روش‌شناسی آمریکا در حذف قیام‌های مردمی

آمریکایی‌ها در دوره ترامپ نقش پلیس بد را بازی می‌کنند و تلاش می‌کنند با قرار دادن موانع سخت پیش پای مقاومت آنها را به دامان رژیم صهیونیستی کوچ دهند.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، در بخش نخست این نوشتار به روش‌شناسی رژیم صهیونیستی برای حذف مقاومت ملت فلسطین اشاره کردیم. همان‌گونه که در آن نوشته اشاره شد صهیونیست‌ها همواره طی قریب 70 سال اشغال فلسطین از یک مشی مشخص برای حذف مقاومت بهره برده‌اند. البته این روش به‌تناسب وقایع مختلف و در زمان‌های مختلف تغییراتی در اجرا داشته است اما مشی آنها و محور بهره‌گیری از مذاکره در آن ثابت و نامتغیر بوده است.

چنان که در بخش نخست وعده دادیم در این بخش قصد داریم به روش‌شناسی آمریکا در این زمینه اشاره کنیم. آمریکایی‌ها به‌خلاف صهیونیست‌ها در مسیر اقداماتی که در فلسطین و منطقه غرب آسیا صورت داده‌اند از روش ثابتی استفاده نکرده‌اند و مشی متفاوتی داشته‌اند. از اقدام برای براندازی گرفته تا محاصره اقتصادی و زمینی و حمله فیزیکی بهره برده‌اند، لذا در این قسمت به مشی آمریکایی‌ها و روش آنها در غرب آسیا و به‌طور خاص فلسطین و کشورهای همجوار آن از آغاز بیداری اسلامی اشاره خواهیم کرد.

آمریکا؛ موج‌سواری تمام‌عیار

از اوایل سال 2011 میلادی که ریشه‌های اولیه بیداری اسلامی در منطقه شکل گرفت و از تونس آغاز شد و تا یمن ادامه یافت، آمریکایی‌ها و به‌طور خاص دستگاه جاسوسی و اطلاعاتی آنها یعنی سیا، متوجه موجی شد که با وجود تمام ادعاهای قبلی نتوانسته بود آن را پیش‌بینی کند. به‌طور دقیق باید گفت نه‌تنها این موج خروش مردمی را پیش‌بینی نکرده بودند، بلکه احتمال آن هم در برآوردهایشان لحاظ نشده بود.

به همین سبب نخستین برنامه آمریکایی‌ها در این مقطع یافتن موقعیت‌های مناسب برای بهره‌گیری از آنها بود. در همین راستا آمریکایی‌ها اولین اقدامی که صورت دادند، جست‌وجو برای یافتن عواملی بود که در شلوغی اوضاع کنونی بتواند اهداف آنها را تأمین کند و به‌قولی مزدور اقدامات آمریکایی‌ها باشد. در حقیقت طرح اصلی آمریکایی‌ها موج‌سواری بر موج به وجود آمده برای رسیدن به ساحل مقصود بود، اما آن‌قدر سرعت تحولات بالا بود که آمریکایی‌ها در قدم نخست از تونس جا ماندند و نخستین اقدام خود را از دومین کشوری که بیداری اسلامی در آنجا آغاز شده بود یعنی مصر انجام دادند.

 اخوان المسلمین، گزینه‌ای در راستای اهداف آمریکایی

در چنین وضعیتی آمریکایی‌ها نیاز به کسانی داشتند که در جوامع خروشان آن سال هم محبوبیت داشته باشند و هم اینکه عطش بالایی برای رسیدن به قدرت در آنها موجود باشد، در این میان جریان اخوان المسلمین چنین پتانسیلی را دارا بود.

اخوان المسلمین به‌دلیل سرکوب شدن از جانب نظام‌های مستبدی که اکنون در آستانه سرنگونی قرار داشتند، به‌شدت انگیزه بالایی برای رسیدن به قدرت داشت. از سوی دیگر اخوان المسلمین تنها جریانی بود که در تمامی کشورهای منطقه حضور داشت، از این حیث می توان گفت بهترین گزینه برای موج‌سواری بر موج خروش مردمی، اخوان المسلمین بود.

اخبار آن دوره نشان می‌دهد در زمانی که مردم در خیابان‌های قاهره مشغول شعار دادن بودند، جریان‌های مختلف اخوانی در سفارتخانه‌های اروپایی و آمریکا، مشغول رایزنی با غرب بودند. کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی وقت اروپا یکی از کسانی بود که این دیدارها را علنی اعلام کرد. این دیدارها که جزئیات بسیاری از آنها هنوز فاش نشده است باعث ایجاد انشقاق در اخوان المسلمین مصر شد. به‌تبع همین انشقاق‌ها، بسیاری از مبارزان قدیمی اخوان المسلمین که مشی مبارزاتی علیه صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها را داشتند از این جریان جدا شدند لذا جریانی که باقی ماند مجموعه‌ای از شخصیت های تندرو و بی‌تجربه بود که برنامه دقیقی هم برای ادامه کار نداشتند.

فریب و سپس حذف

جریان اخوانی که در مصر روی کار آمد در حقیقت با حمایت آمریکا و غرب توانست قدرت را در دست بگیرد، این در حالی بود که اگر آنها روی مردم سرمایه گذاری می‌کردند قطعاً هیچ نیازی به آمریکایی‌ها نداشتند. اما آنها با یک اشتباه محاسباتی، رسیدن به قدرت را در قرار گرفتن زیر سایه غرب و آمریکا جستند و نتیجه آن شد که اکنون می‌بینیم.

پس از آنکه با قدرت یافتن اخوان المسلمین، خروش مردمی آن‌قدر آرام شد که برای دستگاه اطلاعاتی و ارتش مصر ــ که دست‌نشانده و تربیت‌شده غرب هستند ــ قابل کنترل باشد، آمریکایی‌ها پروژه حذف اخوان المسلمین را کلید زدند. نتیجه این پروژه سقوط محمد مرسی، رئیس جمهور اخوانی مصر بود دو هفته قبل از آن که ریاست جمهوری‌اش یک‌ساله شود.

اجرای پروژه حذف اخوان المسلمین در تمام غرب آسیا

این پروژه آن‌قدر برای آمریکایی‌ها جدی بود که آمریکایی‌ها با آنکه از اخوان سوریه بهره فراوانی برای ایجاد بحران سوریه برده بودند اما حاضر شدند گروه‌های اخوانی را تضعیف کرده، به‌جای آنها جریانی چون النصره را جایگزین کنند و در دیگر سوی با تقویت گروه‌های حامی دیدگاه وهابیت در جنوب دمشق، گروه‌های اخوانی را در سایه قرار دهند. پروژه حذف اخوان المسلمین در نقاط دیگر منطقه هم دنبال شد. اخوان اردن به‌شدت محدود شد، رهبران آن دستگیر، یا تبعید شدند و پادشاه اردن یک حزب اسلامی صوری تشکیل داد تا جای آن را پر کند.

اما مهمترین بخش این پروژه، قطع دست‌هایی بود که ریشه‌های اقتصادی و مالی اخوان را رقم می‌زد و آن هم قطر بود. در این بخش آمریکایی‌ها به‌سراغ امیر قطر آمدند و تغییر قدرت را بر وی تحمیل کردند. کاملاً روشن است که اگر امیر وقت قطر که پدر امیر کنونی این کشور است، حاضر به تغییر داوطلبانه نمی‌شد وضعیتی چون مرسی و شاید هم بدتر در انتظارش بود.

نقطه بعدی ترکیه بود اما آمریکایی‌ها در حذف اخوان ترکیه توفیقی نداشتند زیرا حزب اردوغان، مدت‌ها بود قدرت را در دست داشت و از آن مهمتر، از پشتوانه مردمی برخوردار بود، لذا پروژه آمریکایی‌ها در ترکیه به‌گونه‌ای دیگر عمل کرد. آمریکایی‌ها تلاش کردند با گرفتار کردن ترکیه در سوریه و فشارهایی که از اتحادیه اروپا به این کشور وارد کردند، اهداف اخوان ترکیه را تغییر داده در مسیر اهداف خود قرار دهند.

آمریکایی‌ها در این امر تا حد زیادی موفق بودند و این مسئله به ایجاد انشقاق در حزب توسعه و عدالت منجر شد تا جایی که عبدالله گل که رئیس جمهور ترکیه بود نیز از کنار اردوغان رفت و اردوغان که با آمریکایی‌ها زدوبند می‌کرد به‌تنهایی قدرت را در دست گرفت. اما آمریکایی‌ها به این هم اکتفا نکردند و وقتی اردوغان در عرصه سیاسی از همراهانی چون عبدالله گل، خالی شد، آن‌گاه کودتای ترکیه را رقم زدند.

جمع‌بندی

به‌طور کلی روش آمریکایی‌ها در این دوره حذف اخوان المسلمین برای حذف مقاومت‌های منطقه‌ای و پس از آن تلاش برای به‌کارگیری مزدورانی در رأس قدرت بود تا اهداف خود را از طریق آنها اجرایی کند. پروژه آمریکایی‌ها در سوریه و عراق کارگر نشد چون اخوان در این دو کشور نتوانست کاری از پیش ببرد و از ابتدا قدرتی هم نداشت، ضمن اینکه حضور ایران پروژه آمریکایی را متوقف کرد.

اما آنچه اهمیت دارد این است که آمریکایی‌ها با مصری که امروز از اخوان خالی شده است و با قطری که از حمایت اخوان المسلمین و کمک به نوار غزه و حماس توبه‌کار شده، با سیاست‌های جنجالی ترامپ به‌سراغ فلسطین رفته‌اند.

در شماره بعد تلاش خواهیم کرد با تبیین ارتباط روش آمریکایی‌ها و رژیم صهیونیستی، از طرحی شیطانی پرده برداریم که مستقیماً ریشه مقاومت در فلسطین را هدف گرفته است.

ادامه دارد... .

انتهای پیام/*