پیشبینی نویسنده کتاب «سیا و جنگهای مخفیانه آمریکا» از آینده جنگ افغانستان
نویسنده کتاب «سیا و جنگهای مخفیانه آمریکا در افغانستان» در یادداشتی علاوه بر تشریح دلایل شکست واشنگتن در افغانستان نوشت که به دلیل تضادها و توهمات اهداف جنگی آمریکا در افغانستان، پاکستان از این وضعیت بهرهبرداری میکند.
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، «استیو کال» خبرنگار ارشد آمریکایی و نویسنده کتاب «سیا و جنگهای مخفیانه آمریکا در افغانستان» در یادداشتی درباره عدم پیروزی آمریکا در افغانستان نوشت: به گفته شماری از منابع دولتی آمریکا که در جریان بررسی جنگ افغانستان در سال 2008 حضور داشتند، در نخستین جملات گزارش بسیار محرمانه این کشور از جنگ آمده است که «آمریکا در حال شکست در افغانستان نیست، اما در حال پیروزی نیز قرار ندارد».
از سوی دیگر، گزارشهای محرمانه بعدی استراتژی آمریکا در افغانستان نیز همین موضوع را تاکید کردند.
دولت ترامپ آخرین بررسی خود درباره این استراتژی را در آگوست سال گذشته میلادی انجام داد و مشاوران رئیس جمهور آمریکا دلیل عدم پیروزی در افغانستان را تجارت مواد مخدر، فساد دولت کابل، جناح بندیهای قومی و از همه مهمتر حمایت و پناه دادن پاکستان به مخالفان مسلح دولت افغانستان از طریق سازمان اطلاعات ارتش پاکستان و اقدامات مخفی این سازمان دانستند.
حال این پرسش مطرح میشود که چرا حل این مشکل تا این حد دشوار است؟ چرا از یازده سپتامبر سال 2001 تاکنون آمریکا قادر نبوده تا از حمایت پاکستان از مخالفان مسلح دولت افغانستان جلوگیری کند؟ پاکستانی که از متحدان آمریکا است و میلیاردها دلار از واشنگتن کمک دریافت کرده است.
عمدهترین دلیل این است که تضادها و توهماتی در اهداف جنگی آمریکا وجود دارد که سازمان اطلاعات ارتش پاکستان موسوم به « آی.اس.آی» از آن بهرهبرداری میکند.
جرج بوش رئیس جمهور اسبق آمریکا، اوباما و ترامپ همه پاسخهای ناقص و پیچیدهای به این پرسشهای مهم درباره جنگ افغانستان دادند که هیچکدام قانع کننده نیز نیست: چرا در افغانستان هستیم، چه منافعی قربانیهای ما در این جنگ را توجیه میکند و چطور این جنگ پایان خواهد یافت؟
از سوی دیگر نیز ترامپ با اقدامات سخت علیه پاکستان از رویکرد روسای جمهور پیشین آمریکا در قبال پاکستان فاصله گرفته است و دولت وی 1.3 میلیارد دلار کمک سالانه به پاکستان را تا اقدامات بیشتر اسلامآباد علیه مخالفان مسلح دولت افغانستان به حالت تعلیق درآورده است.
این در حالی است که استفاده از تهدید برای تغییر رفتار پاکستان پیش از این موفقیتآمیز نبوده و نفوذ آمریکا برای اعمال فشار بر پاکستان نیز در حال کاهش است.
ترامپ نخستین رئیس جمهور آمریکا نیست که برای هم تراز کردن اهداف با حقایق موجود در افغانستان تلاش میکند. در سال 2009 اوباما نیز سطح نیروهای جنگی را در افغانستان افزایش داد و مشاوران وی تنها دو نفع اصلی برای آمریکا را از جنگ در افغانستان متصور بودند، منافعی که به عقیده آنان اعزام نظامیان بیشتر به جنگ را توجیه میکرد.
یکی از این موضوعات امنیت زرادخانه هستهای پاکستان و دیگری تهدید القاعده و شاخههای انشعابی آن بود. این در حالی است که هیچکدام از این مشکلات نه در افغانستان بلکه در پاکستان وجود داشت.
پس از سال 2002 اغلب کشندهترین عوامل القاعده به پاکستان فرار کردند اما استراتژیستهای اوباما افزایش نظامیان در افغانستان را با جلوگیری از احتمال افزایش ناآرامی در این کشور و بازگشت القاعده توجیه کردند.
اوباما و استراتژیستهای وی نیز درباره اینکه آیا تهدید طالبان و القاعده برای آمریکا یکسان است نیز گفتوگوهایی را داشتند. اوباما اینطور فکر نمیکرد و خواستار تمرکز کمتری بر القاعده بود و برخی از فرماندهان وزارت دفاع آمریکا نیز خواستار جنگ با طالبان بودند.
اما کابینه امنیت ملی آمریکا از جمله «رابرت گیتس» وزیر دفاع وقت این کشور به این نتیجه رسیدند که جنگ علیه طالبان قابل پیروز شدن نیست؛ دستکم نه به سرعت کافی و یا با هزینه قابل قبول. گیتس به درستی تاکید کرده بود که اعضای طالبان بخشی از ساختار سیاسی افغانستان هستند.
رهبران سازمان اطلاعات ارتش پاکستان به این نتیجه رسیدند که میتوانند تا خروج واشنگتن از افغانستان صبر کنند. زمانی که اوباما نیز تامین امنیت را در سال 2011 به نیروهای افغان سپرد گواهی بر این موضوع بود.
ژنرالهای پاکستانی به رهبری «اشفق پرویز کیانی» رئیس سابق آی.اس.آی به طور خصوصی به رهبران نظامی آمریکا و ناتو گفتند که در افغانستان شکست خواهند خورد. به گفته مقاماتی که در این دیدار حضور داشتند، ژنرال کیانی در این دیدار تاکید کرد: با توجه به شمار نظامیان و محدودیت زمانی شما قادر به اجرای این طرح نخواهید شد.
وی اذعان کرد اقدامات آمریکا برای مقابله با مخالفان دولت افغانستان قاطعانه نیست و نیروهای امنیتی افغان نیز انسجام کافی برای پیروزی را نخواهند داشت. ژنرال کیانی خواستار برنامهای برای پاکسازی افراطیها در مرز افغانستان-پاکستان بود که تا به اندازه طرح دولت اوباما بلندپروازانه نباشد.
با این حال با نظر داشت نقش آی.اس.آی در این جنگ، پیشبینی وی درباره شکست آمریکا میتواند به عنوان تهدید نیز دیده شود. همچنین هدف دیگر اسلامآباد در افغانستان ضمن مهار گسترش ناامنی به مرزهای پاکستان جلوگیری از نفوذ هند در افغانستان نیز هست.
به غیر از سیاستهای آشفته آمریکا دلایل دیگری نیز بر پیروزی رویکرد آی.اس.آی، صرف نظر از تهدیدهای گاه و بیگاه آمریکا، وجود دارد. زیرا تامین امنیت زرادخانه اتمی پاکستان و جلوگیری از دست یافتن تروریستها به آن همواره اولویت اول واشنگتن و اروپا بوده است و از این رو ثبات کلی پاکستان برای آمریکا بسیار حائز اهمیت است؛ با این حال افزایش ناامنیها در افغانستان بیثباتی در پاکستان را به همراه خواهد داشت.
پس از پناه بردن القاعده به پاکستان، این گروه تروریستی با گروههای افراطگرایان محلی در این کشور همکاری کرد. این همکاریها در سال 2007 و با قرار گرفتن این گروهها مقابل دولت پاکستان یکی از خونینترین سالها را برای مردم پاکستان رقم زد.
شهرهای بزرگ این کشور هدف حملات انتحاری قرار گرفت، هزاران غیرنظامی پاکستانی، نیروهای امنیتی و تروریست کشته شدند و این کشور هزینه بسیار هنگفتی را از حمایت سازمان اطلاعات ارتش پاکستان از گروههای تروریستی متحمل شد.
تفکرات آمریکا و دولتهای اروپایی اگرچه به ندرت به طور عمومی بیان شود اما همواره ثابت بوده است: برقراری ثبات پاکستان و کنترل تسلیحات اتمی این کشور که محدودیتی را برای اعمال فشار خارجی بر پاکستان به وجود آورده است.
اوباما به سازمان سیا این اجازه را داد تا حملات پهپادی را علیه القاعده در مناطق قبیلهای پاکستان در نزدیکی مرز با افغانستان انجام دهد و حتی بدون اجازه پاکستان گروهی را برای کشتن «اسامه بن لادن» به این کشور اعزام کرد.
اما زیرساختهای بزرگتر گروههای تروریستی از جمله رهبری مخالفان مسلح دولت افغانستان و بسیاری گروههای افراطگرای دیگر توسط آی.اس.آی تحمل و حتی پرورش داده شدند و در واقع استراتژی بازداری هستهای پاکستان ضمن بازدارندگی مقابل ارتش هند از اقدام آمریکا علیه پاکستان نیز جلوگیری کرده است.
با این حال، جایگزینهایی برای تغییر شرایط کنونی وجود دارد. در صورت همراه شدن تحریمها علیه آی.اس.آی و یا ارتش پاکستان میتوان با تمهیدات دیپلماتیک برای شریک کردن چین و دیگر قدرتهای منطقهای امکان بهبود شرایط کنونی در افغانستان را بوجود آورد.
پاکستان، روسیه، ایران و آمریکا هدف مشترکی در جلوگیری از گسترش نفوذ داعش در شرق افغانستان دارند. چین همواره پاکستان را از فشار خارجی در رابطه با تروریسم و مسائل هستهای این کشور حفاظت کرده است، اما پکن منفعت دیگری در ثبات منطقه و کاهش حضور نظامی آمریکا نیز دارد.
سالها است که ژنرالهای آمریکایی که فرماندهی جنگ افغانستان را بر عهده دارند بر پایان بحران از طریق راهحل سیاسی تاکید دارند، چارهای که حمایت قدرتهای منطقهای را نیز به همراه داشته باشد؛ با این حال آمریکا همواره اقدامات نظامی را بر دیپلماسی ترجیح داده است.
جنگهای داخلی مانند افغانستان که به بنبست رسیده میتواند بسیار زمان ببرد و تنها از طریق مذاکره با دشمن پایان مییابد.
دولت اوباما پیش از این گفتوگوی محرمانه با طالبان را امتحان کرده بود و حتی در این باره پیشرفتهایی نیز داشت اما این دستاوردها با تضادها در استراتژی واشنگتن و آی.اس.آی راه به جایی نبرد؛ اطلاعات ارتش پاکستان خواستار نقش داشتن در این توافق بود، با وجود اینکه رهبری طالبان خواستار رهایی از نفوذ پاکستان بود.
اکنون منطقیترین اقدام آمریکا برای حل این بحران چیزی است که رئیس جمهور آمریکا در آن ضعف دارد: همکاری نزدیک با متحدان، اولویت دادن به دیپلماسی، اعمال هوشمندانه فشار علیه سازمان اطلاعات ارتش پاکستان و قبول اینکه در افغانستان نقطه آغاز هر سیاست بینالمللی، درک این است که ترامپ به همکاری دیگر بازیگران منطقهای نیز احتیاج دارد.
انتهای پیام/.