قطعنامه ۵۹۸ نتیجه پیروزی در کربلای۵ بود
بسیاری از صاحبنظران معتقدند سرنوشت جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۵ و پس از عملیات بزرگ کربلای۵ مشخص شد.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، بسیاری از صاحبنظران معتقدند سرنوشت جنگ ایران و عراق در سال 1365 و پس از عملیات بزرگ کربلای5 مشخص شد. جایی که ایران با بسیج نیروهایش توان نظامی و رزمیاش را به رخ دشمنان کشید و آنها فهمیدند ایران در این جنگ فرسایشی به راحتی تسلیم نخواهد نشد. ابوالقاسم حبیبی از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که پس از پایان جنگ هم به مدد همکاری با مرکز اسناد دفاع مقدس، تحقیقات و پژوهشهای زیادی روی عملیات مختلف داشته است. حبیبی حدود 21 ماه درباره بخش نظامی کربلای5 پژوهش کرده و در گفتوگو با «جوان» از دستاوردهای این عملیات و نتایجی که در جبههها گذاشت، میگوید.
دی ماه سال 1365 به واسطه دو عملیات بزرگ کربلای4 و 5 مقطع مهمی در تاریخ جنگ است. آن زمان جبهههای ما چه شرایطی را طی کرد تا فرماندهان در فاصلهای کوتاه از کربلای4 به کربلای5 برسند؟
کربلای4 آخرین ساعات روز سوم دی 65 شروع و چند ساعت بعد به دستور فرمانده وقت سپاه متوقف میشود. وقتی نیروها به سمت معبرهای مختلف در ساحل غربی اروندرود میروند تیربارهای عراقی به سمتشان شلیک میکنند و فرماندهان میفهمند عملیات لو رفته و باید متوقف میشود. بعد از ظهر چهارم دی جلسهای میان فرماندهان سپاه و آقای هاشمی به عنوان فرمانده جنگ در پایگاه امیدیه برگزار میشود. آنجا پیشنهاد میشود برای انجام عملیات در نقطه دیگری آماده هستیم که منطقه شلمچه هم یکی از گزینهها بود و آقای هاشمی هم از این موضوع استقبال میکند. فردای آن روز فرمانده وقت سپاه دوباره جلسهای با آقای هاشمی برگزار میکند. آن زمان بیشتر فرماندهان سپاه با انجام عملیات زودهنگام در منطقه شلمچه مخالف بودند. تنها کسی که آن زمان بر انجام عملیات در این منطقه مصرّ بود آقای محسن رضایی بود. آقای هاشمی هم پیرو نظر آقای رضایی استدلال میکرد که همه چیز الان پای کار است و بهترین جا همین منطقه است. تا یازدهم دی این جلسات طول میکشد و آقای هاشمی آنجا میگوید پنج روز فرصت میدهم تا آمادهسازیهای لازم برای انجام عملیات را انجام دهید. در این فاصله آقای هاشمی به تهران میرود و هفدهم دی دوباره به منطقه برمیگردد. آقای رضایی به ایشان میگوید چون یگانها آماده نیستند انجام عملیات را یک روز به تأخیر بیندازیم. آقای هاشمی وقتی آخرین جلسات هماهنگی را با فرماندهان تشکیل میدهد به یکباره با موجی از انتقاد و تردید فرماندهان نسبت به انجام عملیات مواجه میشود. همین باعث میشود از بعد از ظهر روز هفدهم تا بامداد هجدهم به نتیجهای قطعی درباره انجام عملیات نرسند. در آخر آقای رضایی و هاشمی به همراه آقای حسن روحانی جلسهای خصوصی میگذارند و تصمیم میگیرند همان شب عملیات را انجام دهند.
گویا در همان ساعتهای اول شروع کربلای5، پیشرویهای خوبی صورت میگیرد؟
حدود ساعت 2 صبح نوزدهم دی 1365 قرار بود عملیات شروع شود ولی حدود ساعت یک بامداد درگیری در سمت شلمچه و بوارین شروع میشود و قبل از ساعت 2 فرمان شروع عملیات صادر میشود. با شروع عملیات نیروهای ایرانی خط اول و دوم دشمن را میگیرند و پشت خط سوم که سمت نهر جاسم بود میروند. عراق وقتی میبیند تحت فشار است پشت خط سوم قرار میگیرد. سوم بهمن به منظور تجدید قوا و ادامه عملیات به سمت کانال زوجی عملیات متوقف میشود. عراق وقتی توقف عملیات را میبیند و از سمت ما حرکتی نمیبیند پاتکهایش را شروع میکند. هدفش این بود که نگذارد از سمت نهر جاسم به سمت کانال زوجی ادامه دهیم و نیروهای ما را از پشت کانال بیرون بیندازد. روز یازدهم سرپل غرب کانال ماهی را میگیرد و به ضلع شرقی کانال ماهی هدایت میشود. همان روز آقای هاشمی از تهران به قرارگاه میرود و میگوید گفتم اگر در جاده کوتاهی کنید عراق تمام دستاوردهایتان را میگیرد و باید عملیات را ادامه دهید. جلسات شروع میشود. از یازدهم بهمن به صورتهای مختلف برای ادامه تشکیل میشود و به تعویق میافتد و تا پایان بهمن عملیات انجام نمیشود. عملیات مورد نظر به سمت کانال زوجی در اول اسفند شروع میشود و بخشی را موفق میشوند میگیرند ولی عملاً به دستاورد موردنظر نمیرسند.
آیا در آن مقطع زمانی انجام عملیاتی بزرگ مثل کربلای5 آن هم بعد از عدمالفتح کربلای4 درست بود؟
در این باره دو نظر وجود دارد. عدهای انجام عملیات در منطقهای محدود با انواع و اقسام استحکامات را اشتباه میدانستند. یک نگاه دیگر هم میگوید قبل از کربلای4 عراق تهدید کرده بود با انواع تجهیزاتی مثل میگ 29 که به دست آورده مراکز غیرنظامی ما را میزند. شعبان فرمانده نیروی هوایی عراق تهدید کرده بود اگر ایران تسلیم نشود ما به صورت گسترده تمام مراکز اقتصادی و نظامیاش را مورد هدف قرار میدهیم. آقای هاشمی یکی از دلایلش این بود که دشمن به دنبال فشار آوردن به ایران است و شما هر قدر در جبههها ساکت و آرام باشید باعث گستاخی دشمن میشود و آنها شهرها و مراکز مهم ما را میزنند. وقتی عملیات کربلای5 در 19 دی انجام شد، همان روز بعثیها جنگ شهرها را به صورت گسترده شروع کردند و تا 30 بهمن این حملات هوایی عراق جریان داشت. 62 شهر ما را زد و بیش از 3هزار نفر را شهید کرد.
با وجود این اتفاقات وضعیت جبههها قبل و بعد از کربلای5 به چه شکل شد؟
برخی میگویند با توجه به هزینهای که پرداختیم دستاوردمان ناچیز بود. نگاه دیگری خلاف این نظر صحبت میکند. شاهد این مدعا مطلبی است که در جریان عملیات کربلای5 یک نشریه امریکایی به چاپ میرساند و به دولت امریکا سفارش میکند که باید سعی کنید تلاش دیپلماتیکتان در سازمان ملل برای معرفی عراق به عنوان آغازگر جنگ را شروع کنید. این به معنای دستاورد بزرگ این عملیات است. دستاورد عملیات از بعد سیاسی این است که بعد از این عملیات، عراق به عنوان متجاوز اعلام میشود و قطعنامه 598 پیرو این عملیات طی یک تلاش دیپلماتیک در سازمان ملل به تصویب میرسد. اگر ما این عملیات را انجام نمیدادیم شاید قطعنامه 598 که حداقل خواستههایمان را مطرح کرده هم به تصویب نمیرسید.
شکستن دژ دشمن و نفوذ نیروهای ایرانی به لحاظ نظامی و روانی هم یک ضربه محکم به عراقیها بود.
بله، یکی دیگر از دستاوردهای بزرگ این عملیات شکستن دژ شلمچه است که دژ خیلی مستحکمی بود و نیروی پیاده نمیتوانست به این خطوط مستحکم بزند. بسیاری از کارشناسان نظامی از شکستن دژ مستحکم شلمچه متعجب بودند. این موانع طوری بود که هر کدام طولی حدود 300 متر داشت و تانکها رویش مستقر میشدند، تیربار بود و انواع و اقسام مین و سیمخاردار تعبیه شده بود. ببینید هر کدام از موانع را بخواهید با نیروی پیاده بگیرید چه اتفاقی خواهد افتاد. یک نکته دیگر از نظر نظامی ثابت شد اگر ما بخواهیم جلو برویم باید به قوای زرهی مجهز شویم. سپاه از نظر زرهی ضعیف بود و به همین خاطر روز نهم بهمن آقای رضایی نمایندهای را به همراه نامهای به بیت امام میفرستد که درخواست کمک کرده و میگوید نیاز به تجهیزات زرهی و توپخانه داریم. امام یک روز بعد به رئیس شورای عالی دفاع و فرمانده جنگ اعلام میکند که باید نیازمندیهای منطقه عملیاتی کربلای5 را تأمین کنید. اگر نکنید خدای ناکرده موجب فاجعه میشود. این فرمان به فرمانده نیروی زمینی ارتش هم ابلاغ میشود و تا این امکانات و تجهیزات تهیه شود عملاً به کار نیروها نمیآید.
کربلای5 اولین تجربه ما در جنگ بود که به این صورت سریع وارد عملیات میشدیم؟
عملیات کربلای4 به قدری تجربهاش تلخ بود که ناگزیر بودیم سریع دست به عملیات بزنیم تا جو منفی روانی در رزمندگان و مردم از بین برود. هفت، هشت ماه برای انجام این عملیات تدارک دیده شده بود و ما سال 65 را سال سرنوشت جنگ اعلام کرده بودیم ولی نتیجه عملیات کربلای4 مطابق خواستههای ما نبود. از آن سمت عراقیها جشن گرفته بودند و میگفتند عملیات سرنوشتساز ایران را ناکام گذاشتیم. ما ناچار بودیم بگوییم که آن عملیات مورد نظر ما نبود و آن تنها جوابی به شرارتهای دشمن بود و عملیات مورد نظرمان هنوز انجام نشده است. عراق با توجه به اینکه میگفت ایران بلوف میزند بنا را گذاشته بود که کربلای4 همان عملیات بزرگ بوده و با خیال راحت نیروهایش را به مرخصی فرستاد و در جبهههایش آرامش بود. دشمن باورش نمیشد در این فرصت کم بتوانیم عملیات دیگری انجام دهیم و کاملاً غافلگیر شد. یکی، دو ساعت قبل از عملیات فهمید که قرار است از سمت ایران عملیات انجام شود. معمولاً چند روز پیش از شروع عملیات، عراقیها متوجه انجام عملیات توسط ما میشدند. تحرکات ما را هواپیماهایشان مخابره میکردند. خودم در فتحالمبین و الی بیتالمقدس دیدم. آن قدر سمت کارون تردد داشتیم که هرکس نگاه میکرد میفهمید قرار است اتفاقی بیفتد. عراق هم کاملاً فهمیده بود ولی نمیدانست در الی بیتالمقدس میخواهیم از کارون عبور کنیم. زمانی فهمید که دیر شد.
آیا کربلای5 توانست روحیه را به جبهه و شهرهای ما بازگرداند؟
من خودم در منطقه پنج ضلعی بودم و در این منطقه آنقدر آتش دشمن و توپخانه و بمباران هواپیماهای دشمن سنگین بود که مرد میخواست آنجا بماند. سنگینی آتش دشمن روحیهها را از بین میبرد. در مسیر، پیکر رزمندگان را میدیدیم و اینها روی بچهها تأثیر منفی میگذاشت. جلساتی با فرماندهان داشتیم و میگفتند دیگر نیرویی نداریم. واقعاً شرایط سختی در جبههها حکمفرما بود. پشت جبهه فشارهای بمباران و جنگ شهرها خیلی تأثیر وحشتناکی در روحیه مردم داشت. جوری شده بود که عراق قبلاً جنگ شهرها انجام میداد و شهرهای ما را بمباران میکرد و مردم به شهرهای کوچک هجوم میبردند اما این بار ردیابی میکرد که مردم به کدام مناطق میروند و آنجا را هم بمباران میکرد. شما حساب کنید نقطهای نبود که عراق بخواهد بزند و نتواند. تنها چیزی که عامل بازدارنده بود چند موشکی بود که به سمت بغداد زدیم. با این حال عراق 42 روز شهرهای ما را بمباران کرد. این برای مردم روحیه نمیگذاشت. زمانی بود که مردم آب و برق و نان نداشتند و شرایط خیلی سخت بود.
با انجام عملیات کربلای5 میتوان گفت پرونده انجام عملیاتهای بزرگ ایران در جنگ بسته میشود؟
کربلای5 عملیاتهای تکمیلی دیگری مثل کربلای8 داشت. عملاً ادامهاش نشان داد جبهه جنوب جایی برای انجام عملیات ندارد. ما جبهه جنوب را بستیم و سال 66 به سمت غرب رفتیم. یعنی کربلای5 پایانبخش هرگونه تحرک نظامی در جبهه جنوب بود. ما در فاو، جزیره مینو، بوارین، هورالعظیم و امالرصاص عملیات انجام داده بودیم و دیگر جایی نبود که قابلیت و ظرفیت انجام عملیات را داشته باشد. یکی از دلایل اصرار محسن رضایی برای انجام عملیات کربلای5 در منطقه شلمچه همین بود. میگفت جای دیگری نمانده و همه جا بسته است و باید با این همه نیرو به سمت جبهههای میانی یا شمالغرب برویم. سپاه یکصد هزار نفری محمد رسولالله(ص) برای عملیات سرنوشتساز به جبهه آمده بود که حدود 270 گردان میشد. در کربلای4 حدود 60 گردان وارد عمل شدند و 210 گردان دیگر داشتیم. یکی از دلایل آقای هاشمی برای انجام عملیات در آن فاصله کوتاه وجود همین نیروها بود. نیرو، تجهیزات و منطقه آماده بود و بهترین منطقه برای عملیات، شلمچه بود.
انتهای پیام/