مرگ اخلاق در پی عقیم شدن یک نمایش
حواشی شکل گرفته پیرامون حذف نمایش «روز عقیم» نشان میدهد جامعه تئاتری در هر فرصتی به سوی حمله به خود میرود. فقدان اتحاد در میان این جامعه مانع از رسیدن به خواستههای صنفی آن شده است.
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
نخست نمیدانم چند نفر پای سریال عجیب اما تأملبرانگیز Black Mirror نشسته است؛ اما در فصل سوم، قسمت نهایی این سریال پرطرفدار اتفاقی روایت میشود که با رویدادهای این روزهای تئاتر شباهت نزدیکی دارد. یک متخصص IT موفق میشود یک بازی خطرناک در فضای مجازی بیافریند. در این بازی کافی است نسبت به افراد مطرح شده در خبرها ابراز انزجار کنید. با ارسال #Death_to به همراه نام فرد مدنظر. زمانی که رأس ساعت 5 شخص مدنظر شما در صدر منفورترین فرد فضای مجازی شناخته میشود، زنبور مکانیکی وارد معرکه میشود و مرکز درد مغز قربانی را مورد هدف قرار میدهد. پس قربانی از شدت درد خود را به قتل میرساند.
وضعیت زمانی حاد میشود که مأموران پلیس و امنیت وارد عمل میشوند تا مانع این قتلعام شوند؛ اما کار از کار گذشته است و 300 هزار نفر که در این بازی شریک شدهاند، قربانی زنبورها میشوند. جرم آنان چه بود؟ قضاوت.
دوم هنر غرب در سالیان اخیر در پی القای نوعی تفکر مبتنی بر قضاوت نکردن افراد است. کافی است به سریالها، تئاترها و فیلمهای سینمایی نظری بیاندازیم تا دریابیم به چه نحو تبلیغ آن میشود که یکدیگر را قضاوت نکنیم. نمونه وطنیش را به سختی میتوان یافت؛ اگرچه قضاوت نکردن دیگران به نظر بخشی از اخلاق دینی و میهنی ما به حساب میآید. با این حال جامعه امروز ایران نتیجه قضاوتها شده است و فضای مجازی فرصتی است برای بروز دادن این قضاوتها. حمله به صفحه یک شخصیت مشهور همانند قسمت نقل شده از Black Mirror بدون دانشی نسبت به رویداد رخ داده منجر به فاجعه اخلاقی درونی برای فرد و یا حتی واکنشهای بیرونی در دل جامعه شود.
با نگاهی به رخداد حذف نمایش «روز عقیم» حسین کیانی از جشنواره 36 تئاتر فجر میتوان دریافت جامعه تئاتری که خود را آگاهنده جامعه میپندارد، خود درگیر مسائلی است که بخش ناآگاه جامعه منتسب میکند. به عبارتی تئاتریها نیز وارد بازی هشتگها و پیامهایی میشوند که به ندرت میدانند در پیاش چیست. واکنشها زمانی صورت میگیرد که هنوز دو طرف ماجرا در مراحل اولیه کنش قرار دارند. ابعاد ماجرا روشن نیست و مهمتر اینکه کسی از دو طرف نپرسیده است چه رخ داده و مدارک و مستندات آن کجاست.
سوم حذف حسین کیانی از جشنواره تئاتر فجر را باید از چند منظر بررسی کرد. نخست آنکه چرا او حذف شد. روشنترین نکته مسئله ممیزی است. به عبارتی بخش دولتی ماجرا میگوید حسین کیانی نکات مدنظر آنان را برای اصلاح نپذیرفته است. حسین کیانی در این میان میگوید یک نهاد غیرفرهنگی مانعتراشی کرده است؛ اما مهدی شفیعی میگوید نامه مورد مجادله نه در زمان فجر که در زمان اجرای عموم نمایش ابلاغ شده است.
حال یک فرضیه مطرح میشود. اگر حرف مهدی شفیعی درست باشد و البته نکات ممیزی که دهان به دهان نقل شده است، باید پرسید چرا جامعه تئاتری زمان حمایت اداره کل هنرهای نمایشی از «روز عقیم» برای روی صحنه ماندن - با وجود تمام سختگیریهای شورای نظارت - تشکر نمیکند؟ آیا همانهایی که امروز مورد هجمه قرار میگیرند، آن روز نمیتوانستند مانع شکلگیری اثری به نام «روز عقیم» شوند، همانطور که در تمام این سالیان نمایشهایی در بزنگاه رونمایی، محو شدند.
اما فرض کنیم مهدی شفیعی راست نمیگوید و نامه نهاد غیرمربوط در زمان برگزاری جشنواره ارسال شده است. اکنون پرسش این میشود که آیا این اتفاق در کف قدرت اداره کل هنرهای نمایشی بوده است؟ آیا مهدی شفیعی و یا فرهاد مهندسپور از قدرتی بهره میبردهاند که مانع اتفاق اخیر شوند؟ آیا زمانی که هادی مرزبان به شکل کاملاً عجیب درگیر فرایند قضایی شد، حسین طاهری و رفقایش توانایی خاصی در اعاده حیثیت از گروه مرزبان داشتند؟
پاسخ برای همه ما روشن است. ما چنین قدرتی نداریم؛ چرا که جایگاه قدرتمندی برای رسیدن به حقوق صنفی خود نداریم. کافی است به فضای شکل گرفته در جهان اینستاگرام و تلگرام بیاندازیم. همه چیز به یک تسویه حساب شخصی بدل شده است تا حمایت صنفی. جایی در فضای مجازی دیدم که مدیرعامل خانه تئاتر در این بحبوحه از سهمیه بلیتهای این موسسه فرهنگی و هنری گفته است. دریغ از اینکه کسی به سراغ آن نمیرود که یک نهاد غیر چگونه میتواند وارد عمل شده و مانع یک اجرا - فارغ از اینکه مشکلات آن چه بوده است - شود.
کافی است پیامها را مرور کنیم. بخشی شمشیرشان را برای فرهاد مهندسپور از نیام کشیدهاند. شکی در آن نیست که مهندسپور تصمیماتش به مذاق بسیاری از اعضای جامعه تئاتری خوش نمیآید؛ اما آیا او فردی بیرون از جامعه تئاتری است؟ اگر چنین است چرا جامعه تئاتری در پی رایزنی برای حضور گزینههای مناسب نبوده است؟ چرا راهکاری مکتوب برای بهبود وضعیت موجود ارائه نمیدهد؟ چرا تنها در زمان بحران زبان و قلم بر کاغذ و صفحه گوشیهای هوشمند میلغزد؟
چهارم در یک گروه تلگرامی دیدم مدیر سابقی که دیگر نقشی در جشنوارههای تئاتر فجر ندارد با یکی از منتقدان فرهاد مهندسپور وارد جدل میشود. مدیر سابق منتقد را متهم به همراهی با فرهاد مهندسپور میکند؛ چرا که او در یکی از بخشهای جشنواره فعالیت دارد. این وضعیت را میتوان در دیگر فضاهای ممکن نیز دید. مثلاً دبیر سابقی در چند پست فضای قیاسی میان دوره خود و مهندسپور ایجاد میکند. به نظر همه چیز به سوی قضاوت افراد پیش میرود. کینههای قدیمی سر باز میکند. جمله معروفی که عموم تئاتریها نقل میکند به ذهن متبادر میشود: «تئاتریها زیرآب یکدیگر را میزنند.»
فضای زیرآبزنی در فضای مجازی داغ داغ است و اگر کسی بپرسید دقیقاً درباره چه چیزی حرف میزنیم، چیزی در چنته ندارد. کلیدواژههای از سوی قدرت ممیزی به سوی تخریب افراد پیش میرود. این افراد دیگر مختص به مهندسپور و رفقایش نمیشود؛ بلکه همانند آینهای به سوی افرادی کشیده میشود که در این بازی شرکت کردهاند. گویی استفاده از هشتگهای با محوریت حسین کیانی و روز عقیم تبدیل به وضعیت هجوم زنبورهای مکانیکی به سمت بخش احساس درد مغز ما شده است.
دستهایی که میتوانست در کنار هم تئاتر شهر را از فضای کنونی اسفناک اطرافش نجات دهد یا مانع آن شود حریمش مورد تجاوز قرار گیرد یا آنکه مانع ممیزیهایی خارج از چارچوب قانونی شود که در نامههای مهندسپور و کیانی بدان اشاره شده است، بدل به آلتهای خودزنی جامعه تئاتر شده است. حرفهایی که زده میشود نشان میدهد روی همه ما سیاه است.
زمانی را به یاد آوریم که گروههای بسیاری به سبب ممیزی آثارشان دچار تعلیق میشود و صدای کسی درنمیآید، شاید از هراس آن روزی که این اعتراض گریبانگیرمان شود؛ ولی در این بلبشو لگدی میاندازیم و فرار میکنیم. ما یکدیگر را قضاوت میکنیم بدون آنکه بدانیم چه خبر است. بدون آنکه بپرسیم. بدون آنکه با استدلال رویه را بسنجیم. ما درگیر استقرایی شدهایم که در آن با مثبت بودن گزاره اول و دوم، تا گزاره nام را مثبت میپنداریم. مثالهای نقض در اطرافمان بسیار است.
انتهای پیام/