نزاع بیهدف و بیبرنده میان «پاکستان و افغانستان» از منظری دیگر
سالهاست اسلام آباد و کابل موضوعاتی را بهانه کرده و هر از گاهی علیه یکدیگر میتازند و به اصطلاح گرد و خاک بپا میکنند ولی دلیل چیست؟ هدف چیست؟ و در اصل چرا ...
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم «حسام کیان مقدم» با ارسال مقالهای نوشت: سالهاست اسلامآباد و کابل موضوعاتی را بهانه کرده و هر از گاهی علیه یکدیگر میتازند و به اصطلاح گرد و خاک به پا میکنند ولی به راستی دلیل اصلی این مشکلات چیست؟ هدف آنها چیست و در اصل چرا ارتباط میان دو همسایه مسلمان باید تا به این اندازه شکر آب باشد؟
پاکستان و افغانستان که مانند و «هند و پاکستان» قطعههای جدا شده از یکدیگر نیستند که مناقشه آنها را از این زاویه نگاه کنیم.
در اصل هدف ما از این نوشتار این نیست که کابل را متهم کنیم یا اسلام آباد را! کابل را مورد تحسین قرار دهیم یا اسلام آباد را. بلکه قصد داریم بدون غرضورزی نگاهی به دلایل بیاساس! و اهداف دستنیافتنی این مناقشه دور از منطق، بیندازیم.
اول از پاکستان آغاز میکنیم:
فرض کنیم قصد اسلام آباد از لجاجت و اعمال فشار علیه دولت کابل این است که افغانستان را تحت سلطه خود در بیاورد یا این کشور را مجبور به دوستی کند! هر انسانی که سوادی در حد خواندن و نوشتن داشته باشد و بتواند اخبار منتشرشده را فقط بخواند، ( نه آنکه خبر را تحلیل کند) به شما پاسخ خواهد داد که اسلامآباد در این بازی باخته است! یعنی نه افغانستان اینک دوست پاکستان و نه زیردست آن. طی سالهای اخیر جنگ و نزاع و اختلاف بین دو کشور چندین برابر دهه هفتاد میلادی شده است. و هر روز که میگذرد قدرت و نفوذ پاکستان در افغانستان کمتر میشود، تا جایی که حتی امثال حکمتیار نیز نمیتوانند در حمایت از پاکستان سخن بگویند...
اگر هدف از بازیهای پیچیده اسلامآباد این است که خاک افغانستان علیه کشور و مردم پاکستان استفاده نشده و به اصطلاح تروریستهایی که در پاکستان ایجاد ناامنی میکنند افغانستان را پناهگاه خود قرار ندهند که خب این هدف نیز کاملا ناکام مانده است، زیرا باز هم در مقایسه با دهه هفتاد میلادی اینک تروریستهای بسیاری در خاک افغانستان ماوا دارند که پاکستان و پاکستانیها را هدف قرار میدهند.
سوال اینجاست؟ حال که نه افغانستان حاضر به تبعیت از پاکستان است، نه دوست پاکستان است و نه پاکستان توانسته دولتمردان کابل را به عاری کردن خاکشان از تروریستهای فعال در افغانستان مجبور و حتی دعوت کند پس چرا این سیاست عجیب در خصوص افغانستان ادامه پیدا میکند؟
خب اگر خشت اول کج است و سی سال است که دیوار به صورت کج بالا می رود چه اصراری است که کجروی ادامه پیدا کند؟ آیا سیاستمداران پاکستانی نباید زمانی با تغییر سیاست مانع خسارت به مردم و کشورشان شوند؟
البته به خود اجازه نمیدهیم یک طرفه به قاضی برویم، و همه اشکالات را از ناحیه اسلامآباد بدانیم، بیائید سری به افغانستان بزنیم و سیاستهای عجیب و غریب این کشور در خصوص پاکستان را بررسی کنیم:
اگر هدف افغانستان از نزدیک شدن به هند این است که حکام اسلامآباد را تحت فشار قرار داده و آنها را مجبور کند که سیاستهایی در پیش بگیرند که مطابق میل آنهاست خب طی این چند سال نتیجه کاملا برعکس بوده است! حتی کمکهایی که پیش از این به افغانستان میشد نیز از سوی پاکستان تعطیل شده است یا مقدار آن بسیار کم شده، در اصل هرچقدر افغانستان علیه پاکستان به پا خواسته همانقدر پاکستان علیه افغانستان به پا خواسته است.
اصلا بیائید فرض کنیم که افغانستان با اتخاذ سیاست علیه پاکستان در پی نابود کردن طالبان بود، خب پاسخ به این سوال بسیار ساده است! آیا اکنون طالبان نابود شده است؟ پاسخ قطعا یک کلمه است: خیر، آمارهای رسمی درصد مناطق افغانستان که در اختیار طالبان است را بین 40 تا 60 درصد میدانند! البته اکنون گروههای تروریستی نظیر داعش نیز فعالیت خود را آغاز کردهاند، در گذشته فقط پاکستان مقصر دانسته میشد ولی اینک زمزمه دخالت دیگر کشورهای بزرگ همسایه مانند روسیه نیز شنیده میشود.
خب باز هم به سراغ دیوار کجی که بالا میرود رفته و میگوئیم خشت اول اگر کج بوده چرا هنوز هم مصر هستیم که دیوار را به همین صورت بالا ببریم، آیا زمان آن نرسیده که سیاست کابل در قبال اسلامآباد تغییر کند؟
آیا دولتمردان پاکستان به این نتیجه نرسیدهاند که تا زمانی که یک حکومت قدرتمند در کابل شکل نگیرد که بتواند تمامیت ارضی افغانستان را تحت کنترل گرفته و آن را امن نگه دارد، کشور پاکستان رنگ امنیت به خود نخواهد دید؟ معادله بسیار ساده است.
و آیا دولتمردان افغانستان به این نتیجه نرسیدهاند که هر چقدر بخواهند با لج بازی علیه اسلامآباد بدون دلیل به هند نزدیک شوند، بر آتش اختلاف خود با پاکستان دامن زده و آن را شعلهورتر ساختهاند؟
تنها نگاهی کوتاه به وضعیت فعلی مسلمانان در هند نشان میدهد که دهلینو هیچگاه دلسوزی اسلامآباد نسبت به افغانستان را نخواهد داشت و دقیقا همین نگاه، به پاکستانیها اثبات میکند که افغانستان هیچگاه دشمنی چون هند برای آنها نخواهد شد.
اصلا بیائید زاویهای دیگر را بررسی کنیم: آمریکا سالهاست علیه هر دو کشور پاکستان و افغانستان اقدامات گوناگون انجام داده و به صورت مستقیم و غیر مستقیم صدهانفر از اتباع دو کشور را به خاک و خون کشانده است. چرا هر دو دولت علیه آمریکا چون کودکی مودب و سربه زیر سکوت اختیار کردهاند ولی وقتی یکی از دو کشور حتی سخنی در مورد دیگری میگوید تا شهروندان معمولی نیز پاسخهای کوبندهای میدهند؟
دولتمردان افغانستان برای خود عار نمیدانند که تابع سخنان آمریکا، انگلیس و... باشند ولی هنگامی که سخن از پاکستان میآید دم از غرور و غیرت و ... میزنند.
همینطور سران پاکستانی هر چقدر در مقابل سخنان سران افغانستان واکنشهای تند نشان می دهند علیه آمریکا و حتی چین کرنش میکنند.
اصلا بیائید قبول کنیم که افغانستان نسبت به پاکستان کاملا بیوفا بوده و قدر محبت های پاکستان را ندانسته است، ولی وجدان خود را قاضی کنیم که آمریکا نسبت به افغانستان بیوفا تر بوده یا افغانستان؟
اصلا بیائید قبول کنیم که پاکستان از گروههای تروریستی در افغانستان حمایت کرده است. ولی وجدان خود را قاضی کنیم که آمریکا و متحدانش در افغانستان بیشتر خرابی به بار آورده و مردم را به کشتن دادهاند یا پاکستان؟
اصلا بیائید قبول کنیم افغانستان از سر لجبازی با پاکستان تصمیم گرفته به هند نزدیک که دشمن درجه یک پاکستان نزدیک شود! آیا این دلیل میشود که دولتمردان اسلامآباد توان خود علیه حکومت وحدت ملی افغانستان را به کار گیرند؟ مگر نه اینکه آل سعود هم وقتی با پاسخ منفی اسلامآباد در خصوص مشارکت در ائتلاف سعودی مواجه شد به سمت هند متمایل شد؟
همین حالت در خصوص رابطه آمریکا و افغانستان و سکوت معنادار سران دولت افغانستان در خصوص واشنگتن وجود دارد.
به راستی اگر هدف دفاع از تمامیت ارضی و اتباع کشور است چرا سران دو کشور بین دشمنان تفاوت قائل میشوند؟
متاسفانه باید پذیرفت حداقل در هفده سال گذشته پاکستان با چشمان خود به افغانستان ننگریسته و در اصل با عینک آمریکایی مشغول سیاستگذاری علیه همسایه شمالی خود است.
همینطور افغانستان طی سالهای اخیر عینک آمریکایی به چشم گذاشته و مشغول تماشای پاکستان است هرکجا اسلامآباد و پکن به هم نزدیک شدند و آمریکا احساس خطر کرد! پاکستان را به حمایت از تروریسم متهم کرد و دولتمردان افغانستانی نیز سخنان آمریکا را تکرار کردند.
عجیبتر آنکه وقتی دو کشور از هم گله و شکایتی دارند به جای اینکه با یکدیگر نشسته و مشکلات را حل کنند بلافاصله هیاتی را روانه واشنگتن میکنند!
نکته جالب اینکه در حال حاضر آمریکا نیز در خصوص سیاستهای خود در منطقه و ارتباطش با پاکستان و افغانستان دچار سردرگمی شدیدی شده و مدتی است دم از سیاستهای جدید میزند! حال این سیاستهای جدید چیست؟ احتمالا مشاوران ترامپ هم نمیدانند.
سخن پایانی اینکه دولتمردان دو کشور از اینک باید به فکر زمانی باشند که سیاستهای آمریکا در افغانستان به طور کامل شکست بخورد در اینصورت اوضاع منطقه فقط بازگشت به هفده سال پیش نخواهد بود بلکه شرایط بسیار بدتر خواهد شد.
پس به جاست دو همسایه مسلمان بدون اتکا به ابرقدرتهایی که هیچگاه دلشان به حال مسلمانان نسوخته و دائما به فکر منافع خود بودهاند، مشکلاتشان را به صورت مستقیم با هم حل کنند.
تا دیگر نه پاکستان متهم به حمایت از تروریسم شود و نه افغانستان متهم به ضعف و بیاراده بودن.
انتهای پیام/.