ برای یک جانباز هر روز در حال تکرار شدن است. یک جانباز با دیدن هر صحنه، هر صدا یا نمایشی به یاد روزگار جنگ میافتد. ممکن است که بقیه این را نفهمند اما پیش زمینه او در اینجا جنگ است و صحنههای آن در ذهن او تکرار میشود.
وی ادامه داد: در جبهه رابطه عاطفی سنگینی بین بچهها بود. دفاع ما مقدس بود و ما فقط دفاع کردیم چرا که نگاه ارزشی داشتیم. مادران شهدا از همان بچگی فرزندانشان را با نام و یاد امام حسین (علیه السلام) تربیت میکردند و فرزندانشان را به جبهه میفرستادند و حال جالب است که حتی در میدان جنگ نیز حمایت مادی و معنوی شان رزمندهها را شامل میشد. پاک ترین و مقدس ترین مردها در عرصه ای از روزگار خودی نشان دادند، صفحهای باز کردند و رفتند. به نظرم جنگ ما سخت ترین جنگ ممکن در تاریخ بود.
میرابی به شباهت جنایت های رژیم بعث و جنایتهای امروز داعش اشاره کرد و گفت: اکنون بحث داعش داغ است. جالب است که بدانید تمام کارهایی که داعش اکنون انجام می دهد، رژیم بعث در جنگ 8 ساله ما انجام داده بود اما در آن زمان تصویر نداشتیم تا این جنایات ثبت شود. در عملیاتی تعدادی از اسیران ما را گرفتند، دستشان را بستند و قیر داغ بر روی سر و بدنشان ریختند و این گونه آنها را شهید کردند.
رئیس بیمارستان روانپزشکی صدر در بخش دیگری از صحبت های خود به یکی از بیماریهای شایع در میان جانبازان اعصاب و روان اشاره کرد و گفت: یکی از بیماریهایی که بچه های جانباز با آن درگیر هستند، اختلال پس از سانحه است. یک اتفاق ناگواری برای آنها در جبهه رخ داده است، مثلا شاهد شهید شدن هم سنگر و دوستشان بودهاند. اما این صحنه از ذهن آنها پاک نشده و تجربه مجدد آن برایشان اتفاق میافتد. این موضوع یک فقط یک اختلال نیست بلکه موضوعی ثبت شده در ذهن و روان آنها است. در تاریخ دیدهاید که پس از گذشت 30 سال از ماجرای کربلا، از امام سجاد (علیه السلام) میپرسند که چرا شما پس از 30 سال هنوز هم با دیدن آب گریه میکنید؟ پاسخ آن همین موضوع است. یک جانباز با دیدن صحنهای آن خاطره تلخ در ذهنش تکرار میشود.
وی اضافه کرد: برای یک جانباز خیلی درد است که نزدیکانش به او بگویند که دیگر نمی خواهیم ببینمت و ای کاش نبودی. اما او دست خودش نیست و مقصر نیست. او هنوز هم به یاد خاکریزهای عملیات والفجر و دوستان شهیدش است. در وصیت نامه یکی از شهدا خطاب به امام حسین آمده بود «بعد از 1400 سال صدایت را شنیدم، لبیک یا رسول الله»
میرابی در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: از نهادهای کشور بپرسید که کدامشان به یاد این جانبازان هستند؟ امور ایثارگرانی که در نهاد آنها تاسیس شده است برای چیست؟ آیا خدماتی به جانبازان میدهد؟ در این میان اگر هم کسی به جانبازان بها می دهد و به دیدار او میرود، برای عکس و رزومهاش میرود.
سخنران بعدی این مراسم، مرتضی سرهنگی بود. وی گفت: خوش حال هستم که این کار انجام شده است، با این که دنیای من تصویر و سینما نیست و بیشتر با کلمات سروکار دارم، اما از تولید این مستند بسیار خوشحال هستم. در این سالها متوجه شدم که در هیچ جای دنیا به جز کشور ما به سربازان جنگ بی احترامی نمی کنند. خاطرم هست که در روسیه بودم، یک رزمنده برای مراسمی وارد شد در حالی که کلی مدال بر روی سینه داشت. جالب است هنوز با گذشت نیم قرن از جنگ جهانی دوم، او از احترام و ارزش فوق العاده ای در میان مردمش برخوردار بود. یک نویسنده روسی میگفت که روسیه به جز ادبیات جنگش فقط یک خاک پهناور است و چیز دیگری ندارد. همچنین در سفر دیگری به لنینگراد، دیدم که سربازان جنگ، حتی پیرمردها با مدال میآمدند و برای حضور در صف اول نماز راهنمایی میشدند. آن ها با این کار رخ جنگ را نشان مردم میدهند و میگویند که این اتفاق برای سرباز ما و خانوادهاش رخ داده است تا من در امنیت باشم و با دیدن اینها بفهمم که این چراغی که بالای سر من روشن است بی دلیل نیست و کسی جانش را فدا کرده است.
وی ادامه داد: آلمانیها در ادبیات جنگشان، قیمت مبارزه و جنگ خود را معلوم کردند و فقط در پایان آن امید قراردادند و به واسطه همین امید هم توانستند دوباره خود را پیدا کنند و کشورشان را بسازند. اکنون 40 سال از جنگ ما گذشته است، میتوان مقایسهای کرد. آیا ما کاری کرده ایم؟ خاطرم هست که در سال 62 در میان اسرای عراقی کسی پیش من آمد و به من گفت آیا شما مینویسید؟ میگفت که در جریان ورودمان به خرمشهر، فرمانده ما به جنازه شهدا هم بی حرمتی میکرد. میخواهم بگویم که ما در مقابل چنین افرادی جنگیدیم. این ها کم از داعش و جنایتهایش نداشتند. ما اکنون هیتلر را بیشتر از صدام و حزب بعث میشناسیم و این بد است. این مستند فتح باب بود.
مرتضی سرهنگی گفت: همه محاسبات دنیا درست بود. ما هیچ چیز نداشتیم اما ناگهان مردم سرباز شدند و آنها فقط روی همین حساب باز نکرده بودند. مردم بهناگاه سرباز شدند تا از آنچه که دوست داشتند دفاع کنند. ما به این افراد مدیون هستیم. مرتضی آوینی میگفت که برنامه روایت فتح که هفته ای یکبار از تلویزیون پخش میشود، قسط من به بچههای رزمنده جنگ است که میپردازم. امیدوارم که سینماییها بیایند و روی این موضوع کار کنند. دست ما از شجاعت بچهها خالی نیست، باید قیمت تمام شده را در بیاوریم تا بفهمیم که در چنین حکومتی باید خدمت کنیم یا خیانت.
در ادامه این مراسم، از مادر شهید صفاری تقدیر شد و پس از آن پرویز شیخ طادی و محمد خزاعی صحبت کردند.
پرویز شیخ طادی در سخنانی کوتاه در این مراسم گفت: این اقیانوس، این قدر بزرگ است که حتی برداشت یک کاسه از آن هم ارزشمند است. این همه مستند میسازیم اما یک بسیجی میخواهیم که حرکت کند.
محمد خزاعی در این مراسم گفت: سیستم دولتی ما در مورد دفاع مقدس به نوعی شکست خورده عمل می کند. با آغاز هفته دفاع مقدس، دور هم جمع میشویم و فقط یک هفته برنامه داریم و تمام. فقط یک سری حرف زده میشود. باید بدانیم که واقعا مظنه جنگ چه قدر بوده است و چگونه میتوان این اتفاقها را جبران کرد. البته نه به این معنی که خانوادههای شهدا چیزی میخواهند بلکه به این معنی که جامعه فراموششان نکند. در سینمای ایران، فقط 7-8 فیلم راجع به دفاع مقدس در هر سال ساخته میشود. به نظرم اگر ادبیات و زحمات دوستان در این حوزه نباشد، واقعا دستمان خالی است. اگر هم امروز گنجینهای داریم در حوزه ادبیات است. انشاالله که فضای خودجوشی به وجود بیاید که چنین آثاری تولید بشود.
انتهای پیام/