پای مستندسازان ایرانی چگونه به سوریه و عراق باز شد؟/ مستند بحران یعنی زنده ماندن و فیلم گرفتن
مدیر شبکه مستند معتقد است که تجربه مستندسازی بحران بیشتر از چند سال کلاس آموزشی میارزد. او میگوید رسانه موثر بینالمللی نداریم وگرنه موجسازی مستند «A۱۵۷» برای اثبات حقانیتمان کافی بود؛ در تولید محتوا توانمندیم اما در توزیع نه.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، سید سلیم غفوری از خرداد 1395 به عنوان مدیر شبکه مستند سیما معرفی شد. تقریبا یک سال و نیم از دوران مدیریت او میگذرد و حالا تغییرات این شبکه به خوبی دیده میشود. «جشنواره تلویزیونی فیلم مستند» اتفاقی است که توانسته عدالت رسانه ای را به وسعت مرزهای ایران گسترش دهد تا آثار همه مستندسازان کشورمان بدون نیاز به هیچ بروکراسی اداری و وساطت افراد بزرگ و آشنا دیده، داوری و پخش شود.
غفوری پیش از این مدیر گروه مستند شبکه افق بود و البته قبل از همه و در ابتدای همه مسئولیتهای فعلیاش، مسئول گروه مستندسازی میثاق است. او تهیهکننده دهها برنامه مستند مثل نسیم حیات، جنگ پنهان، پارسیان زنگبار، آسیاییها به غزه میروند، کاروان آزادی، مرزبانان، قیام صحرا، اسرار زندان ابوسلیم، نیمه خاموش، خوابهای سیاه و ...بوده است.
در روزهای گذشته بخش اول گفتوگوی سید سلیم غفوری با خبرگزاری تسنیم منتشر شد.
بیشتر بخوانید: خط قرمزهای نانوشته تلویزیون را شکستیم/عَلم نقد باید دست صداوسیما باشد
اکنون بخش دوم و پایانی این گفتوگو منتشر میشود.
تسنیم: ما اکنون شرایط خاصی در منطقه داریم. شاید نتوانیم این روزها را با 8 سال دفاع مقدس خودمان مقایسه کنیم چرا که در آن زمان خیلی امکانات ضعیفتری داشتیم. در زمان جنگ، فقط یک روایت فتح و سید مرتضی آوینی داشتیم و یک سری مستندساز دیگر که در میدان بودند و کار میکردند اما امروز شرایط فرق میکند. از آن زمان تا اکنون تجربه مهمی را کسب کردیم. ما ژانر مستند بحران و جنگ را از قدیم داشته و تجربه کردهایم. فکر میکنید حالا بعد از حدود 7 سال از آغاز جنگ در سوریه چقدر توانستیم از تجربیاتمان استفاده کنیم تا صدایمان را برسانیم؟
راجع به مستندسازی بحران، کار جدید نیست و مستندسازان بحران ما همان مستندسازان 8 سال دفاع مقدس هستند که پس از جنگ نیز فعالیت خود را قطع نکردند. ما در بوسنی حضور داشتیم، جنگ اول و خصوصا جنگ دوم عراق که در آن آمریکا عراق را اشغال کرد حضور داشتیم. در افغانستان مستند سازان ما بارها حضور داشتند و حتی در جاهای دور دستتر مثل آمریکای لاتین، آفریقا، آذربایجان و... مستندسازان ما حضور داشتند.
یک تفاوتهایی بین اتفاقاتی که در دو کشور عراق و سوریه در سالیان اخیر رخ داد با کشورهای دیگر وجود دارد و آن هم همجواری عراق و سوریه با ما و ارتباط بسیار نزدیک اتفاقات این دو کشور با مسائل و موضوعات مستقیم ایران بود که قضیه را متفاوت میکرد. البته این اتفاقات بسیار مشابه با جنگ 33 روزه لبنان بود. در آن جنگ هم تعداد زیادی از مستندسازان ما چه در همان 33 روز جنگ و چه پس از آن وارد این کشور شده و کار مستندسازی انجام دادند. برای مثال در سال 85 که جنگ لبنان بود، تا سال 88-89 مستندهای زیادی راجع به لبنان تولید شد و به کشور آمد.
تجربه مستندسازی بحران و جنگ بیشتر از چند سال کلاس و کار عملی میارزد
در همان جنگ 33 روزه لبنان، مستندسازان زیادی بودند که برای اولین بار، در فضای جنگی حضور داشتند و اولین تجربه را در این منطقه داشتند. حضور در یک منطقه جنگی، تجربه بسیار ویژهای برای یک مستندساز است و شاید به اندازه چند سال کلاس و کار عملی، تجربه برای او به همراه داشته باشد. در اتفاقات عراق و سوریه هم همین بود. در این دو کشور به ویژه از سالهایی که عراق درگیر بحران شد همین موضوعات را داشتیم.
مشکلات ورود مستندسازان به سوریه از موانع سوریها تا کتمان ما/کارگردانهای مستند برای حضور در سوریه خطشکنی کردند
در بحران سوریه و در یکی دو سال اول، ورود بسیار سخت بود و پیچیدگی زیادی داشت؛ هم خود سوریها موانعی داشتند و هم خود ما کتمان داشتیم. البته جدای از بحث مستشاری ما در سوریه، در این که مستندسازان ما بخواهند و بتوانند وارد سوریه شوند هم سختگیریهای خاصی بود اما از سال دوم و سوم به بعد خود بچهها کمکم این خط را شکستند. بخش زیادی از این خط شکنی نیز توسط خود مستندسازان انجام شد و این بچهها رفتند و یک راهکارهایی را پیدا کردند و کار را آغاز کردند.
دو سه نفر از بچههایی که میخواستند به سوریه بروند به بیروت رفتند و از آنجا زمینی به دمشق رفتند تا به اطراف حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) رسیدند. در آنجا دوستانی پیدا کردند و کمکم این اقدام را توسعه دادند تا اینکه مستندسازان بیشتری ورود کردند. البته از جهات رسمی هم رایزنی شد و این عرصه باز شد تا مستندسازان به شکل قانونی وارد سوریه بشوند و در آنجا کار بسازند.
در اینجا نسل جدیدی از مستندسازان شکل گرفت که برای اولین بار تجربه کاری را در چنین بحرانهایی پیدا کردند و اولین تجربه مستندسازیشان را در عراق و سوریه به دست آوردند. فارغ از این که ممکن است بعضی کارها قوت بیشتری داشته باشد و بعضی کارها متوسطتر باشد اما در نهایت این تجربه گرانقدر به دست آمد. تجربه حضور در یک منطقه بحرانی، کارگاه آموزشی مغتنمی برای یک مستندساز است چون باید در لحظه زیر آتش طرفین جانش را حفظ کند و بداند که از چه چیزی باید تصویر بگیرد و در نهایت سوژهاش را پیدا کند. همچنین او باید عامل انسانی که میخواهد با او همراه بشود را پیدا کرده و خط روایت را با او جلو ببرد. مستندساز در چنین شرایطی باید تصمیم بگیرد که چگونه در زیر آتش هم خود را حفظ کند و هم چگونه تصویر درست بگیرد و البته تصویر درست و دقیق بگیرد.
وجه دوم این موضوع این است که ما مقطعی از تاریخ را ثبت و ضبط و حفظ میکنیم که جهت دهنده به آینده است. اتفاقاتی که امروز در عراق و سوریه رخ میدهد، اساسا ژئوپولیتیک منطقه را رقم خواهد زد و حفظ این مقطع از تاریخ کار بسیار مهمی است که بخش مهمی از آن روی دوش مستندسازان ما است و آنان هستند که این کار را جلو میبرند. این موضوع نکته دومی است که در مستندسازی بحران وجود دارد.
بخش مهمی از بحران سوریه، جنگ رسانهای است/رسانه دنیا نمایش چیزی بود که در میدان نظامی سوریه به دست نیامده بود
بخش جدی از جنگ، خصوصا در جنگ سوریه، جنگ رسانهای است. رسانههای جریان اصلی دنیا فضای سوریه را به گونهای ترسیم میکردند تا اتفاقاتی که در عرصه نظامی به دست نمیآید را در عرصه رسانهای به دست بیاورند. هدف از اینکار بسیج افکار عمومی علیه دولت سوریه بود. برای مثال استفاده ارتش سوریه از سلاح شیمیایی که گفته میشد. بعدا اثبات شد که این موضوع واقعیت نداشته و خیلی از تصاویری که به عنوان استفاده ارتش سوریه از سلاحهای شیمیایی منتشر شده بود، واقعیت نداشت و ساختگی بود و به چیزهای دیگری تعلق داشت. این موضوع نشان میداد که جنگ رسانهای در سوریه خیلی جدی است. طبعا زور رسانه جبهه مقابل بیشتر است چرا که تعدد رسانههایشان خیلی بیشتر است و مخاطبانشان گستردهتر است. این موضوع کار را برای رسانههای ما خیلی سختتر میکند چون مستندسازان ما در چنین فضایی باید کار کنند.
تسنیم: در جنگ سوریه، علاوه بر این که جنگ رسانهای بود، خود رسانه هم در جاهایی تبدیل به سلاح میشد. برای مثال حضور «کلاه سفیدها» را میبینیم که در پوشش رسانه و صلح، ابزار میدانی برای جنگ میشوند. در حقیقت این قدر که غربیها از این سلاح به درستی استفاده میکنند ما استفاده نمیکنیم. برای مثال همه میدانند که آن کلاه سفیدها چه کسانی هستند و چه کاری انجام میدهند اما تلاش میکند که مردم دنیا را قانع کنند و بگویند که اینها کار دیگری میکنند. در جبهه ما با اینکه معتقدیم به حق با تکفیر و تفکر ارهابی میجنگیم اما همپوشانی کاملی میان محور عملیاتی نظامی با محور فعالیتهای رسانهای وجود ندارد.
ما در این سالها مستندهای خوبی ساختهایم. اگر بخواهیم وارد مصداق بشویم باید بگویم که مثلا کاری که آقای بهروز نورانیپور با نام «A157» ساخت، بسیار تاثیرگذار بود. همان یک کار کافی بود که حقانیت این طرف در جنگ نشان داده شود. شما فارغ از این که مسلمان باشید، مسلمان نباشید و فقط انسان باشید به کنه داعش پی میبرید و متوجه میشوید که داعش به هیچ اصل انسانی پایبند نیست. در اینجا صحبت از این نیست که اینها کرد هستند، شیعه هستند، ایزدی هستند و ... اینها در نهایت آدم هستند.
رسانه موثر بینالمللی نداریم وگرنه موجسازی مستند «A157» برای اثبات حقانیتمان کافی بود
ما نتوانستیم که بهرهبرداری لازم را به لحاظ رسانهای از این کار ببریم. دلیل اصلی آن هم به توزیع رسانههای ما برمیگردد. بهروز نورانی پور به عنوان یک مستندساز موظف بوده است که برود و یک کار تولید کند، خب رفتهاست، تولید کرده است و به بهترین شکل ارائه کرده است، حال این کار باید توزیع بشود و به بهترین شکل ارائه شود. ما رسانهای که در حیطه کاملا بینالمللی بتواند این کار را چه در فضای مجازی و چه در فضای برادکست ارائه دهد، نداریم. اکنون در فضای رسانه بینالمللی، رسانههای ما برد موثر را در بخش برادکست ندارد و در بخش برادبند هم همین طور است. مثلا میگوییم که ما فلان کار را بر روی یوتیوب قرار دادیم. خب صرف قرار دادن در یوتیوب کافی نیست. برای این که یک کار در یوتیوب دیده شود و ضریب بگیرد، هزارتا سازوکار وجود دارد که شاید بخشی از آنها را درست نتوانستیم رعایت کنیم. به صورت کلی پیوست بینالملل در رسانههای ما هنوز ضعف دارد. در خبرگزاریهایمان همین است، در سایتهای خبریمان همین است و ... بر روی این موضوع باید بیشتر فکر کنیم و کار کنیم. این که پیوست رسانه ای بینالمللی ما به ویژه در بخش فضای مجازی و رسانههای خاص چگونه باید شکل بگیرد. به نظرم با این اتفاق فاصله داریم. عمده رسانهها و خبرگزاریهای ما به 2-3 زبان تعریف شدهاند اما آن جور که باید و شاید هنوز دیده نمیشوند.
تسنیم: این موضوع درست است. رسانه بینالمللی ما با نگاه داخلی اتفاقات بیرون را تحلیل میکند. مثلا اگر زبان اردو را راه انداختیم، هنوز نمیدانیم در پاکستان چه خبر است و فقط از نگاه ایران به آن موضوعات نگاه میکنیم، در حالی که دیگر نوع نگاه در پاکستان متفاوت میشود.
همین است. علاوه بر این، نمیدانیم که حتی اگر برویم و خبرنگار اردو یا پاکستانی بیاوریم و کل صفحه را به آنها بسپاریم، چگونه باید به تولیدات آنها ضریب بدهیم تا دیده شوند و اثرگذار باشند.
تسنیم: فکر میکنم با رویکردی که در بخش بینالمللی پیش گرفتیم، این موضوع تا حدودی قابل پیشبینی بوده است. در صحبتهایتان گفتید که اگر مستندسازان ما در سال دوم یا سوم جنگ به سوریه رفتند، خودشان راه را باز کردند در حالی که ما تجربه 40 سال انقلاب اسلامی و 8 سال دفاع مقدس را داریم و میدانیم که با کتمان کردن و نگفتن کاری پیش نمیرود. اکنون نزدیکترین تجربهای که از تاثیر رسانه داریم شاید مربوط به فتنه 88 باشد، این تجربه به ما میگوید که کتمان کردن و حرف نزدن، کار را به رسانه غیر بومی واگذار میکند و بدتر به ضررمان تمام میشود. ما کار خلافی در سوریه نمیکردیم و مدافع حق بودیم اما شهید محرم ترک که اولین شهید مدافع حرم است را باید 3 سال بعد از شهید شدنش بشناسیم و بفهمیم که در سوریه چه کار میکرده است. اکنون و پس از گذشت حدود 7 سال از ناآرامیهای منطقه، اثری که ما گذاشتهایم قابل ارزیابی است.شاید 7 سال حضور ما در برابر حضور یکی دو ساله روسیه در آنجا کمتر دیده شود چون رسانهمان اثرگذاری دقیقی در فضای بین الملل نداشته است.
درست است اما به نظرم این سوال را پیش از آن که از یک فعالرسانهای بپرسید، باید از مسئولین سیاسی امنیتی پرسید که چه جایگاهی برای رسانه در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی قائل هستند. این که ما حضورمان را در سوریه علنی بکنیم یا نکنیم یا شهدا را نشان بدهیم و در نهایت نمایش بدهیم که این موضوع از چه زمانی رسانهای شد، تصمیم مجموعههایی بود که متولی این موضوع بودند.
در تولید محتوا توانمندیم اما در توزیع، رسانه موثر بینالمللی نداریم
تسنیم: به نظر شما ما توانایی نبرد رسانهای داریم؟
بله داریم. از لحاظ تولید توانمندیم اما باید توزیعمان را تقویت کنیم. کاری به آن مقطعی که دیر وارد فضای رسانهای شدیم ندارم. بالاخره دو سال دیرتر وارد فضای رسانهای سوریه شدیم، قبول است اما پس از همان دو سال با تولیداتی که داشتیم، توانستیم بهرهبرداری لازم را انجام بدهیم؟ در عرصه داخل بهرهبرداری خوبی داشتیم و به مردم توضیح دادیم که در عراق و سوریه چه اتفاقاتی رخ داده است که البته هنوز هم تا نقطه مطلوب فاصله داریم. بنابراین یک عملیات رسانهای در داخل کشور تعریف کردیم اما آیا در فضای بینالملل همان قدر که در فضای داخل توانستیم عملیات رسانهای کنیم، کاری انجام دادیم؟ البته ممکن است این نقد را داشته باشیم که اساسا تولیداتی که در سوریه یا عراق داشتهاین نگاه داخلی داشته است و به نگاه بینالمللی نرسیدیم اما بالاخره تولیداتی داشتیم که جنبه بینالمللی داشته است. آیا از این تعداد تولید توانستیم استفاده مطلوب را بکنیم؟ اگر نتوانستیم به چه دلیل بوده است و ضعفهایمان در پیوست بینالمللی تولیداتمان در کجا بوده است و چگونه میشود آن را مرتفع کرد؟
معارضان سوریه، عالِم منتقد دولت را هم ترور کردند
عمده کارهایی که در سوریه و عراق تولید کردیم جنبه توزیع داخلی داشته است و نگاه بینالمللی نداشتیم. به نظرم باید بر روی این فکر کنیم و بگوییم که برای آینده چه کاری باید انجام شود. در صورتی که خیلی از اتفاقات در فضای بینالمللی کاملا قابل نشر است. مثل جنایات داعش. حال شاید در خیلی جاها این اتفاق رخ داده است اما این فقط مختص به داعش نیست و خیلی از گروههای دیگری در سوریه که معارضه معتدل دارند، تفاوتی در جنایت کردن با داعش ندارند.
شیخ مامون امام جماعت مسجد اموی دمشق است. در همان سالهای اول جنگ، معارضان سوریه او را میربایند. او یک شیخ حامی دولت مستقر سوریه است البته نقد هم دارد اما معتقد است که خطی که گروههای معارضه میروند، خط غلطی است و به ضرر مردم و وحدت سوریه است. معارضان ایشان را میربایند و تا مقطعی اسیر این گروهها بوده است. البته میدانید که داعش سال سوم جنگ سوریه بروز میکند و تا قبل از آن گروههای معارضه معتدل بودند. آنها ایشان را به شدت شکنجه میکنند، یک گوشش را میبرند و تصور میکنند که او از دنیا رفته و در بیابانی رهایش میکنند. البته ایشان به لطف خدا نجات پیدا میکند. خود قصه شیخ مامون را هر کس بشوند، میگوید که سوژه بسیار خوبی است و آقای احسان رجبی مستندی از آن تولید کرده است اما نتوانستیم این حرف را به گوش مردم برسانیم.
شیخ البوطی عالم اهل سنت سوریه هم داستان عجیبی دارد. او هم اتفاقا همسوی آنچنانی با دولت سوریه نبود و به نوعی شخص مستقلی بود و قبل از بحران سوریه در جاهایی به سیاستهای دولت سوریه نقد داشت اما موافق جنگ مسلحانه و اسلحه کشیدن و به هم ریختن کشور نبود. او علاوه بر این که در صحبتهایش دولت سوریه را نقد میکرد، معارضان را نقد میکرد و به آنها میتاخت. خب در نهایت چه شد؟ آمدند و در مسجد شیخ البوطی بمبگذاری کردند و ایشان به شهادت رسید. دقت کنید که در اینجا دیگر اصلا بحث شیعه و سنی مطرح نیست علاوه بر این خود شیخ هم منتقد دولت سوریه بوده است. حال ما راجع به ایشان یک مستند ساختیم و در داخل پخش شد اما چرا نتوانستیم در فضای بینالمللی بهرهبرداری لازم را بکنیم؟
نمی گذارند در فضای برادکست صدایمان شنیده شود
لزوما مستند هم نباید باشد؛ در مقاله، یادداشت، فضای مجازی و ضریب دادن به خبر هم میتوان کارهایی کرد. البته این را نمیگویم که کار نکرده ایم بلکه انجام دادهایم. خبر منتشر کردهایم، یادداشت و گزارش نوشتهایم اما تبدیل به موج نشده است. در حقیقت رسانههای ما هم زحمت خود را کشیدند و من نمیخواهم زحمات آنان را نفی کنم اما چرا آن به یک موج در دنیا تبدیل نشده است و به مردم اروپا یا آمریکا نرسیده است؟ این موضوع نشان می دهد که ما هنوز نتوانستیم این بستر رسانه ای موج گونه را به ویژه در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی به اوج برسانیم و استفاده کنیم. حال شاید بگویید که در فضای برادکست محدودیت داریم که درست است و شبکههای ما را از ماهوارهها حذف کردند و اکنون بسیاری از شبکههای ما را از ماهوارهها حذف کردند، العالم و پرس را محدود کردند. این کارها توسط کسانی که زیر ساخت رسانه را در دست دارند انجام میشود و اساسا نمیگذارند که در فضای برادکست صدایمان شنیده شود اما در فضای برادبند اینگونه نیست. به نظرم جای برنامهریزی و فعالیت در این حوزهها وجود دارد.
تسنیم: نمیتوان این انتظار را از شبکه مستند داشت که به عنوان توزیعکننده مستندها در فضای بین الملل نقش داشته باشد؟
شبکه مستند یک شبکه داخلی است و شبکه بینالمللی نیست. این شبکه فارسی زبان است و یک شبکه فارسیزبان نمیتواند بستر توزیع بینالمللی باشد.
تسنیم: آی فیلم هم بینالمللی است اما بستر توزیع فیلم داخلی هم دارد.
آی فیلم تولید ندارد.
جای خالی توزیع مستند را باید با حضور جدیتر در بازارهای فیلم دنیا پر کرد
تسنیم: شبکه نمایش چه؟ تولید دارد و در هر دو فضای داخلی و خارجی کار میکند.
درست است، شبکه نمایش تولید دارد اما باز هم آن در فضای عربی این کار را میکند. به این دلیل که عربی-فارسی است. درست است که بخش فارسی دارد اما بخش عربی هم دارد و به کمک بخش عربی حرف خود را به مخاطبان جهان عرب میرساند. شبکه مستند این امکان را ندارد و یک رسانه فارسی زبان برای فضای داخل کشور است. با این اوضاع نمیتواند حرف خود را به مخاطب بینالمللی برساند. شاید لازمه آن این باشد که ما در بازارهای فیلم دنیا، حضور جدیتر و قوی تری داشته باشیم. شاید یکی از ابزارها این باشد و بازهم تاکید دارم که بخشی از این خلا را شبکههای مجازی میتواند انجام بدهد.
ماجرای دوبله «گفتوگو با پوتین» در شبکه مستند
تسنیم: در این ایام یکی از کارهایی که خیلی خوشحال کننه بود، دوبله مستند گفتوگو با پوتین ساخته الیور استون بود. فکر کنم 2-3 ماه از رونمایی مستند گذشت و حالا دوبله شده آن را در شبکه مستند میبینیم.
قبل از «گفتوگو با پوتین» یک مجموعهای به نام «ناگفتههای تاریخ آمریکا» که آن هم ساخته اولیور استون بود پخش کردیم. این روند ادامه دارد و مستندهای تاریخ سیاسی بروزتر پخش خواهد شد. الحمدالله بازخورد بسیار خوبی هم در میان مخاطبان داشت.
تسنیم: در مستند «گفتوگو با پوتین» صدای استون دوبله بود اما پوتین را زیرنویس کردید، چرا؟
به دلیل استنادها بود. در مصاحبههای اینچنین، ممکن است که بعدا بگویند که رئیس جمهور روسیه این را گفته است در حالی که شما این را گفتید. ما برای این که چنین مشکلی به وجود نیاید، صدای خودش را به عنوان صدای اصلی قرار دادیم و فقط زیرنویس قرار دادیم. خیلیها دوست دارند که مستند را با زیرنویس ببینند که بتوانند حس طرف را درک کنند. خیلی از جاها حس است. برای مثال ممکن است که پوتین درجایی جملهای را با جدیت بگوید و یا با شوخی آن را مطرح کند و... همهی اینها در دوبله به صورت کامل در نمیآید و ممکن است در جایی تغییراتی بکند که اتفاقا مخاطب باید آن حس را بگیرد و متوجه آن باشد. مخاطب باید این را بفهمد که پوتین در فلان جا شوخی میکند یا تیکه میاندازد. مخاطب شاید زبان روسی را نفهمد اما لحن را متوجه میشود.
اگر سلیم غفوری دوباره دوربینش را بردارد چه مستندی میسازد؟
تسنیم: اگر دوباره به فضای تولید برگردید و بخواهید دوربین به دست بگیرید و مستند بسازید، چه ژانری را انتخاب میکنید؟ الان جدیترین دغدغه شما برای ساخت چه مستندی است؟
یک دغدغه بسیار جدی که دارم و در شبکه خیلی روی آن فکر میکنیم و برنامهریزی میکنیم، موضوع آسیبهای اجتماعی است. گزارش آسیبهای اجتماعی که توسط آقای دکتر میرباقری ارائه شد و به رهبری ارائه شد، جزو موضوعاتی بود که آیت الله خامنهای خیلی روی آن تاکید کردند و به جد شخصا هم پای آن ایستادند. اکنون مقام معظم رهبری هر 6 ماه یکبار پیگیری میکنند، جلسه میگذارند و از گروهی که مامور است مطالبه میکنند. به نظرم تکلیف همه ما است.
آمار و ارقامی که در این موضوعات ارائه میشود، واقعا نگران کننده است. گسترش طلاق در کشور، وضعیت اعتیاد، وضعیت حاشیه نشینی و.. اصلا زیبنده یک جامعه اسلامی نیست. اصلا زیبنده جامعه اسلامی نیست که آمار طلاق این قدر در آن بالا میرود. متاسفانه در قسمتهای پیشرفتهتر و برخوردارتر کشورمان مثل تهران و شمال آن، این نسبت بیشتر میشود. به نظرم همه ما موظف هستیم که راجع به این ماجرا تلاش کنیم و فعالیت کنیم. این که در یک جامعه اسلامی آمار اعتیاد در این سطح باشد، اختلاف طبقاتی و حاشیهنشینی این قدر بالا باشد و... اصلا زیبنده نیست. همه جمعبندیها میگوید که آسیبهای اجتماعی حل نمیشود مگر در مشارکت عمومی مردم.
ابراز تاسف در تماشای یک معتاد دردی را درمان نمیکند/نیازمند یک بسیج عمومی هستیم
اکنون مهمترین وظیفه رسانه این است که یک بسیج عمومی برای حل این موضوعات به وجود بیاورد و فراتر از اطلاع رسانی، انگیزه ورود به حل در جامعه به وجود بیاید. بدین معنی که وقتی شما یک معتاد میبینید، صرف این که فقط با دید ترحم به او نگاه کنید، هیچ چیز حل نمیشود. وقتی یک معتاد میبینیم باید به این فکر کنیم که چهکار میتوانیم انجام دهیم و برای درمان او چه کاری میتوان انجام داد. حال با چنین رویکردی، شاید موفق بشویم که بعضی از این آسیبها را در جامعهمان کاهش بدهیم.
---------------------------------
گفتوگو: مهدی آقاموسی طهرانی
---------------------------------
انتهای پیام/