سینمای دینی توسط افراد ایجاد نمیشود/ نیازمند ورود به شکل نوین تصویرسازی دینی هستیم
در سینمای انقلاب اسلامی مواقعی توانستیم به سمت نگاه متعالی برویم و خیلی از اوقات نیز به سمت این مقوله نرفتیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مسئله تصویر و نسبت آن با مفهوم بخصوص مفاهیم متعالی یک مسئله پیچیده بوده و هست. چگونگی پرداخت به مفهوم عاشورا به عنوان یک شخصیت مطلق در به تصویر کشیدن آن و سپس ترکیبش با نور، صوت و... در قالب مدیوم سینما یکی از مسائل اساسی سینمای دینی و تاریخی در جمهوری اسلامی است. برای بررسی رابطه مفاهیم متعالی نظیر عاشورا با تصویر در قالب سینما، سلسله گفتوگوهایی با حضور برجستگان عرصه نظر و فیلمسازی برگزار کردیم که اولین جلسه از این سلسله نشست با حضور شهریار بحرانی(کارگردان فیلم ملک سلیمان)، سید محمد حسینی(فیلمنامه نویس و منتقد سینما) و سید مهدی ناظمی قره باغ(استاد فلسفه هنر و عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی) برگزار شد که قسمت اول و دوم آن پیشتر منتشر شد و متن پیشرو قسمت آخر جلسه اول این سلسله نشست است.
*تسنیم: با توجه به اینکه شما فیلم ملک سلیمان را کار کرده اید، سوال این است که چگونه می توان مسائل مرتبط با تاریخ را که در بطن خود، واجد حیث اجتماعی هستند به درونِ عرصه زندگی اجتماعیِ کنونی افراد کشاند و با آن درگیرد کرد؟
بحرانی: ابتدا به ساکن باید منظر خودمان درمورد پرداخت به مسائل مشخص شود و باید ببینیم که از کدام منظر قرار است مفاهیم متعالی و والای دینی و فوق انسانی را وارد سینما کنیم. شما می بینید در صحنه ای که حضرت زینب (س) در دربار آن ملعون صحبت می کنند یا وارد می شوند، یزید چه کار می کند؟ از چه منظری صحنه را می بیند؟ نگاهش و دوربینش کجاست؟ درواقع یزید ملعون خطاب به حضرت زینب(س) می گوید:«نگاه کن ببین ما شماها را کشتیم، شوهرانتان را کشتیم، اسب روی جنازه ها تاراندیم، این بلاها را سرتان آوردیم و سرها را قطع کردیم و...» او در واقع از منظرِ مادیِ خود، به این ماجرا فخر می کند، اما از جانب دیگر، حضرت زینب (س) که دست پرورده خاندان عترت است و خودش نمونه یک منظر متعالی است، در جواب می فرمایند که من به جز زیبایی چیزی ندیدم.
کاملا واضح است که شخصی همچون یزید به هیچ عنوان نمی فهمد که حضرت چه می گویند، در واقع اگر یزید می خواست منظر فرمایش حضرت زینب(س) را به تصویر بکشاند، می گفت نمی توانم و چیزی ندارم زیرا او یک حیوان وحشی است و آن چیزی را می تواند ببیند که دوربینش در صحنه تاریخ و تصویر می بیند و نگاه او صرفا صحنه مادی را می بیند اما حضرت زینب(س) یک چیزی را می بینند که ما الان از درکش عاجر هستیم و فقط فطرتا احساس می کنیم که به آن نزدیک تریم، یعنی احساس نزدیکی نسبت به منظر حضرت زینب(س) می کنیم. در این دو تلقی، منظرها متفاوت است، دوربینشان با هم فرق داشته و یکی دوربینی دارد که یک مفهوم و محتوای بالایی را نگاه می کند و سعی می کند آن را مطرح کند و دیگری، دوربینی است که زمینی است.
عروج از زمین به آسمان در سینما
ما نیز در عرصه سینما برای اینکه بتوانیم دوربین خود را از زمین به سوی آسمان اوج دهیم، ابتدای کار باید این تفکر را بپذیریم که چنین قصه و صحنه ای هست و امکان دارد. باید بپذیریم که یک سری خانه هایی است که اگر شما بتوانید به درونش بروید آنگاه می توانید ارتفاع بگیرید، رأفت داده می شوید و اوج می گیرید مثلا در راهپیمایی اربعین هر چه به سمت حرم نزدیک می شوید احساس می کنید سبک شدن می کنید، تا به حرم می رسید احساس می کنید وارد بیوت اهل بیت شدید، ارتفاع گرفتید و از دنیا کَنده شدید اما این تصویر با نگاه دنیایی و مادی قابل دیدن نیست.
آنچه در نگاه ظاهری و دنیایی می توان دید این است که یک سری انسان آمدند و می روند، برخی متاثر هستند و گریه می کنند و برخی دیگر خوش هستند و مناجات می کنند. اصحاب امام حسین(ع) همان طور که جلو می روند رشد می کنند و تحت تاثیر قرار می گیرند، شب عاشورا وارد آخرین امتحان می شوند و آنجاست که حسین(ع) حقیقی را پیدا می کنند. اصحاب امام حسین (ع) در طول مسیر کاروان داخل خانه حضرت نشدند، فقط در دنیای ظاهری هستند درصورتیکه خیلیها همراه با پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) بودند و نتوانستند از آنها استفاده کنند.
نقش انسان در تولید سینمای دینی
سوال این است که ما چطور می توانیم این اوج گرفتن اصحاب اباعبدالله(ع) و اوج گرفتن انسانها را در تصویر نشان بدهیم؟ آیا واقعا می توان لقاءالله را به تصویر کشاند؟ در این فضای پر از حجاب و آلودگی که غرب درست کرده، ما چه قدر می توانیم تا این مفاهیم و اهداف را به مخاطب نشان دهیم؟ به نظر من، نشان دادن این مفاهیم عالیه و بزرگ، به تنهایی از سینما بر نمی آید مگر اینکه خداوند کمک کند یعنی مثلا خداوند یک ماجرایی پیش بیاورد مثل اربعین که دلها را به سمت آسمانها بکشاند، فضا را نورانی کند و تازه انسانِ سینماگر بتواند در این فضای نورانی، یک تصاویری که گوشه ای و بازتابی از این مفاهیم بلند را داشته باشد عرضه بکند. به همین دلیل است که ما معتقدیم سینمای دینی و مذهبی توسط افراد ایجاد نمی شود بلکه خداوند باید کمک کند و فضایش را ایجاد کند و مسیرسازی بکند، در تاریکی مطلق نمی توان تصویر مفاهیم متعالی را به نمایش گذاشت.
*تسنیم: با توجه به فرمایش آقای بحرانی سینمای دینی و متعالی این گونه نیست که کارگردان یا فیلم نامه نویس بخواهد تلقی خودش را تصویر کند بلکه باید در عرصه زمانیِ حال و واقعیتِ کنونی، یک پدیده ای رخ دهد تا بتوان یک حیث کوچک و شمّه ای از آن را به تصویر کشید، نظر شما در این مورد چیست؟
ابتدا باید نکته ای درمورد فرمایشات آقای ناظمی عرض کنم و آن اینکه بنده هم معتقدم که نطق به کمک تصویر می آید اما منظورم مطلقا این نبوده و نیست که باید از فضای نظری فرار کنیم، اساسا خود بنده بسیار متشبث به همین فضای نظری هستم و به صورت مستمر نیز به آثار آوینی رجوع می کنم. بنده نیز مثل آقای ناظمی معتقدم که ما دچار رخوت هستیم. این که گفتم طرح مسئله را می توانیم بازتر کنیم یعنی این مسائلی که مطرح شده شاید خود مسئله و سوالها دچار پرسش نشدند و باید از خود سوالها بپرسیم و از پرسش، بپرسیم که آیا پرسش درستی است و ما را به مقصد می رساند یا نمی رساند. متاسفانه گاها بزرگان ما سعی کردند که به پرسشهای غلط پاسخ درست بدهند. به نظرم نباید کلا مقصر این دچار رخوت شدنِ فضای نظری را خود جامعه سینمایی یا جامعه هنری بگیریم و بگوییم که جامعه سینمایی و هنری ما این فضای نظری را برنمی تابد. شاید بخش عمده ای از جذابیت در عالم مباحث نظری آن بخشی باشد که بتوانیم آن مسئله نظری را برای جامعه سینمایی کشور تبدیل به مسئله کنیم یعنی سینما و عالم هنر نسبت به فلان مفهوم و مقوله نظری احساس نیاز کند.
سلوک سینمایی و توان تصویر کردن مفاهیم دینی
اما در خصوص پرسش شما، به نظرم اینکه برای به تصویر کشیدن یک مفهوم متعالی باید واقعه ای در بیرون اتفاق بیفتد موضع درستی است، ببینید برای مثال نام شهید آوینی برابر است با مفهوم روایت فتح، این ترکیب روایت و فتح، هردو واجد ارزشهای معنایی خیلی جدی هستند که ما را به سمت نوع خاصی از تصویرکردن مفاهیم رهنمون می شود. مثالی دیگر برای این ادعا نگاه قرآن به عناصر مختلف در قصه هایی است که بیان می کند، وقتی به بدیهایی مثل پسر نوح و یا زن لوط می سرد، صرفا بد بودن آنها را بیان می کند و عبور می کند اما وقتی به هاجر و مریم می رسد بسیاری از جزئیات مسئله را بیان می کند یا وقتی قصه یوسف را نقل می کند به لحاظ موضع با خیلی از فیلمهای سینماییِ اجتماعی یکی است اما به لحاظ موضوع دوتاست.
شاید روایت فتحِ ماجرای کربلا بسیار پیچیده و سخت باشد اما دلیلی نمی شود که به سمتش نرویم. به نظرم در سینمای انقلاب اسلامی مواقعی توانستیم به سمت نگاه متعالی برویم و نمونه اش خود آقای بحرانی هستند اما نباید انتظار داشته باشیم که در این فضا بتوانی به سرعت به نتیجه برسیم. ما ماموریم که به سراغ تلاش برای تجربه کردن برویم، بخشی از این در کوره مباحث نظری پخته می شود و بخش عمده دیگری از آن مربوط به فضای عملی است که باید تجربه کنیم، یک واژه ای را مرحوم مددپور خطاب به ما وقتی فضای سینمای تجربی را تجربه می کردیم فرمودند که " در سیر و سلوک سینمایی که پیش گرفتید من را هم با خود همراه کنید". این مفهوم سیر و سلوک را هیچ وقت از فرد دیگری نشنیدم که آیا می شود در سینما این را تصور کرد که آدمی در یک چنین فضایی دچار سیر و سلوک شود و خودش را پالایش کند.
شروط بیان مفاهیم دینی در مدیوم سینما
ناظمی: معتقدم همه هنرهای تصویر و فرمهایی که به وجود آمدند در مدیومهای مختلف می توانند بیانگر یک وقایعی باشند و حتی بیانگر وقایع دینی هم باشند البته به شرط و شروطی و شرطش این است که ببینیم اساسِ این مدیومها و فرمها چیست و آن را تا حدی درک بکنیم. چون سینما و فرمهای هنرهای تصویری عمدتا از غرب وارد شده هنوز آن طور که باید و شاید از آنِ سنت ما نشده، سپس باید تفاسیری که نیاز دارد را بیاموزیم و مسلط شویم تا در مرحله بعد به سمت تولید برویم.
زمانی که استاد بحرانی داشتند ماجرای ورود حضرت زینب را می گفتند با خود خیال بافی می کردم که اگر می خواستم این ماجرا را تصویر را کنم شاید می شد اینگونه ساخت که ابتدا یزید و دربارش در موضع قدرت و شوکت نشان داده می شدند و اسرا در موضع ضعف وارد می شدند، در مراحل بعدی که گفت و گوها شروع می شود موضع به حالت برابر برسد و در انتها برعکس شود و با استفاده از تکنیکهای تصویری موضع اهل بیت(ع) و اسرا، موضع قدرت و پیروزی باشد. اگر سینمای دینی روایت و فضاسازی را جدی بگیرد ما تا حدی می توانیم جلو برویم. البته منظورم این نیست که به نقاط ایده آل برسیم ولی تا حدودی می توانیم جلو برویم و سخنانی را بیان کنیم.
بحرانی: این تعبیر قشنگی که آقای حسینی از روایت پیروزی در قرآن به کار بردند خیلی عمیق است زیرا قرآن کتاب پیروزی حق بر باطل است و شما هیچ وقت نشده که در خواندن قرآن ناامید شوید بلکه به شدت روحیه می گیرید و تشویق می شوید به این که عمل خیر کنید. امروزه با اتفاقاتی نظیر ماجرای اربعین و... کاملا مشخص است که ما با یک برنامه بزرگ الهی روبه رو هستیم و به نظرم برای نمونه امکان ثبت لحظات تصویری در خود ماجرای اربعین فراهم است زیرا ابتدا به ساکن، صحنه پرداز و فیلم ساز اصلی و اولیه این ماجرای اربعین آنهم در جامعه و جهان تاریکِ کنونی، خود خداوند است فلذا به عنوان جمله آخر به نظرم این فضای ایجاد شده کنونی در اربعین، نوید این را می دهد که نیازمند ورود به شکل نوینی از تصویر سازی درمورد مفاهیم متعالی هستیم.
انتهای پیام/