جای خالی مدافعان آفتاب؛ روایتی از دلدادگی شهدای مدافع حرم به حضرت زینب(س)
هر سال میلاد حضرت زینب(س) یادآور روز پرستار و زحمات این فرشتگان سپیدپوش است اما جای خالی شهدای مدافع حرم در این روز بیشتر به چشم میآید.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از شیراز، « عشق یعنی کلنا عباسک یا زینب» این عبارت روایت دلدادگی تمامی شهدای مدافع حرمی است که تنها به عشق دفاع از حرم حضرت زینب (س) عنوان مدافع حرم را از آن خود کردند و در مرتبهای بالاتر با نثار جان خود شهید این راه شدند.
هر سال میلاد حضرت زینب(س) یادآور روز پرستار و زحمات این فرشتگان سپیدپوش است اما جای خالی شهدای مدافع حرم در این روز بیشتر به چشم میآید، شهدایی که برخی به دعوت حضرت زینب(س) قدم در این راه گذاشتند و برخی غیرت عاشقیشان اجازه نداد که حرم بار دیگر بیدفاع بماند.
دعوت حضرت زینب از شهید یوسفی
شهید جاوید یوسفی، از شهدای فاطمیون استان فارس به دعوت حضرت زینب (س) راهی سوریه میشود. فاطمه رضایی، همسر شهید در گفتوگو با تسنیم از خواب شهید یوسفی و دعوت حضرت زینب (س) از وی چنین میگوید: « منزل پدر جاوید بودیم. صبح که از خواب بیدار شد خیلی دگرگون بود و گفت خواب دیدم در قبر خوابیده بودم. قبرم تاریک بود و یک عقرب روی سینهام راه میرفت خیلی ترسیده بودم تا اینکه خانمی نورانی آمد و قبرم روشن شد و گفته جاوید تو از مایی بلند شو».
شهید یوسفی پس از این خواب به دنبال راهی برای رفتن به سوریه میگشت تا اینکه به مشهد رفت و با تیپ فاطمیون آشنا شد. همسرش میگوید: « آن زمان یسنا دخترم 5 ماه داشت و زمانی که گفت میخواهم به سوریه بروم من مخالفت کردم اما آنقدر برایم از اهمیت دفاع از حرم اهل بیت گفت و اینکه اگر راضی نباشی مرتکب گناه میشوی که من هم راضی شدم».
همسر شهید یوسفی میافزاید: «در این مدت در هر فرصتی به من میگفت برو کاغذ بیاور تا وصیت نامه بنویسم و من هم با شوخی و خنده با این نوع صحبتهایش برخورد میکردم. یک انگشتر و تسبیح داشت که همیشه همراهش بود در حرم امام رضا (ع) تبرکشان کرده بود، میگفت این دوتا مثل من و تو همیشه با هم هستند و بعد که ان شالله سوریه باز شد این دو تا با هم به زیارت میروند، بعد از اینکه من رفتم تو هم بیا».
گیتی رضایی، مادر شهید یوسفی نیز درباره فرزند شهیدش میگوید: « 14 ساله بودم که جاوید به دنیا آمد. از کودکی عاشق جنگ و شهادت بود حتی چند بار میخواست به لبنان برود. خواب حضرت زینب را دید و به سوریه رفت بعد از سه ماه شهید شد».
به گفته مادر شهید یوسفی « سال 91 با پدر و یکی از دوستانشان به شلمچه رفته بودند آنجا کفشش را از پا بیرون آورده و گفته بود اینجا خون شهیدان ریخته و مقدس است. در همان سفر به پدرش گفته بود که « میشه من هم یه روزی شهید بشم» دوستانش آن روز به جاوید خندیده بودند که شهادت کجا و اینجا کجا؟
اتکا خانوادههای شهدای مدافع حرم به حضرت زینب
ارادت شهدای مدافع حرم به حضرت زینب(س) منحصر به خودشان نیست بلکه خانوادهشان نیز بعد از شهادت اتکا به این بانوی صبر و ایثار میکنند. همسر شهید ستار محمودی از شهدای مدافع حرم استان فارس بعد از شنیدن خبر شهادت همسرش و التهاب روحش به حضرت زینب (س) تکیه میکند.
کبری حیاتی در گفتوگو با تسنیم درباره آن لحظات چنین میگوید: «خیلی گریه کردم خطاب به حضرت زینب (س) گفتم خانم نذارید که کم بیارم».
در دیدار آخر نیز ایمان خانم حیاتی به حضرت زینب (س) به وی صبر و استقامت میدهد « اول اجازه ندادند که صورت شهید را ببینم. لحظهای که سرم را روی تابوت گذاشتم. فکر میکردم دیگر نمیتوانم به پا خیزم و از حال رفتم. مرا به خانه آوردند. مسئول اطلاعات منطقه 5 به دیدار ما آمدند و من اصرار کردم که میخواهم چهره شهید را ببینم تا اینکه ساعت یک شب قبول کردند. نمیتوانستم راه بروم با کمک خواهرم من را بردند. با شهید خلوت کردم و آنجا که بود که فهمیدم حضرت زینب در کربلا چه کشیدند با آن همه داغ.
چهره شهید در نظرم زیباتر از همیشه آمد. معنای ما رایت الا جمیلا را آن موقع درک کردم. کنار پیکر شهید نشستم و شروع کردم با ستار درد دل کردن. پس از آن انگار نیرویی در من به زانوانم قوت داد و منی که کشان کشان وارد شده بودم خود با پای خودم خارج شدم. صحبت با شهید دلم را آرام کرده بود و از حضرت زینب(س) خجالت میکشیدم که گریه کنم».
سردار بیسر و ارادت به اهل بیت
و در نهایت اوج ارادت شهدای استان فارس به حضرت زینب (س) در سردار بیسر، شهید عبدالله اسکندری تجلی مییابد. کسی که از ابتدای انقلاب به دنبال گوهر شهادت بود اما وصالش را در سوریه رقم زده بودند. او که معتقد بود تا «خوبها خوبتر نشوند بدها خوب نمیشوند» برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) رفت تا خوبتر شود و این رفتن برایش معاملهای بود که به اعتقاد خود شهید هر معامله سه عنصر دارد.
شهید اسکندری بر این باور بود که فروشنده جان را در بهای معامله میدهد، خریدار این معامله خداوند است و بهای این معامله بهشت و آب کوثر و همنشینی با حضرت امیر(ع) است.
کربلای حضرت زینب (س) مسیر کمال است و آخرین آرزو برای آنان که در این مسیر قدم میگذارند، شهادت است. همرزمان شهید اسکندری میگویند: « شب قبل از عملیات در میان مدافعان حرم صحبت از شهادت بود. شهید اسکندری گفت: من شهید شدم مرا با همین لباس نظامیام خاک کنید.
همه کسانی که آنجا بودند با شوخی گفتند: «حالا تو شهید بشو. تازه شهید هم بشوی ایران بفرستنت باید کفن شوی اما سعی میکنیم لباس نظامیات را در قبر بگذاریم». اما ساعتی پس از شروع عملیات که تن بیسرش را با همان لباس نظامی در شمال حما سوریه در خاک گذاشتند، دیگر کسی شک نداشت که عبدالله اسکندری از شهادتش باخبر بود.
این است روایت دلدادگی عاشقان کربلا و سوریه امتداد کربلاست. سید شهیدان اهل قلم میگوید: « راهیان کربلا را بنگر .. آنان خوب دریافتهاند که زندگی به خون وابسته است و پیکر تاریخ بی خون خدا (ثارالله) مردهای بیش نیست و سر مبارک امام بر فراز نی رمزی است بین خدا و عشاق یعنی که این است بهای دیدار».
انتهای پیام/