بحران‌ های مالی عظیم در راهند؛ کمربندها را محکم کنیم

هرچند اقتصادایران در رده هفدهم جهان قرار دارد، ولی بی‌گمان، شهری مانند تهران، شهری که بالاترین تراکم مهندس جهان را در خود دارد، به لحاظ فناوری و تکنولوژی دیجیتال، در رده‌ای کمتر از دهم شهرهای جهان قرار دارد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، هرچند اقتصادایران در رده هفدهم جهان قرار دارد، ولی بی‌گمان، شهری مانند تهران، شهری که بالاترین تراکم مهندس جهان را در خود دارد، به لحاظ فناوری و تکنولوژی دیجیتال، در رده‌ای کمتر از دهم شهرهای جهان قرار دارد. این امر نشان می‌دهد که ما باید حساب شدگی انطباق خود با اقتصاد عمیقاً دیجیتالی شده را بیش از پیش تقویت کنیم، و الا باید منتظر تبعات تبدیل شدن به دایناسورهای منقرض شده را بپذیریم. اقتصاد دنیای دیجیتالی شده امروز ما، شبیه هیچ‌یک از وضعیت‌هایی که تا کنون بشر دیده است، نیست. شبیه تجربیات فرهنگی ما هم نیست. آشفتگی گسترده‌ای که در حیطه اشتغال به وجود آمده، بزرگ‌ترین دگرگونی اقتصادی و اجتماعی ناشی از ظهور اقتصاد دیجیتال است که پیش از این در مقالات متعددی به آن پرداخته‌ایم، ولی، این، تمام ماجرا نیست. آشفتگی مالی، جنبه دیگری از دگرگونی‌های اقتصادی و اجتماعی روزگار ماست. در ماه اوت سال 2012، شرکت «نایت کپیتال»، در عرض تنها 45 دقیقه، 440 میلیون دلار از ارزش خود را از دست داد. شگفت‌آور است؛ 440 میلیون دلار. این، بحران عظیمی بود که باعث شد، بازار سهام «نزدک» به مدت سه ساعت بسته شود. شگفت‌آورتر این که آن نزول، نتیجه مستقیم خطای انسانی نبود، بلکه الگوریتم‌های رایانه‌ای معاملات سهام می‌توانند، به سرعت، بلایی را بر سر معامله‌گران معمولی سهام بیاورند که فعالان بورس‌ها نمونه آن را قبلاً ندیده‌اند.

- نکته این است که وقوع چنین رویدادهای مالی عظیمی، محدود به بازارهای سهام بزرگ در آمریکا نیست و نخواهد بود، و شرایط دنیای دیجیتال به نحوی است که مشابه این رویدادهای 45 دقیقه‌ای، در هر یک از بورس‌ها یا بازارهای مالی و سرمایه جهان همچون اندونزی و فیلیپین و مالزی و ایران،یا اتفاق افتاده یا ممکن است اتفاق بیفتد؛ از بحران بزرگ 1997، مستمراً اتفاق افتاده و اتفاق خواهند افتاد. نوعی معاملات خودکار و اتوماتیزه شده در میان است که هر جا مجال بروز پیدا کنند، می‌توانند موجد اتفاقاتی شوند که نمونه آن را در معاملاتی که مستقیماً عامل انسانی در آن‌ها دخیل هستند ندیده‌ایم. منطق بیزنس خودکار، از نبرد انگیزه‌ها در بازارهای عرضه و تقاضای معمول متفاوت است. در تجارت آنلاین، سرعت و زمان به طور فزاینده‌ای، به مهم‌ترین کالا برای معامله تبدیل می‌شود؛ و حتی، کوچک‌ترین مزیت حاشیه‌ای در زمان مناسب، می‌تواند سود بسیار بزرگی را در مقیاس معاملات کوچک اما با سرعت و گردش بسیار ایجاد کند.

- بخشی از مسئله هم به این بر می‌گردد که قوانین و قواعد معاملات، مناسب این شرایط نیست، و دقت‌های مربوط به سرعت و زمان معامله را شامل نمی‌شود. معامله‌گران ماشینی با فرکانس بالا در حجم‌های نسبتاً کوچک، چند صد سهام را در یک مقطع زمانی کوتاه و مساعد دست به دست می‌کنند، و با این معاملات بازار را تحریک می‌نمایند و تکان می‌دهند. 

البته معاملات اقتصادی، به اتکای مدل‌های ریاضی و محاسباتی، چیز جدیدی در دنیای معاملات مالی و بازار سرمایه نیستند؛ در سال 1973، الگوی بلک-شولز برای معاملات سهام عرضه شد و در دهه 1980 مورد بازنگری هم قرار گرفت، اما، اعمال موازی فرمول‌ها بر مصادیق مختلف در شبکه‌های مالی پیچیده امروز، غموض خاص و عظیمی پدید می‌آورد که فراتر از توان ادراکی انسان است. از این قرار است که امروزه اهمیت رایانش مالی بر کسی پوشیده نیست و ظرفیت عظیمی برای ایجاد اختلال در مقیاس جهانی از خود نشان داده است. 

- در این رابطه، آدریان آتیک در کتاب «رسانه‌های دیجیتال و جامعه/2013»، دیوید بری در کتاب مهم «فلسفه نرم‌افزار/ 2011»، و دانلد مک‌کنزی و تیلور اسپیرز در یادداشت مهمی که در سال 2012 با عنوان «فرمولی که وال استریت را کشت» منتشر کردند، از حقیقت عجیبی پرده برداشتند؛ آن‌ها متفقاً ابراز شگفتی کردند که با وجود اهمیت رایانش مالی، تنها تعداد انگشت شماری از دانشگاه‌ها به این موضوع مهم و پر کاربرد پرداخته‌اند و نتیجه چنین انحصار علمی آن است که مهارت‌های لازم برای برخورد با این وضعیت مالی غامض، نزد شمار اندکی از نخبگان مالی جهان محصور مانده است. 

- بااین ترتیب، پیش‌فرض فریدریش فون هایک، فیلسوف مشهور نو لیبرال، دایر بر این که بازار مبتنی بر جهالت است، امروزه می‌تواند به این تعبیر شود که  بازار نمی‌تواند توسط یک شخص، موسسه یا حتی دولت قابل درک باشد؛ این، ابزارهای رایانش مالی هستند که بر این بازار حکمرانی می‌کنند، طوری که انسان‌ها نمی‌توانند به سهولت روندهای آن را درک کنند. این،یک نوع نو لیبرالیسم است که نشان می‌دهد که بحران مالی، نتیجه تکنولوژی و الگوریتم بیش از حد است. غایت این فکر آن خواهد بود که تکنولوژی می‌تواند شکلی از بازار مطلق را تولید کند، که عاملیت‌های آن ماشین هستند و با معاملات لحظه‌ای، اموال را جا به جا می‌کنند. تلفیق پیچیده‌ای از متغیرهای مستقل، انسان و غیره دخیل هستند که بازار را تشکیل می‌دهند، و تنها اندازه‌گیری و ردیابی دقیق توسط ماشین‌های محاسب است که امور این بازار را هدایت می‌کند. و این محاسبات، تنها می‌توانند توسط الگوریتم‌های پیچیده کامپیوتری برآورد شوند. وقتی این حقیقت وحشتناک جلوه می‌کند که دریابیم، مانوئل کستلز به طرز هولناکی مدعی شده است که 40 درصد از کل سود خلق شده در ایالات متحده تا سال 2007 به این طریق به دست می‌آید. این رقم نشان می‌دهد که تا چه اندازه اقتصاد کل ایالات متحده و همچنین جهان، به منطق بازارهای مالی منوط است. کستلز اضافه می‌کند که بازارهای مالی با قوانین عرضه و تقاضا مطابقت ندارند و عدم شفافیت و سرعت و زمان و الگوریتم‌های معامله هستند که در آن تعیین مسیر و سرنوشت می‌کنند.

- خب؛این سود، چطور در یک گوشه از وال استریت خلق می‌شود؟ نیکلاس شکسون در کتاب تعیین کننده «جزیره‌های گنج؛ بهشت‌های مالیاتی و مردانی که جهان را دزدیدند/ 2011» ما را با واقعیت بدتری آشنا می‌کند؛ این که تا دو سوم تجارت بین‌المللی در سراسر جهان در چارچوب شرکت‌های چند ملیتی 

نه دولت‌ها اتفاق می‌افتد. شرکت‌های چند ملیتی با تسلط خود بر تجارت بین‌الملل، هزینه‌ها را به نقاط پیرامونی منتقل می‌کنند. در واقع، سود خلق شده در بخشی از وال استریت به قیمت نگون‌بختی نقاط بی‌دفاع جهان که حکم بهشت‌های مالیاتی دارند تأمین می‌گردد. جریان عظیمی از پول کثیف توسط شرکت‌های چندملیتی در سیلان است و حاصل آن بدبختی شمار قابل ملاحظه‌ای از مردم جهان به قیمت بهره‌مندی گروهی اندک است.

- پیوند بین ظهور وب جهان‌گستر و وقوع این بحران‌ها، در سال 98-1997، 2000-1999، 2008، و 2016، تصادفی نیست (یاهو در 1995 و گوگل در 1998 بنیاد گذاشته شد). در طول بحران مالی جنوب شرق آسیا 1997، بازارهای بورس کره جنوبی، تایلند و اندونزی که از طریق وب به بورس‌های بزرگ جهان متصل بودند و امکان تبادل گسترده و به لحظه سهام در آن‌ها میسر شده بود، بیشترین آسیب را دیدند. اقتصاد اندونزی یکسره نابود شد. این در حالی بود که کشوری مانند چین که در استقبال از تکنولوژی ارتباطی جدید، محتاط‌تر قدم برداشت آسیب کمتری دید و توانست به موقع ارتباط خود را با این شبکه مخوف انتقال سرمایه قطع کند. بحران داتکام در سال‌های 1999 تا 2000، و کاهش 40 درصدیNASDAQ که در ابتدای مقاله به آن اشاره کردیم هم ارتباط روشنی با رایانش سهام داشت. بحران‌های مالی 2008 و 2016 هم کم و بیش زیر تأثیر یک آشفتگی ارتباطی جهانی که از کنترل خارج شده بود، تشدید گردید.- ماجراازاین قرار است؛ اقتصاد دیجیتال انحصاری در عمق «استخرهای تاریک» سیستم‌های تجاری تکنولوژیک، که از «الگوریتم‌های تاریک» استفاده می‌کنند، از چشم نظارت‌های قانونی و تنظیم کننده‌ها پنهان شده‌اند؛ و با این اوصاف، در عمق تمام اقتصادهای جهان که حساب نشده دروازه‌های خود را به روی حلقه انحصاری یک درصد وال‌استریت گشوده‌اند، ریشه دوانده‌اند. منظور دیوید بری از استعمال استعاره «استخرهای پنهان» اشاره به یک سیستم معاملات بسیار خصوصی است که اجازه می‌دهد تا شرکا در انجام معاملات، به طور ناشناس، زیرآبی بروند و زد و بند کنند، بدون این که هیچ نهاد مسئولی به نمایندگی از منافع عمومی بتواند در این معاملات ورود کند و نقاط حساس را تحت کنترل خود درآورد. بدیهی است که کشف قیمت در بازارهای اصلی، بدون اطلاعات «استخرهای تاریک»، ناکارآمد خواهد بود، و بنابراین، نه فقط مردم نقاط پیرامونی جهان، حتی شماره عمده‌ای از معامله‌گران وال‌استریت هم از منطق پیچیده و مهار گسیخته عمل آن‌ها بی‌اطلاع هستند (توأم با اقتباس‌هایی از مانوئل کستلز، دیوید بری، دانلد مک‌کنزی، تیلور اسپیرز و بویژهآدریان آتیک).

انتهای پیام/