ماجرای صحبتهای جنجالیِ معاون رئیسجمهور و کاریکاتور «گلآقا»+فیلم
احمد عربانی کاریکاتوریست «گلآقا» گفت: تصمیم گرفتیم مدتی کاریکاتور آقای حبیبی را نکشیم اما در همان موقع ایشان طی یک سخنرانی صحبتی را مطرح کرد که دوباره سوژه کاریکاتورِ من شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، استاد «احمد عربانی» پیشکسوتِ هنرِ کاریکاتور و از اعضای نشریههای «توفیق» و «گلآقا» در قسمتِ اولِ گفتوگوی تفصیلی خود با خبرگزاری تسنیم درباره فعالیت در «توفیق» و سنگاندازیهای شاه و هویدا بر سر راه این مجله طنز صحبت کرد.
او در قسمتِ دوم مصاحبه از فعالیت در هفتهنامه «گلآقا»، حمایت مقام معظم رهبری از این نشریه و روابط دوستانه مسئولین با اعضای نشریه گفت.
در قسمت پایانی این مصاحبه، نظرات استاد عربانی درباره وضعیت فعلی کاریکاتور ایران را مطالعه میکنید:
*در گلآقا همیشه آقای صابری به فعالیت شما نظارت میکرد؟
بله، البته میان کارکنان گلآقا، شیطنتِ من از همه بیشتر بود. آقای صابری میگفت: «من همیشه کاریکاتورهای تو را بهخصوص جاهای شلوغش را با ذرهبین کنترل میکنم تا شیطنت نکنی» مثلاً یک بار در گوشه یکی از کاریکاتورهایم تصویر قُلقُلی کشیده بودم که وقتی مجله چاپ شد آن را در کاریکاتور ندیدم و فهمیدم که آقای صابری قُلقُلی را پاک کرده است.
همیشه شرافت و نجابت آقای حبیبی را حفظ میکردیم
*در گلآقا سوژه اصلی شما آقای حبیبی معاون وقت رئیسجمهور بود؛ برخورد ایشان با شما چگونه بود؟
ما همیشه در گلآقا کاریکاتور آقای حبیبی را میکشیدیم اما همیشه شرافت و نجابت ایشان را حفظ میکردیم؛ خود آقای حبیبی هم مطالب و اشعار طنز با امضای «بنده خدا» برای ما میفرستاد و ما آنها را چاپ میکردیم.
ما هر هفته کاریکاتور آقای حبیبی را میکشیدیم؛ یک بار در جلسه تصمیم گرفتیم که تا مدتی تصویر ایشان را نکشیم تا کاریکاتورهایمان تکراری نشود؛ همان وقت آقای حبیبی در سخنرانیاش گفت: «75 درصد مردم ایران صاحبخانهاند!» من کاریکاتوری کشیدم که در آن شاغلام قلممو و تختهشاسی نقاشی را به دست گرفته؛ تصویر آقای حبیبی را بهشکل کلاسیک کشیده و به مخاطبان مجله میگوید: «ما میخواستیم مدتی تصویر ایشان را نکشیم ولی با این حرف نشان داد که خودش دلش میخواهد»، آقای حبیبی از ما خواست که اصل این کاریکاتور را به او بدهیم و آقای صابری آن را قاب کرد و به ایشان هدیه داد و آقای حبیبی هم یک نامه برای من نوشت و بههمراه یک سکه به آقای صابری داد تا به من بدهد. البته قرار بود یک آپارتمان سهخوابه در اکباتان با شرایط تسهیلاتی هم به من بدهند که البته من بعدها این را فهمیدم. مدتی گذشت و من جواب نامه آقای حبیبی را نداده بودم و آقای صابری به من میگفت : «احمد، ایشان که بقال سر کوچهتان نیست؛ معاون رئیسجمهور است جواب نامهاش را بده؛ من هم کمکت میکنم» اما من آنقدر تعلل کردم تا ایشان از سمت خود استعفا داد و آن وقت برایش نامه نوشتم.
یک بار هم زمانی که سالگرد مجله گلآقا بود آقای حبیبی بههمراه چند تن از مسئولین به دفتر مجله آمدند و در آن مجلس آقای صابری که میدانست آقای حبیبی دوست دارد مرا ببیند من را صدا زد و کنار ایشان نشاند و عکاسان که صید و صیاد را کنار هم دیدند از ما عکس میگرفتند.
من هر وقت که میخواستم تصویر آقای حبیبی را بکشم تمام عکسهای ایشان را روی میز پهن میکردم و هر بار ایشان را به یک شکل جدید میکشیدم یعنی سعی میکردم طرحهایی که از چهره ایشان میکشم تکراری نباشد؛ خدا ایشان را رحمت کند.
در انتخاب سوژهها سیاست گلآقا هم دنبالهروی توفیق بود
*با توجه به اینکه گلآقا هفتهنامهبود؛ در طول یک هفته اتفاقات زیادی در زمینه سیاست، اقتصاد و... رخ میدهد. شما چگونه سوژه کاریکاتورهای خود را انتخاب میکردید؟
در انتخاب سوژهها سیاست گلآقا هم دنبالهروی توفیق بود؛ در گلآقا یک کارمند، تمام روزنامههای یک هفته را مرور میکرد و سوژههایی برای کار ما مینوشت و تایپ میکرد؛ پوشههای مخصوصی وجود داشت که سوژهها را برای هر کسی در پوشه خودش میگذاشت سپس در جلسهای که بهریاست مرحوم فرجیان تشکیل میشد ما بهمدت یکی دو ساعت اخبار را میخواندیم و روی سوژه فکر میکردیم؛ برگههایی برای طرح مطالب وجود داشت که جای مخصوصی برای کشیدن کاریکاتور روی آن بود؛ ما خبری را که انتخاب کرده بودیم در آن برگه مینوشتیم و طرح اولیه کاریکاتور را هم کنار آن میکشیدیم؛ سپس هر کسی سوژههای خود را میخواند و رأی میگرفتیم. اگر سوژه تصویب میشد آقای فرجیان مُهر تصویب روی آن میزد و اگر سوژه رد میشد، وسطِ میز یک سبد داشتیم که سوژههای ردشده را در آن میانداختیم که آقای فرجیان از مطالب داخل سبد نیز ستونی بهنام «سبدیات» برای نشریه مینوشت.
جلسه دیگری نیز داشتیم که در آن من، آقای فرجیان، آقای صابری و آقای ظریفی برای سوژه روی جلد و پشت جلد فکر میکردیم، گاهی سوژههای معمولی چکشکاری میشد و هرکس پیشنهادی میداد تا به یک سوژه خوب برای روی جلد تبدیل میشد.
«گلآقا» بر سرِ دوراهی
*چطور شد که گلآقا پس از سالها فعالیتِ موفق، تعطیل شد؟
در تعطیلی گلآقا دولت هیچ نقشی نداشت، مجموعه گلآقا با دولت رفیق بود. ما در زمان ریاستجمهوری آقای رفسنجانی بهطور طبیعی فعالیت میکردیم تا اینکه در زمان ریاستجمهوری آقای خاتمی روزنامههایی شروع به انتشار کردند و فضای مطبوعات و طنز مطبوعاتی ناگهان باز شد؛ کسانی که دستبهقلم بودند بهتناسب انصافشان شروع به انتقاد کردند؛ حتی از من هم دعوت شد تا برای این روزنامهها کاریکاتور بکشم اما قبول نکردم چون عقاید خودم را داشتم.
آقای صابری درباره این روزنامهها میگفت: «این یک موج است». در آن زمان سیدابراهیم نبوی (که قبلاً در گلآقا فعالیت داشت) در این روزنامهها فعالیت زیادی داشت و ستونهایی مثل «ستون پنجم» و «چرخ پنجم» را مینوشت؛ آقای صابری میگفت: «نبوی اشتباه میکند؛ او مثل رانندهای است که تختِگاز برود تا به دیوار بخورد و سپس تختِگاز برگردد». نبوی به کارهایش ادامه داد تا اینکه این روزنامهها جمعآوری شد و او به زندان افتاد.
در این مقطع گلآقا بر سر یک دوراهی قرار گرفت، چون تا قبل از این گلآقا تنها نشریهای بود که طنز سیاسی منتشر میکرد و مردم از آن استقبال میکردند اما بهیکباره نشریاتی روی کار آمدند که در زمینه طنز و انتقاد بسیار شدیدتر عمل میکردند تا جایی که نزدیک بود کار را به فحش و فضیحت برسانند؛ در اینجا گلآقا یا باید تندروتر از آنها میشد که آقای صابری اهل این کارها نبود چون با مسئولین رفاقت داشت؛ یا باید نشریه را تعطیل میکرد چون تیراژ مجله بسیار پایین آمده بود و مخاطبان بهسراغ آن روزنامههای جنجالی رفته بودند. در زمان انتشار گلآقا ما هیچگاه تذکر نگرفتیم چون نشریه راهِ معتدلِ خود را طی میکرد.
البته در آن مقطع من هم دیگر در گلآقا نبودم و فعالیت انیمیشن انجام میدادم؛ آقای فرجیان هم فوت کرده بود. آقای صابری مدتی با تیراژ کم، انتشار نشریه را ادامه داد؛ گلآقا بهتدریج اُفت کرد و آقای صابری با نارضایتی نشریه را تعطیل کرد؛ مدتی بعد ایشان مریض شد و بهرحمت خدا رفت.
*فضای فعلی کاریکاتور کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
در کل راضی نیستم؛ کاریکاتور باید برای خودش حرف داشته باشد؛ تکنیک داشته باشد. الآن بسیاری از سوژههای کاریکاتورها شبیه یکدیگر شده است؛ در زمانِ ما به فکرکردن اهمیت زیادی میدادند؛ همانطور که گفتم جلساتی میگذاشتیم و به ما ایده میدادند تا روی آنها فکر کنیم یعنی تفکر ما را وَرز میدادند تا قوی شود؛ مثل فوتبالیستی که قبل از ورود به میدان خود را گرم میکند؛ اما در حال حاضر چنین اقداماتی بسیار ضعیف هستند.
کاریکاتوریستها بهطور چشمبسته الگوبرداری میکنند
در حال حاضر کاریکاتوریستها بهقوّتِ تکنولوژی و البته استعداد خودشان کار میکنند؛ کارهای آنها از نظر خط، قابلقبول است اما در سوژه ضعیف هستند چون الآن استاد، مرشد و راهنما بالای سر آنها نیست تا به فکرکردن وادارشان کند.
دسترسی به آثار کاریکاتوریستهای مطرح جهان برای جوانان بسیار راحت شده است؛ اگر آنها از آثار کاریکاتوریستهای بزرگ بهعنوان یک کلاس درس استفاده کنند تا اثری مستقل بیافرینند خوب است اما متأسفانه بهطور چشمبسته الگوبرداری میکنند.
از این گذشته بومیشناسی آثار بسیار ضعیف است یعنی یک کاریکاتور باید مشخص باشد که ایرانی است و نباید مشابه سبکهای خارجی باشد.
*متأسفانه در حوزه نقاشی هم گرفتار همین مشکل شدهایم؛ برخی از نقاشان ایرانی بهنحوهای فعالیت میکنند که انگار در پاریس زندگی میکنند.
دقیقاً همینطور است؛ در حالی که برای غربیها آثاری مورد علاقه و توجه است که رنگوبوی شرقی داشته باشد چون آثار غربی را خودشان بهتعداد بسیار زیادی دارند.
کاریکاتور تبدیل به تصویرگری شده است
متأسفانه در حال حاضر سردبیران ما پختگی لازم را ندارند؛ جوانان هم خودسر شدهاند و یک مرشد مثل آقای صابری بالای سرشان نیست؛ دانشکده و کلاسِ آکادمیک برای کاریکاتور نداریم تا بهطور اصولی کاریکاتوریست تربیت کند و بهخاطر این دلایل کاریکاتوریستهای جوان طرحهای ناهنجاری را میکشند و از زیر دست سردبیر هم در میرود و موجب توقیفشدن آن نشریه میشود. کاریکاتور برای خودش فلسفه دارد؛ کاریکاتور با توهین، افترا و فحش فرق دارد؛ کاریکاتور هنر است و هنر فحش نمیدهد؛ مسائلی را که بین عوام مطرح میشود نمیتوان سوژه کاریکاتور کرد. این قبیل سوژهها موجب شد که سردبیران ما جسارت لازم را از دست بدهند و ستونهای طنزنویسی مطبوعات، اخته شوند؛ طنزنویسان هم بهسراغ شبکههای مجازی بروند. اما اگر از تجربیات کسانی مثل من، آقای لطیفی و آقای درمبخش استفاده میکردند این وضعیت پیش نمیآمد. در حال حاضر کاریکاتور تبدیل به تصویرگری شده است و دیگر شما را دچار چالش و هیجان نمیکند و تبدیل به طرحهای ساده و صفحهپرکن شده است.
البته در برخی موارد مسئولین مربوطه بیش از حد سختگیری بهخرج میدهند و بهخاطر یک کاریکاتور یا یک مطلب که بر اثر اشتباه یک نفر بوده یک مؤسسه را تعطیل و 50 نفر از کارکنان آن را بیکار میکنند؛ برخی از این نشریات برای همیشه تعطیل میشوند و برخی هم بعد از یک مدت توقیف طولانی دوباره فعالیت خود را آغاز میکنند؛ در صورتی که میتوانستند راههای دیگری را اعمال کنند تا آن مؤسسه آنقدر ضربه نخورد. بهخاطر همین مسائل الآن وضعیتی ایجاد شده است که سردبیران مطبوعات تمایلی برای انتشار کاریکاتور ندارند، در صورتی که در نشریات معتبر آمریکایی و اروپایی از شخصیتهای بسیار برجسته کاریکاتور میکشند و در صفحه اول چاپ میکنند و مخاطبان آنها نیز به کاریکاتور اهمیت زیادی میدهند بهحدی که اگر کاریکاتور را روی جلد نشریه محبوبشان نبینند اصلاً آن را نمیخرند چون برای آنها لبخند، اهمیت بسیاری دارد.
بهخلاف زمان ما که در کل مطبوعات فقط چهار پنج نفر کاریکاتوریست وجود داشت الآن تعداد زیادی کاریکاتوریست مشغول به کار هستند که تکنولوژی هم کار را برای آنها راحت کرده است اما کارهای آنها کیفیت لازم را ندارد؛ یعنی نه هیجان دارد نه نشاط، نه ایهام، نه اشاره و نه کنایه.
*البته تحمل مسئولین هم خیلی پایین آمده است.
بله، درست است. در زمان احمدینژاد به ما گفتند کاریکاتور ایشان را نکشیم؛ ما بعد از سی سال خوشحال شدیم که میتوانیم کاریکاتور رئیسجمهور را بکشیم اما عاقبت این طور شد.
*بعضی از کاریکاتوریستها حدود و حرمتها را متوجه نمیشوند؛ بهعنوان مثال کاریکاتورِ «چشمبندان» که در روزنامه شرق چاپ شد توهین به رزمندگان دفاع مقدس محسوب میشد و بهراحتی در یک روزنامه معتبر منتشر شد؛ چگونه میتوان از این مسائل جلوگیری کرد؟
البته خود آقای حیدری که این کاریکاتور را کشید اعتقاد دارد که چنین منظوری نداشته است؛ ایشان آدم مذهبی و نمازخوانی است.
همانطور که عرض کردم اشخاص متعهد، باتجربه و باحسننیت باید در مطبوعات بهکارگیری شوند تا بر فعالیتها نظارت داشته باشند و در این موارد، قبل از مرحله چاپ تذکر دهند تا چنین اتفاقات ناگواری رخ ندهد.
انتهای پیام/*