یادداشت اندیشمند مالزیایی: رای مجمع عمومی درباره قدس و پیوند ایالات متحده - اسرائیل
پیوند بین ایالات متحده-رژیم اسرائیل نتوانسته باعث تحقق یکی از اهداف اصلی این پیوند یا همان ارتقاء "امنیت" اسرائیل شود؛ شکست این پیوند شیطانی در مجمع عمومی سازمان ملل در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۷ کاملاً این موضوع را ثابت میکند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، "چاندرا مظفر" اندیشمند مالزیایی و رئیس جنبش بینالمللی دنیای عادل اخیراً در یادداشتی به تحلیل شرایط منطقه غرب آسیا، وضعیت رژیم اسرائیل و اهداف آمریکا پرداخته است.
امید است که رای منفی بخش اعظم اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ 21 دسامبر 2017 به تصمیم دولت ترامپ برای به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، واشنگتن را ناچار به لغو تصمیم خود کند که البته با توجه به عملکرد ترامپ در زمینه پیمان آب و هوایی پاریس و خروج از یونسکو امری بسیار بعید به نظر میرسد. بیشترین چیزی که میتوان از ترامپ انتظار داشت این است که انتقال سفارت ایالات متحده از تل آویو به بیت المقدس را کمی به عقب بیندازد. آنچه برای ترامپ بیش از همه اهمیت دارد راضی نگه داشتن گروههای مسیحی دست راست در آمریکاست که بخش قابل توجهی از آنان را صهیونیستهای مسیحی تشکیل میدهند.
فارغ از ترامپ و حامیانش، رای مجمع عمومی در محکومیت به رسمیت شناسی بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل را میتوان تایید آشکار تعهد سازمان ملل به قانون بینالملل دانست. پس از آنکه فلسطین در سال 1947 به ناحق تقسیم شد، بیت المقدس تحت شمول این قانون قرار گرفت. تصرف یا الحاق هر کدام از بخشهای بیت المقدس و سپس اعلام این شهر به عنوان پایتخت یکی از طرفین مناقشه امری غیرقانونی است. بدیهی است که ایالات متحده که خود را "بزرگترین دموکراسی" دنیا مینامد باید این موضوع را درک کند و البته اسرائیل به عنوان به اصطلاح "تنها دموکراسی" غرب آسیا.
همچنین رای مجمع عمومی را باید پیروزی عدالت جهانی دانست. به مانند قوانین بینالملل، عدالت جهانی هم همواره در صدر برنامههای سازمان ملل قرار نداشته است. با این حال در مواردی در مورد فلسطین اندکی عدالت رعایت شده است. مثلاً مجمع عمومی سازمان ملل در نوامبر به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) جایگاه ناظر را داد. همچنین این مجمع در 29 نوامبر 2012 فلسطین را به عنوان دولت ناظر غیر عضو به رسمیت شناخت. با این حال باید خاطرنشان کرد که مجمع عمومی در محکومیت آپارتاید در آفریقای جنوبی در سالهای 1962 و 1973 و نسل کشی علیه مسلمانان بوسنی از سوی صربها در سال 1993 صریحتر عمل کرده است. همچنین مجمع عمومی دهههاست که تحریمهای غیرانسانی دولت آمریکا علیه مردم کوبا را محکوم میکند.
وجود موانع متعدد را باید یکی از دلایل ناکامی مجمع عمومی برای معرفی خود به عنوان صدای اصولی و واحد عدالت جهانی در مقیاسی گستردهتر دانست. یکی از برجستهترین این موانع پیوندی است که بین اسرائیل و ایالات متحده وجود دارد (حتی در مورد کوبا هم این اسرائیل و ایالات متحده بودهاند که همواره مخالف اجماع جامعه جهانی برای برداشتن تحریمها بودهاند) در چارچوب غرب آسیا و شمال آفریقا این پیوند بین سلطه گرایی و صهیونیسم با محوریت اسرائیل است که عامل اصلی آشفتگی و هرج و مرج در منطقه و متعاقباً مرگ میلیونها نفر و نابودی و ویرانی گسترده به حساب میآید.
این پیوند حداقل برای تامین سه هدف بوجود آمده است: 1. نه تنها دسترسی به منابع نفتی در مهمترین منطقه صادر کننده نفت در دنیا، بلکه تسلط بر این منابع. این تسلط از طریق رژیمهای خودفروختهای که کاملاً تابع اسرائیل و ایالات متحده هستند حاصل میشود. 2. تسلط بر آبراهههای حیاتی در راهبردیترین منطقه جهان در محل تلاقی سه قاره. 3. حفاظت حداکثری از "امنیت" اسرائیل. این موضوع یکی از دلایل اصلی آمریکا برای استقرار بزرگترین پایگاه هوایی منطقهای خود در قطر و استقرار بزرگترین واحد نیروی دریایی خود یا همان ناوگان پنجم در بحرین است. علاوه بر این، برخی از بزرگترین دریافت کنندگان تسلیحات آمریکا هم کشورهایی چون عربستان سعودی و مصر هستند. به همه اینها پایگاه هوایی ناتو در قونیه ترکیه را هم اضافه کنید.
از آنجا که برای اسرائیل مفهوم امنیت تمام عیار تنها در سخت افزارها و زیرساختها خلاصه نشده بلکه شامل حذف هرگونه عنصر مستقلی میشود که در مجاورت این کشور قرار داشته و خواهان حفظ شان خویش است این کشور همواره تلاش کرده که هرگونه مقاومت علیه قدرت مسلط خود را به صورت مدون سرکوب کند. این سرکوب صرفاً منحصر به مبازران آزادی خواه فلسطینی و جنبشهای آزادسازی نیست بلکه شامل لبنان، عراق، سوریه، اردن، مصر، لیبی و حتی سودان و یمن هم میشود. البته هدف غایی اسرائیل در خارج از دنیای اعراب، ایران است.
آیا اسرائیل به اهدافش دست یافته است؟ علی رغم ترورهای متعدد و قتل عام دورهای غیرنظامیان فلسطینی، آنها همواره به مبارزه مشروع خود برای ایجاد حکومتی مستقل ادامه دادهاند. این مبارزه از طریق جنبش بایکوت، محروم سازی و تحریم بیش از پیش گسترش یافته و حتی موفق به جلب حمایت دیگر کشورها خصوصاً کشورهای اروپای غربی شده است. همزمان، تلاشهای اسرائیل برای در مشت گرفتن لبنان (که یکی از شریرترین و وحشیانهترین آنها کشتار صبرا و شتیلا در سال 1982 بود) به شکلی فاحش شکست خورده است.
حزب الله لبنان در سال 2006 و طی جنگ 33 روزه قهرمانانه در مقابل اسرائیل مقاومت کرده و موفق به حفظ تمامیت ارضی لبنان شد. گرچه اسرائیل موفق شد صدام حسین یکی از سرسختترین مخالفان تسلط خود را از طریق ارتشهای ایالات متحده و بریتانیا سرنگون کند، اما تاکنون نتوانسته نقشی در تحولات سیاسی فعلی عراق ایفا کند. برعکس، به نظر میرسد نخبگان سیاسی در عراق پسا صدام که در آن شیعیان نقش محوری را ایفا میکنند بیش از همه به تهران گرایش پیدا کردهاند و این چیزی نیست که اسرائیل و ایالات متحده خواهان آن باشند.
همچنین تلاشهای مصمم اسرائیل در بحبوحه قیامهای عربی برای سرنگونی بشار اسد به جایی نرسیده است. گرچه دهها هزار نفر از مردم در جنگ سوریه که بیش از 6 سال است ادامه دارد جان خود را از دست دادهاند، اما دولت سوریه که از حمایت حزب الله، ایران و روسیه برخوردار است تاکنون تسلیم گروههای تروریستی نشده که از سوی نهادهای مرتبط با آمریکا مسلح شده و از حمایت مالی متحدین منطقهای ایالات متحده برخوردارند.
ایران نیز علی رغم تمامی توطئهها و نقشههای اسرائیل و ایالات متحده و همچنین تلاشهای حاکمان عربستان سعودی برای انزوایش، نه تنها موفق به حفظ تمامیت خود شده بلکه نفوذ خویش در غرب آسیا و شمال آفریقا را هم گسترش داده است.
تمامی این موارد نشان میدهند که پیوند بین ایالات متحده-اسرائیل نتوانسته باعث تحقق یکی از اهداف اصلی این پیوند یا همان ارتقاء "امنیت" اسرائیل شود. شکست این پیوند شیطانی در مجمع عمومی سازمان ملل در 21 دسامبر 2017 کاملاً این موضوع را ثابت میکند. این شکست باید ما را تشویق کند بر سرعت مبارزات خود برای رسیدن به دنیای عادل بیفزاییم.
نویسنده: چاندرا مظفر رئیس جنبش بینالمللی برای رسیدن به دنیایی عادل
انتهای پیام/