نمایش «سوپ بوقلمون»؛ سوپ بدمزه بوقلمون
«سوپ بوقلمون» همچون داستان کبک و زاغ است، با این تفاوت که زاغک قصه جامی میتوانست چند قدمی بجهد؛ ولی آدمهای نمایش سینا علیپور سر جای خود درجا میزنند.
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
جشنواره تئاتر فجر همواره برای گروههای غیرتهرانی، بسان مکانی غریب میماند. در میان خیل کارهای خارجی، توجه مخاطبان به سمت مرغکان همسایه معطوف میشود تا تتمه بلیتها متعلق به آثار غیرتهرانی باشد. حتی در سالنها و تالارها در ایام جشنواره برای نمایشهای غیرتهرانی بر مخاطبان بیبلیت گشوده و گشوده است تا همواره گفته شود تئاتر استانی مظلوم است.
از همین رو خبرنگاران و منتقدان همواره به عنوان حامی نمایشهای غیرتهرانی در ایام جشنواره به سراغ این گونه آثار میروند و در مقابل این انگیزه انتظار رویدادی مبارک دارند؛ اما آنچه در نمایش «سوپ بوقلمون» رخ میدهد چیز دیگری است.
نمایش بابلسری داستان شورش مردم شهر علیه حاکمیت و تلاش نیروهای امنیتی برای نابود کردن اسناد شکنجه و قتلهای سیاسی پیش از سقوط حکومت است. دستگاه امنیتی کشور زیر یک باغوحش مستقر است و صدای پای فیلها روی مخ است. از سوی دیگر پول اداره صرف مخارج زن ژنرال میشود و در نتیجه آب اداره به سبب نپرداختن هزینه قطع شدن است. در نهایت به پیشنهاد نیروی خائن اداره امنیت حیوانات باغوحش رها میشود - البته به سبب کینهای که نسبت به مدیر باغوحش دارد - و مردم از ترس حیوانات، شورش را رها میکنند. ژنرال به قدرت بازمیگردد و خائن ناجی به چنگ حکومت توتالیتر میافتد.
قرار است نمایش در بستر کمدی شکل بگیرد. چیزی شبیه آثار اسلاومیرمروژک و واسلاو هاول که نگرش طنازانه و ابزورد به وقایع سیاسی روز خود داشتند. از همین روست که اسامی یادآور کشورهای حوزه پیمان ورشو است. با توجه به نوشتار این نویسندگان عجیب نیست که شوخیها در نمایش گاهی اوقات بار جنسی پیدا میکند. البته با این تفاوت که کارکردشان کاملاً متفاوت است و حذفش تأثیری بر اثر کسالتآور «سوپ بوقلمون» نمیگذارد.
فارغ از اینکه در تئاتر ایران برای فرار از ممیزی عموماً نگاههای سیاسی در قالب بلوکهای شرق و غرب آفریده میشود و گاهی اوقات نمایشهای قابلقبولی همانند «حرفهای» از رضا کیانیان نیز روی صحنه میبینیم؛ اما «سوپ بوقلمون» به سبب نداشتن عناصر درست درام از جمله شخصیتپردازی ناقص و فقدان پراکسیس (انگیزش) در خود وامیماند. شوخیهایش دمدستی تکراری که نمیتواند ما را به وجد آورد یا شخصیتهایی که گرتهبرداری از مدلهای جواب پس داده شده است. یک آدم نسبتاً احمق و کندذهن که برای رسیدن به قدرت حاضر به هر کاری است. او حتی میتواند روی صحنه دربرابر یک زن عنانش را از دست بدهد که خندهای نیز به همراه ندارد.
پس باید پرسید نمایش قصد دارد چه چیزی را نشان دهد و چه بگوید؟ رابطه نمایش با زیست هنرمند و البته مخاطب در چه چیزی است؟ آیا میتوان در زیست ایران درام مروژکی نوشت؟ آیا ما با تجربه مبارزاتی او و زیست نویسنده «سوپ بوقلمون» نسبتی میبینیم؟ آیا تجربه مروژک به شکل انضمامی در مورد آفریننده سوپ بوقلمون صادق است؟
نمایش با پوشیدن لباس ژنرال توسط سرباز آغاز میشود و خودنمایی او در برابر آینه قرار است بگوید پراکسیس رسیدن به لباس ژنرال است. این اتفاق در نهایت رخ میدهد؛ اما مسیر رسیدن بدین نقطه مسیر درستی نیست. ملغمهای از رخدادها با چاشنی اخلاقگرایی - البته در کالبد شخصیتهای غیراخلاقی - روی صحنه رخ میدهد تا در بزنگاهی لباس بر تن سرباز برود.
میان پوشیدن لباس اول د ودم مجموعهای از شوخیهایی گنجانده شده است که بیشتر محصول ترجمه است. میتوان به خوبی درک کرد که چگونه زبان الکن ترجمه متنی از مروژک چگونه در زبان شخصیتها به نوعی بیهودگی کلامی بدل میشود؛ کما اینکه خبری هم از ابزوردیسم شوخطبعانه مروژک هم در کار نیست. پس همه چیز به یک ریتم کند و ضرباهنگ ناموزون ختم میشود تا مخاطبان سالن را ترک کند و از خیر تماشای نمایش بگذرد.
پرسش این است انتخابگران این نمایش از چه چیز آن بهره بردهاند؟ آیا با متنی قدر قدرت روبهرو شدهاند؟ آیا با یک کارگردانی شاخص مواجه بودهاند؟ آیا بازی خوبی از بازیگران نمایش دیدهاند؟ آیا طراحی صحنه متفاوتی ذهنشان را درگیر کرده است؟
پاسخ برای نگارنده به خیر میل دارد و این معما مطرح میشود که ملاکها براساس زیباییشناسی است یا سلیقه مخاطبان تئاتر آزاد؛ کما اینکه سلیقه آنان قابل احترامتر است.
انتهای پیام/