یکهتازی فقر و محرومیت در روستای "شند معصومه نهبندان" + فیلم
در گوشهای از استان خراسان جنوبی روستاهایی وجود دارد که در فاصله ۲۰کیلومتری با مرز قرار دارد اما ساکنان آن از کمترین امکانات زندگی بیبهره بوده و روستا یکصدا فقر، خشکسالی، بیآبی و محرومیت را فریاد میزنند و اینجا پدران شرمنده فرزندان میشوند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از بیرجند، 19 سال خشکسالی در خراسان جنوبی، نیمی از روستاهای این استان را از بین برده و خالی از سکنه شده است.
روستاهایی در خراسان جنوبی جود دارد که کورسوی چراغ خانههای روستا یکی پس از دیگری خاموش میشود و اینجا خبری از آبادانی، شعر خوانی کودکانه دختران در کوچه پس کوچههای روستا و خبری از صدای گنجشکها نیست.
اینجا شاید بتوان گفت مردم تنها امیدشان برای زندگی همان خانه گلی و چوبی است که تنها داراییشان است.
آری خانههای خشتی و گلی روزگاری پر بود از مردمان با صفا که استوار در این خانهها زندگی میکردند اما امروز در دل کویر فقر و محرومیت در کوچههایشان سایه افکنده است و نبود بهداشت و کمبود آب آشامیدنی از رنگ چهره شان نمایان است اما از این سرزمین کوچ نکردهاند و مانده اند تا دولت مردان و خیران به سراغشان آیند تا به کمک آنها دوباره روستا را آباد کنند و در کوچه پس کوچههای آبادی بوی زندگی در جریان باشد.
خانههایی لرزان در "شند معصومه"
اینجا دل کویر و نقطه صفر مرزی در نهبندان است. اینجا خانههایشان با اندک زلزلهای ویران میشود و اینجا میتوان به حق گفت که فقر یکه تاز میدان است.
بر کسی پوشیده نیست که روستاهای خراسان جنوبی در خشکسالیهای بیش از 18 ساله مهاجرتهای زیادی را رقم زده است که باید برای ماندگاری مردم، اشتغالزایی و توسعه روستا مورد توجه قرار گیرد تا شاهد خالی شدن بیش از این در روستا نباشیم.
سایه محرومیت بر سر مردم روستاهای نهبندان
اینجا مرز شرقی کشور در کنار یکی از ناامنترین کشورهای منطقه یعنی افغانستان است که سایه محرومیت همچنان برسر مردم سنگینی میکند و انگار هنوز مسئولان به فکر فرو نرفتهاندکه باید روستاها و روستائیان را دریابند.
وقتی به روستاهای نهبندان که تنها بخشی از روستاهای محروم خراسان جنوبی است وارد میشوی با تمام وجود مشاهده میکنید که داشتن حداقل امکانات زندگی برای مردم برای کودکان تبدیل به آروزیی بزرگ شده است.
اینجا سهم کوکان از امکانات زندگی فقط پابرهنگی و تشنگی است
اینجا با تمام وجود صحنههایی عمیق از فقر و محرومیت را میتوان دید و باید گفت آقایان مسئولان تا دیر نشده مردم این دیار را دریابید نه تنها در شعار بلکه باید در عمل تمام تلاشتان به به کار بگیرید.
اینجا سهم کوکان از امکانات زندگی فقط پابرهنگی و تشنگی است گویی این کودکان نافشان را با رنج بریدهاند.
"شند" در زبان محلی اهالی نهبندان به معنای آبگیر است و از این نوع "شندها" در نهبندان زیاد است که میتوان به شند ملکی، چاه شند و شند معصومه اشاره کرد که امروز از این آبگیرها جز خاطره و آروز در ذهن پیرزن و پیرمردهای روستا چیزی جز خشکسالی باقینمانده است و تا چشمت کار میکند خشکسالی است و محرومیت و فقر است.
مهاجرتها و خالی شدن روستاها از جمعیت زنگ خطر بزرگی برای دولت است و مسئولان باید بیشتر از این روستاها را دریابند.
اینجا روستای "شند معصومه" در 21 کیلومتری مرز افغانستان است
آری روستای "شند معصومه" یکی از مرزیترین روستاهای شهرستان نهبندان است که با نقطه صفر مرزی افغانستان تنها 21 کیلومتر فاصله دارد.
زبانش خشک شده، لبهایش ترک برداشته و میداند که تا پایان راه کوته زندگیش چیزی باقی نمانده است. تشنگی امانش را بریده و در تابستان باد داغ همراه با گرد و خاک و در زمستان سوز کویر سوزش سینهاش را دو چندان میکند.
پیچهای کوچک و تند جاده را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم و بالاخره بعد از یک ساعتی پیمودن راه خاکی به آسفالت رسیدیم و معدنهای سنگی را در کنار جاده آسفالت مشاهده کردیم که تعطیل شده بودند و کسی آنجا کار نمیکرد.
ساعتها سپری میشود اما در این مسیر خاکی و خلوت هیچ رهگذری نیست.
در اینجا دارایی مردم همان تانکر روستا است که هر دو یا سه هفتهای پرآب میشود
به روستای "شند معصومه" میرسیم. این روستا با 147 نفر جمعیت و 34 خانوار یکی از روستاهای خراسان جنوبی است که در محرومیت شدید به سر میبرد و در بعضی از اتاقکهای سنگی این روستا 9 نفر زندگی میکنند، اتاقکهایی که به قول اهالی روستا با زلزله 2 ریشتری هم فرو میریزد.
به گفته اهلی هیچ کدام از آنها نمیتوانند برای احداث مسکن، وام بگیرند چون ضامن ندارند و پیدا کردن کارمند دولت در روستا که بتواند ضامن آنها باشد کاری غیر ممکن است.
در اینجا دارایی مردم همان تانکر روستا است که هر دو یا سه هفتهای برایشان آب میشود و کودکان روستا روزها چشمشان بر تانکر آب است که قرار است کی ماشین آبرسانی سیار وارد جاده روستا شده و آب به دستشان برسد.
داشتن غذای گوشت و برنج برایش کیمیا و رویا است
شاید آن روزها که درس "بابا آب داد" را میخواندیم خوب به معنای آن توجه نکردیم اما این روزها برای کودکان روستاهای نهبندان "آب داد" بیشتر معنا دارد.
زهرا دختر 6 ساله روستای "چاه شند" که موهایش را از پشت سر بافته است میگفت: بیشتر وقتها غذایمان نان خالی است گویا داشتن غذای گوشت و برنج برایش کیمیا و رویا است.
محمدرضا یکی از جوانان روستای شند معصومه است. او میگوید: 5 سال است که ازدواج کردهام و در همین روستا زندگی میکنم اما درآمدی ندارم و همسرم قالی میبافد و تنها خرج زندگیمان از همان است.
چرا ما نمیتوانیم خانه بهتری از سنگ و چوب درست کنیم و چرا باید تشنه باشیم؟
محمدرضا از آرزوی فرزندش میگوید و اشک در چشمانش حلقه میزند. دخترش بارها به او گفته است که "پدر چرا ما نمیتوانیم خانه بهتری از سنگ و چوب درست کنیم و چرا باید تشنه باشیم؟"
سخت است وقتی یک پدر نتواند جواب سوالات کودک را بدهد.
محمدرضا میگوید: اگر وضع به همین روال باشد به قزوین میرود و در آنجا حاشیهنشین میشود. گویا یکی از آشناهایشان چند سال گذشته از روستا مهاجرت کرده و در آنجا ساکن شده و کارگری میکند.
غلامرضا نیز سرپرست خانوادهای 5 نفره است. او هم از کم آبی و از فقر میگوید.
او با دلی پر از غم میگوید: مردان روستا کاری ندارند و تنها برخی از آنها دامدار هستند. دیگر مردان به طور فصلی به شهرهای مختلف برای کار سفر میکنند در غیر این صورت در روستاها خبری از آبادی، تلاش و کار نیست.
فقط با یک دست چرخش زندگیاش را به حرکت درآورده و از کسب روزی حلال ناامید نمیشود
اما در همین روستا که محرومیت در آن موج میزند بانویی را میبینی که با تمام سختی و مشکلات زندگی برای گذران امور زندگی فقط با یک دست چرخش زندگیاش را به حرکت درآورده و از کسب روزی حلال ناامید نمیشود.
سرنوشت در سن 14 سالگی برایش اینگونه رقم زده بود که در اوج نوجوانی یکی از دستهایش را از دست بدهد. دستی که میتوانست از هر انگشتش هنر ببارد اما او باز هم ناامید نشد و روز به روز بر پشت کارش ادامه داده چون باید بار زندگی را در کنار همسرش به دوش میکشید و در هزینههای زندگی به او کمک میکرد.
او به سراغ هنر صنایع دستی رفت تا از این طریق بتواند خرج خود و خانوادهاش را درآورد.
با هر گرهی که بر فرش میزند گرههایی از جنس مشکلات و محرومیت را باز میکند
او در این سالها تلاش میکند تا جبران نقص بدنش را داشته باشد گرچه انگشتانش کمتر از دیروز است اما نقشهایی که میآفریند بیشتر و زیباتر از قبل است.
او اینک در این سالها برای خود هنرمندی شده که حرفهای زیادی از صنایع دستی دارد.
نگاه به همان یک دستش که میکنی همان یک دست با تو حرفهای زیادی دارد حرفهایی از جنس هنر وخودکفایی.
او با هر گرهی که بر فرش میزند گرههایی از جنس مشکلات و محرومیت را باز میکند.
پشتکار بانو حسنی در نقطه صفر مرزی بینظیر است. پشتکاری که معلولیتش، محدودیتی برایش ندارد بلکه محرومیت و زندگی در نقطه صفر مرزی نتوانسته او را از رسیدن به هدفش باز دارد.
حسنی میگوید: سالها قبل در حالی که بر شتر سوار بودم به پایین سقوط کردم و همین امر سبب شد تا یک دستم را از دست بدهم اما این حادثه نقطه آغاز پشتکار برای او بود.
درآمد بیشتر مردم روستا تنها همان یارانه است
او میگوید: در این سالها قالی بافی، پشتی بافی، خیاطی، گبه بافی و هرچه که میدانستم را به دوستان آموزش دادم.
حسنی از پخت وپز با یک دست میگوید و تقریبا همه کارهای خانه را به تنهایی انجام میدهد.
رسیدگی به امور دام، درست کردن ماست، کشک و کره را به تنهایی انجام میدهد و به همسرش هم در دامداری کمک میکند.
امروز او هم از خشکسالی، نبود آب، نبود شغل برای اهلی گلایهمند است و میگوید: هنر دست چون نمیتوانیم خارج از روستا به فروش برسانیم خریداری ندارد و مردم روستا هم پولی ندارند که این محصولات را بخرند و درآمد بیشتر مردم تنها همان یارانه است.
حسنی میگوید: 5 فرزند دارم که 3 تا از آنها ازدواج کرده و در حال حاضر دو فرزند در خانه دارم. در اینجا مدرسه تا مقطع ابتدایی بیشتر نداریم و دختران روستا تا همان ابتدایی بیشتر نمیتوانند درس بخوانند آروزی این دختران این است که بتوانند ادامه تحصیل دهند.
آب برای خوردن نداریم و دامهایمان از بین رفتهاند
در کوچه پسرکی که چوب دستی در دست داشت و به یک لاستیک کهنه ماشین تکیه کرده بود نظرم را جلب کرد. با اینکه سن و سالش به ده سال بیشتر نمیخورد اما درد دلش به اندازه پسری 20 ساله بود.
خود را مرتضی معرفی میکند و میگوید: پدرم در کنج خانه افتاده است دیسک کمر دارد و درآمدمان جز درآمد یارانه چیزی دیگر نیست. آب برای خوردن نداریم و دامهایمان از بین رفتهاند. من هم تنها تا کلاس سوم درس خواندهام، این روزها اگر اهالی روستا سر جمع دامشان به 10 عدد برسد گاهی چوپان روستا میشوم.
در این روستا مردمانش توجه دولت مردان، رسیدگی به مناطق مرزی و حمایت را صدا میزنند
آن طرفتر دختری را دیدم که با دیدنم پا به فرار گذاشت. او را صدا زدم و از او کمک خواستم تا راه را به من نشان دهد.
وقتی در مقابلم ایستاد، لبهایش از خشکی ترک خورده بود. اسمش را پرسیدم. هنگام جواب دادن وقتی لبهایش تکان میخورد خون از آن جاری میشد با چادر رنگیاش روی لبهایش را تمیز کرد. او از بی آبی روستا و از نداشتن مدرسه برای ادامه تحصیل گفت و از نداشتن جاده مناسب، از فقر و از محرومیت گفت.
آری این روزها حال و روز روستای "شند معصومه" شاید مثل حال و روز دیگر روستاهای نهبندان زیاد خوب نیست در این روستا مردمانش آب را فریادمیزنند و توجه دولت مردان، رسیدگی به مناطق مرزی و حمایت را صدا میزنند.
استمرار حیات خراسان جنوبی نیازمند اجرای طرحهای اورژانسی است
نماینده مردم شهرستانهای نهبندان و سربیشه در مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با خبرنگار تسنیم اظهار داشت: استمرار حیات خراسان جنوبی نیازمند اجرای طرحهای اورژانسی است و در حال حاضر روستاهای ما متولی نداشته و به صورت همه جانبه باید از آنها حمایت شود.
نظر افضلی با بیان اینکه 30 درصد جمعیت حوزه انتخابیه من زیر چتر حمایت نهادهای حمایتی بوده که نیاز است مسئولان با دقت زندگی مردم را بررسی کنند و این رقم تا 60 درصد قابل افزایش است افزود: بیش از 2هزار رشته قنات در حوزه انتخابیه بنده دچار بحران شده است.
امنیت کشور در گرو توجه به مناطق مرزی است
وی اظهار داشت: اگر به مناطق مرزی توجه شود امنیت مرز کشور تضمین شده است و براساس آمار سرشماری سال گذشته تنها در بخش نهبندان بیش از 7 هزار نفر جمعیت در 4 سال گذشته کم شده است و به زودی 260 کیلومتر از مرز مشترک با افغانستان خالی از سکنه خواهد شد.
نماینده مردم شهرستانهای نهبندان و سربیشه در مجلس شورای اسلامی گفت: مشکل عمده و اساسی روستائیان ما کم آبی است که توان انجام هر اقدام اقتصادی را از خراسان جنوبی گرفته است.
افضلی با بیان اینکه شرایط خشکسالی در برخی روستاها به گونهای است که هیچ درخت و کشت و کاری در برخی روستا انجام نمیشود و درخواست اولیه برخی روستاهای ما تامین آب است.
دولت برای رفع بی آبی، طرحی ضربتی ندارد
نماینده مردم بیرجند، درمیان و خوسف در مجلس نیز گفت: با وجود اینکه خشکسالیها کمر مردم استان خراسان جنوبی را شکسته اما هنوز برای انتقال آب هیچ اتفاقی رخ نداده است.
حجتالاسلام سیدمحمدباقر عبادی با بیان اینکه بسیاری از روستائیان این استان به دلیل کمبود آب دچار بیماریهای پوستی شدهاند گفت: متأسفانه دولت برای رفع بی آبی طرحی ضربتی ندارد.
وی با بیان اینکه عمق فاجعه بالاتر از این است که هر سال بودجهای برای آب رسانی بگذارند تاکید کرد: دولت باید اعتباری مناسب تخصیص دهد تا ظرف یک سال تمام روستاها از نعمت آب شرب برخوردار شوند.
باید از ظرفیتهای آبخیزداری استان استفاده شود
نماینده مردم بیرجند، درمیان و خوسف در مجلس با تأکید بر اینکه باید بودجهای برای ظرفیتهای آبخیزداری در نظر گرفته شود افزود: باید آب حاصل از باران را در سدهایی جمعآوری و مهار کرد.
عبادی با تاکید بر اینکه باید ظرفیتهای آبخیزداری استان استفاده شود تا آب چاهها نیز بالا بیاید گفت: باید برای روستائیانی که دچار بحران شدهاند شغلی جایگزین پیدا کنیم.
وی با بیان اینکه باید برای استفاده از صنایعدستی در روستاها فرهنگسازی شود اظهار کرد: تنها راه نجات روستائیان اجرای طرحی ضربتی است.
خالی شدن روستاها از سکنه تهدیدی جدی و ملی است
به راستی که خالی شدن روستاها از سکنه تهدیدی جدی و ملی است و برای پیشگیری از مهاجرتها باید کار اساسی و پژوهشی انجام شود چون از سویی خشکسالیها بر مهاجرتها دامن زده است و باید نظرات کارشناسی شده صورت گیرد تا تدابیری اندیشیده و برای اقتصاد در روستاها پیشبینی لازم انجام شود.
به امید روزی که آرزوی فرزندان استانم تنها دغدغه سیراب شدن از آب نباشد.
گزارش از اعظم انصاری
انتهای پیام/