اقدام ترامپ، مذاکرات «سازش» را بیاعتبارتر از قبل میکند
هیچ وقت پروژه سازش مثل امروز با خطر و تهدید بسیار جدی مواجه نبوده است، تا جایی که میتوان از مرگ این پروژه سخن گفت. در حقیقت این اقدام اخیر آمریکا علیه قدس به جان نیمهرمق سازش شلیک نهایی را کرد.
«صابر گلعنبری» کارشناس مسائل غرب آسیا در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم، به تحلیل پیامدهای اقدام رئیس جمهوری آمریکا علیه بیتالمقدس و اقدامات کشورهای اسلامی در قبال آن پرداخت. به گفته وی یکی از مهمترین پیامدهای این تصمیم حذف مهمترین پرونده مساله فلسطین یعنی پرونده قدس است که در نهایت به نابودی آرمان فلسطین منجر می شود. وی بر این نظر است مجموعهای از علل و فشارهای داخلی و خارجی ترامپ را متقاعد کرد برای تأمین منافع خود و دولتاش بیتالمقدس را پایتخت اسرائیل اعلام کند. وی با اشاره به تجارب ضعیف سازمان همکاری اسلامی، خیزش مردمی در کشورهای اسلامی را فرصتی مناسبی برای بازیافتن جایگاه سازمان همکاری اسلامی در قضیه فلسطین و اتخاذ اقدامات مؤثر میداند. با این حال وی بر این باور است که این اقدام ترامپ «پروژه سازش» را در عمل به محاق برده و با افزایش بیاعتباری موضوع «سازش»، آن را دچار مرگ کرده است. متن این مصاحبه به شرح زیر است:
تصمیم رئیس جمهور آمریکا مبنی بر اعلام پایتختی قدس برای رژیم صهیونیستی را چگونه ارزیابی میکنید؟
گلعنبری: ببنید این تصمیم ابعاد و پیامدهای مختلفی دارد. خطرناکترین آن، حذف مهمترین پرونده مساله فلسطین یعنی پرونده قدس است که در نهایت به نابودی آرمان فلسطین منجر میشود. همین مساله باعث میشود که این اقدام آمریکا را «نکبت دوم» بنامیم و چه بسا بدتر از نکبت سال 1948. از سوی دیگر، یک نکبت و فاجعه بزرگ هم برای حقوق بینالملل به حساب می آید.
براساس اسناد و قطعنامههای سازمان ملل، قدس شهری اشغالی محسوب میشود. آخرین مورد از این قطعنامهها، حدود ده روز پیش از سوی مجمع عمومی سازمان ملل صادر شد. این مجمع پنجشنبه گذشته در قطعنامهای با رای موافق 151 کشور اعلام کرد قدس شهری اسرائیلی و متعلق به اسرائیل نیست.
با توجه به نفوذ آمریکا در ارکان مختلف سازمان ملل این تصمیم غیر قانونی و مخالف حقوق بین الملل (رئیس جمهوری آمریکا) در آینده به یک تاسیس حقوقی درباره قضیه فلسطین و مساله قدس منجر شود.
در حال حاضر آنچه در قدس به وسیله رژیم صهیونیستی و خارج قدس به وسیله آمریکا و همپیمانان صهیونیسم علیه این شهر مقدس در حال روی دادن است، بی سابقه است. قدس از یک سو، در داخل با تشدید بیسابقه اقدامات یهودیسازی در همه ابعاد آن مواجه است و از سوی دیگر، در خارج هم اخیرا با این اعلان خطرناک دونالد ترامپ روبرو شد.
همزمانی این تصمیم آمریکا با صدسالگی اعلامیه بالفور قابل تامل است. هم از لحاظ محتوایی و پیامدی هر دو مشابه هم هستند. اعلامیه بالفور سرآغازی بود برای واگذاری 78 درصد فلسطین به صهیونیسم از سوی انگلیس و این اعلامیه ترامپ هم سرآغازی است برای واگذاری بقیه فلسطین به صهیونیسم از طریق نابودی قدس. از این رو می توان تصمیم ترامپ را "بالفور دوم" نامید.
به نظر شما چه دلایلی پشت تصمیم ترامپ برای اعلام پایتختی بیت المقدس برای رژیم صهیونیستی نهفته است؟
گلعنبری: عرض کنم که عوامل و دلایل زیادی در این تصمیم دخیل بوده است. یک مجموعه عوامل داخلی و یک مجموعه عوامل خارجی.
از عوامل مهم داخلی، بحرانی است که هم اکنون شخص ترامپ به علت پرونده دخالت روسیه در انتخابات با آن مواجه است و این پرونده به سمتی در حرکت است که احتمال استیضاح ترامپ را بالا برده است. به همین علت، ترامپ امروزه بیش از گذشته به حمایت لابی اسرائیلی در ایالت متحده نیاز دارد. در عین حال، هم ترامپ برای منحرف کردن نگاه داخل آمریکا و رسانهها از این قضیه به دنبال نوعی بحرانسازی در خارج از آمریکا و به عبارت دیگری صدور بحران به بیرون است.
عامل داخلی موثر دیگر در این تصمیم، تیپ شخصیتی خود دونالد ترامپ است که ظاهرا بر روی قولهای انتخاباتیاش بسیار حساس است و نمیخواهد با بد قولی، غرور خود را بشکند و زیر سوال ببرد. یکی از وعدههای انتخاباتی او همین انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس بود. این وعدهای بود که بیشتر نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در تبلیغات انتخاباتی برای جلب حمایت لابی اسرائیل میدهند.
عامل دیگر اعتقاد آمریکا به وجود یک فرصت طلایی برای عملیشدن قانون انتقال سفارت از تل آویو به قدس مصوب 1995 را است. ترامپ تلاش میکند خود را در این زمینه پیشرو نشان دهد و کاری را که رؤسای قبلی بنا به ملاحظاتی عاجز از تحقق آن بودند، انجام دهد.
اما از عوامل خارجی موثر در این تصمیمگیری میتوان به مواردی اشاره کرد. در رأس آنها این که گویا حاکمیت آمریکا به این نتیجه رسیده است که این آشفتگی و آشوبزدگی منطقه خاورمیانه بهترین فرصت برای تحمیل سازشی به فلسطینیان است که برخی منابع از آن به عنوان "معامله قرن" یاد میکنند. در طول روند سازش یک سری پروندههای مشکلی وجود دارد که از 27 سال پیش که مذاکرات صلح در مادرید اسپانیا شروع شد، همواره موانع اصلی سازش بودهاند. قدس در رأس این موانع قرار دارد. طرف اسرائیلی ادعا میکند که قدس چه غربی چه شرقی پایتخت یکپارچه و ابدیاش است و به هیچ وجه حاضر نیست به راهحلی میانه در این خصوص برسد. طرف مذاکرهکننده فلسطینی نیز همواره تاکید کرده است که کشور فلسطین بدون پایتختی قدس شرقی معنا و مفهومی ندارد و بر پایتختی شرق قدس تاکید دارد. در این میان، آمریکا میخواهد با تعیین تکلیف یک طرفه پرونده قدس به نفع رژیم صهیونیستی، به گمان خود این مانع را از سر راه بردارد و سازشی را تحمیل کند. این وسط برخی منابع هم گفتهاند اینها همه مقدمه تحمیل معامله قرن برای فیصله دادن به مساله فلسطین و حل نزاع به نفع رژیم صهیونیستی و به زیان فلسطینیان است.
ظاهرا خود فلسطینیان طرف این معامله نیستند و اساسا میان برخی قدرتهای عربی و آمریکا مستقیما انجام می شود و طرف فلسطینی مورد مشورت و مذاکره قرار میگیرد.
حال اگر هم معامله قرنی در کار نباشد، باز این آشفتهبازار منطقهای فرصتی برای بهرهبرداری رژیم صهیونیستی و دستیابی به امتیازاتی حیاتی و در رأس آنها در قضیه قدس فراهم آورده است. این رژیم این مهم را از طریق لابی خود در آمریکا پیگیری میکند و تصمیم ترامپ هم یکی از نتائج تلاشهای این لابی است.
نشست سران اسلامی در استانبول ترکیه چکار میتواند برای اجبار آمریکا به پس گرفتن این تصمیم بکند؟
گلعنبری: حقیقتا گذشته تجربه خوبی از نشستهای سران اسلامی و سران عرب به ما نمیدهد. اذهان ملتهای عربی و اسلامی مملو از خاطرات بد از این نشستهاست. فلسفه وجودی سازمان همکاری اسلامی حادثه آتش زدن مسجد الاقصی در 1969 میلادی به دست یک یهودی تندرو بود. تاکنون این سازمان اقدام درخوری برای مساله فلسطین و قدس نکرده است. البته این فشل بودن سازمان هم دلایل عدیده ای دارد.
کشورهای اسلامی در نشست استانبول میتوانند با مجموعه اقداماتی، محاسبات آمریکا را که بر مدار آنها این تصمیم را اتخاذ کرده است، بر هم زنند. اما این مهم یک پیش شرط اساسی دارد و آن هم کنار گذاشتن ولو موقت اختلافات بینی است. امروز حساسیتها، اختلافات و بحرانهای چند لایهای میان دولتهای اسلامی وجود دارد. از یک سو، دو محور عربستان و ایران، از سوی دیگر، محورهای عربستان، مصر و امارات با قطر و به نوعی دیگر با ترکیه با هم درگیر هستند. همین رقابتها و خصومتها به شدت سوء استفاده و بهرهبرداری قدرتهای غیر اسلامی و در رأس آنها آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی دول اروپایی قرار گرفته است.
میبینیم که در جاهایی، این خصومتها به عداوت تبدیل شده و برخی طرفها به قدرتهای خارجی برای ضربه زدن به دیگری متوسل میشوند. تا زمانی که این وضعیت در جهان اسلام حاکم است، نمیتوان امید چندانی به اقدامات یکپارچه و متحد داشته باشیم.
با این حال، امید است که کشورهای اسلامی در اجلاس فردا چهارشنبه در ترکیه به اقدامات مشترکی برای فشار بر آمریکا برسند. از جمله این اقدامات میتوان فعلا به احضار سفرای آمریکا در یک اقدام هماهنگ و در مرحله بعد فراخواندن سفرا و اخراج سفرای آمریکا اشاره کرد. هر چند این مساله اقدامی پیچیده است و محاسبات خاص خود را دارد اما غیر ممکن نیست. کما این که کشورهای دارای روابط با رژیم صهونیستی نیز روابط خود را قطع کنند.
از سوی دیگر، کشورهای اسلامی میتوانند در یک اقدام دیپلماتیک و لو نمادین در مقابل این اقدام آمریکا، قدس را به عنوان پایتخت فلسطین به رسمیت بشناسند و مصوباتی برای ارائه کمکهای جدی به ساکنان قدس داشته باشند. امروز ساکنان فلسطینی قدس بیش از هر زمانی به این کمکها نیاز دارند. رژیم صهیونیستی با اعمال غرامتهای سنگین به آنها به بهانههای مختلف تلاش میکند آنها را از این شهر اخراج کند. احیانا خانوادههایی هم که قادر به پرداخت این مبالغ هنگفت نیستند کوچانده میشوند. اینجاست که کمک جدی به این خانوادهها میتواند به پایداری آنها در این شهر کمک کند.
از دیگر سو، تداوم این خیزش سراسری اسلامی که کل جهان اسلام را فراگرفته است، میتواند در نهایت دولتهای اسلامی را برای اتخاذ تصمیمات متناسب با این تهدید وادار کند. به همین خاطر نباید به هیچ وجه نقش ملتهای اسلامی را نادیده گرفت.
خلاصه نباید اجازه داد بنیامین نتانیاهو مقوله «گولدا مائیر» نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی پس از واقعه آتشسوزی مسجد الاقصی در 21 آگوست 1969 را تکرار کند. در آن زمان گولدا مائیر پس از این واقعه دردناک گفت که در شب بعد از به آتش کشاندن مسجد اصلا خوابم نبرد، همهاش بیم آن را داشتم که کشورهای عربی و اسلامی از هر سویی به سمت ما هجوم بیاورند، اما روز بعد وقتی خورشید طلوع کرد مطمئن شدم که ما میتوانیم هر کاری را که میخواهیم انجام دهیم.
به همین خاطر نباید به محکومیتها و صدور بیانیه اکتفا کرد، بلکه باید عملا ورود کرد.
با توجه به حجم گسترده مخالفت دولتهای جهان با تصمیم دونالد ترامپ درباره قدس، این مساله چه تاثیری بر جایگاه آمریکا در جهان خواهد گذاشت؟
گلعنبری: طبیعتا جایگاه این کشور را بسیار متزلزل میکند. اکنون پس از خروج آمریکا از برخی معاهدات بینالمللی مثل معاهده آب و هوایی پاریس و تلاش دولت ترامپ برای خروج از برجام، جهانیان نسبت به آمریکا تا حدود زیادی بیاعتماد شدهاند. این کشور در دوران دونالد ترامپ به سمت انزوای بینالمللی حرکت میکند. امروزه آمریکا دیگر مثل گذشته حمایت و پشتیبانی شرکای اروپایی خود را ندارد. آنها هم بهشدت نگران رفتارهای دولت جدید آمریکا هستند و بارها هشدار دادهاند. برای اولین بار در طول تاریخ اتحادیه اروپا، پس از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، این اتحادیه نشستی در سطح سران خود برای بررسی خطرات انتخاب رئیس جمهور جدید آمریکا برگزار کرد و این اقدام بیسابقه نشان میدهد که اروپاییها تا چه حد نگران آمریکای جدید هستند.
این انزوا اگر تداوم پیدا کند میتواند بر هژمونی آمریکا تاثیر منفی بگذارد. اقدام اخیر دولت آمریکا علیه قدس این انزوا را نمایانتر کرد. همچنان که اشاره کردید 14 عضو از 15 عضو شورای امنیت با این تصمیم آمریکا مخالفت کردند و آن عضو باقیمانده هم خود آمریکا بود.
شاید درست نباشد فعلا از پایان هژمونی آمریکا سخن گفت، اما این کشور در حال حاضر در چنین مسیری حرکت میکند و این یقینا خوشایند آن نیست و چه بسا دست به اقدامات خطرناکی برای بازیافتن و یا احیای این هژمونی خود بزند. از جمله این که جنگی در نقطهای از کره خاکی راه بیاندازد.
علت موضع ضعیف عربستان را در چه میبینید؟
گلعنبری: حرفهای زیادی در این خصوص زده شده است. برخی منابع آمریکایی و غربی از اطلاع عربستان از این تصمیم ترامپ خبر میدهند و حتی چند منبع هم از تبانی سخن میگویند. اگر هم گفتههای این منابع را جدی نگیریم، حقیقتا واکنش ضعیف عربستان بسیار سوال برانگیز است. همین واکنش سست و ناچیز، دولت عربستان را در موضع محکومیت مسلمانان در کف خیابانها قرار داده است و این روزها در برخی کشورها از جمله اردن و حتی فلسطین علیه مقامات عربستانی شعارهایی داده شده است.
به نظرم علت موضع ضعیف عربستان در گذار قدرتی نهفته است که این کشور شاهد آن است. این گذار قدرت از پسران پادشاه بنیانگذار به نوههای ایشان صورت میگیرد. اقتضائات خاص خود را دارد. اکنون با یک شاهزاده پرآرزو مواجه هستیم که طرح های بلندپروازانهای دارد که در حال مقدمهسازی برای نشستن بر اریکه پادشاهی به جای پدرش ملک سلمان است. همین اقتضائات این پیچ تاریخی مهم در عربستان اجازه نمیدهد این کشور آنگونه که جایگاه دینیاش می طلبد، در این قضایای حیاتی ورود کند.
اما درباره اقتضائات آن عرض کنم که با توجه به روابط ویژه خاندان حاکم در عربستان با آمریکا هرگونه تغییر اساسی در ساختار قدرت در ریاض بدون جلب رضایت واشنگن به خوبی پیش نمیرود و موفقیتآمیز نیست. آمریکا در سالهای گذشته همواره طرفدار پادشاهی محمد بن نایف ولیعهد سابق عربستان بود. تا پایان دوره اوباما تغییری در این نگاه عربستان حادث نشد و هر چه لابی اسرائیلی تلاش کرد، نتوانست رضایت ارکان قدرت آمریکا برای جانشینی محمد بن سلمان را کسب کند. در دوران اوباما یکی دیگر از اختلافات میان آمریکا و اسرائیل همین مساله بود، اولی طرفدار پادشاهی محمد بن نایف و دومی طرفدار محمد بن سلمان. اما وقتی دونالد ترامپ به قدرت رسید بالاخره گزینه اسرائیل یعنی محمد بن سلمان مورد موافقت آمریکای ترامپ نیز قرار گرفت. گویا یکی از شروط همین مساله هم، تلاش جدی محمد بن سلمان برای عادیسازی روابط با اسرائیل است که تا کنون هم گامهایی برداشته شده است.
همین مساله دست عربستان را برای واکنش جدی و اتخاذ موضع قاطعنامه در قبال اعلام پایتختی بیت المقدس بسته است. چون هر نوع موضع جدی در این باره، میتواند تاثیر منفی بر انتقال قدرت به محمد بن سلمان داشته باشد و در حقیقت آمریکا با نفوذی که دارد میتواند بازی را به هم بزند.
با اقدام آمریکا علیه قدس، دورنمای روند و مذاکرات سازش را چگونه میبینید؟
گلعنبری: هیچ وقت پروژه سازش مثل امروز با خطر و تهدید بسیار جدی مواجه نبوده است، تا جایی که میتوان از مرگ این پروژه سخن گفت. در حقیقت این اقدام اخیر آمریکا علیه قدس به جان نیمهرمق سازش شلیک نهایی را کرد. اعلام پایتختی قدس برای رژیم صهیونیستی در وهله اول این نتیجه را به دنبال داشت که آمریکا جایگاه خود به عنوان ناظر مذاکرات و روند سازش را از دست داد. قبلا آمریکا با وجود همه جانبداری که از اسرائیل میکرد، این جایگاه را حفظ کرده بود. اما امروز دیگر آن را از دست داده است.
مساله بعدی این است که این اقدامات یک طرفه، کلا مذاکرات سازش را بیاعتبارتر از قبل میکند و اصلا دیگر فلسفه مذاکره معنا و مفهومی ندارد و تهیتر از مضمون شده است. وقتی قرار باشد این گونه یکطرفانه اقدام کرد، دیگر چه نیازی به گفتگو و مذاکره وجود دارد.
حقیقتا دورنمای روشنی برای این پروژه متصور نیست. دیدیم که در روزهای گذشته هم تشکیلات خودگردان اعلام کرد که نه محمود عباس با مایک پنس معاون اول ترامپ در سفرش در هفتههای آتی به فلسطین اشغالی دیدارخواهد کرد و نه آمریکا را به عنوان ناظر مذاکرات قبول دارد. دیروز سهشنبه نیز محمود عباس موضع بیسابقهای در نشست پارلمان عربی در قاهره اتخاذ کرد و صراحتا خواستار قطع روابط کشورهای عربی و اسلامی با آمریکا و اخراج سفرای این کشور شود. چنین موضعی از رئیس تشکیلات خودگردان مسبوق به سابقه نیست. هر چند بعید میدانم محمود عباس در سایه فشارهای مصر و عربستان بتواند بر این سیاست خود پافشاری کند و بماند، اما خوب این یک تحول مثبت است.
مشکل دیگری که وجود دارد این است که متأسفانه محور محمود عباس حیات سیاسی خود را به روند سازش گره زدهاند و پایان این روند به معنای پایان حیات سیاسی آنها هم هست. به ویژه که هیچ اعتقادی به برنامه جایگزین یعنی همان برنامه مقاومت حماس و دیگر گروههای مبارز ندارند.
این مساله میتواند انگیزهای برای بازگشت این طیف به مذاکرات در آینده و تحت فشار عربی باشد. به همین خاطر علیرغم این که دونالد ترامپ با اقدام اخیرش کلا روند سازش را به بن بست کشاند، اما اگر در روزهای آتی شاهد اقدامات عملی کشورهای عربی و اسلامی نباشیم، بعید نیست بعد از این که آبها از آسیاب بیافتد دوباره تلاشها برای احیای روند سازش شروع شود.
اینجا میخواهم بر این نکته تاکید کنم که اگر فشارهای رسمی و مردمی عربی و اسلامی و اروپایی در روزها و هفتههای آتی تداوم یابد، بعید به نظر نمیرسد که دولت آمریکا و یا خود دونالد ترامپ به تفسیر سخنانش درباره اعلام قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی بپردازد و اطلاق واژه قدس را به قدس غربی تخصیص دهد و اعلام کند که منظورش این نبوده است که قدس شرقی هم بخشی از پایتخت باشد و این گونه از این مخمصه رهایی یابد. البته اگر در متن کامل سخنان ترامپ مداقه کنیم، متوجه میشویم که راه گریزهایی پیشبینی شده است. حالا باید منتظر ماند و دید تحرکات مردمی و رسمی جهان عرب و اسلام به کجا ختم می شود و چه نتایجی در بر دارد.
انتهای پیام/