آقا زاده‌اى که آقازادگى نداشت‌

مرگ سید مصطفى طبیعى و عادى نبود، بلکه در اثر نوعى مسمومیت (به احتمال قوى به‌وسیله مأموران ساواک و یا مأموران امنیتى دولت عراق و یا تبانى آن دو دولت) به شهادت رسید. آثار مسمومیت در بدن شهید از همان ابتدا کاملا مشهود بود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم،  امام خمینى(ره) یکى از اولین پدران شهید انقلاب بودند. فرزندى که ایشان در راه انقلاب به پیشگاه خداى متعال پیشکش کردند، فقیهى برجسته و عالمى بزرگ و یک انقلابى تمام‌عیار و دست راست پدر بود. حاج سید مصطفى خمینى(ره) فرزند بزرگ حضرت امام و کسى بود که امام او را امید آینده‌ى اسلام‌ می‌دانستند. در آبان‌ماه 1356 از دنیا رفتن این مرد بزرگ روحى دوباره به انقلاب داد و حرکتى را باعث شد که در نهایت با تحولات بعدى به انقلاب اسلامى ایران منجر گردید. امسال در چهلمین سالگرد آن واقعه‌ى مهم و اثرگذار، همایش بزرگداشت مرحوم آیت‌الله حاج سیدمصطفى خمینى برگزار شد. به همین مناسبت دست‌اندرکاران این همایش دیدارى با رهبر معظم انقلاب داشته‌اند که رهبر معظم انقلاب در جمع ایشان بر برخى از مهم‌ترین جنبه‌هاى شخصیتى آن شهید سعید تأکید کردند. ایشان، ضمن قدردانى از برگزارى چنین کنگره‌اى، مرحوم حاج آقا مصطفى را از ابعاد مختلف داراى شخصیتى برجسته دانستند و گفتند: ایشان از لحاظ استعداد و جرأت علمى ، تهذیب نفس، شجاعت و منش مبارزاتى، انسانى ممتاز بود و معرفى جایگاه علمى و افکار ایشان به جامعه و نسل امروز، کار بسیار خوب و لازمى است.

ازاین‌رو شایسته است که به اختصار به برخى از ویژگى‌هاى مهم فرزند برومند امام راحل بپردازیم. در میان این ویژگى‌ها، دورى آن شهید از رفتارهاى نامناسبى که امروزه آقازادگى نام گرفته است، قابل توجه جدى و قابل توصیه است.

*    بازوى پدر در شکل‌دهى به انقلاب
«سید مصطفى پسر ارشد امام راحل که به‌خاطر زنده نگه داشتن یاد پدر امام به نام مصطفى نام‌گذارى شد، در آذر 1309 شمسى، در قم متولد شد. از کودکى فرزندى سرشار از فعالیت و پر جنب و جوش، شجاع و پر دل و جرات بود. در درس و بحث نیز استعدادى وافر داشت و تحصیلات ابتدایى را در مدرسه‌هاى «باقریه» و «سنایى» قم به پایان رساند. سپس، به تحصیل علوم اسلامى پرداخت و در سال 1330، دروس سطح حوزه را به پایان رسانید و در درس خارج آیت‌الله بروجردى(ره) و نیز پدر گرامى‌اش حضرت امام(ره) حضور یافت و دیرى نپایید که با استعداد وافرى که غالب همدرسان و اساتید به آن اذعان داشتند، به درجه‌ى اجتهاد رسید. از دیگر اساتید او در علوم اسلامى، علاّمه طباطبایى، آیات عظام داماد، شیخ مرتضى حائرى، سید محمد باقر سلطانى، شهید صدوقى، حاج شیخ محمد جواد قزوینى و سید ابوالحسن قزوینى را نام برده‌اند.»
با آغاز حرکت انقلابى امام، آیت‌الله سید مصطفى، در کنار امام به فعالیت انقلابى مشغول شد. حضرت آیت‌الله خامنه‌اى به جایگاه تأثیرگذار مرحوم حاج سیدمصطفى خمینى در حادثه مهم دستگیرى امام(ره) در سال 42 اشاره کردند و افزودند: آن مرحوم در آن زمان با حضور در صحن حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و گرد آمدن مبارزین در کنار ایشان، کار بزرگ و شجاعانه‌اى انجام داد و توانست حرکت مردم را هدایت کند.
«شهید در سال 1341، همراه با امام(ره) به مبارزه با رژیم برخاست و در پیشبرد نهضت اسلامى نقش به‌سزایى ایفا کرد. در سال 1342، در دورانى که امام(ره) در قیطریه‌ى تهران زیر نظر بودند، رییس وقت شهربانى کل کشور (سپهبد نصیرى) او را به شهربانى جلب و هشدار داد که اگر از فعالیت‌هاى سیاسى و مبارزاتى دست نکشد، تحت پیگرد قرار مى‌گیرد. امام(ره) در روز چهارم آبان 1343، علیه لایحه کاپیتولاسیون سخنرانى کردند و در این سخنرانى، ضمن برملا کردن خیانت رژیم در تصویب این لایحه، تکلیف خود و ملت ایران را با رژیم‌هاى آمریکا، اسرائیل و هم‌چنین با دست‌نشانده‌ى آنان، محمدرضا پهلوى یکسره کردند. در تاریخ 13 آبان همان سال امام(ره) را شبانه دستگیر و به ترکیه تبعید کردند. حاج سید مصطفى از این وحشیگرى رژیم که نمونه‌ى آن‌را نیز به چشم دیده بود، سخت برآشفت و به خیابان آمد و با سیل خروشان مردم خشمناک قم به طرف بیوت آیات عظام به راه افتاد و همگام با مردم قهرمان قم با فریاد اعتراض خویش، جوّ رعب و وحشت را شکست و از مراجع وقت خواستار اقدام براى آزادى امام(ره) شد. ساواک دستور جلب ایشان را به شهربانى قم صادر کرد. مأموران رژیم زمانى که حاج آقا مصطفى در بیتِ آیت‌الله العظمى مرعشى نجفى(ره) به گفتگو با ایشان مشغول بود، یورش بردند و ایشان را دستگیر کردند و مدت 57 روز در زندان قزل قلعه و اغلب در سلول انفرادى زندانى کردند. در تاریخ 8 دى 1343، از زندان آزاد و در 13 دى که تنها پنچ روز از آزادى او مى‌گذشت، به‌دنبال استقبال چشمگیر مردم از آن عالم مجاهد، مأموران رژیم به خانه‌ى او در قم یورش بردند و بار دیگر او را دستگیر نمودند. این یورش وحشیانه مایه‌ى بیم و هراس همسر آن بزرگوار و سقط جنین او گردید. سرانجام نیز روز 14 دى او را از ایران به ترکیه تبعید کردند.»
پس از ترکیه، با تبعید امام به عراق فرزندشان نیز به عراق تبعید شدند و مطابق گزارش‌ها: «سید مصطفى در طول 12 سال اقامت در عراق، حلقه اتصال اجزاى نهضت اسلامى در ایران و نقاط مختلف جهان، با کانون آن در نجف و هم‌چنین مسؤول ایجاد و برقرارى رابطه با مبارزین در سطوح مختلف بود، که محوریت و مرکزیت این ارتباطها با مبارزین مسلمان بود و شهید مصطفى خمینى بیشتر در امور اجرایى و ارتباط و نظارت بر آن‌ها همت مى‌گماشت.»
آیت‌الله سید مصطفى خمینى سرانجام پس از 47 سال زندگى پر از تلاش و مبارزه، در سحرگاه یکشنبه اول آبان 1356 مصادف با (نهم ذى القعده 1397ق.) در نجف، به‌طور ناگهانى و مرموز در خانه خود درگذشت.
«علت مرگ مشخص نشد اما از مجموع گفته‌هاى بستگان درجه اول، نزدیکان و دوستان چنین برمى‌آید که مرگ سید مصطفى طبیعى و عادى نبود، بلکه در اثر نوعى مسمومیت (به احتمال قوى به‌وسیله مأموران ساواک و یا مأموران امنیتى دولت عراق و یا تبانى آن دو دولت) به شهادت رسید. آثار مسمومیت در بدن شهید از همان ابتدا کاملا مشهود بود.»
جایگاه سید مصطفى نزد امام خمینى(ره) به‌حدى بالا بود که وقتى امام به ترکیه تبعید شده بود و هنوز از این‌که فرزندشان نیز دستگیر و زندانى شده است اطلاع نداشتند او را وکیل خود در تمام امور حوزوى و انقلابى قرار دادند و در نامه‌اى در 19 آبان 1343 نوشتند:
بسم‌الله الرحمن الرحیم‌
الحمدالله على السرأ و الضرأ والسلام على محمد و آله الطاهرین. و بعد، نور چشم محترم که مورد وثوق اینجانب است، وکیل است از طرف حقیر در کلیة امورم. آنچه از وجوه از قبیل سهمین مبارکین، مُطالب هستم به ایشان بدهند براى تأمین شهریة طلاب محترم؛ و وکیل هستند در اخذ و دستگردان سهمین مبارکین و هر نحو وجهى که باید به من برسد، و در اعطا به محاّل مقرر خود. و وصى اینجانب هستند. و وصیتنامه‌ام در یکى از دفاتر موجود است. قضاى چندین سال صوم به‌عهده دارم احتیاطاً، و دو سه سال هم نماز احتیاط کنند. کتب من از مصطفى است. اثاثیة خانه مطلقاً از مادر مصطفى است. بقیة وصیتنامه‌ام عمل شود. مراد از «نورچشمى» که در صدر ورقه نوشته‌ام، فرزند بزرگم، آقا مصطفى خمینى ایّده‌الله تعالى است، «و أُوصِیهِ بِتَقوَى اللهِ و إِطَاعَةِ أَمرِهِ؛ و أرَجُو مِنهُ الدُّعَأَ فِى الحَیوةِ و الوَفَاةِ.»
5 رجب المرجب 1384 - روح‌الله الموسوى الخمینى
*    رفتار آموزنده‌ى امام در برخورد با شهادت فرزند
رهبر انقلاب اسلامى، درگذشت مرموز و بهت‌آور مرحوم حاج سیدمصطفى خمینى در اول آبان سال 1356 را نیز، زمینه‌ساز ایجاد موج مردمى بیان کردند و گفتند: نحوه مواجهه امام(ره) با این فقدان سنگین که آن‌را از الطاف خفیه الهى دانستند، بخشى از شخصیت عظیم امام بزرگوار را در تحمل این مصیبت، و صبر بر آن نشان داد.
امام راحل چنان‌که ذکر شد یکى از اولین پدران شهید انقلاب اسلامى بودند. ایشان فرزندى بزرگ و مجتهدى مسلم و فقیهى برجسته را در راه خدا دادند و با تاسى به ائمه‌ى طاهرین در مصیبت این فرزند بزرگ خویش به‌خوبى صبر کردند و با صبرى جمیل، اجرى جزیل بردند. این رفتار امام بعدها سرمشق بسیارى از پدران و مادران انقلاب شد که در مصیبت از دست دادن فرزند خود در راه خدا صبر پیشه کردند و به‌خوبى در این‌راه از خود استوارى نشان دادند.
مطابق اسناد موجود، امام راحل در پى شهادت فرزند برومندش در یادداشتى کوتاه چنین مرقوم کردند:

بسمه تعالى‌
انا لله و انا الیه راجعون‌

در روز یکشنبه نهم شهر ذى القعدة الحرام 1397، مصطفى خمینى نور بصرم و مهجه‌ى قلبم دار فانى را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالى رهسپار شد.
اللهم ارحمه و اغفر له و اسکنه الجنّة بحقّ اولیائک الطّاهرین علیهم الصّلوة و السّلام.»
اما ملت ایران که از این خبر متاثر شده بودند درپى انتشار آن مراسمات متعددى در بزرگداشت این مرد بزرگ و فرزند رهبر دور از وطنشان برگزار کردند. به همین مناسبت امام راحل(ره) در پیامى خطاب به ملت ایران، فرمودند: «این‌طور قضایا مهم نیست، خیلى پیش مى‌آید، براى همه‌ى مردم پیش مى‌آید و خداوند تبارک و تعالى الطافى دارد به ظاهر و الطافى خفیه است. یک الطاف خفیه‌اى خداى تبارک و تعالى دارد که ما علم به آن نداریم اطلاعى بر او نداریم، و چون ناقص هستیم از حیث علم، از حیث عمل، از هر جهتى ناقص هستیم. از این جهت در این‌طور امورى که پیش مى‌آید جزع و فزع مى‌کنیم، صبر نمى‌کنیم، این براى نقصان معرفت ماست به مقام بارى تعالى. اگر اطلاع داشتیم از آن الطاف خفیه‌اى که خداى تبارک و تعالى نسبت به عبادش دارد و «انه لطیف على العباد» و اطلاع بر آن مسایل داشتیم، در این‌طور چیزهایى که جزیى است و مهم نیست، آن‌قدر بى‌طاقت نبودیم، مى‌فهمیدیم که مصالحى در کار است، یک الطافى در کار است، یک تربیت‌هایى در کار است.»
«گرچه از منظر امام، مصطفى امیدى براى آینده نهضت به‌حساب مى‌آمد، اما آن‌حضرت در فقدان فرزند دلبند و دانشمندش رفتارى از خود بروز داد که نشان از تاسى ایشان به اولیاء طاهرین و اجداد بزرگوارش داشت. او نه تنها در این امر جزع و فزع و بى‌تابى نکرد بلکه چنان صلابت و استوارى از خود نشان داد که موجب یأس و سرخوردگى دشمنان شد. ایشان در تشییع جنازه فرزندشان همانند تشییع جنازه‌هاى دیگر فقط پنج دقیقه مانده به آغاز تشییع جنازه در محل حضور یافتند و پس از حرکت دادن جنازه تا محل مشخصى جمع را همراهى کردند و سپس بازگشتند. این صبر و بردبارى در مجالس عزاى برگزار شده هم خود را نشان داد و واقعاً دوست و دشمن را به حیرت انداخت و درسى براى اهل بصیرت بود.»
بعدها در جنگ تحمیلى این سیره‌ى حسنه‌ى امام راحل الگوى بسیارى از پدران و مادران شهدا شد. پدران و مادران شهدا به امام راحل تاسى کردند و در مصیبت از دست دادن جوانان خود صبر کردند؛ چراکه امامشان جزو اولین پدران شهید بود.
*    ساده‌زیستى و دورى از نشانه‌هاى آقازادگى‌
حضرت آیت‌الله خامنه‌اى با اشاره به تهذیب نفس و گرایش سلوکى مرحوم حاج سید مصطفى خمینى و ساده‌زیستى و زهد ایشان، خاطرنشان کردند: آن مرحوم با این‌که فرزندِ شخصیت و مرجع بزرگى همچون امام خمینى(ره) بود اما ذره‌اى از نشانه‌هاى آقازادگى در وى نبود.
ایشان افزودند: مرحوم حاج سیدمصطفى خمینى به‌شدت علاقمند و عاشق امام بود و کوچکترین تعرض به شخصیت امام را برنمى‌تابید.
این ساده‌زیستى و دورى از نشانه‌هاى نامناسب آقازادگى امرى است که مى‌تواند براى بسیارى از افراد در شرایط کنونى درس‌آموز باشد. فرزند امام و بازوى ایشان در عین مقام بالاى علمى و مذهبى که داشتند، ساده‌زیست و به‌دور از رفتارهاى نامناسب آقازادگى بودند. این باید درسى براى همه مسؤولان کنونى کشور و همه‌ى خانواده‌ها و فرزندان آن‌ها باشد و بدانند که با ساده‌زیستى و دورى از اشرافى‌گرى است که انسان نزد خداى متعال و بندگان خوب خدا عزیز و محبوب مى‌شود و با افتادن در ظواهر دنیایى و فریب آقازادگى را خوردن به چیزى جز خسران دو سرا نخواهند رسید.

انتهای پیام/