جنگ خیلی زود چهره زشت خود را به مردم نشان داد
مستانه خواجهگیری بانوی آبادانی یکی از بانوان شجاع خوزستانی هشت سال دفاع مقدس است که شجاعانه برای دفاع از کشورش پا به عرصه نبرد گذاشت و اکنون از آن روزها دلی پر از خاطره به یادگار دارد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اهواز، دفتر تاریخ ایران اسلامی را که نگاه کنیم نقطهای از دور نمایان است. هشت سال دفاع مقدس با وجود تمام دردها و سختیهایش همبستگی و یکپارچه بودن ملت ایران اسلامی را به جهانیان و بهویژه ابرقدرتها به نمایش گذاشت. رشادت، جوانمردی، غیرت و شهادت واژههای همهگیر شدهای بودند که زن و مرد و پیر و جوان برای بیرون راندن دشمن جانشان را فدای سرزمینشان کردند.
در این پیروزی عظیم زنان ایرانی نیز شریک هستند البته باید گفت که تاختن در رکاب عشق به وطن جنسیت نمیشناسد. مستانه خواجه گیری بانوی آبادانی یکی از بانوان شجاع خوزستانی هشت سال دفاع مقدس است که شجاعانه برای دفاع از کشورش پا به عرصه نبرد گذاشت و اکنون از آن روزها دلی پر از خاطره به یادگار دارد اما پس از گذشت چند دهه از دفاع مقدس هنوز با همان شور و اشتیاق جوانی عرصه را خالی نگذاشته اما اینبار در عرصه فرهنگی و مدرسه سازی برای مناطق محرم به فعالیت خود ادامه میدهد.
وی با اشاره به گوشهای از گذشته خود، اظهار داشت: بنده در خانوادهای بزرگ شدم که صبح با صدای اذان پدرم از خواب بیدار میشدم، یادم نمیآید اصلا پدرم هیچ نماز صبحی را هم در خانه خوانده باشد زیرا مسجد را بهترین نقطه برای راز و نیاز خود میدانست.
این بانوی مبارز افزود: هویت من با این پدر زمانی جدیتر شد که او در سجاده خود تصویر فردی به نام روح الله موسوی خمینی را نگه داشته بود که بعدها فهمیدیم او همان امام مردم انقلابی ایران است، این شوریدگی انقلابی از سوی پدر به همه اعضاء خانواده از جمله من سرایت کرد.
خواجهگیری گفت: مادرم نیز زنی متدین بود که او هم با سبک و سیاق همسرش عاشق و شیفته اهل بیت، خوش سخن و خوش زبان بود. به تعبیر پیامبر اکرم(ص) سخن جادو است و این موضوع بر روی مادرم صدق میکرد از این ارث مادری بنده و برادر شهیدم که شاعر، نویسنده، کارگردان و بازیگر بود بیشتر سهیم شدیم.
وی عنوان کرد: پدرم که به استاد اللهکرم بنا مشهور بود شیفتگی غیر قابل توصیفی به امام زمان(عج) داشت، مساجد و خانههای ایتام را رایگان میساخت. مسجد امام سجاد آبادان را پدرم ترمیم کرد و قدمگاه امامزاده حسن که جایی بین بندر گناوه و دیلم است سالهای پیش روستا بود بدست پدرم اللهکرم بنا که به انصاف و ایمان شهرت داشت ساخته شد.
خواجهگیری به آغاز فعالیتس در جنگ اشاره کرد و گفت: جنگ خیلی زود چهره زشت خود را به مردم نشان داد .ما سرخوش از پیروزی انقلاب بودیم که در کمال ناباوری جنگ برما تحمیل شد، دشمن با تشکیل گروهکهای مختلف در سراسر کشور و کشتار جمعی مردم به وسیله گروهکها آرام نمیگرفت اما از این روش ناامید شد و با هماهنگی همسایه دیوانه به ما حمله شد.
وی تصریحکرد: من در یک جلسه مهمی بودم که یکباره اعضای جلسه به من گفتند میتوانم جلسه را ترک کنم و بروم اما من دلیلی برای ترک نمیدیدم، تا اینکه به اصرار اعضای جلسه و موکول کردن آن به روزی دیگر همسر خواهرم سراغ من آمد و مرا به خانه برد.
این بانوی مبارز افزود: خانهمان شلوغ بود و من اطلاع نداشتم که چه اتفاقی افتاده، از یکی از مهمانان پرسیدم چهشده است؟! تا اینکه به من گفت برادر همسر فلانی فوت کرده است. کمی مکث کردم و به خودم که آمدم فهمیدم برادرم داریوش به شهات رسیده است.
وی با بیان اینکه به عنوان پرستار در بیمارستان طالقانی آبادان فعالیت داشتم اظهار داشت: در عملیات فتحالمبین به بیمارستان امیر کبیر اهواز منتقل و در آنجا به عنوان امدادگر فعالیت کردم و در عملیاتهای کربلای 4 و 5 نیز در بیمارستان گلستان اهواز امدادگر بودم.
این بانوی مبارز افزود: غسال خانه شهرهای که مورد حمله صدام قرار گرفته بودند دیگر جایی برای شستن شهدا وجود نداشت به طوری که حتی بسیاری از شهدای آبادان را در شهرهای مجاور مانند ماهشهر دفن کردند و قسمتی از گلزار شهدای ماهشهر شهدای آبادانی آرمیدهاند که این مظلومیت شهدای آبادان را نشان میدهد.
وی با بیان اینکه ما نسلی هستیم که شنیدهها را دیده و چشیده است، بیان کرد: انتظار نداریم که جوانان این دوره همانند ما باشند چرا که گاهی در بسیاری مواقع از ما بهتر به میدان میآیند من تنها یک توصیه میکنم و آن این است که خداوند یکسری توفیقات را به هر کسی نمیدهد، من سفارش میکنم در کنار تمام تعلقات دنیایی یکجا برای خلوتتان کنار خداوند بگذارید.
خواجه گیری الحمدلله اکنون این افتخار را دارم که رئیس مجمع خیرین مدرسه ساز ماهشهر باشم و مقام اول را در جذب اعتبارات غیر دولتی برای تاسیس مدرسه داشته باشم راه ورود به این حوزه علاقه شخصی من به انجام کارهای عامالمنفعه است زیرا اصلا پستهای دولتی را دوست ندارم و باید در چارچوب خاصی مقید باشم منتهی روح من این را نمیپذیرفت.
انتهای پیام/