«مسالههای اصلی» در دستانداز اغتشاشات
عدهای به خیابان آمدند؛ شعارهای انحرافی سرداده شد، یک هفتهای برخی شهرها شاهد اغتشاشات پراکنده بود و درنهایت نتیجه همه این هیاهو، خارج شدن بسیاری از مسائل کلان کشور از دستورکار نهادهای دولتی بود. مسائلی که انتظار میرفت در اولویت سیاستگذاران قرار بگیرد.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، درباره اعتراضات خیابانی اخیر سخن بسیار گفته شده است. اینکه ریشه اعتراضات اقتصادی بوده و سرویسهای جاسوسی بیگانه بر موج آن سوار شدهاند یا اینکه چطور برخی بیتدبیریها کار را به آنجا کشاند که مردم برای شنیده شدن صدایشان راه خیابان را برگزینند.
با این حال آنچه کمتر از آن حرف زده شده، به حاشیه کشیده شدن مسائلی است که اگر کشور دچار اغتشاشات خیابانی نمیشد، میتوانست فرصتی برای اصلاحات بهتر و بیشتر در آینده باشد.
1) زلزله: اولین موضوعی که پس از اعتراضات خیابانی اخیر به حاشیه رفت، موضوع زلزله بود. چه امدادرسانی به زلزلهزدگان غرب کشور و چه جلوگیری از پیامدهای مصیبتبار زلزله احتمالی در تهران. زلزلههای کوچکی که در هفتههای اخیر، تهرانیها را ترسانده بود، فرصتی به شمار میرفت برای آنکه اصلاحاتی اساسی در صدور پروانههای ساختمانی، مقاومسازی ساختمانها و نوسازی بافتهای فرسوده صورت گرفته و بودجههای مربوط به نهادهای امدادی بهگونهای موثر افزایش یابد. بیتردید چه آن چندصد نفری که در هفتههای اخیر در اعتراض به نارضایتیهایشان به خیابان آمدند و چه آن میلیونها نفری که فیلمهای کوتاه این اعتراضات را به تماشا نشستند، بر این باورند که مقاومسازی تهران و دیگر شهرها در برابر زلزله و توجه به زیرساختهای امدادی کشور و بویژه شهرهای بزرگ در اولویت است و دولت و مردم باید همگام با هم، فکری اساسی برای وضع کنونی معماری و شهرسازی کنند. با این همه بهنظر میرسد که با اغتشاشات اخیر تب زلزله فروکش کرده است و شاید دفعه بعد که تهرانیها و ساکنان شهرهای بزرگ یادی از الزامات مقابله با زلزله بکنند، دیگر برای جبران خیلی دیر باشد.
2) اصلاح ساختار نظام بانکی: دولتمردان در دولتهای پس از جنگ سالهاست که حرف از اصلاح نظام بانکی میزنند. چه دولت سازندگی، چه دولت اصلاحات، چه دولت احمدینژاد و چه دولت اعتدال فارغ از همه اختلافاتی که در زمینههای سیاسی با یکدیگر دارند، همواره بر این نکته پای میفشارند که سیستم کنونی بانکی در کشور نیاز به اصلاحات دارد. مکانیزمهای ربوی و دستکم شبههناک پرداخت سود از یکسو و تمایل بانکداران به بنگاهداری بهجای کمک به تولید، از سوی دیگر باعث شده تا نظام بانکی مانند یک بمب ساعتی اقتصاد را تهدید کند. یکی از ریشههای اصلی اعتراضات اخیر نیز پرداختن به همین مساله نظام بانکی و موسسات مالی ورشکسته بود که شاید اغتشاشات روند پرداختن به این مساله را کمی مشکل کند و جرات رسیدگی به بحران بانکی را از دولتمردان بگیرد.
3) وعدههای فراموش شده: قرار بود پس از توافق هستهای، مواهب این توافق بر سر سفرههای مردم دیده شود. با این حال دو سال پس از اجرای برجام، دولتی که با شعار مهار تورم بر سر کار آمده بود، در لایحه بودجه پیشنهادیاش افزایش قیمت برخی اقلام را در نظر گرفته بود که شوکی به بازار وارد آورد. شاید اگر اعتراضات اقتصادی خیابانی نمیشد و در مسیری قرار نمیگرفت که مثلث
آمریکایی ـ اسرائیلی و عربی از آن سوءاستفاده کنند، این امکان برای تحلیلگران، رسانهها و گروههای مرجع بیشتر بهوجود میآمد که از مسئولان پرسشگری کنند که فرجام وعدههای از یاد رفته چه شد و چرا در شرایط رکود اقتصادی، کشور در وضعیت تورم بالا گرفتار آمده و مواهب توافقات دیپلماتیک بر سر سفرههای مردم دیده نمیشود. چرا هنوز جامعه دچار بحران اشتغال است و چرا هنوز واحدهای تولیدی درد تعطیلی دارند؟
4) مدیریت رسانههای اجتماعی: مدتهاست که حرف از مدیریت فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در میان است و همه تاکید بر این دارند که پاک کردن صورت مساله چاره کار نیست. با این حال خیابانی شدن اعتراضها و سوءاستفاده معاندان و گروههای تروریست از طرح مطالبات مردم باعث شد تا سیاستگذاران رسانهای چارهای بجز فیلترینگ نیافته و همان تصمیمی را در قبال تلگرام اتخاذ کنند که پیش از این درباره فیسبوک و توییتر نیز اخذ شده بود، هرچند این تصمیم با توجه به تجربه جهانی یک تصمیم قابل دفاع برای مهار بحران بود، اما در بلندمدت، کشور نیاز به تصمیمات جدیتری چون ارتقای سواد رسانه، گسترش اپلیکیشنهای پیامرسان داخلی، ایمنسازی شبکه اینترنت و مسائلی از این دست دارد تا هر نرمافزاری قدرت این را نداشته باشد اقتدار داخلی ایران را به چالش بکشد.
5) تثبیت پیروزیهای منطقهای: پیروزی بر داعش، ایران را در موقعیت کمنظیری از حیث الگودهی و الهامبخشی به ملتهای منطقه قرار داده است. این قدرت نرم باعث هراس پشتیبانان داعش شده و برای همین سعی کردند با پررنگ کردن اعتراضات در ایران، این پیام نادرست را به مردم منطقه ارسال کنند که ایران، نه کانون نظم و امنیت و تثبیت صلح، که عرصه نارضایتی و درگیریهای داخلی است. با اینکه حضور مقتدرانه مردم در عرصه بلافاصله پس از اغتشاشات محدود نشان داد تصویر واقعی از ایران چیست، اما بهنظر میرسد این اغتشاشات تبدیل به دستاندازی در این مسیر شد تا ایران بتواند پیروزیهای منطقهای بر تروریسم جهانی را تثبیت کرده و نظم نوین منطقه را براساس موقعیت جدید ترسیم کند.
6) آلودگی هوا: در هفتههای اخیر نفس کشیدن آسان نبود. چه در تهران و چه در شهرهای دیگر کشور مانند اهواز، مشهد، اصفهان، اراک، کرج و تبریز. انتظار این بود که اولویت دولت، مقابله با روند رو به رشد آلودگی هوا از طریق اصلاح قوانین و مقررات و تخصیص بودجههای بیشتر باشد. با این حال دود اغتشاشات چنان به چشم دولت و مردم رفت که پس از اعتراضات خیابانی کمتر صحبت از آلودگی هوای تهران و سایر کلانشهرها میشود.
7) اقتصاد مقاومتی: امسال سال اقتصاد مقاومتی بود. در ماههای پایانی سال، باید از دولتمردان پرسیده میشد که چه گامهای عملی برای اقتصاد مقاومتی برداشتهاند؟ چقدر نیاز بودجه به نفت کم شد؟ چقدر شغل ایجاد شد؟ چقدر از بدهیهای دولت به بانکها و کمکهای خارجی کم شد و... اما نتیجه این اغتشاشات این شد که دولت مجبور میشود بیشتر از نفت برای حل مسائل کشور هزینه کند و شاید حتی بهانه برای برخی مسئولان فراهم باشد که بگویند بهدلیل اغتشاشات باید به سمت واردات بروند و باز هم بهجای هزینهکرد در زیرساختها بودجه را صرف واردات کنند؛ امری که در جدول اخیر آمار واردات و صادرات نشان میدهد چقدر کفه واردات سنگینتر از صادرات است.
اکنون که ماجرای اغتشاشات تمام شده و حتی آنها که تحت تاثیر شعارهای انحرافی قرار گرفته بودند هم فهمیدند خیابانی شدن اعتراضات تا چه اندازه خطر از بین رفتن منافع ملی و به حاشیه رفتن مطالبات اصلی مردم را بیشتر میکند، وقت آن است که رسانهها، دولتمردان و همه گروهها و نخبگان به مسائل اصلی کشور اندیشیده و برای اصلاح روندهای اشتباه اقتصادی و سیاسی گذشته چارهاندیشی کنند تا به شکلی اصولی به مطالبات مردم پاسخ داده شده و فرصت برای ادامه سوءاستفاده از نارضایتی مردم از دشمنان ملت گرفته شود.
منبع: جام جم
انتهای پیام/