چگونه کوبا نماینده مبارزه با استعمار آمریکا شد
کوبا نماد ملیگرایی جدید و فیدل کاسترو نماد آزادیخواهی است، جزیرهای کوچک با وسعت ۱۱۴هزار کیلومتر در سایه مقاومت باعث شد طوفان نهضتهای ملی و مردمی در آسیا و آفریقا بر دژهای استعمار وزیدن بگیرد.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
3-تحلیل اوضاع کنونی و آینده کوبا
یکسال از زمان فرار حاکم جبار کوبا در پی مبارزات مسلحانه ملت کوبا میگذرد. دستاوردهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حکومت در طول این یک سال قابل شمارش نیست. چه بسا ضروری باشد برای تحلیل این قضیه ارزش واقعی هر موضوع مشخص شده و ابعاد انقلابمان به دقت برای مردم تبیین شود. این انقلاب، گر چه اساساً انقلابی کشاورزی بود، اما حمایت گسترده کارگران و طبقه متوسط را به دست آورد و هم اکنون از حمایت صنعتگران نیز برخوردار است. عزم با ثبات مردم و اهداف سوق دهنده آنان ارزش این انقلاب را در قاره آمریکا و حتی جهان بالا برده است.
ساختارهای انقلابی کوبا پس از پیروزی
موضوع پیش روی ما تنها ارایه بحثی ساختاری و مختصر درباره قوانینی است که بی شک ضروری و مفید فایده ملت میباشد. بزودی به برخی از این قوانین اشاره خواهیم کرد و ضمن تبیین روند منطقی تمام آنها در مسیری هماهنگ و کاملاً ضروری،اهتمام دولت در جهت منافع نیازمندیهای ملت را به تصویر خواهیم کشید.
حکومت جدید در ابتدا سعی کرد طبقات فاسد را در کشور ناکام بگذارد، از همین رو به سرعت قانون اجارهها را مورد توجه قرار داد، تعرفه برق و تلفن را کاهش داد. طولی نکشید که کسانی که فکر میکردند فیدل کاسترو و دوستان انقلابی او همانند دیگر سیاستمداران گذشته و کنونی هستند، و تنها به دروغ پردازی خواهد پرداخت، به این نتیجه رسیدند که ملت کوبا عمیقاً متحول شده است و تمام امتیازات آنها از دست رفته است. بعد از مدتی کلمه کمونیست در مورد رهبران و چریکهای پیروز به کار گرفته شد، در مقابل مبارزه با کمونیسم بر سر زبان کسانی افتاد که از امتیازات ظالمانهشان محروم شده بودند.
قانون زمینهای بایر و فروش اقساطی شکل گرفت و باعث ناخوشایندی صاحبان سرمایههای بومی شد. واپس گراها نیز برخی درگیریها را ایجاد می کردند و امکان وجود هر اتفاقی وجود داشت. دیگر امثال دوبوا و پورتر میتوانستند (این طفل دیوانه) یعنی فیدل کاسترو را نصیحت کنند و او را به سمت راههای خوب "دموکراسی" هدایت کنند. امیدواری به آینده [در شکست نیروهای انقلابی] در میان برخی افراد هنوز ادامه داشت.
قانون اصلاحات اراضی کشاورزی شوک بزرگی ایجاد کرد و مسایل برای کسانی که این قانون در مورد آنها اجرا شد آشکار گردید. "گاستون باکویرو"، سخنگوی متحجران، پیش از همه به خوبی میدانست چه اتفاقی پیش خواهد آمد. او به سمت آبهای خروشان در اسپانیا که جای کاملاً آرامی است فرار کرد. برخی از آن کوته فکران هنوز با خود میگویند: قانون ،همان قانون است. حکومتهای دیگر هم غیر از این قوانین، قوانین خوبی به وجود آوردند. البته این قوانین از لحاظ تئوریک برای مردم خوب است، اما اجرای آن چیز دیگری است.
این افراد در آغاز نبرد از بالای دیوارهای عالم موهوم خود و نظریههای اجتماعی و اقتصادی خود که به خیال آنها به ذهن چریکهای ناآگاه راه نمییابد، نسبت به این طفل پر سر و صدا و ناشناخته (کاسترو) که وجود او تنها با نشان«اینرا» شناخته میشد، نگاه پدرانه مهربان و دلسوزی داشتند. با این حال «اینرا» همچون تراکتور یا تانک به پیش رفت، او در مسیر خود موانع مالکان بزرگ را کنار میزد و فضای اجتماعی نوینی را برای قوانین ملکیت ایجاد کرد.
این اصلاحات اراضی بوجود آمده برخی از مشخصههای مهم آمریکا را زیبا ساخت. این اصلاحات با فئودالیته مخالف بود، چرا که افزون بر حذف مالکیت های بزرگ (به اقتضای شرایط کوبا) تمام قراردادهایی که براساس آن پرداخت سود نقدی املاک بود را فسخ کرد و برخورد برده مابانه ای که هنوز در مزارع مهم بخصوص مزارع قهوه و توتون رواج دارد را ملغی اعلام کرد.
اما غیر از آنچه گفته شد نوعی اصلاحات اراضی نیز در چارچوب نظام سرمایه داری ایجاد شد تا بتواند فشار احتکاری که مانع از فعالیت مخلصانه کشاورزان محروم و نیازمند در زمین خود می شد و اجازه نمی داد آنها بدون ترس از رباخوران و مالکان به تولید بپردازند،برداشته شود.
اصلاحات ارضی از همان ابتدا زمینه دستیابی کشاورزان، کارگران وکارگران کشاورز به زمین را فراهم میکرد و حمایتهای شغلی ضروری را از آنها به عمل میآورد. به این معنا که کارگران شایسته و تجهیزات در اختیار آنها قرار میداد و به واسطه اعتبارات «اینرا و بانکهای دولتی و اتحادیه فروشگاههای مردمی» آنها را حمایت مالی میکرد.
اتحادیه فروشگاههای مردمی در ایالت اورینته به سرعت رشد کرد و در ایالتهای دیگر هم رواج یافت. به طوری که فروشگاههای دولتی جایگزین رباخواران گذشته شد و پرداخت عادلانه قیمت محصولات کشاورزی خسارت عادلانه ای بود که به جای سرمایه گذاری اعطا میشد.
نحوه اصلاحات اراضی و آزاد سازی منابع ثروت در کوبا
مهمترین مشخصههایی که این اصلاحات ارضی را با سه نوع دیگر آن در آمریکا (مکزیک، گواتمالا و بولیوی) متمایز میسازد، رفتن تا خط پایان بدون هیچ گونه چانهزنی و سازش با دیگران است. این نوع اصلاحات ارضی متکامل تنها به ملت احترام میگذارد و با هیچ طبقه یا قومیت خاصی مخالفت نمیکند. قانون تنها در مورد شرکت «یونایتد فرویت» و« کینگ رننش» و همچنین مالکان بزرگ اروپایی اجرا میشود.
در چنین شرایطی، تولیدات کشاورزی کشور چون برنج، دانههای روغنی و پنبه به شدت افزایش مییابد و به کانون برنامه ریزی تبدیل میشود. با این وجود ملت هنوز راضی نشده است و سعی دارد تا به تمامی ثروت هایش دست یابد. با قانون نفت، بازگرداندن ذخایر غنی زیرزمینی عملاً به میدان درگیری در خصوص احتکار و طمع به آن تبدیل شده است. این قانون به مانند دیگر قوانین شکل گرفته توسط انقلاب، به ضرورتهایی که نمیتوان آن را نادیده گرفت؛ پاسخ میدهد.
البته همین واکنش را در خصوص امور زودگذری که ملت قادر به بازگرداندن آن نیست نیز وجود دارد. مردم در کوبا تصمیم دارد آزاد باشد و اقتصادش را خود به دست گیرد و به شکوفایی و پیشرفتهای روزافزون اجتماعی دست یابد. قانون نفت نیز نمونه ای از این مورد است، این قانون نیز نمونهای برای سراسر قارهای است که انحصار نفت آن را تهدید میکند.
انقلاب ضد آمریکایی کوبا و آزاد سازی منابع نفتی
کوبا مستقیماً و به شکلی اساسی نمیتواند مانع انحصار نفت شود، چرا که مرکزی مهم برای این سوخت با ارزش به شمار نمی رود، هرچند امید رفع نیازهای داخلی خود را دارد. با این حال این کشور، با قانون خود در خصوص نفت، دیگر ملتهای دوست در آمریکا را بدین باور رهنمون میسازد که این قانون در آمریکا قابل اجراست.
اگرچه بسیاری از این کشورها در دام این انحصار طلبیها گرفتار آمدهاند و برخی نیز به منظور نیاز و حرص دستیابی به ذخایر انحصاری، با یکدیگر وارد جنگ شدهاند. مشخص است که همیشه باید چنین اقداماتی صورت پذیرد. انحصارهای بزرگ هم نوع دیگری است که چشمان نگران خود را به سمت کوبا گشوده است. هیچ قومی در جزیره کوچک کارائیب جرات نمیکند از میراث بزرگی که آقای "وستر دالز" برای بازمانده خود یعنی «یونایتد فروت کمپانی» به جای نهاده سخنی بگوید. انقلاب مردمی کوبا، به سلطان«راکفلر» و مجموعه «رویال داچ» نیز ضربه وارد ساخته است.
عایدات معادن کوبا نصیب ملت شد
قانون معادن در کوبا نیز به همین صورت است، این قانون پاسخ ملت به کسانی است که ادعا میکنند با قدرت نمایی و حملات هوایی و مجازات مختلف میتوانند این ملت را ضعیف کنند. عدهای میگوید اهمیت قانون معادن از قانون اصلاحات ارضی کمتر نیست. البته ما ارزش این قانون را تا این حد نمی دانیم. در این زمان مالیات 25 درصدی کل تولیدات صادراتی که این شرکتها-شرکتهایی که معادن ما باعث شده به خارج بروند- ملزم به پرداخت آن هستند تنها برای رفاه کوبا سودمند نبود، بلکه سودهای انحصار طلبان خارجی و واسطهها را نیز مشخص کرده و این امکان را میدهد تا با سرمایه گذاران کنونی در حوزه نیکل در ستیز باشند.
از همین رو انقلاب کوبا که مالکان بزرگ را حذف کرد، در تلاش بر آمد تا سود انحصار طلبان و دلالان خارجی را تعیین کرده و سیاستی جدید را در پیش گرفت که نظام انحصاری کنسرسیومهای معدن را از بین برد. این موضوع باید مورد توجه همسایگان ما که بزرگترین کشور استعماری به شمار میروند نیز قرار بگیرد. این در حالی است که در تمام آمریکا نسبت به این قضیه کاملاً بی توجهی میشود. انقلاب کوبا، تمامی موانع مراکز تبلیغاتی را درهم شکست و حقیقت آن همچون باروت در میان تودههای خواهان زندگی برتر در آمریکای لاتین پخش شد.
کوبا نماد مبارزه با استعمار آمریکا
کوبا نماد ملی گرایی جدید و فیدل نماد آزادیخواهی است. جزیرهای کوچک با وسعت 114000 کیلومتر مربع و 5/6 میلیون جمعیت، پرچمدار مبارزه با استعمار آمریکاست. ضربات بزرگی که در این نبرد بر استعمار وارد آمد، باعث شد پیشگام مبارزاتی باشد که مملو از رشادت، بزرگی و اهمیت بود.
کشورهای استعمار شده آمریکا که دارای اقتصاد ضعیفی هستند، سرمایههای ملی خود را افزایش دادند و در اوج نبرد دائمی و سهمگین به مبارزه با استعمارگران خارجی پرداختند و این عرصه کم کم برای قهرمان جدید آزادی باز شد. چرا که حکومتهای این کشورهای مستعمره، به قدرت لازم برای به نتیجه رساندن مبارزات دست مییافتند. این نبرد، ساده و بدون سختی و گرفتاری نبود و نیازمند حمایت همه مردم و از طرفی، آرمانگرایی و روح فداکاری مبارزان در شرایطی بود که در آمریکا در انزوا بودیم.
شهدای استقلال و آزادی طلبی در آمریکا
در گذشته کشورهای کوچکی چون گواتمالا و مردم آن مانند "کوتزال" - پرندهای که چون وارد قفس شود میمیرد- سعی کرده بودند در این نبرد شرکت کنند، غیر از این کشور،بولیوی و "بولیوا موریلو" اولین شهدای استقلال در آمریکا بودند. استقلالی که تداعی کننده فشار سنگینی بود و بر اصلی که نکات با ارزشی برای انقلاب کوبا به همراه داشت تاکید مینمود. این سه اصل عبارت بودند از: "ضرورت پاکسازی ارتش" ، "اصلاحات ارضی" و "ملی کردن معادن"، که منبع بزرگترین ثروتها و گرفتاریها برای کشور بودند.
طوفان انقلاب های ضد آمریکایی در آسیا و آفریقا
کوبا الگوهای گذشته و سختیها و شکستها را میشناسد و میداند که در آغاز عصری جدید است. در حقیقت طوفان نهضتهای ملی و مردمی، آسیا و آفریقا بر دژهای استعمار ورزیدن گرفته است. اتحاد این ملتها به خاطر دین، سنتها، طمعورزی، الفت یا تبعیض نژادی نیست؛ نزدیکی آنها به علت شرایط اقتصادی و اجتماعی مشابه و گرایش یکسان به پیشرفت است.
آسیا و آفریقا در "باندونگ" و "لاهابانا" از طریق کوبا با هم دست دادند، این دو آسیا و آفریقا هستند که با آمریکای لاتین و سرخ پوستان دست دوستی دادهاند.
نسیم آزادی خواهی در گوشه و کنار جهان
از طرف دیگر، دولتهای بزرگ استعماری در برابر ملتهای مبارز عقب نشینی کردند. امپراطوری بلژیک و هلند دیگر مسخره به نظر می رسند و آلمان و ایتالیا مستعمرههای خود را از دست دادند. فرانسه هم تلخی جنگی را تجربه کرد که هنوز خسارتهای ناشی از آن بر جای مانده است، در این میان انگلیس مکار نیز سیاستی به کار برد تا با قطع سلطه سیاسی، روابط [و سلطه] اقتصادی خود را حفظ کند.
سرمایهداری آمریکای شمالی جایگزین برخی سرمایهداریهای سنتی استعماری در کشورهای مستقل شد. غافل از اینکه این جایگزینی دوامی ندارد و نمیتواند در این عرصه، گردش مالی گستردهای داشته باشد. ایالات متحده میپنداشت بزودی چون اختاپوس به مکیدن خون جهان مشغول میشود، حال آنکه قادر نیست شاخکهای حجامت خود را ثابت نگه دارد. در واقع چنگالهای کرکس امپراطوری ضعیف شده است. استعمار در تمام گوشه کنار دنیا مرده یا به مرگ طبیعی خود نزدیک است.
اما قاره آمریکا وضعیت دیگری داشت، دیر زمانی بود که شیر انگلیس پوزه زشت خود را از آمریکا دور ساخته بود و سرمایه داران جوان و محبوب یانکیها (استعمار) از محافل انگلیسی فریاد «دموکراسی» برآورده و حاکمیت خود را بر تمام جمهوریهای بیست گانه اعمال کرده بودند.
حیات خلوت استعمار برای آمریکا ناامن شد
این جمهوریها همان فئودالی استعماری آمریکای شمالی بود. یعنی "حیات خلوت خانه ویژه این استعمار" که عامل بقا و زندگی آن بودند. اگر تمامی ملتهای آمریکای لاتین همچون کوبا به کرامت خود احترام میگذاشتند، پشت استعمار سست میشد و ناچار میگشت با شرایط سیاسی و اقتصادی جدید کنار آید و سود خود را کاهش دهد. اما استعمارگران هرگز نمیخواهند شاهد کاهش سودشان باشند.
این در حالی است که الگوی کرامت ملی و بینالمللی کوبا که به زعم آنها الگوی ناپسندی به شمار میآمد در بین کشورهای امریکای لاتین فراگیر شد. تا جائیکه هر جا ملتی فریاد آزادیخواهی برآورد، آنها از کوبا گلایه مند میشوند. کوبا واقعاً مسئول است، چرا که راه مبارزه مسلحانه مردمی با ارتشی که فکر میکردند مغلوب نمیشود را نشان داده است. راه جنگ چریکی و در یک کلمه راه کرامت.
کوبا خواب خوش را از استعمارگران گرفته است
چقدر این الگو-کوبا- بد است. چرا که خواب را از استعمارگران گرفته است و ضمن مبارزه با خطرات در مسیر آینده گام برمیدارد. سخنگویان امپریالیسم اعلام میکردند که این الگو باید از بین برود. خادمان نقاب به چهره امپریالیسم همچون نمایندگان پارلمان معتقد بودند این دژ کمونیسم باید فتح شود. ضمن اینکه مدافعان بسیار مکار آنها همچنین بیان داشتهاند که اوضاع کوبا بسیار ما را نگران ساخته است. حال آنکه همه میدانیم که هدف آنها ویرانی کوباست.
بعد از این مسایل باید پرسید امکانات تجاوزگران برای حذف این "الگوی ناشایست" چیست؟ تنها راه این مبارزه، مبارزه اقتصادی است، این مبارزه شامل مسدود کردن اعتبارات بانکی و پشتوانه تمامی صادر کنندگان کوبایی آمریکای شمالی و از جمله بانک ملی کوبا است. ممکن است این اقدام به کمک هم پیمانان آنها در تمامی اروپای غربی صورت گیرد، اما باید گفت مسدود کردن اعتبارات به تنهایی کافی نیست.
بازار شکر در موازنه تقابل آمریکا و کوبا
عدم اعطای اعتبارات باعث میشود ضربه نخستین به اقتصاد کشور بسیار سهمگین باشد. اما طولی نمیکشد که این وضعیت ثبات خود را بازمییابد و در صورتی که کشور زندگی معمول خود را تجربه کند، تراز بازرگانی به تعادل میرسد. این فشار باید وجود داشته باشد. آنها این بار به میدان بازار شکر روی میآورند. البته وسایل محاسباتی آژانسهای امپریالیستی به زودی به این امر اشاره میکنند که کاهش سهم آنها از شکر کوبا بسیار خطرناک است، همچنین حذف این سهمیه نیز محال است. چرا تا این حد خطرناک؟ چرا که علاوه بر در پی داشتن خطای سیاسی، بزودی دندان 10 یا 15 کشور تولید کننده را تیز میکند و باعث نگرانی عمیق آنها میشود، هریک از آنها به این عقیده میرسند که در بازار شکر دارای حق بیشتری هستند.
یکی دیگر از محال بودن چشم پوشی از شکر کوبا این است که این محصول بهترین شکری است که به ایالات متحده وارد میشود. از طرفی 60 درصد از منافع حاصل از تولید و فروش شکر مستقیماً به آمریکا تعلق میگیرد. بنابرانی کفه این ترازو به سمت آمریکاست و کسی که نفروشد نمیتواند خریدار باشد، همچنین خوب نیست انسان معاهدهای را نقض کند.
قضیه به اینجا ختم نمیشود. مردم آمریکای شمالی شکر را به قیمت سه سنتا بیشتر از قیمت رایج بازار تهیه میکنند، این به علت ناتوانی آنها در تولید شکر با قیمت پایین است، همچنین بالا بودن سطح دستمزد و تولید پایین در این دولت بزرگ [آمریکا] مانع از آن میشود که این دولت، شکر را با همان قیمت کوبا تولید کند.
آنها با پرداخت بهای بالا برای این محصول تولیدی سعی دارند، توافقنامههای سنگینی را نه تنها بر کوبا بلکه بر تمامی کسانی که از این محصول بهره میبرند تحمیل کنند، به همین علت محال است که آنها از سهمیه خود در کوبا چشم بپوشند.
هنگامی که امپریالیستها ادعا میکنند به منظور حذف این محصول، مزارع نیشکر کوبا را بمباران کرده یا میسوزانند؛ ما از پای نخواهیم نشست. روشن است که این ادعا، غالباً برای ترساندن حکومت انقلابی است، این در حالی است که پیکر مندرس استعمار آمریکای شمالی به خون اهالی و خانوادههای کوبا آغشته شده است. همچنین میتوان به انفجار وحشتناک در کشتی حامل اسلحه ارتش انقلابی اشاره کرد.
نقش نفت و پنبه در تقابل آمریکا و کوبا
موارد دیگری نیز وجود دارد که ممکن است اقتصاد کوبا را تحت تاثیر قرار دهد. یکی از این موارد خرید مواد اولیه، همچون پنبه است. روشن است که در دنیا پنبه زیادی تولید میشود و در اینباره نباید جز در موارد زودگذر در سختی قرار گرفت، اما در مورد سوخت وضعیت به این صورت نیست. نبود این منبع، کشور را فلج میکند، زیرا کوبا نفت کمی تولید میکند. تعدادی از انواع قیر هستند که میتوانند زنجیره اقتصاد کوبا را تغذیه کنند و در نهایت هم غولها، ارابههای اقتصاد را به حرکت درآورد. البته در جهان نفت فراوانی وجود دارد.
افزون بر رفتار دوگانه اقتصادی که پیشتر ذکر شد اگر ما در کنار شیوههای ممکن تجاوز، دخالت یکی از دولتهای را نیز در نظر بگیریم قضیه نگران کنندهتر خواهد شد. این موضوع در مورد جمهوری دومنیکن صادق است.
ادامه دارد...