تمام شدن دورهی آواز یعنی تمام شدنِ حافظ و سعدی / سلبریتی باش اما توجیه نکن
حسین علیشاپور از مخاطبان آواز ایرانی میگوید و از خوانندگانی که میخواهند سلبریتی باشند اما واقعیتها را به مردم نمیگویند.
خبرگزاری تسنیم - ساز و آواز را از موسیقی ایرانی بگیرید، چیزی از آن باقی میماند آیا. اساس این موسیقی همین ساز و آواز است. بیراه نیست که بگوییم؛ تصنیف و پیشدرآمد و رِنگ و چهارمضراب را پدید آوردهاند که در نهایت پیشزمینه یا پسزمینهای برای ساز و آواز باشد. بیشک دشوارترین کار در موسیقی ایرانی آواز خواندن است. سالها باید زحمت و ممارست داشت تا به آواز خوانی خوب تبدیل شد.
این روزها اما آوازخوانی در موسیقی ایرانی کمرنگ شده است. خوانندگان ترجیحشان این است که تصنیف بخوانند، آن وسط اگر پا داد چند دقیقهای هم برای خالی نبودن، آواز میخوانند. «آواز مخاطب ندارد» این همان جملهای است که بیشتر خوانندگان موسیقی ایرانی با بیان آن، از خواندن آواز شانه خالی میکنند. اما غافلاند که آوازِ خوب همیشه مخاطبش را دارد؛ هر چند خاص.
به هر روی آواز ایرانی این روزها مورد بیتوجهی قرار گرفته و روزگار خوشی ندارد. حتی خوانندگانی که توان زیادی در آواز خواندن دارند هم چندان به این سمت تمایل نشان نمیدهند و به سلبریتی بودن فکر میکنند.
برای بررسی اوضاع آواز پای صحبتهای حسین علیشاپور نشستیم. علیشاپور از خوانندگان توانمند و صاحب سبک در آواز ایرانی است که لحن و شیوهی خاص خودش را دارد. در روزگاری که بیشتر خوانندگان موسیقی ایرانی در دامِ تقلید گیرافتادهاند، علیشاپور از این دام گریخته است.
این خواننده سابقهی کارِ رسانهای هم دارد و سالهای بسیاری در عرصه رسانه کار کرده است. شاید همین سابقهی رسانهای باعث شده که او نگاهی دقیق و موشکافانه به مسائل مربوط به موسیقی و آواز داشته باشد.
در ادامه بخش نخست گفتوگو با حسین علیشاپور را میخوانید:
تسنیم: در روزگاری هستیم که برخی گمان میکنند دورهی آواز به سر رسیده است. آنها معتقدند که مخاطب امروز دیگر حوصلهی شنیدن ساز و آواز ندارد. شاید به همین دلیل هم هست که بسیاری از اهالی موسیقی ایرانی به نوآوری و تغییر شرایط فکر میکنند و تمام توانشان را در راه نوآوری صرف میکنند. شما به عنوان یک خواننده موسیقی ایرانی چقدر این ادعاها را قبول دارید.
اگر بخواهیم بگوییم دورهی آواز تمام شده درست مانند این است که بگوییم دورهی سعدی و حافظ تمام شده است و این سخنی مطلق است که به نظر من درست نیست. میتوان گفت نیازها و فضاهایی در حوزه موسیقی ایجاد شده که ذهنیتها را کمتر به سمت آواز معطوف میکند. ما به آواز و تکنوازی به عنوان پایههای موسیقی ایرانی همواره نیازمند بوده و هستیم. اگر این دو نباشند موسیقی ایرانی وجود خارجی پیدا نمیکند. اما باید قبول کنیم که نیازها فرق کرده است و این نیازها باعث شده که ما از نظر زمانی و موقعیتی کمتر یا بیشتر به آواز بپردازیم.
البته من عامل دیگر را کمتر تحقیق کردن و کمتر پرداختنِ موسیقیدانان به حوزهی آواز است. چرا که این حوزه بسیار دشوار، زمانبر و سخت است. پرداختن به ساز و آواز از نظر مسائل روزمره، بازخورد دیرهنگام و اندکی دارد. به همین دلیل است که به آواز کمتر پرداخته میشود.
عامل مهم دیگر عادت شنیداری است که متاسفانه آواز در آن نهادینه نمیشود. ما در این زمینه ضعف موجودیت داریم.
در موسیقی جمهوری آذربایجان وقتی کسی مانند عالیم قاسیماُف کنسرتی برگزار میکند، بیشتر زمان کنسرت به آواز خواندن میگذرد. پس این آواز شنونده دارد. در آنجا در فستیوالهای مهمشان به آواز اهمیت میدهند. این اهمیت دادن به آواز باعث میشود که مخاطبان هم به دنبال شنیدن آواز باشند. وقتی در کشور ما به آواز چندان پرداخته نمیشود، مسلما مخاطبانش هم ریزش پیدا میکند.
تسینم: مخاطب موسیقی ایرانی هم در حال حاضر دچار مشکل شده و چندان به دنبال شنیدن آواز نیست. علت این امر را در چه میدانید؟ آیا به این دلیل است که آوازخوانی در عرصه موسیقی ایرانی کمتر ارائه میشود؟
مخاطب موسیقی ایرانی اطلاعات ندارد. مخاطب موسیقی ایرانی معمولا به انواع موسیقی به عنوان چیزی نگاه میکند که میخواهد از آن استفاده کند. نوع نگاه به موزیک خیلی مهم است. گاهی شما موسیقی را به عنوان آهنگ آسانسور میبینید و گاهی موسیقی را به عنوان ارزش فرهنگی میبینید. فکر نمیکنم در جامعهای که مردمش بدانند که موسیقیشان ارزش فرهنگیشان است و باعث تمایز آنها در دنیای امروز میشود؛ بخواهند به آن موسیقی بیاحترامی کنند یا از آن موسیقی بدشان بیاید.
موزیک به طور کلی در ایران با بُحران هویتی مواجه است. مگر این که موزیک بخواهد مورد استفادههای خاص قرار بگیرد.
تسنیم: از نظر شما موسیقی ایرانی ظرفیت این را دارد که مخاطبان عام داشته باشد. یا این که این موسیقی همواره مخاطب خاص خودش را دارد.
این ظرفیت میتواند وجود داشته باشد؛ البته با بهرهمندی از ظرفیتهای موسیقی ایرانی. آثار بزرگانی مانند آقای فضلالله توکل، محمد حیدری و جهانبخش پازوکی را ببینید که با استفاده از فضاهای موسیقی ایرانی ساخته شدهاند، اما کلامشان سادهتر است و ارکستراسیونشان مردمی تر است اما در نهایت ملودی ایرانی دارند. اینچنین آثاری دامنه مخاطبانشان بسیار گسترده بوده است. این هنرمندان این توانایی را داشتهاند و این کار را کردهاند. ما الان باید ببینیم که آهنگسازانمان توان این کار را دارند؟
به حق هم برخی کارها انجام شده و آثاری ساخته شده است و اقبال عمومی هم داشتهاند، اما متاسفانه مانند دولت مستعجل بودهاند و خیلی پانگرفتهاند.
به هر حال باید گفت که از نظر بنیادی، موسیقی ایرانی این ظرفیت و این امکان را دارد که مخاطب عام داشته باشد.
تسنیم: در حال حاضر تبِ سلبریتی شدن به خوانندگان موسیقی ایرانی هم رسیده است. از نظر شما سلبریتی شدن با ذات موسیقی ایرانی همخوانی دارد؟
سلبریتی شدن به عوامل مختلفی وابسته است. تنها به داشتنِ صدا و معلومات بالا ربط ندارد. اتفاقا در فرآیندِ «سلبریتیزاسیون»(میخندد) معلومات خیلی نقشی ندارد.
اگر نامدار شدن یک موزیسین در میان عامهی مردم منجر به کمک به موسیقی ایرانی شود، بد نیست. اما باید دید که این موزیسین اصلا میخواهد به موسیقی ایرانی کمک کند یا خیر. این موزیسین آیا پس از سلبریتی شدن میآید و به مخاطبانش ریشههای موسیقی ایرانی را معرفی کند؟
در کل من از مشهور شدنِ آوازخوان موسیقی ایرانی خوشحال میشوم. حتی از مشهور شدنِ خوانندگان موسیقی پاپ که زحمات بسیاری کشیدهاند خوشحال میشوم. چه کسی از جاودانه شدنِ هنرمندانی مانند «واروژان» ناراحت میشود. کسی مانند بابک بیات زحمت کشیدهی حوزه موسیقی است.
کسانی مانند واروژان و بابک بیات شهرتشان را از معلومات بیشمارشان در حوزه موسیقی دارند.
تسنیم: برای سلبریتی شدن باید به خواست مخاطب توجه بسیار داشت. سلبریتیها بخش زیادی از فعالیتهایشان را براساس علاقهمندیِ مخاطبانشان انجام میدهند. زمامِ هنرمند در چنین شرایطی در دست مخاطب میافتد. این مسئله مغایر است با رسالت اصلی هنرمند که باید به جامعه راههای جدید و درست را نشان دهد.
من از دیدگاه شخصیام به هر کسی حق میدهم که راه و روش خودش را در حوزه زندگی هنریش انتخاب کند. اما با این ماجرا مشکل دارم که برخیها در انتخاب این راه و روش، برحَسَبِ تغییر شرایط تغییر ماهیت دهد. یعنی هر موقع هر چیزی جواب بدهد، بگوید من همین هستم.
وقتی من آوازخوان موسیقی ایرانی هستم، ممکن است زمانی بگویم که میخواهم سلوکم را به سمت دیگری تغییر دهم. این ایرادی ندارد؛ اما نباید توجیههای بیخود برای این کارم بیان کنم.
من با توجیههای فرهنگی و روشنفکرانه مشکل دارم. بهترین عبارت برای هنگامی که یک هنرمند تغییر سلوک میدهد این است که «دوست داشتم»، همین.
تسنیم: ممکن است خوانندهای در موسیقی ایرانی دوست داشته باشد پاپ بخواند. این مسئله ایرادی ندارد، اما آن خواننده باید بگوید که آنچه خوانده موسیقی پاپ است و نباید در لباس موسیقی ایرانی آن را ارائه دهد.
متاسفانه برخی از دوستان این تعریف را ارائه میکنند که موسیقی ایرانی شنونده ندارد و ما موظفیم که تغییراتی در این موسیقی ایجاد کنیم تا شنونده پیدا کند. من با تغییر مخالف نیستم اما با تقاطی ژانرهایی که معلوم نیست چه هستند، مشکل دارم. ما نمیتوانیم برای نوآوری در پوشاک، زیرپراهنی را با کراوات بپوشیم. این نوآوری نیست؛ مندرآوردی کار کردن است.
آناتول فرانس میگوید: «اگر پنجاه میلیون نفر به یک چیز احمقانه باور داشته باشند، آن چیز همچنان احمقانه است.»
در همین تاریخ معاصر خودمان بارها دیدهایم که تفکر جمعی اشتباه کرده است. این اشتباهها در حوزه موسیقی تبعات دارد. تبعاتش این است که ما برخی از داشتههای فرهنگیمان را از دست میدهیم.
در همین حوزه آواز ما چیزهای بسیاری را از دست دادهایم. سبکها، روشها و الحان بسیاری از بین رفته است.
تسنیم: کاش اشارهی دقیقتری به همین چیزهایی که از دست رفته داشته باشید. چند نمونه را برایمان بگویید.
ما در حوزه سبکشناسی موسیقی ایرانی فقیر شدهایم. بیشتر هنرجویان موسیقی ایرانی دنبال سبکشناسی نیستند. سبک آواز اصفهان، سبک آواز منطقه تفرش و تبریز هر کدام الحان و خصوصیاتِ خودشان را دارند. سبکهای استادان آواز؛ ادیب، تاج اصفهانی، اقبال آذر، میرزاعلی قاضیعسگر، سید رحیم و سبکهای قاجاری در حال از بین رفتن هستند. من نمیگویم این سبکها را باید تقلید کرد، اما باید با این سبکها آشنا بود تا گرتهبرداری شوند. این سبکها داشتههای فرهنگی است. وقتی در دانشگاه فلسفه میخوانید از «کانت» و «موسیابن میمون» و بسیاری دیگر از چهرههای فلسفی کتاب میخوانید تا با گذشتگان آشنا شوید. در حوزه موسیقی هم همینگونه است.
تسنیم: چندی پیش گفتوگویی با آقای گلریز داشتیم که ایشان دربارهی کارهایی که آقای «گلپا» در عرصه آواز کردهاند مثالهایی عملی برایمان ارائه دادند. گلریز از تغییرهایی که گلپا در فُرم آوازخوانی ایجاد کرده، برایمان گفت. آنچه مُسلم است این که تغییراتی که گلپا در آواز به وجود آورده، بیشک براساس داشتههایش از آشنایی با آواز گذشتگان بوده است. فراموش نکنیم که استاد آوازِ آقای گلپا، نورعلیخان برومند بوده است.
آقای گلپایگانی آواز را دگرگون کرد. ایشان دکلماسیون و وضوح شعرخوانیاش معروف است. گلپایگانی آواز را تالیف میکند و بر روی آواز آهنگسازی میکند. مثلا همان شعر «ای ساربان آهسته ران» که در سهگاه خوانده است.
در سبک آواز اصفهان و سبک آواز تبریز میشود مثالهای عملی ارائه داد.
در اصفهان دو خواننده مرجع به نامهای میرزا حسین خضوعی (ساعتساز) و میرزا حبیب شاطر حاجی. آنچه از آواز استاد تاج اصفهانی میشنوید برگرفته از آواز استاد خضویی است. آواز ادیب خوانساری هم برگرفته از آواز میرزا حبیب شاترحاجی است. کنار استادان خضویی و شاترحاجی، سیدعبدالرحیم اصفهانی هم بوده که معمم هم بوده است. آنچه از سیدحسین طاهرزاده میشنوید به عنوان کسی که رفُرم را در آواز بعد از قاجار به وجود آورد؛ از سیدرحیم اصفهانی گرفته شده است.
در واقع آنچه بعدها به عنوان مکتب آوازی تهران شهرت پیدا کرد، ریشهای اصفهانی دارد. خودم علاقهمند به سبک آواز ادیب خوانساری هستم؛ این آواز بیشتر بر غلت استوار است نه بر تحریرهای مسلسل. استاد ادیب در حدود 45 سالگی سبک آوازش را به سمتِ غلتها و درونگرایی استوار کرد. این سبک به شدت فضاهای شکسته و تیز موسیقی را میگیرد و گرد می کند و این درست خلاف سبک تبریزی است که استاد اقبال آذر پیشروی آن است.
تسنیم: یعنی این سبک کاملا منحنی است و به جای داشتن زاویههای تند به سمت منحنیها میرود.
در آواز دشتی معروفش اینگونه میخواند:
در این آواز تحریرهای مسلسلی وجود ندارد.
تسنیم: سادگیِ از سرِ پختگی در این آواز هست.
مانند شعر سعدی شده است. وقتی شعر سعدی را میخوانید با کلماتی روبهرو هستید که در طول روز بارها و بارها به کار میبرید اما به گونهای کنار هم چیده شده که شاید در طول تاریخ تکرار نشود.
تسنیم: زیبایی بدون آرایش است.
این سُلوک درونی میخواهد که ادیب به آنجا رسیده است. در آواز این استادان مهم انتزاعی بودن است. این استادان در درون خودشان گشتهاند و به بیان ویژه رسیدهاند. ما الان در آواز ایرانی بیان ویژه نداریم.
به این نامهایی که ذکر میکنم دقت کنید: شجریان، گلپا، ایرج، عبدالوهاب شهیدی، محمود خوانساری، نادر گلچین؛ هیچ کدام از این خوانندگان بیان شبیه به دیگری ندارند و هر کدام بیان ویژهی خودشان را دارند.
شناخت هر کدام از این بیانها نیاز به کار کردن دارد.
ادامه دارد...
----------------------------
گفتوگو: یاسر شیخی یگانه
----------------------------
انتهای پیام/