خروجی ۱۶ هزار ساعت حضور در مدرسه چیست/چند درصد مدارس پشتیبان عاطفی دانشآموزان هستند؟+ فیلم
استاد دانشگاه علم و صنعت گفت: دانشآموزان از دبستان تا فارغالتحصیلی ۱۶ هزار ساعت در مدارس حضور دارند اما خروجی آن چیست؟بچهها در مدرسه باید برای زندگی آماده شوند، اما هیچ برنامه و دغدغهای دراینباره نداریم.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، «وقتی امروز کتابهای درسی را باز میکنیم غیر از عوض شدن جلد، فونت، عکس و تغییر بعضی عبارتها نسبت به زمانی که ما درس میخواندیم تغییر چندانی نکرده است. در حالیکه ما باید دانش آموزان را حداقل برای 12 سال آینده تربیت کنیم، کتابهای درسی ما دانش آموز را برای دیروز تربیت می کند نه برای فردا و حتی امروز.
نحوه تدریس و اداره کلاس ما با همه تلاش معلمان نیاز به تحول جدید دارد. در پایان کار معلوم می شود که معلم، وزیر و دولت چقدر کار کردهاند و در پایان کار مشخص میشود که آیا ما یک نوجوان یا جوان مسئول ماهر علاقه مند به کار خلاق تحویل جامعه دادهایم یا تنها باعث شدهایم دانش آموزان حفظیاتی را که از یاد می رود حفظ کنند.»
اینها تنها بخشی از سخنان رئیسجمهور در نقد نظام آموزشوپرورش فعلی کشور است. پیش از این نیز کارشناسان بسیاری نسبت به این وضعیت هشدار داده بودند و ازتکیه بر محفوظات و بیتوجهی به مسائل مهارتی و تربیتی به عنوان چالشهای اصلی نظام فعلی آموزشوپرورش یاد کرده بودند.
در رابطه با دلایل حافظه محوری در آموزشوپرورش، تبعات کنکور در مدارس و جای خالی تربیت و آموزش مهارت با علی عبدالعالی استاد دانشگاه علم و صنعت به گفتوگو پرداختیم.
مشروح گفتوگو بدین شرح است:
** 16 هزار ساعت حضور در مدرسه از دبستان تا فارغالتحصیل شدن
* تسنیم: هماکنون عمده مباحث ارائه شده در مدارس به آموزش و آماده کردن دانشآموزان برای قبولی در کنکور خلاصه میشود و همین مسئله تربیت را به حاشیه برده است و این امر در اجتماعی شدن دانشآموزان و واکسینه کردن آنها در برابر آسیبهای اجتماعی تأثیرگذار منفی داشته است برای اصلاح این نگرش در آموزش وپرورش چه باید کرد؟
عبدالعالی: اصولاً وزرای آموزش و پرورش شعار میدهند و تاکید دارند که پرورش مقدم بر آموزش است؛ اما ما باید چگونه این موضوع را بسنجیم؟ سیستم آموزش و پرورش ورودیها و خروجیهایی دارد؛ دانشآموزان از بدو ورود به کلاس اول دبستان، آن هم در مدارس دولتی که زیاد آنها را در مدرسه نگه نمیدارند، تا زمان فارغ التحصیلی 16 هزار ساعت در مدارس حضور دارند.
** وزارت آموزشوپرورش! کدام پرورش؟
اینکه گفته میشود تربیت مقدم بر آموزش است و میگویند وزارت آموزش و پرورش، باید بپرسیم به واقع کدام پرورش؟ بهتر است با خودمان صادق باشیم و بگوییم وزارت آموزش. میگویند چرا انقدر نقد میکنید؟ در پاسخ باید به این دوستان بگویم که هماکنون 13 میلیون دانشآموز در مدارس حضور دارند و اگر خروجیهای آموزشوپرورش را نگاه کنیم، یعنی آنهایی که دیپلم گرفتهاند، این سوال مطرح میشود که این خروجی 13 میلیون نفری در این 16 هزار ساعت چه بوده و هست؟!
** سکوت مرگبار در برابر آسیبهای اجتماعی دانشآموزان
این سوال برای اغلب افراد جامعه مطرح است«چه بلایی سر دانشآموزان دارد میآید؟» هماکنون شاهد هستیم که دختر دبیرستانی از استرس زیاد، روی دستش تیغ میکشد و آموزش و پرورش در برابر نظایر فراوان این آسیبهایی که در فضای مدرسه وجود دارد، سکوت مرگبار میکند.
زمانی میتوانیم راجع به جایگاه تربیت صحبت کنیم که تمام 16 هزار ساعت حضور دانشآموزان در مدرسه در خدمت آماده کردن آنها برای زندگی باشد. بچهها در مدارس برای زندگی واقعی آماده نمیشوند. زمانی برنامهها و تلاشهای مدرسه موثر است که دانشآموزان را برای زندگی آماده کند و در واقع مدرسه نباید از زندگی عادی جدا باشد و بچهها باید بتوانند در مدرسه، راه حل یا روش حل بسیاری از مسائل زندگی را خودشان کشف کنند.
یک عبارت مشهور میگوید وقتی میخواهید فردی را استخدام کنید، دانش ریاضی یا فیزیک او را استخدام نکنید، بلکه شخصیت او را استخدام کنید. شخصیت دانشآموزان در مدرسه شکل میگیرد، 16 هزار ساعت از زمان بچهها در مدرسه میگذرد.
** «چه بشودهایی»که برای دانشآموزان بیپاسخ مانده است
زمانیکه خانواده به دانشآموز میگوید درس بخوان تا نمراتت 20 شود این سوال برای دانشآموز مطرح میشودکه «نمره 20 بگیرم که نهایت چه بشود؟» یا در مدرسه معلم دائم میگوید نکنید یا بکنید که البته نکنیدها بسیار بیشتر است و دانشآموز به خود میگوید «این کار را انجام دهم که در نهایت چه بشود؟»
سلسه مدارسی در فنلاند وجود دارند که رئیس این مدارس در سخنرانیهایی گفته بود اگر به دانشآموزان ما ریاضی یاد ندهید وقتی بزرگ شدند با سختی به آنها آموزش میدهم؛ اما اگر به آنها کارگروهی یاد ندهید، خسارتش هیچ گاه جبران نمیشود و این بدین معناست که بچهها در مدرسه باید برای زندگی آماده شوند، در حالی که آموزش و پرورش ایران برای این موضوع برنامه و یا شاید دغدغهای ندارد.
هر فردی که سفری به کشورهای پیشرفته دارد در وصف توسعهیافتگی آنجا مثلاً میگوید هیچ کس از چراغ قرمز رد نمیشد یا مردم به حقوق شهروندی هم احترام میگذارند... اما این رفتارها علتی دارد، علت آن هم این است از حجم مطالبی که قرار است در مدارس ارائه دهند، کاسته و در دل آموزشها به کودکان رفتارهای زندگی از جمله رفتار در جامعه و ترافیک و... را آموزش میدهند.
** روش آموزش بدون کارگروه و طرح درس تعاملی فایدهای ندارد
ما در مدارس خود از میان 16 هزار ساعت آموزش چه مقدار کار عملی در رابطه با ترافیک انجام دادهایم؟ ممکن است مولفان کتابهای درسی بگویند که درس علوم اجتماعی رفتار در ترافیک را توضیح میدهد؛ اما این سبک از آموزش بدون کارگروهی و طرح درسهای تعاملی، هیچ فایدهای ندارد.
** دانشآموز را در مسیر تلنبار کردن مطالب در حافظه هدایت میکنند
* تسنیم: وقتی دانشآموز ملاحظه میکند، آیندهاش با نمرات درسی گره خورده است و قبولی در رشته و دانشگاه برتر درآمد و آینده او را تضمین میکند، طبیعی است دائم به فکر تست و کنکور باشد و این سبک از آموزشها را نیز از مدارس درخواست کند.
عبدالعالی:از نظام آموزش و پرورش کشور این سوال را می پرسم چرا دانشآموزان را در شرایطی قرار میدهند که مجبور باشند در مسیر تلنبار کردن مطالب در ذهن و حافظه خود گام بردارند؟ آیا دانشآموزان نمیخواهند در آینده مادر یا پدر بشوند؟ چقدر به آنها آموزش مادر شدن یا پدر شدن ارائه میشود؟
تابستان گذشته در یکی از شهرهای تگزاس حضور داشتم و بزرگترین شعار در آنجا این بود «فردا؛ پدر خوب و مادر خوب!» در حالیکه تمام این مسائل در آموزههای دینی و فرهنگ ایرانی ما وجود دارد. همه اتفاقات باید برای آماده کردن بچهها برای یک زندگی خوب باشد. در قدم اول آموزشوپرورش مقصر این موضوع است چون تربیت صحیح را به دانشآموزان آموزش نمیدهد؛ در حالیکه کودک باید مثلاً در غالب بازیهای هوشمندانه و از پیش طراحی شده، رفتار شهروندی را فرابگیرد و در دل این بازیها مفاهیم مورد نظر را بیاموزد.
مردم ما و حتی مسئولان کشور، همه از سیستم آموزش وپرورش بیرون میآیند. هیچ جای دنیا آموزش و پرورش به اندازه ایران وقت ندارد؛ اما یادمان رفته که برای نمونه مفهوم «ادب مرد به ز دولت اوست» را در مدارس آموزش دهیم.
یک مثال بیان میکنم، به بچههای 5 ساله بازی یاد میدهند و ظرفی میگذارند که داخل آن کیک و چاقو است به نفر اول میگویند وظیفه داری کیک را نصف کنی و نفر دوم باید انتخاب کند که کدام قسمت را میخواهد؛ در این بازی نفر اول تمام تلاشش را خواهد کرد تا کیک را دقیقاً از وسط نصف کند؛ چون ممکن است قسمت بزرگ به نفر دیگری برسد... میبینید که از طریق این بازی میتوان به کودکان مفهوم عدالت یا قناعت را آموزش داد.
** تجارت میلیاردی کنکور و کتابهای کمک آموزشی فرصتی برای تربیت نگذاشته است
دانشآموزان در مدارس، فرهنگ و تربیت را فرا نمیگیرند چون سیاست در این است که عدهای در کشور پول در بیاورند و هزاران میلیارد تومان صرف کتابهای رنگارنگ کنکور شود. در چنین فضایی تربیت به حدی کمرنگ و غیرجدی شده است که پیشنهاد میکنیم عبارت آموزش وپرورش را به آموزش تبدیل کنیم.
** دانشآموزان نیاز به پشتیبان عاطفی دارند نه پشتیبان آموزشی
* تسنیم: آسیبهای اجتماعی به مدارس نفوذ کرده است و هر روز شاهد بروز آسیبهای جدیدی هستیم و این رابطه نیز آموزشوپرورش برنامه مشخصی برای مقابله با آسیبهای اجتماعی ندارد.
عبدالعالی: ریشه آسیب اجتماعی چیست؟ کسی که امنیت عاطفی ندارد در معرض آسیب قرار میگیرد. ریشهایترین نگاه این است فردی که طعم محبت و امنیت عاطفی را نچشیده است بیشتر تحت تاثیر آسیبهای اجتماعی قرار میگیرد. در این بحث خانوادهها و آموزش وپرورش در کنار هم مقصرند؛ بچهها تشنه محبت هستند و نیاز به پشتیبان عاطفی دارند نه پشتیبان آموزشی!
هماکنون دانشآموز کلاس چهارم ابتدایی پشتیبان آموزشی دارد و مشغول تست زدن است. آیا او در این سن نیاز به این مسائل دارد؟ دختران دانشآموز که دچار آسیب اجتماعی هستند میگویند شکست عشقی خوردهام و فلان پسر من را رها کرده است و وقتی به دستم تیغ میزنم، احساس آرامش میکنم و بعد بلند بلند گریه میکند و میگوید هیچ فردی من را دوست ندارد. چقدر رابطه صمیمی قلبی بین معلمان و دانشآموزان در مدارس وجود دارد؟ اگر فنداسیون شخصیت یک انسان را محکم و درست پایهریزی کنیم، تحت تاثیر آسیب قرار نمیگیرد.
** چند درصد مدارس نیاز عاطفی دانشآموزان را تامین میکنند؟
این سوال را باید صادقانه جواب دهیم، چند درصد مدارس کشور نیاز عاطفی بچهها را تامین میکنند؟ یک مثال واقعی که از نزدیک با آن برخورد داشتم بیان میکنم: یک پسر و دختر نوجوان دبیرستانی توسط نیروی انتظامی درون یک ماشین دستگیر میشوند. پلیس با خانواده آنها تماس میگیرد. پدر پسر هنگام مراجعه به اداره پلیس ماجرا را میپرسد و پدر در جمع محکم به گوش پسرش میزند. وقتی پدر دختر میآید و پلیس میخواهد توضیح دهد، از آنها میخواهد سکوت کنند و بعد به دخترش میگوید از صبح تا حالا تو را ندیدهام، بیا در آغوشم؛ یک اشتباه کردهای و مطمئنم تا آخر عمرت دیگر این اشتباه را تکرار نمیکنی و دختر بلند گریه میکند؛ اما این گریه از سر اعتماد به پدر و امنیت عاطفی ناشی از رفتار اوست.
اگر در آموزش و پرورش پشتیبان عاطفی دانشآموزان باشیم، در برابر آسیبهای اجتماعی کمتر ضربهپذیر میشوند؛ اما معلم میگوید باید تا پایان سال این حجم از کتاب را تمام کنیم و دانشآموز باید کنکور بدهد، پس فرصتی برای این نوع از ارتباطها نداریم.
** خانه از پایبست ویزان است، به آموزشوپرورش نگاه مصرفی دارند
مسئله مهم این است که به آموزش و پرورش نگاه مصرفی دارند و این خانه از پای بست ویران است و ربطی به نوع دولتها و نگاهها ندارد. مهمترین اتفاق در سنین نوجوانی، بلوغ است که به شدت سن آن در تهران پایین آمده است. یک دانشآموز که با پدیدههایی مواجه میشود و به دلیل شرم و حیا نمیتواند به پدر و مادر بگوید، در مدرسه باید از چه کسی سوال خود را بپرسد؟ اگر یک حامی عاطفی داشته باشد، بعداً اگر فردی به او پیشنهادی نادرست بدهد، در برابر او عاقلانه خواهد ایستاد.
هماکنون در کشور ما در حوزه تربیت و آسیبهای اجتماعی ضریب نفوذ آموزشوپرورش بالاتر است یا شبکههای اجتماعی؟ مشخص است که ضریب نفوذ شبکههای اجتماعی بالاتر است. صدا و سیما چه قدر در رابطه با آسیبهای اجتماعی کار دقیق علمی میکند؟
** آموزشوپرورش در حوزه تربیت دچار سرطان است
آموزش و پرورش در حوزه تربیت دچار یک سرطان است؛ البته نمیدانیم این سرطان بدن آموزش و پرورش را فرا گرفته است یا خیر، اما باید شیمیدرمانی کرد و اگر درک کنیم بچهها در محیطی هستند که سرطان در حال گسترش است، باید به درمان فوری بپردازیم؛ اما هیچ فردی از این موضوع دردش نمیآید. آموزش وپرورش باید پشتیبان عاطفی دانشآموزان باشد تا آنها مدرسه را دوست داشته باشند. اگر این اتفاق بیفتد و بچهها خانواده و مدرسه را مأمن عاطفی خود بدانند، در برابر آسیبها واکسینه میشوند.
در این رابطه مثالی را بیان میکنم: معلمی شاگردی داشت به نام حسام. مادرش این دانشآموز به معلم گفته بود که پدر حسام شهید شده است و او در این ماجرا خیلی به هم ریخته است. معلم به حسام میگوید آیا دوست داری با هم گپ بزنیم و درددل کنیم؟ دانشآموز هم گفت در مدرسه دوست ندارم با هم قدم بزنیم. این معلم و دانشآموز از منطقه رسالت تهران با هم قدم میزنند و درددل میکنند و آخر مسیر آنها، بالای سر مزار پدر شهید دانشآموز است؛ پس از این ماجرا مادر حسام میگفت که این پسر احیا شده است؛ این یعنی معلمی و شغل انبیا، البته در کشور ما معلمانی وجود دارند که رسالت خود را معلمی از این جنس میدانند.
** سند تحول تا اجرا فاصله کهکشانی دارد؛ بین شعار تا عمل فاصله زیاد است
* تسنیم: سند تحول بنیادین از سال 91 مصوب شده است اما به خوبی عملیاتی نشده است و عدهای معتقدند دلیل عدم اجرای آن آرمانی بودن سند است.
عبدالعالی: در سند تحول نظرات بسیار خوبی مطرح شده است اما تا اجرا فاصله کهکشانی دارد و بین شعار تا عمل فاصله زیادی است. اما برای اجرا باید چه کار کنیم؟ برای اجرا به نقشه راه نیاز داریم و خروجیهای آموزشوپرورش نشان میدهند که نقشه راهی وجود ندارد: چرا که اثری از تحول بنیادین در آنها مشاهده نمیشود و وضعیت هر روز بدتر میشود.
فرض کنیم پدری کارمند است با ماهانه 2 میلیون تومان حقوق، اگر او متوجه شود یکی از فرزندانش سرطان دارد، چه کار میکند؟ پدر تمام زندگی خود را میفروشد و با سختیها کنار میآید و تمام اعضای خانواده بسیج میشوند تا سرطان را درمان کنند؛ اما در کشور ما آیا دولت دستور میدهد تمام وزارتخانهها در خدمت آموزشوپرورش باشند؟ دائم میگویند بودجه عمرانی نیاز است، خب معلوم است برای کشور سد لازم است اما بالاتر از آن، بچهها هستند و باید آموزش وپرورش فعلی را درمان کرد.
وضع آموزش و پرورش مناسب نیست و فلسفه آن را 60 سال قبل از کشوری قرض گرفتهایم که نظام آموزشوپرورش آن کشور 9 بار سیستم خود را دچار تحول بنیادین کرده است! اما ما میگوییم مرد است و حرفش. میگویند از بچهها در دوره ابتدایی امتحان نگیرید اما باز هم امتحان میگیرند.
تحول بنیادین بدین معناست که کل کشور باید دنبالهرو درمان آموزشوپرورش باشند. به عنوان مثال آموزشوپرورش پیشنهاد دهد مدارسی که منطبق بر سند تحول بنیادین جلو میروند یا استانهایی که سند تحول را در 10 مدرسه پیاده کنند مورد حمایت قرار میگیرند و اگر این اتقاق بیافتد 310 مدرسه به سمت سند تحول واقعی حرکت میکنند و مدارس همجوار وقتی موفقیت و معجزه این تحول را مشاهده کردند، سعی در اجرای آن میکنند.
چرا باید در کشور ما یک کتاب جغرافی وجود داشته باشد آن هم در کشوری که اقلیم مازندران و یزد را دارد؟ جغرافی که دانشآموز یزدی باید بخواند بسیار متفاوت است با جغرافی دانشآموز مازندران.
** تبدیل درس دین و زندگی به منبع درآمدی برای مافیای کنکور
چرا درس دین و زندگی که هدف آن ارائه اخلاق است فقط برای تست زدن مطالعه میشود؟ راهکار باید این باشد که درس دین و زندگی از کنکور حذف بشود، اما بنده عرض میکنم که حذف نمیشود؛ چون درس دین و زندگی یک هشتم از درآمد مالی مافیای کنکور است.
پرسشنامهای را به بچهها دادیم تا بدانیم از کدام دروس خوششان میآید؛ درس عربی به شدت میان آنها منفور بود. دلیل آن هم کنکور است و این باعث میشود با قرآن نیز به خوبی ارتباط برقرار نکنند. عربی هم باید در کنکور حذف شود و در دل مفاهیم قرآن به دانشآموزان آموزش داده شود.
سند تحول بنیادین بسیار خوب است اما ابتدا باید زوائد و مسائلی که به درد زندگی نمیخورد را حذف کرد و حجم کتابهای درسی را کاست.
همه ملت و کشور باید باور کنند که آموزشوپرورش مریضی سخت اما قابل درمانی دارد و باید برای حل این بیماری کمک کنند و با عشق، داشتههایشان را در اختیار آموزش وپرورش قرار دهند تا جایگاه معلم ارتقاء یابد.
در سند تحول آمده است دانشآموزان باید فرابگیرند چگونه شغل پیدا کنند، در کجا این موضوع را آموزش میدهیم؟
اجرای سند تحول هزینه زیادی ندارد و باید مسائل اضافی را حذف کرد؛ البته مافیایی که هزاران میلیارد پول بابت کلاسهای کنکور و کتابهای کمک آموزشی به جیبشان میرود بابت این موضوع ممکن است مخالفتهای سرسختانهای انجام دهند.
بعد از حذف زوائد، باید به سمت آموزش مهارت به دانشآموزان حرکت کنیم و برای عموم آنها واجبتر از ریاضی، مثلاً آموزش آشپزی است. من در مدرسهای این کار را انجام دادم و هفتهای دو روز بچهها در مدرسه میماندند و غذایی را میپختند که وقتی خانوادهشان به مدرسه میآمد، غذای دستپخت فرزندشان را با لذت میچشیدند. در این جریان به خانوادهها میگفتم انتگرال از هر 100 نفر به درد یک نفر میخورد اما آموزش مهارت برای همه دانشآموزان مفید و واجب است.
آموزش وپرورش باید به استانها تفویض اختیار کند؛ به عنوان مثال آموزش و پرورش به مردم بگوید که تا فلان تاریخ فرصت دارند پیشنهاد جایگزین برای هر بخش از کتابهای درسی را به سازمان پژوهش و تالیف کتابهای درسی ارائه دهند و این پیشنهادها آپلود و داوری شود؛ به گونهای که بپرسیم فلان روش در کتاب شیمی خوب است یا موضوعی که یک معلم تحت عنوان شیمی در آشپزخانه از خوزستان ارائه داده است؛ پس از رأیگیری در خصوص کتاب شیمی، پیشنهادهای کلی را مطرح کنیم و به مدارس مانند بسیاری از کشورهای دنیا آزادی دهیم که از میان پیشنهادهای تایید شده، هر کدام را که تمایل داشتند انتخاب کنند.
* تسنیم: بیشترین اشکالات کتاب های درسی را شامل چه مسائلی میدانید؟
عبدالعالی:اگر از مردم بپرسیم میگویند بسیاری از محتواهای کتابهای درسی هیچ جا به درد آنها نخورده است. وقتی از هزار فرد میپرسیم جذر 15 چند میشود، نمیدانند و میگویند جذر در هیچ جای زندگی به درد ما نخورد؛ آن وقت در آموزش و پرورش جذر اعشاری آموزش داده میشود که ممکن است در زندگی یک نفر از هزار دانشآموز به کار بیاید، در حالیکه میتواند آن را با ماشین حساب نیز حساب کند... مباحثی از این دست باید حذف شوند.
قبل از اینکه کتاب تالیف شده به دست مدارس برسد، به دست مولفان کتابهای کمک آموزشی رسیده است و ریشه مشکلات، مافیایی است که آموزش و پرورش را به صورت پنهان هدایت میکند.
آیا درس تاریخ دوست داشتنی است یا خیر؟ اگر آموزش تاریخ به سبکی که الان ارائه میشود باشد، معلوم است که دانشآموزان از تاریخ بدشان میآید و ما گاهی حتی فکر میکنیم عدهای میخواهند دانشآموزان را از تاریخ معاصر و اسلام بیزار کنند. راه جایگزین این است که تاریخ را مثلاً با تئاتر ترکیب کنیم و از این طریق در کلاس به دانشآموزان ارائه کنیم.
جذابترین درس برای دانشآموزان میتواند ادبیات باشد. معلم میتواند سرکلاس بگوید دانشآموزان با موبایل نزد مادر بزرگ یا پدر بزرگ بروند و بگویند قشنگترین شعری را که از بر است بخواند و صدای او را ضبط کنند و صداهای ضبط شده را به اسم بچهها در کانالهای اجتماعی بگذارند و همه به همراه خانواده، شعرها را گوش دهند... آیا این ادبیات را برای دانشآموزان جذاب میکند یا خیر؟
یک معلم ریاضی تعریف میکند، یک روز در زنگ ریاضی از دانشآموزان خواستم کاغذ برداشته و اسمها را بنویسند و تا آخر زنگ فرصت دارند انواع حالاتی که میتوانند در صف بایستند را بیان کنند و اگر موفق به حل این موضوع شدند به همه نمره 20 میدهم.
در این ماجرا معلم کلمهای فرمول و نکته تستی یاد نمیدهد و زنگ تمام میشود؛ اما هیچ کدام از بچهها نمیتوانند جواب را بیابند و معلم به آنها وقت میدهد تا تفکر کنند. دانشآموزی به اسم پویا که در پایه دوم راهنمایی است، به موضوع فکر میکند و روز بعد به معلم میگوید جواب مسئله را یافتهام. معلم در کلاس از او میخواهد که توضیح دهد و اسم این موضوع را فرمول پویا میگذارد. بعدها پویا مدال طلای المپیاد جهانی را کسب میکند و وقتی از او میپرسند عامل موفقیتت چه بود؟ میگوید فرمول پویا.
این یعنی سند تحول بنیادین و آموزش جالب و شیرین و واقعی در مدارس. یادگیری با طعم لذت و مهارت را باید در مدارس ارائه کرد. الان اگر یک سیم به یک جوان بدهیم و بگوییم لامپ را وصل کن، به احتمال زیاد نمیتواند، تمام این مسائل و مهارتها باید در مدارس آموزش داده شود.
انتهای پیام/