حکایت قهرمانهایی که فیلم نمیشوند
سالهاست که فیلمسازان کشور به جای پرداختن به سینمای قهرمان محور مانند ساختمان سازانی شدهاند که عوام به آنها بساز بنداز میگویند.
باشگاه خبرنگاران پویا-امید سهرابی
مدتهاست که سینمای ایران دیگر فروغ روزهای گذشته را ندارد؛ روزهایی که مخاطبان در کنار فیلمهای ایرانی به تماشای فیلمهای خارجی مینشستند و فیلمهای خارجی به جبران نقصانهای فیلمهای ایرانی میآمد و آن نقایص با برطرف میکرد. شاید بهتر باشد که فلاش بکی به دوران قبل از انقلاب و روزهای آغازین انقلاب اسلامی بزنیم. دورانی که فیلمهای سینمایی در کشور قهرمان محور بودند.
فیلم سینمایی «قیصر» در قبل از انقلاب اسلامی، یک فیلم سینمایی قهرمان محور بود، چرا که در آن شخصی به نام قیصر با فراز و فرودهای عجیبش یک شبه قهرمان ساخته بود، البته درباره ساختار فیلم «قیصر» حرفهای بسیاری وجود دارد، حرفهایی که پیش از این سرآمدان عرصه نقد فیلمهای سینمایی به آن پرداختهاند و آوردن آن تتابع اضافاتی بیش نیست.
پس از انقلاب اسلامی سینمای قهرمان محور کشور رشد بسیار شگرفتی کرد. رشدی که با آغاز جنگ تحمیلی و شروع به کار سینمای دفاع مقدس تعدد و ضرایب بسیاری پیدا کرد و این امر باعث شد که مخاطبان بیشتری به تماشای پرده نقرهای سینمای ایران بنشینند، در این باره میتوان فیلم سینمایی «عقابها» را مثال زد. «عقابها»یی که یک فیلم کاملاً قهرمان محور بود و در روزهایی که جمعیت ایران حدود 45 میلیون بود 18 درصد از این آمار حدود 3 میلیون و 880 بلیت فروخت و به فروش 288 میلیون و 401 هزار و 730 ریال دست یافت. اگر بخواهیم فروش فیلم عقابها را با قیمت حال حاضر بلیت سینما در کشور محاسبه کنیم، به فروش 38 میلیارد و 800 میلیون تومان دست مییابیم. آمارهای فروش سینمای ایران نشان داده است که در هر سالی که سینمای ایران فیلمهای قهرمان محور خود را افزایش داده است به فروش ماورای تصور دست یافته است.
شاید بهتر باشد به دوران حال بازگردیم و دوباره بگوییم، سینمای ایران دیگر فروغ روزهای آغازین خود را ندارد. متأسفانه برخی از فیلمسازان کشور مثال کسانی شدهاند که عوام آنها را بساز و بنداز مینامند یا مانند کارمندی شدهاند که تنها میخواهد ساعت کاری خود را پرکند. در روزهایی که جهان در عرصه فیلم و سریال شتابان به بالا میرود ما در سینمای کشور درگیر تتابع اضافات شدهایم. روز- داخلی-راهروی دادگاه/ شب- خارجی- دعوای زن و شوهر/و اجتماعی، اجتماعی و باز هم اجتماعی....
بسیار از فیلمسازان کشور در پاسخ به این که چرا به سمت ساخت فیلمهای قهرمان محور نمیروند، آسمان و ریسمان میآورد که سوژه نیست، قهرمان نداریم و چه و چه. این صحبتها در حالی است که قهرمانان بسیار وجود دارند که میتواند درباره آنها شاهنامه سرود، ساخت فیلم سینمایی یا سریال کمترین کاری است که میتوان درباره آنها کرد. در کشور قهرمانان بسیاری وجود داراند، قهرمانانی که حماسه آفریدهاند، مانند قهرمان محسن حججی. شخصی که بار دیگر سر بلندمان کرد، شخصی که همه آن را قهرمان میدانند؛ اما چرا هیچ کسی داستان زندگی این قهرمان را نمیسازد. البته باید دقت کرد این سوژهها را به کارهای سفارشی معروف که تنها به خراب کردن سوژه در سینما محدود میشود دچار نکرد.
مدتی است برخی فیلمسازان کشور به ساخت فیلمهایی رو آوردهاند که از پلان اول تا پلان آخر آن در یک واحد مسکونی ضبط میشود، دست آخر هم داستان به حال خود رها میشود و در پاسخ به این آشفتگی سناریو میگویند فیلم هنری است و پایان باز دارد. دست آخر میتوان گفت که باید نسخه اساسی برای سینمای به کما رفته ایران بپیچیم، کمایی که اگر در حال حاضر فکر آن نباشیم تکرار ورشکستگی فیلمفارسی در دهه 50 را خواهیم داشت.
انتهای پیام/