حداقل انتظار خانواده شهدای فتنه۸۸ کنارهگیری مسئولانی بود که شعار رفع حصر دادند
پدر شهید ذوالعلی در نشست خانواده شهدا و جانبازان فتنه۸۸ گفت: یکی از مواردی که باعث شد برای برخی مسئولین رأی جمع شود، همین بحث رفع حصر در شعارهای انتخاباتی بود. ما حداقل انتظار داشتیم این آقایان کنارهگیری کنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، نشست تقدیر از خانواده شهدا و جانبازان مقابله با فتنه 88 همزمان با هشتمین سالگرد حماسه بصیرت ملت ایران در نهم دی ماه سال 88 در خبرگزاری تسنیم برگزار شد. این مراسم صبح امروز 9 دی ماه 96 با حضور جانباز 70 درصد، رامین رسولی مهربانی؛ مادر و خواهر شهید محمد حسین فیض، پدر شهید امیرحسام ذوالعلی و پدر شهید حسین غلام کبیری برگزار شد. بخش اول این نشست در ادامه میآید:
عباس ذوالعلی پدر شهید امیر حسام ذوالعلی در این نشست با معرفی فرزند شهیدش گفت: اول دی ماه 65 به دنیا آمد و 10 دی ماه 88 هم به شهادت رسید. از زمان راهنمایی با ولایت آشنایی پیدا کرد. ما هم کتابهایی که برای شناخت این تفکر نیاز داشت برایش تهیه میکردیم. مسجدی و هیأتی بود و جاهایی که مراسمهایی برگزار میشد بههمراه بقیه پسرانم با من همراه بود و مباحث ولایت فقیه را شنیده و میآموخت. کلاسهای آقای جاودان و ضیاءآبادی را میرفت. شناخت خوبی از مباحث اعتقادی داشت و به آن خیلی پایبند بود. وقتی دیپلم گرفت وارد امنیت پرواز سپاه شد. کنار آن خیلی فعال بود. هم ورزش رزمی حاج آقای علمایی فعال بود، جزو 12 نفری بود که در کارهای نمایشی رزمی در مراسمهای مختلف شرکت میکرد، هم دانشجو بود و هم شاغل.
وی افزود: در سال 88 امیرحسام با اطلاعات و شناختی که پیدا کرده بود، وظیفه خودش میدانست در مقابل فتنهگران بایستد. ما همه معتقد بودیم بیشتر آن فتنهگران هم جوانان گولخورده بودند. همان سال 88 در میدان انقلاب راه افتادم که بیایم، دیدم سر یکی از خیابانها جلوی من را گرفتند و یکسری از اغتشاشگران ریختند سرم. من از دور سر حسام را آنجا دیدم. آمد جلو و دیدم که امیرحسین آنهایی را که بر سر من ریخته بودند، بلند میکرد و از من دور میکرد. با آن بدن قویهیکل این فتنهگران برایش خیلی کوچک و سبک بودند. با آنکه میتوانست از پس کتکزدن به همهشان بربیاید اما تلنگری هم نزد تا آتش کینه آنان شعلهور نشود.
ذوالعلی ادامه داد: پسرم پای اعتقاداتش تا شهادت ایستاد. روز عاشورا وقتی جریانات فتنه اتفاق افتاد، بعد از مراسم هیأت رفت. شب وقتی آمد حالش خیلی خراب بود. کنار در ایستاد و بغضش ترکید و بلند بلند گریه میکرد و میگفت "دیگر به امام حسین(ع) هم توهین میکنند". من به او میگفتم "پسرم این چیزها تازگی ندارد و از زمان بنیصدر جریاناتی شبیه این بود". و او را آرام کردم. او میگفت "اما این اتفاقات فقط از دشمن برمیآید. غیر از دشمنی چیز دیگری نیست. کسی که تا اینجا پیش میآید و با اهل بیت(ع) در روز عاشورا درگیر میشود معلوم است چه تفکراتی دارد. آتش زدن بیرق امام حسین چیزی جز دشمنی با امام(ع) را متصور نمیکند".
او در ادامه تصریح کرد: دو سه مورد سوءقصد هم برایش اتفاق افتاد. در روز شهادتش از در دانشگاه بیرون آمد و سوار موتورش شد. در اتوبان یادگار امام بود که مورد حمله چند تن از آشوبگران قرار میگیرد. راننده تاکسی و خانمی شاهد ماجرا بودند. آشوبگران از دو ماشین پیاده شدند و دورش را میگیرند و در نقطه کوری بوده که کسی جزئیات را ندیده ولی بهشدت به او حمله میکنند. آسیبهای زیادی به او وارد شده بود که نهایتاً پارگی ریه باعث شهادتش شده بود. این احتمال وجود داشت که از قبل تحت نظر بوده است. وقتی او را به بیمارستان میرسانند، هنوز زنده بود. آدرس برادر بزرگش را میدهد. سه بار او را احیا میکنند. پزشکان و پرستاران اشکبار میگفتند هر سه بار او با ذکر یاحسین(ع) و یازهرا(س) بههوش آمد. بار سوم با صدای بلند ذکر یاحسین(ع) و یازهرا(س) را گفته بود که ناخودآگاه همه را منقلب کرده بود.
پدر شهید مقابله با فتنه 88 با اشاره به اینکه مسئولین اقدامی در رابطه با خانواده شهدای بصیرت نمیکنند، گفت: برخی مسئولین پنج و شش ماه اول خدمتشان دنبال مسئله حصر بودند. در مجموع از آقایانی که الآن در رأس کار هستند نمیتوان انتظار داشت که بهفکر خانوادههای ما باشند. یکی از مواردی که باعث شد برای برخی مسئولین، رأی جمع شود، همین بحث رفع حصر در شعارهای انتخاباتی بود. حتی دورهمیها و سخنرانیهایشان حول این مسئله بود. ما حداقل انتظار داشتیم این آقایان کنارهگیری کنند.
پدر شهید غلام کبیری نیز با اشاره به فرزند شهیدش گفت: حسین من سال 70 به دنیا آمد. 25 خرداد ماه 88 شهید شد. وقتی دنیا آمد بعد از 10 روز مریض شد. او را بیمارستان بردیم. آنجا من کار میکردم. دکترها گفتند کبدش بیمار شده، بستری شد. بعد از آزمایشات به من گفتند "بچه شما خیلی بماند حدود یک هفته تا 10 روز دیگر است". وقتی به خانه رفتم به همسرم موضوع را گفتم. او را با خودم بردم خانه و همسرم گفت "نذر بابالحوائج میکنیم تا شفا بگیرد". صبح وقتی بیدار شدیم دیدیم بهتر است. روز به روز بهتر و زیباتر شد و حالش خوب شد.
وی افزود: دبیرستان در مدرسه امیرکبیر درس میخواند. سال آخرش بود که رفته بود کنکور داده بود و میان 300 شاگرد در دانشگاه قبول شده بود. مهندسی معماری قبول شده بود. خواهرش به مدیرش زنگ زده بود و گفته بود "حسین ما در دانشگاه شاهد قبول شده است". حسین وقتی خبر را شنید بعد از ظهر با یک جعبه شیرینی به خانه آمد. گفت "دانشگاه قبول شدهام". از 12 یا 13 سالگی عضو بسیج شده بود. هر شب به مسجد رفتوآمد داشت. اهل هیأت بود. امام جماعت مسجد او را خیلی دوست داشت. شجاع و نترس بود. خیلی دوست داشت دیدار آقا برود. وقتی در تلویزیون جبهه را نشان میداد با دقت تماشا میکرد و اشک میریخت. میگفت "مگر خون ما از خون آنها رنگینتر است که ما زندهایم و آنها به شهادت رسیدند؟ اگر باز جنگی بشود من اولین نفر میروم و شهید میشوم". همان هم شد. حسین اولین شهید فتنه 88 شد.
غلام کبیری در ادامه تصریح کرد: پنجشنبه آخرین امتحانش را داد و به خانه آمد و گفت "مادر خیالت راحت شد، دیگر بچهمدرسهای نداری". فردای آن روز انتخابات بود. حسین از صبح رفت مسجد برای کمک به رأیگیری و تا غروب آنجا بود. موقع شمارش او را بیرون کردند. پشت در مسجد نشست تا نتیجه را بشنود. فرداشبش دیدم شلوغ شده است. من سر کار بودم. دیدم اتوبوسها پر از جمعیت با پارچههای سبز میآیند و میروند. زنگ زدم و به خانواده گفتم "مراقب حسین باشید که بیرون نرود در این شلوغیها"، اما او آنقدر علاقه داشت که کسی حریفش نشده بود.
پدر شهید غلام کبیری با اشاره به جریان شهادت فرزندش گفت: در شلوغی سعادتآباد رفته بود برای آگاهیبخشی و کمک به ختم غائله آشوبگران و دیگر نیامد. 4 صبح برادرش را خبر کردند که "حسین را به بیمارستان رساندهایم. ماشینی او را بهشدت زیر گرفته و پرت کرده است. کلیه و کبدش پاره شده است. هر دو پایش هم شکسته است". وقتی پسرم به من خبر داد که حسین را بیمارستان بردهاند فهمیدم که حسین من رفتنی است. همانجا هم به شهادت رسید.
او گفت: مسئولین هیچ کدام از ما یادی نمیکنند. فقط گاهی ارگانهایی مثل سپاه و بسیج و مسجد مراسمی گرفته و ما را دعوت کردهاند، آن هم بیسروصدا که خبرش بلند نشده است. گاهی مسئول بنیاد شهید شهر ری چند سال یکبار سری میزند. میان خانواده شهدا شاید از ما ضعیفتر هم باشند. مسئولین باید فکر ما خانواده شهدا هم باشند، فرزندشان را از دست داده و زندگیشان به هم خورده است. از مسئولین خواهشمندیم به خانواده شهدا رسیدگی کنند.
انتهای پیام/*