«فردا مسافرم»؛ رمانی براساس منابع دست اول/ شجاعی:‌ نویسنده در ابلاغ مفهوم به مخاطب موفق است

«فردا مسافرم»؛ رمانی براساس منابع دست اول/ شجاعی:‌ نویسنده در ابلاغ مفهوم به مخاطب موفق است

مریم راهی در نشست نقد و بررسی رمان «فردا مسافرم» گفت: من از منابع شفاهی یا فیلم و... استفاده نکردم و سعی کردم که از منابع معتبر استفاده کنم. تا جایی که امکان داشت تلاش کردم که این اطلاعات دست اول باشد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، نشست نقد و بررسی کتاب «فردا مسافرم» با حضور نویسنده کتاب مریم راهی و سیدعلی شجاعی عصر روز گذشته سوم مهرماه در سرای اهل قلم برگزار شد.

در ابتدای این نشست مریم راهی نویسنده درباره کتاب «فردا مسافرم» گفت: رمان «فردا مسافرم» یک رمان عاشورایی است که داستان عاشقانه دارد. رمان عاشقانه‌ای که پس از واقعه‌ عاشورا رخ داده است. شخصیت اصلی داستان، دختری است که عاشق پسری از اهالی کوفه است و در حین اتفاقاتی که پس از عاشورا رخ می‌دهد، تصمیم می‌گیرد با کاروان اسرای عاشورا همراه بشود. ابتدای رمان از جایی شروع می‌شود که اسرا وارد شهر کوفه می‌شوند و انتهای رمان جایی است که اسرا به مدینه برمی‌گردند. نجوا شخصیت اصلی داستان است. او در حین این اتفاقات با اسرا همراه می‌شود و اصل ماجرای رمان از این جا شروع می‌شود چرا که رمان قرار است به معرفی و زندگی پنج بانوی بزرگوار یعنی حضرت ام‌البنین، لیلا، شهربانو، رباب و حضرت سکینه بپردازد. محور اصلی این معرفی‌ها همان عشقی است که تمام شخصیت های این رمان به امام حسین (علیه السلام) دارند. این تمام آن چیزی است که به نام رمان «فردا مسافرم» چاپ شده است.

او درباره‌ ارتباط بین این اثر و آثار قبلی او یعنی رمان «برپا» و «یوما» گفت: این کتاب با رمان «برپا» فاصله‌ زیادی دارد. برپا یک رمان اجتماعی است اما رمان یوما در همین فضا است. یوما زندگی حضرت خدیجه(ص) را روایت می‌کند و در دوران نزدیک به عاشورا و قبل از آن روایت می‌شود. هم به لحاظ اتفاقاتی که می‌افتد و هم به لحاظ زبانی که رمان دارد، شباهت های زیادی به یکدیگر دارند. ضمن این که هر دو جز ادبیات آیینی دسته بندی می‌شوند. راوی رمان خود نجوا است و داستان از زبان او روایت می‌شود.

راهی درباره‌ پنج بانویی که در داستان حضور دارند و نویسنده آن‌ها را معرفی می‌کند، گفت: آنچه که در زندگی این پنج بانو برجسته و قابل احترام است، عشق به اباعبدالله(ع) است. خیلی از جاها این عشق نمایان و دیده می‌شود. برای مثال ام‌البنین که به نوعی مادر امام حسین(ع) است، ارادتی نسبت به امام حسین دارند که من اسم آن را چیزی بالاتر از عشق می‌دانم. در حقیقت ولایت مداری قرص و محکمی است که نسبت به امام حسین(ع) دارند. وقتی با این موضوع برخورد کردم، نیاز داشتم که جزئیات آن را کشف کنم و همان طور که اشاره شد، قصه‌ای را روایت می‌کنیم که کاملا شناخته شده است.

وی گفت:‌ نکته‌ای که باعث می‌شود که مخاطب به سمت داستان بیاید، به غیر از تعلیق و شکل روایت، کشفی است که در داستان اتفاق می‌افتد. این کشف برای موضوعات دیگر هم حتما وجود دارد اما جنس آن در ادبیات آیینی کاملا متفاوت است. ما در مورد شخصیت‌هایی صحبت می کنیم که آن‌ها را تا حدی می‌شناسیم اما آن چیزی که باعث جذابیت می‌شود، همان کشفی است که داستان به دنبالش است. این نکته در ادبیات آیینی هم برای نویسنده و هم برای خواننده جذاب است چراکه در این نوع ادبیات فرق بین خواننده و نویسنده چندان زیاد نیست. بدین معنی که نویسنده فقط چند قدم جلوتر از خواننده است حتی شاید به قدر همان صفحه‌ای که دارد می‌نویسد اطلاعات بیشتری از خواننده دارد. من باید در ابتدا کشف می‌کردم و به شکل درست در اختیار خواننده قرار میدادم. این موضوع باعث می‌شد که خیلی زیاد به این 5 بانو نزدیک شوم. البته نمیتوانستم اما خیلی سعی کردم که جایگاه این بانوان را حتی در آن جنگ و یا قبل از آن پیدا کنم.

راهی تصریح کرد:‌ باید سعی میکردم که از لحاظ کلمه، همه‌ اتفاقات و روایات در حد توانم بیان شود. باید بگویم نکته بسیار مهمی که در این پنج شخصیت وجود داشت، عشق خالصانه آنها به امام حسین(ع) بود. این خلوص عشق بود که باید در خیلی جاها دیده می‌شد و به همین دلیل بسیار اهمیت داشت چرا که این پنج شخصیت به جایی می‌رسند که دیگر به جز امام حسین(ع) چیزی نمی‌بینند. چه قبل از جنگ و چه بعد از جنگ که سرهای شهدا بر روی نیزه از جلوی این‌ها عبور می‌کند، هیچ کدام برایشان سختی نیست و این خیلی قابل توجه است.

مریم راهی در ادامه درباره‌ استفاده از منابع مطالعاتی چند رسانه‌ای و مهم‌ترین شاخصه این کتاب گفت: من از منابع شفاهی یا فیلم و... استفاده نکردم و سعی کردم که از منابع معتبر استفاده کنم. تا جایی که امکان داشت تلاش کردم که این اطلاعات دست اول باشد. البته در مورد مهم‌ترین شاخصه این کتاب نیز باید بگویم که انتخاب بسیار سخت است اما فکر می‌کنم موضوعی که بیش از هر چیز بر روی آن انرژی گذاشتم، بخش احساسی بود. به نظرم هماهنگی در این بخش بیشتر از سایر بخش‌ها بود و به همین دلیل بیش‌تر برایم شاخص بود. امیدوارم این موضوع اتفاق افتاده باشد.

سیدعلی شجاعی نیز سخنران دیگر این نشست بود که در سخنانی در مورد آثار ادبیات آیینی گفت: ادبیات آیینی بایدها و نبایدهای متعددی دارد اما گام اول این است که ادبیات باشد. ادبیات بر دو شکل گسترش پیدا می‌کند، اول تخیل صرف و دوم تخیل بر مبنای واقعیت است. شکل دوم خود دو دسته دارد. دسته اول تاریخ است و دسته دوم با حضور و نقش آفرینی یکی از قدیسین یا اولیا الله به معنی شخصیتی معصوم شکل می‌گیرد. در حالتی که ادبیات تخیل و تاریخ را داریم، در آنجا پایبند به همه وجوه تاریخ نیسیتم و می‌توانیم لابه‌لای تخیل، عناصر جدی را وارد کنیم یا شاید هم اساساً در آن جا تاریخ بستر روایت باشد و ما بخواهیم موضوع دیگری را بیان بکنیم. مثال آن که خیلی راحت بتوان به اصل مطلب رسید، کارهایی است که آقای حسن فتحی انجام دادند، عموما در این دسته قرار می‌گیرند. مانند شهرزاد یا مدار صفر درجه. در این آثار تاریخ، بستر روایت می‌شوند و قصه‌ دیگری با تخیل در بستر آن شنیده می‌شود.

وی ادامه داد:‌ در مقابل در دسته دوم، این گونه نیست که بتوانیم تاریخ را ثانویه و یا پیش زمینه داستان بدانیم. در آن جا تاریخ اصل است چرا که با معصوم یا اهل بیتی از معصوم مواجه هستیم که قصه‌ی آن ثابت است و قابل تغییر نیست. در حقیقت نمی‌توانیم چیزی از آن کم کنیم و یا چیزی اضافه بکنیم. در این جا کار کردن سخت‌تر است چرا که تخیل محدودتر است و مخاطب داستان را می‌داند. بنابراین گام اول این است که وقتی در مورد ادبیات آیینی صحبت می کنیم، اولا می‌گوییم ادبیات آیینی، پس گزارش تاریخ و ... حذف می‌شوند. این که تاریخ را به شکلی زیبا بازنویسی کنم، جز ادبیات آیینی نیست. اثر باید با خط کش قواعد کلاسیک داستان نویسی، امتیاز و نمره بیاورد. این گونه نیست که بیاییم و بگوییم که رمان عاشورا را مثل مقاتل با کمی ظواهر بهتر می‌نویسم و ادبیات آیینی تولید می‌کنیم. چنین چیزی جز ادبیات آییینی نیست و گزارش یا تاریخ‌نویسی است.

این نویسنده در مورد رمان «فردا مسافرم» گفت: با همه اصول و قواعد، می‌بینیم که فردا مسافرم یک کار کاملی است، چرا کامل است؟ برای این که اولا هدف آن تماما پوشش داده شده است. چیزی از آن هدف باقی نمانده است که به آن نرسیده باشد. ایشان میخواسته که این بانوان گرانقدر را به میزانی که ازشان اطلاع داریم، برای مخاطبی که آن‌ها را نمی‌شناسد، بازگو کند و بشناساند. دوم این که دلیل اهمیت این بانوان در تاریخ را به ما بگوید این که چرا حضرت رباب مهم است، چرا حضرت سکینه مهم است، چرا شخصی که از او اکنون در تاریخ اسمی وجود ندارد، مهم نیست و... بنابراین زندگی این بانوان و علت و وجه اهمیت‌شان که همان رابطه‌شان با امام حسین (علیه‌السلام) است به تصویر کشیده شده است.

وی تصریح کرد:‌ این اهداف در اثر، بصورت تمام و کمال رسانده شده و کامل شده‌اند. در حقیقت نویسنده در ابلاغ مفهوم به مخاطب، موفق بوده است. چیزی نبوده است که او بگوید من می‌خواستم بگویم اما مخاطب نفهمید و یا چیزی بود که من نتوانستم بگویم. البته در پرانتز باید بگویم که ممکن است یک چیز‌هایی در این جا از دست رفته باشد که ذات این مدیوم نمی‌تواند آن را بربتابد. منظورم این است که نمی توان یک سری معارف را با کلمه و در قالب داستان و حتی در قالب گزارش بیان کرد. بنابراین شاید چیزهایی باشد که نکاتی ظریف و لطیف از تاریخ باشد اما در این کتاب نباشد. چرا که گنجایش این قالب آن اندازه نبوده است.

نویسنده «فصل شیدایی لیلاها» ادامه داد:‌ فرم، فرم درستی است. به این معنا که اگر این مجموعه را بیرون بیاوریم و هر مضمون دیگری در آن قرار بدهیم، می‌گوییم که این فرم، فرمی است که به لحاظ شیوه روایت، نقطه شروع، سیر روایت، میزان اطلاعات دهی به مخاطب، اوج و پایان بندی کامل است. این دیاگرام، دیاگرام کاملی است و در هیچ جا نقص ندارد. در حقیقت این گونه نیست که دیاگرام زمان – واقعه خطی باشد و بگوییم که 10 صفحه از داستان گذشت اما من چیز جدیدی ندیدم. هم‌چنین نویسنده به یک راوی درست رسیده است.

وی گفت:‌ راوی درست بدین معنی که این راوی هم‌سنگ نویسنده نسبت به مقام معصوم متواضع و مودب است. این چیزی است که به نظرم خیلی ارزشمند است. نویسنده در ابتدا جایگاهش را نسبت به ائمه به خوبی تعریف می‌کند و موفق می‌شود که این جایگاه را در اثر بازنمایی کند. که حاصل آن این است که ما در اثر، ادب و تواضع می‌بینیم. زبان داستان، بهترین نوع زبان برای این جنس کار هستند. چرا که ما از سال 61 قصه روایت می‌کنیم اما برای مخاطبی که در سال 1396 شمسی است و این داستان را می‌خواند. این پل، بهترین پل است چرا که مخاطب حس نمی‌کند که زبان داستان، زبان مدرن است و در عین حال ادبیات داستان ادبیات کهنی نیست که مخاطب سختش باشد. یکی از ویژگی‌های مهم و درجه یک این کتاب که اسباب درخشش آن شده است این است که انطباق 100 درصدی بین فرم و محتوا شکل گرفته است. انطباق 100 درصدی بین مخاطب و راوی شکل گرفته است. بدین معنی که مضمون داستان این است که این بانوان شناسانده شود.

وی ادامه داد:‌ فرم، دقیقا با همین شکل قدم برمیدارد و شخصیت نجوا که هیچ چیز از این بانوان نمی‌داند، قدم به قدم پیش می‌رود و آن‌ها را می‌شناسد. به این انطباق دقت کنید. من مخاطب که می‌خواهم راجع به این اتفاق بدانم منطبق بر راوی می‌شوم که او هم همین را نیاز دارد. در جایی احساس نمی‌کنم که نویسنده بیش از من می‌داند و میخواهد چیزی را به من یاد بدهد. این انطباق و هم‌پوشانی 100 درصدی فرم و مفهوم کار را برای مخاطب به شدت باورپذیر می‌کند. شخصیت اصلی ما به دنبال دانستن است و من مخاطب هم دنبال همان هستم و نویسنده هم به دنبال همان است.

شجاعی در تکمیل صحبت‌های بخش قبلی خود گفت: یکی دیگر از ویژگی‌های ادبیات آیینی، موضوع تحقیق است. آن چیزی که از گفتار و کنش، متعلق به معصوم یا حلقه اول منتسب به معصوم است، امکان دخل و تصرف در آن نیست. این محدودیتی است که در خروجی اثر دیده می‌شود. برای مثال حضرت از خانواده‌شان خداحافظی کردند. این موضوع عین تاریخ است. نویسنده می‌تواند این فاصله را با ملزومات عقلی پر کند. در حقیقت به غیر از مواردی جزئی که شرح کنشی به صورت مستند در تاریخ است، نمیتوان به مابقی دستبرد زد و یا کم و زیاد نمود. بنابراین نویسنده باید اشراف 100 درصدی به چند چیز داشته باشد. اولا باید به تمام کنش و رفتار این شخصیت اشراف داشته باشد. به ویژه آن چیز که از تاریخ می‌آید. یعنی اگر معصوم است، تمام وجوه شخصیتی، گفتاری و... این معصوم را از دل تاریخ بیرون کشیده باشد.

وی گفت:‌ دوم این که وقتی می‌گوییم گزارش نویسی ادبیات آیینی نیست، یعنی این که روایت را در بستر آن پیگیری می‌کنم. بستر زمانه، فرهنگ، سیاست و... می‌شود. بنابراین تحقیق فقط شامل شخصیت نمی‌شود. کار سخت تر می‌شود زمانی که من باید همه‌ی پیرامون او را هم تحقیق کنم. شناخت بستر چیزی است که تحقیق را سخت و جان فرسا می‌کند. به این دلیل که نویسنده باید به نقطه‌ای برسد که چندین سال قبل و چندین سال بعد از زمان آن معصوم را به صورت کامل همراه با جزئیات بداند. برای مثال اگر به شما بگویند که یک دینار چه قدر است، اهمیتی ندارد. حال بیاییم بگوییم که امام در فلان جا یک دینار به فلانی بخشید. چه اهمیتی دارد. برای نویسنده باید این موضوع روشن بشود که در آن زمان یک دینار به ارزش یک گوسفند است و آن وقت است که می‌توانم بخشش 1000 دینار امام را معنی کنم.

شجاعی تصریح کرد:‌ این جنس تحقیقات و شناخت‌ها که اتمسفر قصه را برای نویسنده و مخاطب باز می‌کند، لازمه ادبیات آیینی است. در حقیقت من خودم را صرف تحقیق بر روی آن شخصیت قرار نمی‌دهم. تحقیق در مورد آن شخصیت کامل است و هر آنچه که فرموده و یا انجام داده است را استخراج می‌کنم و به کمک نکات پیرامونی، آن داستان را تعریف می‌کنم. در مقابل ممکن است که بعضی چیز‌ها در تاریخ، اغراق هم باشد تاریخ نویس حواسش نبوده است و مثلا نوشته است که فلانی 10 هزار دینار قرض گرفت. این رقم خیلی قابل توجه است. آیا منطق دارد، ندارد؟ ممکن است که ما بی توجه به خیلی از این‌ها داستان را روایت کنیم. بنابراین تحقیق هم در مسیر روایت و هم در بستر روایت نویسنده را یاری می‌کند و به او کمک می‌کند که قصه را باورپذیرتر روایت بکند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران