شاخصهای ضعف و فروپاشی جبهه داخلی رژیم صهیونیستی
در زمان اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی، صدها هزار نفر از یهودیان از نقاط مختلف دنیا با فرهنگها و ریشههای مختلف در حالی به سمت سرزمینهای اشغالی حرکت کردند که هیچ نقطه اشتراکی غیر از رویکردهای تجاوزطلبانه صهیونیستی نداشتند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از مرکز مطالعاتی باحث، رژیم صهیونیستی از زمان تأسیس خود براساس لیبرالیسم مردمشناختی نادری روی کار آمد. صدها هزار نفر از یهودیان از نقاط مختلف دنیا با فرهنگها و ریشههای مختلف در حالی به سمت سرزمینهای اشغالی حرکت کردند که هیچ نقطه اشتراکی غیر از دین با یکدیگر نداشتند. جامعه موجود در داخل فلسطین اشغالی حتی شامل نژادها و هواداران ادیان مختلف یهودیت نیز بود و همین موضوع تعدد و تنوع مردمشناختی و دینی در داخل سرزمین های اشغالی را افزایش داد. شکاف موجود در این راستا به صورت افقی و عمودی تا سطح تنش آفرینی حرکت کرد و گروههای مختلفی از یهودیان شامل سفاردیم و مزراحیم واشکنازی از یهودیان شرقی و یهودیان غربی را تشکیل داد. درگیریهای سختی بین این دو جریان برای رسیدن به مناصب عالی و حساس در کابینه رژیم صهیونیستی از زمان موجودیت این رژیم تاکنون به وقوع پیوسته است. شرقیها در حالی که با در اختیار داشتن 60 درصد از جمعیت یهودیان سرزمینهای اشغالی ، در اکثریت قرار دارند، تنها 30% پستهای عالی را در اختیار دارند و 70% باقیمانده در اختیار یهودیان غربی است.
تناقضهای فراوانی بین این دو گروه در رابطه با تاریخ و رویکردهای سیاسی و فکری و حتی دینی وجود دارد.
علاوه بر اینها در جامعه فلسطین اشغالی مسلمانان و مسیحیان نیز زندگی میکنند. گروه های لائیک نیز حضور بالایی در میان جامعه ساکن در سرزمینهای اشغالی دارند. این در حالی است که باید یهودیان مهاجرت کرده از اتحاد جماهیر شوروی و حتی یهودیان مهاجر از اتیوپی را نیز به این گروه ها اضافه کرد. این توافق قومیتی و سیاسی و دینی باعث شد که بیش از 15 حزب اصلی در داخل رژیم صهیونیستی شکل بگیرد.
جامعه صهیونیستی از لحاظ ساختار سیاسی و رویکردهای چپگرا و راست گرا تقسیم میشود. البته در اینجا باید به رویکردهای میانه رو نیز اشاره کرد. اما، ماهیت تأثیرگذار در نظام سیاسی رژیم صهیونیستی در این دو رویکرد اساسی قرار دارد. فراکسیون لیکود رهبریت جریان راست گرا در تمامی ساختارهای خود را بر عهده دارد و حزب کار نیز ریاست جریان میانهرو و چپگرا را عهدهدار است. چپگرا ها طی سه دهه اول اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی ، حاکمیت بر تصمیمگیریهای سیاسی در جامعه اسرائیل را در اختیار داشتند. این در حالی است که در دهههای اخیر تصمیمگیری سیاسی به استثنای دوره نخست وزیری اسحاق رابین (1994 تا 1995 ) در اختیار جریانهای راست قرار دارد. در گذشته رویکرد راست گرایان، محافظهکارانه و نزدیک به رویکردهای چپگرایان در زمینه مسائل خارجی بود. با نزدیک شدن به هر انتخابات پارلمانی در سرزمینهای اشغالی اختلافها و تناقضهای میان این دو رویکرد از جنبه نژادی یا فرقهای و یا رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیک بیش از پیش آشکار میشود. احزاب راستگرا شامل تعدادی از احزاب لائیک و و دینی هستند که در برابر احزاب چپ گرا موضعگیری کردند که غالباً شامل جریانهای لائیک می شود.
بسیاری از احزاب مختلف در داخل سرزمینهای اشغالی همواره احساس ظلم میکنند. عربهای مسلمان و مسیحیان از اقدامات انزواجویانه یهودیان شکایت می کنند و می گویند که یهودیان تلاش دارند آنها را از حیات سیاسی سرزمینهای اشغالی دور کنند و آنها را دشمنان رژیم اسرائیل توصیف میکنند و منافع و آینده فرزندان آنها را در ادارات دولتی و وزارت آموزش و پرورش و خدمات بهداشتی و شهرداریها مدنظر قرار نمیدهند. این عده نمیتوانند از احزاب اصلی رژیم صهیونیستی مناصب بالا را عهده دار شوند و معمولاً از رسیدن به پستهای وزارتی ناتوان هستند و هنگامی که مناقشهای در رابطه با عربهای فلسطینی حاضر در سرزمینهای اشغالی در پارلمان این رژیم صورت میگیرد ، از آنها خواسته میشود از کمیسیون امنیتی و مسایل خارجی کنیست خارج شوند.
در میان یهودیان، شامل جریانهای مختلف نیز کینه و نفرت و خصومت موج میزند و آنها همواره برای تسلط بر ارکان جامعه با هم رقابت میکنند. یهودیان شرقی احساس میکنند یهودیان غربی اشکنازی حوزههای حاکمیتی را برای خود منحصر کردهاند. متدینین تصور میکنند که جریانهای لائیک پست های دینی و شعایر تلمودی را تحت کنترل خود گرفتهاند. این عده دخالت نظام قضایی و کابینه صهیونیستی برای توقف و جلوگیری از برخی اقدامات نژادپرستانه دینی را برنمیتابد. از طرف مقابل لائیک ها نیز نسبت به افزایش نفوذ جریانهای متدین در داخل جامعه صهیونیستی احساس خطر میکنند. نفرت و کینه متقابل در میان ساختارهای اجتماعی رژیم صهیونیستی موج میزند.
در گذشته رویکرد کلی مبتنی بر این بود که احزاب دینی در مسائل سیاسی دخالت نکنند و تنها به طرح برخی مطالبات مربوط به اجرای شعائر دینی و آموزههای تعلیماتی در مدارس اکتفا کنند . اما طی دو دهه گذشته مداخله گسترده خاخام ارشد و خاخامهای دیگر رژیم صهیونیستی در جهت دادن به افکار عمومی شهرکنشینان و انتخاب جریانهای راست گرا نقش اساسی در ترسیم سیاستها و رویکردهای راستگرایان افراطی در نظام سیاسی حاکم بر سرزمینهای اشغالی داشته است.
یکی دیگر از متغیرات اجتماعی که در جبهه داخلی رژیم صهیونیستی به وقوع پیوست، تمرکز بسیاری از شهرکنشینان صهیونیست به مسائل رفاهی نظیر رفاه و مسکن و بهداشت و آموزش و زیرساختها و مسیرهای ارتباطاتی است و آنها توجه زیادی به مسائل امنیتی ندارند. این تعبیر به خودی خود یکی از عوامل فشارهای روزافزون مردمی برای کاستن از حجم بودجههای امنیتی و حجم بالای عناصر و نیروهای ارتش است.
نمودهای ضعف و فروپاشی رژیم صهیونیستی
از نظر ژئو استراتژیک نظامی، به نظر میرسد رژیم صهیونیستی کابینهای در حجم و مساحت کم با مرزهای طولانی است. مرزهای سرزمینهای اشغالی با اردن بیش از 360 کیلومتر ، با مصر حدود 212 کیلومتر، با سوریه حدود 79 کیلومتر و با لبنان حدود 70 کیلومتر است. این مرزهای طولانی تناسب خوبی با مساحت اندک رژیم صهیونیستی ندارد.
رژیم صهیونیستی در جبهههای مختلف قدرت تحمل جنگ طولانی مدت را ندارد و نمیتواند در برابر حملات موشکی و حملات گسترده انجام شده ضد جبهه داخلی و عمق خاک اسرائیل مقاومت کند. این رژیم همچنین نمیتواند در برابر جنگهای چریکی طولانی مدت از خود مقاومت کند، درست نظیر اتفاقی که در جنگ سال 2006 با حزب الله رخ داد. همچنین نباید این نکته را فراموش کرد که ساکنان فلسطینی نیز در جبهه داخلی سرزمینهای اشغالی حضور دارند. تعداد ساکنان فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه حدود 4میلیون نفر است که علاوه بر اینها حدود یک میلیون و 300 هزار فلسطینی نیز در داخل مرزهای تحت حاکمیت رژیم صهیونیستی حضور دارند و حدود 22% از ساکنان فلسطین اشغالی را شامل می شوند. در صورتی که درگیری قومیتی میان عرب ها و صهیونیست ها واقع شود، این افراد میتوانند نقش بسیار مهمی داشته باشد.
جبهه داخلی رژیم صهیونیستی به عامل اصلی نگران کننده در نظر تحلیلگران صهیونیست تبدیل شده و جنجالهای سیاسی و نظامی و امنیتی زیادی را برای اسرائیلیها به بار آورد و اهمیت و خطرات آن کمتر از جبهه های مرزی توصیف نمیشود و حتی در برخی موارد اهمیت جبهه داخلی بیشتر ارزیابی می شود. این موضوع را میتوان در نتیجه انجام حملات موشکی طی جنگ های گذشته دانست که رژیم صهیونیستی ضد حزبالله در لبنان یا گروههای فلسطینی در نوار غزه به راه انداخته بود. علاوه بر حملات موشکی میتوان به عملیات انفجار و عملیات چاقو زدن و زیر گرفتن صهیونیست ها و احیانا تیراندازی در این مناطق که از سوی عناصر مقاومت فلسطین در کرانه باختری انجام میشود، اشاره کرد. علاوه بر تمامی این تهدیدات گروههای مسلح تروریست نیز هر از چند گاهی موشکهای را از منطقه صحرای سینا به سمت جنوب سرزمینهای اشغالی شلیک میکنند.
در همین راستا رژیم صهیونیستی نسبت به افزایش قدرت جریانهای مشخص به ویژه حزبالله لبنان در هدف قراردادن زیرساختها و مواضع حساس در قلب سرزمینهای اشغالی احساس خطر میکند. حزبالله لبنان در نتیجه برآوردهایی که در رابطه با توسعه توان موشکی و افزایش دقت آن به عمل آمده ، میتواند سکوهای استخراج گاز در دریای مدیترانه را هدف قرار دهد.
جبهه داخلی رژیم صهیونیستی همچنین از تغییرات اجتماعی و مردم شناختی موجود که به ایجاد تغییرات ساختاری و اساسی تبدیل می شود، نگران است. شکافهای اقتصادی میان طبقات مختلف جامعه در حال افزایش است و دایره فقر در میان شهرکنشینان گستردهتر از قبل شده است . شکافها و اختلافات عقیدتی بین راستگراها و چپ گراها و عناصر تندرو و لائیک نیز روز به روز بیشتر میشود.
این اختلافات مانع از مشخص کردن اهداف ملی و مورد اجماع تمامی شهرکنشینان در سرزمینهای اشغالی میشود و این موضوع باعث فرسایش اجماع ملی موهوم و افت احساس وحدت سرنوشت و هدف مشترک کرده و همبستگی اجتماعی و ملی را خدشهدار میکند.
شکافهای جبهه داخلی رژیم صهیونیستی در سایه شکست سطوح سیاسی و ارتش اشغالگر رژیم اسرائیل در وفاداری به تعهدات خود در قبال افکار عمومی رژیم صهیونیستی در یکسره کردن سرنوشت جنگ ها افزایش پیدا کرده است. این در حالی است که عمق سرزمینهای اشغالی همچنان در معرض تهدید سقوط موشکهای حزبالله و محور مقاومت فلسطین قرار دارد. رسانهها و روزنامههای رژیم صهیونیستی بارها ناامیدی موجود در میان شهرکنشینان و غیرنظامیان اسرائیلی نسبت به کابینه و ارتش این رژیم را ترسیم کرده و از نحوه تعامل آنها با بحران امنیتی و نظامی با لبنان و فلسطین و عمق مشکلات جبهه داخلی اسرائیل در نتیجه بروز جنگ مطلب نوشتهاند.
عمیر ربابورت تحلیلگر نظامی روزنامه صهیونیستی معاریو در این زمینه می نویسد که غیر از نیویورک جاهای دیگر نیز هستند که از سوی سرویسهای امنیتی نیاز به توجه بیشتر دارند. این اولویت شامل جبهه داخلی اسرائیل است. حتی قبل از آنکه اطلاعاتی در رابطه با غیر نظامیان زیادی که در حملات کاتیوشا زخمی شدند، منتشر شود ؛ سیگنالهای مهمی از سوی فرماندهی جبهه داخلی رژیم صهیونیستی منتشر شده و افکار عمومی این موضوع را درک میکنند.
این خبرنگار صهیونیست از مشکل بودن حضور در پناهگاهها یا زندگی در خارج از منازل به مدت طولانی اشاره کرده و مینویسد که گابی اشکنازی مدیر کل وزارت جنگ اسرائیل این مشکلات روزافزون در جبهه داخلی را از منبع خود می شناسد، چرا که با روسای شوراهای محلی در جبهه شمالی دیدار کرده است.
در سایه بحرانهای زیادی که اشکنازی با آن آشنا شده ، دستوراتی را برای افزایش کمک روانشناسان در فرماندهی جبهه داخلی رژیم صهیونیستی به ساکنانی که وحشتزده هستند، صادر کرده است.
سیما کدمون نویسنده صهیونیست روزنامه یدیعوت آحارونوت به اهمیت جبهه داخلی اسرائیل در ترسیم پیروزی اشاره کرده و مینویسد که این افکار عمومی اسرائیل است که طرف پیروز در جنگ را مشخص کرده و تعیین می کند که آیا اسرائیل پیروز جنگ خواهد بود یا نه. وی میافزاید که افکار عمومی اسرائیل اهداف جنگ و میزان طولانی بودن آن را مشخص میکند. مناقشه امروز در میان تحلیلگران و روزنامه نگاران است و مناقشه ای واقعی در میان افکار عمومی وجود ندارد.
روزنامه هاآرتص نیز در سرمقاله خود به مشکلات جبهه داخلی رژیم صهیونیستی و بیتوجهی به آن اشاره کرده و مینویسد که اسحاق گیرشون فرمانده جبهه داخلی اسرائیل بخشنامه بزرگی را برای اسرائیلیها فرستاده که به صورت مشروح فعالیتها و دستورات لازم را در زمان به صدا درآمدن آژیر خطر در پناهگاهها و مناطق مستحکم بیان کرده است. فرماندهی جبهه داخلی و مقامات اسرائیل در تمام طول سال آماده هستند. یکی از سخنان گیرشون که تبدیل به شعار شده، این است که کسانی که در جبهه داخلی قوی هستند، در جنگ پیروز میشوند. با این وجود کسانی که این مجوز را دریافت کردند ، نمی توانند مطالب مطرح شده در آن را باور کنند.
به نظر میرسد که عناصر حاضر در هرم قدرت از نخست وزیر گرفته تا فرماندهی جبهه داخلی و حتی مشاوران حقوقی و کارشناسان وزارتخانههای دولتی آمادگی لازم برای حمله گسترده و فلج شدن زندگی در شمال سرزمینهای اشغالی را ندارند.
هاآرتص تأکید میکند که آمادگی لازم در هیچ بخشی وجود ندارد. ساختمانهای مهم دولتی مستحکم و ایمن نیستند. پناهگاهها دیگر مانند گذشته نیستند و امکان حضور بیش از چند ساعت در آنها مهیا نیست. سیستم های تامین آب و غذا و مسیرهای ارتباطی و توجه به خانواده هایی که منازل آنها تخریب شده به گونه ای نیست که در برابر فشار حوادث مقاومت کنند.
ادامه دارد...
انتهای پیام/