اولین خشت سینمای ایران کج گذاشته شده است/بعضیها میترسند اکران فیلم خارجی بازار و اقتصادشان را در دست بگیرد!
کارگردان سینمای ایران گفت: احمدجو جان فورد سینمای ایران است. تفنگ سرپر را نگاه کنید، اصلاً دین را قورت داده و تبدیل کرده به فیلم و سریال و سینما. وِسترن، بازیها چقدر خوب است، اما جان فورد سینمای ایران خانهنشین است.
باشگاه خبرنگاران پویا- چندی پیش بخش اول گفتوگوی خبرگزاری تسنیم با رحیم رحیمی پور کارگردانی سینمای دفاع مقدس منتشر شد که وی در آن درباره فیلمهای قبل از انقلاب، علیت مشکلش با قیصر، روزهای حضور در تل فیلم و ساخت فیلم سینمایی زندان دوله تو صحبت کرد. او همچنین داستان فرمانده دفاع مقدسی را روایت کرد که پس از حضور در جبهه به سمت سینما آمد و در حال حاضر در این حوزه کارگردانی میکند که میتوانید مشروح این بخش از گفتوگو را «اینجا» مطالعه کنید.
بخش نخست گفتوگو با رحیم رحیمیپور مقدمهای بود و آنچه میخواستیم از این کارگردان قدیمی سینما بشنویم در بخش دوم این گفتوگو ادا شد. بخش دومی که جنجالیتر از قسمت اول است.
در ادامه بخش دوم گفتوگوی خبرگزاری تسنیم با رحیم رحیمیپور را میخوانید:
****
*تسنیم:در این مدت با اینکه درآمدی از سینما نداشتید، چگونه زندگی کردید؟
یکی از چیزهایی که خودسازی ایجاد میکند همین است که چگونه در شرایط بیکاری و فشارهای سیاسی، زندگی تامین میشود؟ و آدم به این آیه ایمان میآورد که میگوید: وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ ﴿22﴾ و روزى شما و آنچه وعده داده شدهاید در آسمان است (22). من سال 75 رفتم حج با مجتبی راعی هم اتاقی بودم، مجتبی به من گفت:"چشمت که به خانه خدا افتاد میتوانی سه آرزو کنی واقعاً برآورده میشود." منهم وقتی برای اولین بار چشمم به خانه خدا افتاد گفتم «خدایا من میخواهم توحید، نبوت و معاد را هم بفهمم و هم در سینما آن را کاربردی کنم.» از آن زمان به بعد من بیکار و خانهنشین شدم». چند روز قبل دیدم حیدریان در قم یک وعدههایی به مراجع در مورد سینما میدهد. پیش خودم گفتم چگونه میخواهد اینکارها را انجام بدهد؟ او که خودش وقت نمیکند و با اینکه انگیزه و نگاه ما به سینما از اول مثل هم بوده ولی نگذاشتهاند آن را عملی کند این کسانی هم که اطرافش را گرفتهاند اگر میخواستند کاری کنند تا حالا در جاهایی که بودهاند، میکردند. برای وعدههایی که حیدریان به علما و مراجع میدهد من 20 سال است نشستم خانه مطالعه کرده و فیلم دیدهام، راجع به نور و بحث قصه و احسنالقصص، طبق روایت پیامبر«ص» که میگوید: « واحسن القصص هذا القرآن»بهترین قصهها این قرآن است. و در حدیثی از امام صادق میخوانیم: « ان کتاب اللّه اصدق الحدیث و احسن القصص»بدرستیکه قرآن راستگوترین کلامها و بهترین داستانهاست. از اول قرآن که شروع میکنیم نقطۀ زیر «ب» بسمالله قصه است، شما نقطه را بردارید دیگر نمیشود «بهاسم» میشود «اسم» وقتی نقطه را میگذارید به شما جهت میدهد، حالا اینکه این نقطه باشد یا نباشد خودش یک درام است.اولین قصهای هم که در قرآن مطرح میشود قصۀ سجده کردن ملائکه به آدمیت و عقل و دانایی است: (سوره بقره / آیه 34)وَ اِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِاسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا اِلّا اِبْلیسَ اَبى وَاسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ.و هنگامى که به فرشتگان گفتیم «براى آدم [خضوع و] سجده کنید»، جز ابلیس که سرباز زد و تکبّر ورزید و از کافران شد، [همگى آنان ] سجده کردند. شیطان و نادانی به آدمیت و عقل و دانایی سجده نمیکند و رانده و سرگردان و دراماتیزه و سینمایی میشود، در واقع کشمکش از نظر قرآن بین لشگر دانایی با لشگر نادانی است و این در سادهترین و پیچیدهترین ماجراها و اتفاقات انسانی هست.
*تسنیم:شما در این سالها درآمدی نداشتید؟
هیچی، سال 80 یک سریال کار کردم به نام «آبدارشاه» و بعد از آن کار نکردم که آن هم مشکلاتی پیدا کرد. یک چیزی که در ما بچه مسلمانها متاسفانه آفت شده این است که وقتی میبینیم خود حرف و پیام، ظاهری دینی و انقلابی دارد، فکر میکنیم کافیست. در حالیکه این پیام باید ساختارمند شود. بحثی که با مرحوم سلحشور هم داشتم همین بود که وقتی میگوییم قصه قرآنی است دیگر نگوییم کافیست و باید برای آن ساختاری در شأن و اندازه قرآن پیدا کنیم.
*تسنیم:خیلی از بچههای مسلمان سینما از نیمه دوم دهه 70 دیگر کار نکردند یعنی در سینما فعالیتی نداشتند، دلیلش سینمایی بود یا سیاسی؟
هر دو.
*تسنیم: خودتان کنار کشیدید یا حذفتان کردند؟
حذفمان هم کردند! چونکه: قوه مجریه ما از ابتدا دست آن طرفیها (اصلاح طلبان) بود، خودشان همه چیز را خراب کردند بعد خودشان هم فحش میدهند، خیلی جالب است، همه چیز از ابتدا دست خودشان بوده تنها چیزی که دست این طرف بوده سپاه و نیروی نظامی بوده که اگر سپاه با آن تجربیات محیرالعقول نبود، امروز داعش بود. آن زمان امام«ره» فرمودند اگر سپاه نبود کشور نبود. بنده الان میگویم اگر سپاه نبود داعش بود. خدا را شکر که سپاه دست اصلاح طلبان نیفتاد و گرنه امروز داعش به ما حکومت میکرد.
*تسنیم: بعد از الماس بنفش و انفجار اتاق عمل، قصۀ دفاع مقدسی داشتید که بسازید؟
من سریال شهید خرازی را نوشتم. شورجه را اصفهان برده بودند که سریال شهید خرازی را بسازد. گفته بود کسی که باید درباره شهید خرازی کار کند، من نیستم او یک نفر دیگر است، گفته بود او زندان دولهتو را ساخته و فلانی است. من هم فیلمنامه سریال شهید خرازی را به آنها دادم. حتی در تهران با سردار رحیمصفوی قرار گذاشتم و طرح سریال شهیدخرازی را به او گفتم. قصه بر اساس واقعیت از جایی شروع میشود که شهید خرازی و رحیم صفوی وارد کمیته میشوند. البته با چند فلاش بک اشاره به سال 56 ، زمانیکه شهید خرازی سرباز است و او را میبرند جنگ ظُفار. دامنه داستانی از جنگ ظفار شروع میشود تا شهادت خرازی. طرح کامل را دادیم و نشد.
*تسنیم:سینماگران انقلابی را چگونه میتوان حمایت کرد؟
شما که حامی تقویت جریان نگاه انقلابی در سینما هستید باید بدانید که همان نگاه فارابی در دهه شصت همچنان حاکم است، اصلاً همان نگاه چپ اصلاح طلب در سایر عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی هنوز وجود دارد. اینها ساختار مهندسی مفاهیم و معقولات و ملکوت و آفرینش و خلقت را نمیدانند چیست، اینها حتی مهندسی غرب را بلد نیستند و فقط تابع آن و غربزده هستند و همه چیز حتی مدیریت و مهندسی را میخواهند از غرب وارد کنند. در واقع دلال و واسطه غرب هستند. به مردم القا کردهاند این تکنولوژی که در دنیا به وجود آمده، جدا از ساختار آفرینش است. در حالی که ساختاری که امروز جهان به آن رسیده از نظر تکنیکی از ساختار آفرینش گرفته شده و در مورد سینما هم چنین است و متأسفانه یک کسی مثل شهید آوینی هم میگوید سینما غربی است، ما اصلاً غربی و غیرغربی نداریم، هر چه در عالم هست از رحمانیت خداوند هستی گرفته، امام«ره» میگوید: سینما از مظاهر تمدن است. یک جمله است، ولی خیلی درست است، یعنی از مظاهری است که ظهور میکنند، تمدنی هم که امام میگوید تمدن اسلامی است. امام سینما را از مظاهر تمدن الهی میداند. یعنی سینما هم یک نوع موجود است که ملکوت دارد و مقدس است.
*تسنیم: مدیریت سینمایی در ادوار گذشته در پاکسازی بچه مسلمانها در سینما چقدر نقش داشته است؟
مدیریت حاکم بر سینمای فعلی، طیف ما را قبول ندارد، ما هر چه قصه هم مینویسیم به در بسته میخورد. یک قصه من راجع به انقلاب نوشتهام با زوایای دراماتیک کاملاً متفاوت، اما میدانم ساخته نخواهد شد. من دو روز قبل فیلم «پیرمرد صد سالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد» را دیدم . نویسندهای قصهای را نوشته، قصه را نمیپذیرند و همه آن را پس میزنند. بعد از یک سال مردم قصه را میپسندند و از آن قصه، فیلمی ساخته میشود، من فیلمش را دیدم. خوب شده بود. من هم یک قصه درباره انقلاب دارم که درباره یک سرباز ساده است که دارد رویدادهای انقلاب را میبیند، طنز هم است، 6، 7 سال پیش نوشتم ،حتی شمقدری و میرعلایی نگذاشتند آن را بسازم. شمقدری گفت من دلم میخواهد این قصه ساخته شود من را پاس داد به میرعلایی، میرعلایی صد بار با من در فارابی نشست صحبت کرد و نشد.
*** احمدی نژاد شب میخوابید و صبح طرح و برنامه و بودجه میداد و این از آنها که سرسپرده طرح و برنامههای غرب و لیبرالیسم هستند، خطرناکتر است
*تسنیم:در دوران تسلط بچه مسلمانها در دوران احمدی نژاد چرا توفیقی برای طیف بچه مسلمانها حاصل نشد و چرا کمک نکردند فیلم بسازید؟
احمدینژاد را در بام تهران دیدم، حرفهایی که در مورد سینما و مهندسی آفرینش داشتم را به او گفتم، و گفتم که به شمقدری هم اینها را گفتهام، گفت شمقدری این چیزها را نمیفهمد، ولی به نظر من اشکال از خود احمدی نژاد بود که طرح و برنامه نداشت، در حالی که طرح و برنامه در خلقت و آفرینش ازلی و ابدی است و کتاب قرآن که از نظر مفهوم بیکران است. دفتر طرح و برنامه الهی است و کسی که میخواهد انقلاب و کشور اسلامی را مدیریت و مهندسی کند باید طرح و برنامهای شبیه طرح و برنامه الهی و نزدیک به قرآن داشته باشد که احمدی نژاد نداشت و حتی سازمان برنامه و بودجه را منحل کرد در حالی که سازمان برنامه و بودجه باید بازسازی و عمیق میشد و طبق مهندسی مفاهیم و معقولات که در آفرینش هست برنامه و بودجه و طرحهای مهندسی میداد که اصل کار جهادی هست، ولی متأسفانه احمدی نژاد شب میخوابید و صبح طرح و برنامه و بودجه میداد و این از آنها که سرسپردهی طرح و برنامههای غرب و لیبرالیسم هستند، خطرناکتر است چونکه در غربزدگی یک زندگی و چشم انداز غلط از زندگی مثل غرب هست ولی در بی برنامهگی هیچ چیز نیست و آینده تاریک و با چراغ خاموش حرکت کردن است، به احمدی نژاد گفتم قرار بگذار در مورد این موضوع و سینما صحبت کنیم گفت باشد ولی چند بار تماس گرفتم و قرار نگذاشت. ولی نمیدانند خداوند چگونه این مفاهیم را مهندسی کرده و به آنها مصداق و ساختار داده و این جهان محسوس را بوجود آورده که هر چه بطور ظاهری و فیزیکی میبینی نشان و آیتی از مهندسی و عمل خداوند بزرگ است، عمل و مصداق و مهندسی ندارند و فقط حرف هستند حتی لفظ بیان کردن سخن را که در قرآن آمده بلد نیستند و بیشتر حرفهایشان سخنرانی است.
**** بلند شدم با مُشت و لگد زدم به در، در را باز کردم رفتم داخل. دیدم شمقدری با میرعلایی و حسن نجاریان نشستهاند
*تسنیم:در این 4 سال دوره شمقدری زنگ نزدند که بیا فیلم بساز؟
زنگ زدن پیش کششان، من به این دوستان بارهها مراجعه کردم و چندین فیلمنامه بردم و نگذاشتند کار بکنم و مثل احمدی نژاد. مثلاً شمقدری شب خوابید و صبح طرحی برای 33 روز فلسطین آورد و با چند میلیارد شورجه آن را ساخت و نتیجهاش آن فیلم ضعیف شد، یادم است در آن دوران با دخترم در اصفهان رفتیم، فیلم یکی از بچه مسلمانهای ظاهراً انقلابی را ببینیم. رفتم سینما خجالت کشیدم از بس دیالوگهای مستهجن شنیدیم، وقتی آمدم تهران. رفتم معاونت سینمایی، شمقدری داخل اتاق بود. گفتم میخواهم شمقدری را ببینم، رئیس دفتر گفت جلسه دارد. نشستم جلسهاش تمام شود. دیدم آن عده آمدند رفتند، گفتم چه شد گفت یک عده از آن طرف رفتند داخل و جلسهای دیگر برگزار شد، بلند شدم با مُشت و لگد زدم به در، در را باز کردم رفتم داخل. دیدم شمقدری با میرعلایی و حسن نجاریان نشستهاند. داد و بیداد سر شمقدری راه انداختم و گفتم:
"تو مانند تُف سربالایی که هر چه به تو بگوییم برمیگردد به صورت خودمان. این چه فیلمی است در دوران تو ساخته شده؟ من با خانواده رفتم آن را دیدم، خجالت کشیدم. در فیلم دیالوگی با چنین مضمونی هست که میگوید: « سه تا زیپ را باید بست، یکی زیپ دهان، یک زیپ جیب و یکی زیپ یک جای دیگری را » یعنی چه؟! ما در فیلمفارسی تصویر سکس و برهنگی داشتیم ولی تاثیر گفتار جنسی و سکسی بیشتر از تاثیر تصویر است. دیالوگ جنسی و سکسی وقتی گفته میشود ذهنِ خود مخاطب تصویرش را میسازد یعنی لازم نیست شما به او تصویر بدهید و چنین دیالوگهایی از فیلمهای سکسی قبل از انقلاب بدتر است."
*تسنیم:چه پاسخی داد ؟
گفت " به سازنده گفته بودم این دیالوگها را دربیاورد ولی درنیاورده. گفتم دیگر بدتر، پس تو واسه چی اینجا نشستی؟ حسابی با او دعوایم شد. بعدا یک مشکل شدیدتری باهم پیدا کردیم. یک مشکلی هم داشتم سر فروش خانه و صاحبخانه سرم کلاه گذاشته بود، خانهام را فروخته بودم و جای دیگری خانه خریده بودم. طرف گفته بود پایانکار اینجا مسکونی است ولی بعد در سند نوشته بود فضای سبز. به شمقدری گفتم من به مشکل برخوردم، سرم کلاه گذاشتند یک وام به من بده تا یک جایی را رهن کنم، داخل آن بنشینم تا تکلیف خانه را در دادسرا روشن کنیم.
من را معرفی کرد به شخصی به نام بابک خانیان، از آن قالتاقهای روزگار و تکهکلام او هم همیشه فحشهای رکیک بود. رفتم پیش شمقدری و گفتم اینها چه کسانی هستند اطراف خودت جمع کردی! در صورتی که ما خانوادگی با شورجه، شمقدری و حیدریان رفت و آمد داشتیم. در خوابگاه با هم بزرگ شدیم، خانیان خیلی من را اذیت کرد. من مدام دادسرا بودم، از آن طرف هم باید خانهام را خالی میکردم و دورۀ شمقدری هم برای من اینطوری گذشت. رفتم به شمقدری التماس کردم گفتم برو حسن کاربخش را بیاور، تو مانند فیلم دیار عاشقان دیگر پیدا نمیکنی، فیلمی که در آن اخلاص وجود دارد، یعنی قصهاش اخلاص دارد، تکنیک و بازیاش اخلاص دارد. به پرویز پرستویی گفتم تنها فیلمی که بازی کردی و واقعاً سینمایی است دیار عاشقان است بقیه فیلمهایت اینطور نیست.8 تا فیلمنامه آماده دارم. چند روز پیش یک فیلمنامه دیگر را تمام کردم. تمام حرفهایی که راجع به سینما به صورت تئوری میگویم در این قصه هست.
*تسنیم:حتی در این مدت تدریس هم نکردید؟
اصلا. خانم من دکتری الهیات دارد، در فکرم یک مجوز دانشگاه علمی ـ کاربردی سینمایی بگیریم.
*تسنیم: یکی از اعتراضهای من به شمقدری همین بود. 2 سال در دوران او، من اجازه ورود به وزارت ارشاد را نداشتم. گفتم چطور میشود یکی از آدمهای خودتان که با شما از تلفیلم همراه بوده و در بچه مسلمان بودنش و حزباللهی بودنش، انقلابی و ولایی بودنش شکی نداریم، به اسم حسن کاربخش، چطور در این 4 سال به جای اینکه او فیلم بسازد، ، زمینه را برای علی عطشانی (تلفن همراه آقای رئیسجمهور) فراهم میکنید که علیه دولت خودتان فیلم بسازد.
از اون بدتر ، آن پسره کلاهبرداری بود.
*تسنیم:کلاهبرداری؟!
من بهش میگویم کلاهبرداری. با اون فیلمی که او ساخت، من فامیلیاش را برای خودم تغییر دادم. کاربخش یک اتاق در کرج اجاره کرده و درآمدی هم ندارد. به شمقدری گفتم شرایط را فراهم کنید او فیلم بسازد، ولی نکردند .حسن کاربخش هنوز همان نگاهِ اول انقلاب را دارد، اصلاً حسِ کاربخش خیلی ماه است.
*تسنیم:میر علایی به جای حسن کاربخش، پول دادند محسن امیر یوسفی فیلم در ستایش جنبش سبز ساخت. یکی از مشکلات بچه مسلمانها این است که با هم پیوستگی ندارند، یعنی شما، شورجه، شمقدری با هم در دوره انوار و بهشتی رفاقت داشتید ، یک سندیکا هم رفتید درست کردید، ولی چیزی از شماها گیرمان نمیآید، یعنی همدلی ندارید بعد هم در خفا زیرآب هم را میزنید؛ قبول دارید،شما گند زدید ، با همین عدم پیوستگی که با هم داشتید. راجع به خصایص بقیه برایمان بگویید. بالاخره این جماعت حزباللهی هستند یا نیستند؟! ما آنها را باور کنیم یا نکنیم؟
قطعاً حزب اللهی هستند. منتها مشکل در رفتار فنی و تکنیکی و رفتار سینماییشان است که عمیق نیست. هنوز نفهمیدند که سینما چیست، قصههای قرآنی عمیق را که عمق میدانش بیکران است، سطحی و در اندازه روایتهای «کوچه بازاری» مطرح میکنند. در حالیکه شبه روشنفکران، یک قصۀ سطحی را برمیدارند عمیق کرده و به آنها عمق میدان میدهند. ما مدعی نگاهِ دینی هستیم، ولی رفتارمان و تشخیصمان غیردینی است. مثلاً ما وقتی در فیلممان میخواهیم یک چیزی را نشان بدهیم، بیشتر موجودیت را میبینیم تا وجود را، بیشتر اعتباریات را میبینیم تا حقیقت را.
***ما به اسم فیلم توحیدی فیلم سطحی و تاریخ مصرف دار و گرایشی و جناحی میسازیم
*تسنیم:جناب رحیمی پور بحث را تخصصی نکن ؟
چرا تخصصی نکنیم؟! مشکل ما اینجاست، ما وقتی یک فیلم میسازیم راجع به بچههای دفاع مقدس، نمیفهمیم وقتی که جنگ شروع میشود بچههای دفاع مقدس کاری به این نداشتند که در شمال تهران یک عده آدم بیفرهنگِ غربزدۀ فاسد و مشروبخوار هستند و ما اگر در خط مقدم داریم، میجنگیم برای آنها هم هست. رزمنده کاری به این چیزها ندارد، پیش خودش میگوید " اصلی دارد از بین میرود، وجود در خطر قرار گرفته و من باید از وجود دفاع کنم و کاری به موجود و چگونگی آن ندارد. "
این نگاهِ دفاع مقدسی است اصیل است آنوقت یک بنده خدایی میآید فیلم میسازد و رزمنده به خاطر رفیقش، مردم بدبخت را گروگان میگیرد. هر کاری میکنید این فیلم به اصطلاح دفاع مقدسی را به جهان معرفی کنید، نمیشود، چه میخواهید بگویید؟ هر چه هم به اینها تذکر میدهید، نمیشود و نمیفهمند. اینکه معاون رئیسجمهور را جلوی خودش قرار میدهد، تیر میخورد، بعد یک جای دیگر سینهاش را برای مهندس هستهای سپر میکند و خودش تیر میخورد، این غلط است. آدمی، کسی است که هر موجودی را در خطر میبیند واکنش نشان میدهد. حالا این نگاه بچه مسلمانان ماست و از سوی دیگر صادق هدایت کیست؟ صادق هدایت میگوید من ضد دین هستم، اصلاً خداناباورم اینها را قبول ندارم، ولی قصه مینویسد با عنوان سگ ولگرد، اولین صفحه آن را میخوانید مو به تن آدم سیخ میشود. اصلاً کاری ندارد این سگ ولگرد است میگوید این سگ در خطر است، دغدغۀ سگها را دارد. این قصه میشود جهانی، یا ابراهیم گلستان، اخیراً یک قصه نوشته است آکواریوم . میگوید یک پیرمردی دم آکواریوم ایستاده بود داشت ماهیها را نگاه میکرد دید دو تا ماهی مدام دارند هم را بوس میکنند، یک زن و بچه میآیند پیرمرد به بچه میگوید این دو تا ماهی را نگاه کن، میخواست این صحنه را به بچه هم نشان بدهد، میگوید این دو تا ماهیها را ببین، بچه میگوید کدام دو تا ماهی؟ دستش را میگذارد روی شیشه، میگوید این دو تا ماهی، بچه میگوید اینها که دو تا ماهی نیستند یک ماهی است، آن یکی در آئینه است، این یک مفهوم درونی و دینی است، اینها توحید را قبول ندارند اما ساختار توحیدی در اثرشان رعایت میکنند عمیق و جهانی است، برعکس ما به اسم فیلم توحیدی فیلم سطحی و تاریخ مصرف دار و گرایشی و جناحی میسازیم.
*تسنیم: وودیآلن اصلا خدا را باور ندارد، ولی بهترین قصههای دینی و معنوی را وودیآلن نوشته است.
هیچکاک را ببینید، هیچکاک در مرد عوضی، مرد به مادرش میگوید دعا کردی؟ میگوید: بله مادر خیلی دعا کردم، او را عوضی گرفتند زندگیاش نابود شده است، مادر میگوید دعای استقامت، میگوید نه دعای استقامت نکردم. کات میشود، مرد میرود جلوی آینه دارد دعا میکند، سوپر میشود یک تصویر دیگر روی آن، میبینیم، یکی دیگر در پیادهرو دارد میآید، حس میکنیم خود این آدم است، میآید نزدیک، صورت این (اصلی) با آن(فرعی) یکی میشود. میبینیم شخص دیگری است، صورتی که در آئینه است، محو میشود، آن کسی که در پیادهرو است میماند و میرود در یک مغازه دزدی میکند، او را میگیرند، مشخص میشود دزد است، چقدر فیلم درستی است. من به فراستی در شیراز گفتم، گفت این فیلم را گذاشتم برای آوینی، گفت خدای من سینمای دینی و اسلامی یعنی این فیلم . گفتم این حرف را جای دیگری نگویی. در سرگیجهاش ببینید چقدر کار درست است میگوید ما حساب همه چیز را کرده بودیم غیر از یک چیز، آن هم عشق. از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر/یادگاری که در این گنبد دوار بماند، در این فیلم چقدر درست است.
***امرالله احمدجو، جان فورد سینمای ایران است دین را قورت داده و تبدیل کرده به فیلم و سریال و سینما
***چرا جان فورد سینمای ایران خانه نشین است؟!
من دارم یادداشت میکنم و قصههای فیلمها را مینویسم که چه فیلمهایی هستند در دنیا که نزدیکند به این نوع نگاهِ سینمایی که ما مدعی آن هستیم. به نظر من امر الله احمدجو ماه است. احمدجو جان فورد سینمای ایران است. تفنگ سر پر را نگاه کنید، اصلاً دین را قورت داده و تبدیل کرده به فیلم و سریال و سینما. وِسترن، بازیها چقدر خوب است، لباسها چقدر خوب. اما جان فورد سینمای ایران خانه نشین است. در حالیکه چندین قصه و فیلمنامه برای ساخت دارد. اصلاً ما همدیگر را ندیدیم. درباره تفنگ سرپر چیزی برایش نوشتم و فرستادم. برای من نوشت خیلی خوشحالم که ما همدیگر را پیدا کردیم. ناخدا خورشید تقوایی را ببینید واقعاً بینظیر است، مصطفی عقاد را آورده بودند ایران، زم میخواست فیلمی درباره امام (ره) را بدهد او بسازد، جلسات سالانۀ بهشتی و انوار بود حیدریان هم مدیرکل نظارت ارزشیابی بود، من معمولاً میرفتم جلسات را بهم میریختم. در آن جلسه رفتم بلند شدم صحبت کنم، حیدریان من را نشاند که نگذارد صحبت کنم، انوار دستش را گرفت گفت بگذار صحبتش را بکند، گفتم برای چه مصطفی عقاد را از خارج آوردید برای ما فیلم بسازد؟ ما در کشور خودمان از مصطفی عقاد بهتر داریم، برویم آنها را بیاوریم.
*تسنیم:انوار و بهشتی چه تاثیر منفی بر سینمای ایران گذاشتند؟
اول انقلاب که بهشتی و انوار نبودند که سینما را در دست بگیرند، هر کسی فیلم خودش را میساخت، آن فیلمها را بررسی کنید ببینید چقدر مردمی و رئالیستی و به انقلاب نزدیک هستند؟ حتی برزخیها فیلمی است که فیلم فارسیچیها آمدند، ساختند. برزخیها کسانی بودند که ضدانقلاب بودند، زندانی بودند، همان سینماییهای قبل از انقلاب بودند که دارند فرار میکنند از ایران بروند، ولی میبینند صدام به ایران حمله کرده است، میمانند و میجنگند. پس از مدیریت گلخانهای بهشتی دیگر سینمای رئالیستی نداریم. نه زندان دولهتو، نه دیار عاشقان، نه برزخیها و نه..... نداریم. سینمای قبل از انقلاب اگر تحت تأثیر انقلاب و مفاهیم دینی ساختار پیدا میکرد، کلاسیک و آکادمیک میشد، الان مردمیترین و دینیترین سینمای جهان بود! کلهر مدافع همین نظریه بود که با مشکل مواجه شد، ولی اطرافیان او نگذاشتند و حیدریان هم که از اول چنین نظری داشته و به همین دلیل به سینما آمده است امیدوارم این سینما را عاقبت به خیر کند.
***کشوری که مهد قصهگویی و ادبیات است، مهد درام و انقلاب است، مهد دفاع مقدس است، چرا سینمایش اینطوری شده؟
*تسنیم:فکر میکنید فاجعهای که در حال حاضر در سینما ما وجود دارد و 2 ، 3 درصد مردم ایران این سینما را دنبال میکنند به خاطر تاثیرات مدیریتی دهه 60 است؟
ما اصلاً سینما نداریم. معمار سینمای فعلی آقای سیدمحمد بهشتی است. «آن سوی مه» با فیلمنامهای از ایشان را حتماً دیدهاید. آیا واقعا آنسوی مه سینماست؟ شعر میخواند، آیه قرآن میخواند، رودخانه آبی و وحشی نشان میدهد، شخصیت اول و قهرمان نشسته روی یک سنگ وسط رودخانه، دعای کمیل میخواند، این سینماست؟ اگر از آقای بهشتی و همفکران او، یک کنکور سینمایی گرفته شود آنوقت معلوم میشود اینها چقدر سینما بلد بودند و چه بلایی سر سینمای انقلاب آوردند، کارهایی که عبدالله اسفندیاری نوشته است ببینید. تیم مدیریتی سینما در دهه شصت، خشت اول را کج گذاشتند و تا ثریا میرود دیوار کج و نمیگذارند این دیوار درست شود، امیدوارم حیدریان از این ساختار اخته کردن سینما فاصله بگیرد و به اصل تل فیلمی خود باز گردد و این دیوار را درست کند.
در تمام سطوح مدیریت اجرایی فرهنگی ما در تمام زمینهها از ابتدا چنین نگرشی حاکم بود. یک دوره احمدینژاد آمد او هم یک نادانیهایی کرد که نشد. وگرنه از ابتدای انقلاب، آقای موسوی بود ،بعد آقای هاشمی، بعد آقای خاتمی، بعد خروجی اصلاحات، احمدینژاد بود الان هم که روحانی است. همه امور مدیریتی سینما از ابتدا دست خودشان بود، سینما دست آنها بود. جیمز کامرون فیلم آواتار را ساخته که 3 میلیارد دلار فروخته است، یعنی به اندازۀ درآمد نفتی ما، سینمایی که میتواند اینگونه باشد چرا در کشور ما خاک بر سر شده؟ کشوری که مهد قصهگویی و ادبیات است، مهد درام و انقلاب است، مهد دفاع مقدس است، چرا سینمایش اینطوری شده؟ چه کسی این کار را کرد؟ تفکری که «آن سوی مه» را نوشت (که برای سینما سم است) چنین کرد.
*تسنیم:شعر بخوانیم ، رودخانه نشان بدهیم، فیلمهای عرفان زده دوران بهشتی فقط کشیدن مواد مخدر کم داشت. با دیدن هامون آدمی هوس میکند علف مصرف کند. آدم سالم با دیدن این فیلمها معتاد میشود.
شعر یک چیزی است، سینما یک چیز دیگری است، حتی سینما با تلویزیون خیلی متفاوت است. حالا هم آقای نقاشزاده آمده مسئول فرهنگی فارابی شده .به حیدریان میگویم نقاشزاده خودش یک فیلم ساخته است به اسم کودک و فرشته، هزار ایراد به آن میگیرند، حالا این دوست عزیز چطور میخواهد به من و بقیه سینماگران یاد بدهد چگونه سینما کار کنیم؟
*تسنیم:کودک و فرشته فیلم سینمایی برای دیدن روی پرده سینما نیست. شما را سال 75 حذف میکنند ولی کسی که در گشت ثارالله فرمانده موتوریها بوده با خیبریها نسبتی دیگر ندارد، بزرگترین بودجه دفاع مقدسی را به او میدهند تا دوئل را بسازد!
درویش اگر گرایش سیاسی پیدا نمیکرد، نمیتوانست فیلمساز شود، خیلی زود از همان زمان بازی در فیلم زندان «دوله تو» سوراخ دعا را پیدا کرد و فیلمهای غلطی مثل دوئل ساخت. گفتیم که رزمندهها اصلاً برایشان مهم نبود که برای کی میجنگند، یک عقیدۀ توحیدی داشتند و برای دفاع از هر چه و هر که در این سرزمین مقدس است، میجنگیدند. رزمنده نمیگفت برای کی و چی میجنگم؟ تکلیف بود که بجنگد و میجنگید و به نتیجه هم کاری نداشت، ولی در دوئل دعوا سر یک گاو صندوق طلاست، آمریکاییها فیلمهایشان از دوئل درویش توحیدیتر است چون به خاطر دیگران میجنگند،آقای درویش چرا سینمای دفاع مقدس را خراب میکنید؟ یا مثلاً سر فیلم رستاخیر جوری فیلم را ساخته که دعوایش با مراجع برجسته شود. آقای درویش چرا با مراجع مشکل دارید دعوایتان را میکشید در حوزه سینما؟ فیلمتان را بسازید، مگر سینماگران جهانی فیلم نمیسازند. گرههای فکریشان را در سینما دخالت نمیدهند و به سینما متعهد هستند، شما آمدید فیلم بسازید لج کردید، از آن طرف آقای وحید خراسانی فرمودند اگرحضرت ابوالفضل (ع) را نشان بدهید کفن میپوشند میآیند خیابان، درویش هم از اینطرف! چیزی که این وسط نفله میشود سینماست و حدود صد میلیارد پول زبانبسته ملت و پول سینما. آن یکی میآید 200 میلیارد میگیرد میرود محمد میسازد از اول تا آخرش غلط است. اصلاً قصه ندارد هر چه نگاه میکنیم میگوییم این چیست؟! میگوید این محمدِ من است! مگر محمدِ من داریم؟!
بیضایی هم روز واقعه مینویسد، چقدر درست است، میداند چه کند، میداند نباید جای امام حسین(ع) قرار بگیرد. اگر قرار باشد امام حسین(ع) نقش اول باشد، باید خود امام حسین(ع) فیلم بسازد، ولی چون شما دارید میسازید خودتان را میسازید، شما امام حسین (ع) را نمیسازید. در روز واقعه شخص دیگری را وارد داستان میکند، یک مسیحی را. قصه درست درمیآید و او میشود خود فیلمساز. ولی این آقا در فیلم محمد(ص) خودش را جای پیامبر قرار داده و میگوید این محمدِ من است، فیلم غلط میشود. در مقابل فیلم محمد(ص) به نظر من فیلم سفر جادویی داودی دینیتر است، چون وقتی فیلم را میبینی احساس حساب و کتاب و معاد داری ولی در فیلم محمد(ص) با طراحی معجزههای من در آوردی احساس سیرک و شعبده بازی میکنید.
*تسنیم: چطور میشود به موتوری گشت ثارالله که با سینما آشنا نیست بودجه کلان میدهند شکل این مناسبات چطور است، پیشکسوت است؟ کسوتداراست؟ خیلی انقلابی است؟ داستان چیست؟
داستان جناحی است . اینکه فلانی در کدام جناح قرار میگیرد و جناح حاکم چیست معیار است، این آدمهایی که «باجناح» هستند و مثل هم فکر میکنند همه میدان کار و شرایط کار دارند و 200، 300 میلیارد هم به آنها میدهند فیلم بسازند ، منتها اگر «باجناح» نباشید 500 میلیون هم به شما نمیدهند.
***اگر این شجریانها هنرشان را به یک جناح نمیفروختند، آقای ظریف میرفت کنسرت آنها را به خاطر هنرشان ببیند؟
*تسنیم:چرا هنر در کشور ماجناح دارد؟
مشکل ما همین است، اگر این شجریانها هنرشان را به یک جناح نمیفروختند، آقای ظریف میرفت کنسرت آنها را به خاطر هنرشان ببیند؟نمیرفت، هنرشان را به یک جناح سیاسی فروختند، نمیخواهم بگویم اینها بد هستند، ولی آیا ظریف به خاطر هنر و آواز شجریان به کنسرتش میرود یا به خاطر گرایش جناحی و سیاسی؟ همه چیز جناحی و سیاسی شده است، مخصوصاً سینما.
خاتمی اصلاً سوادِ حوزهای عمیق ندارد، سواد تخصصی و فنی هم ندارد
*تسنیم: دورۀ اصلاحات چقدر در از بین بردن دفاع مقدس موثر بود؟
دوره اصلاحات به طور کلی سواد علمی اصلاً در این زمینه نداشتند، و بیشتر گریم و آرایش دانایی میکردند و میکنند، خود خاتمی اصلاً سوادِ حوزهای عمیق ندارد، سواد تخصصی و فنی هم ندارد.
*تسنیم:چگونه به او دکتری دادند؟
نه یک مقاله علمی راجع به دکتری او پیدا میکنید، نه یک مطلب عمیق دینی مانند تالیفات آقای جوادیآملی یا آقای حائریشیرازی میگوید. تخصص ندارد و حتی نمیداند هنر چیست؟ این نوع آدمها اصلاً کار نکردند که بدانند کار چیست. اینها فقط ژست و پُز دانایی میدهند، بعد این متوسل میشود به یکسری چیزهایی برای رسیدن به اهداف خودش و یکی از چیزهایی که آن را وسیله قرار دادند برای رسیدن به هدفشان، هنر، هنرمند و سینما بود. آمدند حساسیتهای هنرمندان و سینماداران را پیدا کردند و آن حساسیتها را دستشان گرفتند و اینها را کشیدند سمت خودشان. البتۀ همه هنرمندان سمت اینها نیستند. یک عده هنرمندانی هم که میخواهند فرصتطلبی کنند و از امکانات استفاده کنند با اینها «باجناح» میشوند.
****بچه مسلمانها در فیلمهایشان به جای درام و قصه سوار موج میشوند
*تسنیم:درویش سال 1376 رئیس خانه سینما بود و کار تاثیرگذاری برای اصلاحات انجام داد.
بله از موقعیت سیاسی فراهم شده استفاده کردند و با اصلاح طلبان هم جناح و همگروه شد و کار خودش را کرد. البته یک نکته را هم بگوییم، این طرف، فیلمسازانی که مدعیِ مسلمانی و اصولگرایی هستند، در ساختار مشکل دارند. ما به محض اینکه میفهمیم یک سوژه مثلاً ضدانگلیسی است برای ما کافیست، دیگر اینکه یک اثر باید قصه داشته باشد، ساختار خوب داشته باشد و جاذبه داشته باشد را کاری نداریم. بچه مسلمانها در فیلمهایشان به جای درام و قصه پُر حرفی کرده و با همین حرفها سر مسئولان را کلاه میگذارند و سوار موج میشوند و فیلمهای ضد مخاطب میسازند.
فیلمهای بچه مسلمانهای انقلابی اصلاً عکاسی ندارد، 8 نفر را آورده در کادر، جلوی دوربین گذاشته است، 4 نفر، عکس دارند بقیه ماکسه دیده نمیشوند، عکاسی بلد نیستند، اصلاً حرام است شما دارید به 4 نفر حقوق و خوراک و .... میدهید ولی در کادر نیستند و دیده نمیشود. بعضی کارها خیلی ضعیف است ولی چون مثل فیلم آقای فلن ضدانگلیسی است و به انگلیسیها فحش میدهد، خیلی بزرگش میکنند. از ابتدا تا پایان فیلم همینطوری به انگلیسیها فحش میدهد! تماشاگر را به اسم فیلم ضد انگلیسی از قصه دراماتیک محروم میکند. اصلاً فیلم ضد انگلیسی که ساختید از اول تا آخر فحش است. زیبایی شناسی ندارد. یک دفاع بد است.
*تسنیم: برای ارتقای سینمای ملی شما سالها پژوهش کردید، اگر فیلم نساختید چرا این پژوهش را در اختیار نسل جوان قرار ندادید؟
دارم مینویسم که این کار را بکنم حتی شده به طور آموزشی. بعد فیلمنامهای دارم که اگر شرایط فراهم شود آن را خواهم ساخت.
****جمال شورجه واسطه ازدواج من بود
*تسنیم:واسطه ازدواج شما و همسرتان چه کسی بود؟ اصلاً کی ازدواج کردید؟
در دانشگاه تهران در جهاد دانشگاهی دورهی سینما میدیدم بعد از تل فیلم و باغفردوس که مرکز آموزشِ علمی و فیلمسازی بود رفتیم جهاد دانشگاهی دانشکده هنرهای زیبا، خانم من هم آنجا گرافیک میخواند، از طرف امور تربیتی معلم بود، من ایشان را آنجا دیدم. شورجه ازدواج کرده بود، به آقای شورجه گفتم به خانمت بگو برود به آن دخترخانم بگوید من میخواهم با او ازدواج کنم. خانم آقای شورجه رفت به ایشان گفت. آمدیم پشت مسجد دانشگاه تهران، من نشستم یک طرف ، آقای شورجه نشست کنار من و خانم آقای شورجه نشست کنار همسرم. آنجا من به همسرم گفتم میخواهم با شما ازدواج کنم. بعد آدرس خانهشان دادند. من زنگ زدم اصفهان به مادرم. گفتم بیایید برویم خواستگاری، خلاصه مادرم و دو سه تا از داییهایم و دامادمان آمدند، سوار ماشین شدیم به جای اینکه برویم خیابان سپه غربی اشتباهی رفتیم خیابان جمهوری ، دنبال پلاک 525 میگشتیم. هر چه گشتیم پلاک را پیدا نکردیم گفتم نکند به من آدرس اشتباهی داده است! بعد دیدیم نه خیابان را اشتباه آمدیم، بالاخره آنجا را پیدا کردیم، سر اذان رسیدیم آنجا، یک مسجد نزدیک بود. گفتیم اول نمازمان را بخوانیم. رفتیم نماز را خواندیم و آمدیم در خانهشان را زدیم. خواهر خانمم آمد پشت در، مادرم نگاه کرد گفت همین است؟ گفتم نه این نبود یکی دیگر بود! رفتیم داخل، یک پدرخانمی داشتم خدا او را بیامرزد، اصلاً چیزی نمیگفت من شروع کردم گفتم بسماللهالرحمن الرحیم. ما آمدیم خواستگاری و این ازدواج ما شد.
*تسنیم:آقای شورجه بانی ازدواج شما بود، اگر این روحیۀ گروهی را در کار کردن حفظ میکردید موفقتر نبودید؟
مشکلی که ما داریم همین است ما یک روحیه و فضایی انقلابی - مسلمانی داریم، منتها بلد نیستیم آن را سینمایی و رفتاری کنیم. باید یاد بگیریم. بخصوص این 40 سال انقلاب و دفاع مقدس را. آن احساس و آن مفاهیم و معقولاتی که فهمیدیم را باید محسوس و سینمایی میکردیم، نگذاشتند تجربه شود.
***سینما مرده است و با نفس مصنوعی و پول نفت و رانت و ژن برتر و بودجههای نجومی سرپاست
*تسنیم:اخیرا از چه فیلمی خیلی لذت بردی ؟
مانند ویلاییها فیلم خوب در این سیواندی سال ندیدم.
*تسنیم: سینما فعلی پاسخگوی نیاز نسل 40 میلیونی جوان است؟
نخیر.
*تسنیم:پس چرا فیلم خارجی را ممنوع میکنند؟
میترسند فیلم خارجی بیاید بازار و اقتصاد را در دست بگیرد و بعد هم از نظر فرهنگی و ساختار فنی و اجرا و بازیگری بسیار تأثیر گذار است. یکی از مشکلات تلویزیون همین است فیلمهای ایرانی که میسازد، تکنیک و اجرا و بازیگری ضعیف و افتضاح دارد ولی فیلم خارجی پخش میکند ماه .. اصلاً بازیها آنها را نگاه کنید، بازیگر درجه چهار آنها واقعاً دارد بازی میکند. اینجا بازیگر درجه یک ما عشوه میآید و تمام حسش این است که دیده شود و بازیهای فیلمهای ایرانی را ببینید، آنها بازی و زندگی میکنند. سختترین نقشها را بازی میکنند، بعد دکوپاژ و تکنیک آنها را ببینید. خلاصه این که سینما مرده است و با نفس مصنوعی و پول نفت و رانت و ژن برتر و بودجههای نجومی سرپاست،این قوای نامجریه و مدیریتهایی که در این سالها سر کار آمدند همه چیز را نابود کردند یکی با گرایش به غربگرایی و برنامههای غربی و یکی با بی برنامهگی و منحل کردن سازمان برنامه.
****
------------------------------------------
*گفتوگو از امید سهرابی و رضا حمیدی
------------------------------------------
انتهای پیام/