"نیمهی پُر" | گوشهای از فقر و فلاکت مردم ایرانِ قبل از انقلاب بهروایت عسگراولادی
اسدالله عسگراولادی گوشههایی از فقر و فلاکت مردم ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را بیان کرد.
به گزارش خبرنگار بازرگانی خبرگزاری تسنیم، فامیلی «عسگراولادی» نامی کاملاًشناخته شده در کشور بهحساب میآید، اما اینکه بگوییم حبیبالله معروفتر است یا اسدالله، کمی سخت است.
برادران عسگراولادی هر دو نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشتند، اما شاید کمتر کسی بداند که "اسدالله عسگراولادی" یعنی برادر کوچکتر و تاجرمسلک، حامل فرمان "تنظیم اعتصابات" بود و آن فرمان را از امام(ره) در پاریس گرفت و به دست باهنر رساند.
با توجه به قرار داشتن در سالگرد پیروزی انقلاب، سؤالات متفاوتی از عسگراولادی پرسیدیم، که این سؤالات کمتر از وی پرسیده میشود و ارتباطی نیز با فعالیت تجاری امروز او ندارد.
وی در این گفتگو ضمن شرح وضعیت اقتصادی ایران قبل انقلاب، ماجرای تاجرشدنش را در 20سالگی گفت و اشاره کرد که قبل از این کار و در زمان تحصیل شرایط سخت و فقیرانهای را تجربه کرده است.
مشروح مصاحبه خبرنگار تسنیم با رئیس اتاقهای بازرگانی ایران و چین و ایران و روسیه بهشرح زیر است.
سؤال: در افکار عمومی نسل سوم و چهارم انقلاب که شرایط قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و رژیم پهلوی را ندیدهاند، در سال های اخیر تصوری بهوجود آمده است، که شرایط اقتصاد کشور و رفاه مردم در آن زمان بهتر بوده است؛ شما که در آن موقع حضور داشتهاید و این فضا را درک کردهاید چه ارزیابیای دارید؟
من اسدالله عسگراولادی، متولد سال 1312 هستم و شرایط قبل از پیروزی انقلاب را بهتر از همه دیدهام؛ این حرفها نبود و نسل جوان قبل از انقلاب سرخوردهتر از همیشه بود.
10 درصد از دانشجویان در زندان بودند، نسل جوان قبل از انقلاب بهبازی گرفته نمیشد و در هیچ جا حضور نداشت، در دانشگاهها بودند اما بیخاصیت بودند، در دبیرستانها جرئت نفس کشیدن نداشتند.
فضای کارگری ما قبل از پیروزی انقلاب نمیتوانست نفس بکشد، مواردی که جوانان را قبل از انقلاب سرگرم میکرد، تنها سینماها، تماشاخانهها، تئاترها و ... بود. جوانان نسل امروز چون شرایط قبل از انقلاب را ندیدند، نمیدانند که چهخبر بود.
فساد در قبل از پیروزی انقلاب، وضعیت بهشدت بدی داشت که سردمدار این فسادها برادران و خواهران شاه بودند؛ اشرف پهلوی خواهر شاه بلیت بختآزمایی را به مردم میفروخت و فسادی که در خانواده شاه مشاهده میشد حدی نداشت؛ جوانان نسل امروز که این شرایط را ندیدند.
البته اکنون دغدغه نسل سوم و چهارم بعد از انقلاب یک چیز است که به این اندازه آنها را ناراحت کرده و آن نیز مشکل معیشتی است.
دولت دکتر روحانی در دو دوره یازدهم و دوازدهم، اسم خود را تدبیر و امید گذاشته است، تدبیرهایش خوب بود اما امیدش جواب نداده و معیشت مردم بهویژه در سال جاری مناسب نیست.
بانک مرکزی اعلام میکند که تورم 8 درصد است اما من آن را قبول ندارم، گرانیها بیش از 20 درصد است هرچند که تورم ممکن است کمتر باشد.
اشتغال همه مشکلات را حل میکند
پسران و دختران جامعه ما برای تشکیل خانواده در ابتدا نیاز به برگزاری مراسم ازدواج و بعد خانه دارند. بهداشت، لباس و غذا میخواهند که همه آنها در سایه داشتن شغل به دست میآید اما شغل ندارند.
دولت یازدهم و دوازدهم با وجود زحمات زیادی که کشیده اما نتوانسته پاسخی به نیاز اشتغال موجود در کشور بدهد و ما اگر نتوانیم نیاز اشتغال نسل جوان را پاسخ دهیم، این حرفها خواهد بود.
بخشی از نارضایتیهایی نیز که مشاهده میشود بهخاطر رادیوهای بیگانه (رسانههای بیگانه) است که علیه کشورمان سمپاشی میکنند. هرچند که مسئولان خودمان در رادیو (رسانهها) گفتاردرمانی میکنند، اما باید توجه داشت که این امر پاسخگوی نیاز موجود به اشتغال کشور نیست و جوانان کار میخواهند.
سؤال: وضعیت معیشت در قبل از پیروزی انقلاب چگونه بود؟
وضعیت معیشت در زمان شاه در مقایسه با وضعیت فعلی، خیلی بدتر بود. من خودم در آن زمان جوان بودم، وقتی خواستم یک دوچرخه بخرم که قیمت آن 150 تومان بود، پول نداشتم به همین منظور از چند نفر پول قرض گرفتم تا با خریداری آن از محل خانه به محل کارم برسم.
سؤال: زمان خرید دوچرخه یا در واقع بیپولی، شما چند سال داشتید؟
17 سال داشتم، اما نمیتوانستم تاکسی سوار شوم. بلیت اتوبوس دوزاری را بهزحمت میخریدم به همین دلیل دوچرخه خریدم.
ما تا 17سالگی در خانه برق نداشتیم، گران بود نمیتوانستم از آن استفاده کنیم.
سؤال: یعنی برق در محله شما بود ولی چون هزینههای آن زیاد بود شما نمیتوانستید از آن استفاده کنید؟
بله. نمیتوانستم هزینه استفاده از برق را پرداخت کنم، این امر در حالی است که کار هم میکردم؛ به همین دلیل شبها کتابهایم را برمیداشتم و با دوچرخه بهسمت بلوار کشاورزی فعلی که در آن زمان نام بلوار الیزابت داشت میرفتم و از چراغهای فلورسنت آنجا برای درس خواندن استفاده میکردم و چراغمان در خانه فیتیلهای بود.
شرایط درس خواندن من و دانشگاه رفتنم با مشقات زیادی همراه بود.
سؤال: شهرستانها در مقایسه با تهران چه وضعیت اقتصادیای داشتند؟
شهرستانها بهمراتب وضعیت بدتری از تهران داشتند. مردم امروز اینهمه شمال میروند، اما ما در آن موقع پول نداشتیم، به همین منظور برای رفتن به رامسر با توجه به اینکه قطار ارزان بود با این وسیله به ساری میرفتم و از ساری با مینیبوس به محمودآباد رفته و از آنجا دوباره با مینیبوس به رامسر میرسیدم تا به دریا برسم.
چندین سال اضافهکاری کردم و از ساعت 7 صبح تا 10 شب کار کردم تا بتوانم خانه بخرم. جوانها شرایط آن موقع را ندیدند؛ حداقل میتوانند بروند و کتابهای موجود را بخوانند، اما بیبیسی و اسرائیل بهطور مداوم علیه ما تبلیغات منفی میکنند و آنها هستند که جوانان را تحریک میکنند.
تسنیم: در ده سال آخر پهلوی بهیکباره درآمد نفت ما افزایش یافت و در آن زمان این حجم از درآمد نفتی قابل ملاحظه بود. این درآمد چه شد؟
بله. درآمد نفت زیاد شد شد اما به قشر پایین جامعه نرسید و بهسمت طبقههای بالای جامعه رفت؛ این پول برای کسانی هزینه شد که زمینهایشان را گرفته بودند و پولشان را از این طریق دادند، بانکها سرمایهشان را افزایش دادند تا وام بدهند اما از این وام تنها طبقه بالای جامعه توانستند استفاده کنند و طبقه پایین فقیر ماندند و فقر طبقه پایین جامعه در آن موقع خیلی بیشتر از حال حاضر بود؛ در زمان طاغوت گدایان در خیابان وول میزدند اما اکنون خیلی کمتر است.
درست است، امروز مشکل داریم و معیشت مردم بهخطر افتاده اما وضعیت فقر قبل از پیروزی انقلاب خیلی بدتر بود.
البته امروز دلیل مشکلات بیکاری و معیشت مردم تعطیلی واحدهای کوچک و متوسط است که در شرایط فعلی اقتصاد نمیتوانند کار کنند و جذب نیرو داشته باشند و دارایی، شهرداری و سازمان امور مالیاتی به آنها فشار میآورد.
بانک مرکزی اخیراً اعلام کرده است که 525 هزار میلیارد تومان نقدینگی در بانکها است و این عدد این سؤال را پیش میآورد که؛ اینهمه سپرده مربوط به کیست؟ باید توجه داشت که بیشتر سپردههای بانکی موجود مربوط به وابستگان شرکتهای دولتی است.
نصیحت من به دولت آن است که 3 کار انجام دهد؛ در ابتدا خود را کوچک کند، شرکتهای ضررده را بفروشد و حراج کند، برای نسل جوان کار ایجاد کند که البته خیلی سخت است و مراقب گران شدن کالای مصرفی مردم باشد تا قیمت آنها خیلی بالا نرود.
در تمام دنیا دولتها نمیگذارند قیمت نان گران شود زیرا نان روزی همه مردم و آحاد جامعه است. قیمت آب نیز نباید گران شود زیرا اگر آب گران شود، بهداشت مردم بهخطر میافتد و از طرفی زمانی که قیمت نان گران میشود بهدنبال آن قیمت سایر محصولات مصرفی مردم نیز افزایش مییابد.
سؤال: شما قبل از انقلاب کسبوکار خودتان را از چهسالی شروع کردید؟
از سال 1326.
سؤال: وضعیت کسب درآمدها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی چطور بود؟
کسبوکارها آزاد بود؛ اما کسبوکارهای پردرآمد در دست خود دولت و خانواده شاه بود و ما مردم عادی را، راه نمیدادند؛ بهطور مثال بخش خصوصی اصلاً نمیتوانست بهسمت نفت برود. پمپ بنزینها تماماً دولتی بود، واردات شکر، گندم، در ید دولتیها بود زیرا آنها خبر داشتند که چهزمانی باید برای واردات اقدام کرد، بنابراین زودتر از ما میتوانستند وارد کنند و از طرفی نیز وامهای بانکی برای آنها بود.
سؤال: یعنی آنها رانت اطلاعاتی داشتند؟
بله، رانت اطلاعاتی در زمان شاه بسیار زیاد بود و در نتیجه طبقات مختلف جامعه تنها میتوانستند درآمدی بخور و نمیر داشته باشند و میزان فقر خیلی بیشتر از امروز بود.
من تا 12سالگی در دماوند بودم که مادرم بهخاطر فقر مطلقی که در آنجا وجود داشت مرا به تهران آورد تا بتوانم کار پیدا کنم. به بازار رفتم روزها کار میکردم و شب درس میخواندم. از 13سالگی در بازار کار گرفتم و گاهی نیز برای خودم کارهای اقتصادی کوچکی انجام میدادم.
سؤال: چهکارهای اقتصادی کوچکی انجام میدادید؟
یک کارتن کشمش از بازار میخریدم و آن را به بقالیها میفروختم یا 10 کیلو کنجد خریداری کرده و آن را به نانواییها میفروختم و از این طریق 10 تا 50 تومان درآمد داشتم.
در بیستسالگی تاجر شدم
سؤال: چهزمانی تاجر شدید؟
وقتی بیست سالم بود تاجر شدم. یک دفتر زدم و کار را بهعنوان یک صادرکننده آغاز کردم که محصول زیره را به دیگر کشورها میفرستادم؛ اما من را به کارهای بزرگ راه نمیدادند بهطوری که صادرات پسته در انحصار بهاییها بود و واردات آهنآلات و ورق و بهطور کلی ورود به واردات کالای سنگین امکانپذیر نبود.
قبل از انقلاب فقر خیلی زیادتر بود، اما امروز سطح رفاه مردم و همزمان توقعات بالاتر رفته است. تبلیغات منفی نیز علیه جمهوری اسلامی ایران زیاد است و رژیم صهیونیستی بهطور شبانهروز علیه ما سمپاشی میکند، با این حال بیکاری نسل جوان جامعه باید حل شود. بیکاری عواقب بدی مانند فساد بههمراه دارد.
سؤال: دولت چقدر میتواند با رونق و توسعه کشاورزی مشکل اشتغال در کشور را حل کند؟
دولت از این طریق میتواند اشتغال زیادی ایجاد کند، اما ابتدا باید فساد را کم کند. دولت باید سهم خود را در اقتصاد کم کند و بهطور مثال فروش سم یا شخم زدن زمین را رها و آن را به بخش خصوصی واگذار کند و در مجموع انحصارات دولتی باید شکسته شود.
سؤال: فضای ناامیدی در کسبوکار مردم ایجاد شده است، چه باید کرد؟
فضای بدی است، مملکت برای ماست و با ناامیدی میشکند. من همیشه در سخنرانیهای خود میگویم که بیاییم یادداشت کنیم که هر روز چند بار دروغ میگوییم تا کسبوکار خودمان رونق بگیرد و بتوانیم کالا بفروشیم و سعی کنیم که در روز آینده میزان دروغ گفتنمان را کاهش دهیم.
هر روز یک سری از مردم مواظب هستند که کسی کلاهشان را برندارد و یکسری نیز بهدنبال کلاهبرداری هستند که این فضا را دولت باید اصلاح کند و بستر لازم را برای سالمسازی فضای کسبوکار ایجاد کند. سالمسازی فضای کسبوکار از همه چیز مهمتر است.
رئیس کل بانک مرکزی چند بار در 5 سال اخیر گفته است که ارز تکنرخی میشود؛ اگر توان این کار را ندارد به مردم نگوید و با آنها صادق باشد. دولت میتواند بگوید که "وضع ما اکنون خوب نیست" و با مردم صادق باشد.
مسئول اینکه امروز دلار به 4800 رسیده است خود دولت است. زمان خدابیامرز آقای نوربخش (رئیس اسبق بانک مرکزی) هر موقع میگفت "مردم دلار نخرید پایین میآید"، مردم میرفتند و دلار میخریدند زیرا میدانستند که قرار است نرخ دلار بالا برود.
سؤال: اوایل پیروزی انقلاب در داخل کشور بودید؟
بله، من هیچ وقت بیش از سه، چهار روز خارج از ایران نبودم و سفرهای طولانی خارج از کشور نداشتم.
فرمان اعتصابات را من به تهران آوردم
سؤال: سال 57 چهکار میکردید؟
من در تنظیم اعتصابات حضور داشتم و کسی هستم که فرمان تنظیم اعتصابات را از امام(ره) در پاریس گرفتم و آن را در تهران به آقای باهنر تحویل دادم.
سؤال: توضیح دهید که چطور این اتفاق افتاد؟
با برادرم حبیبالله در اوایل دیماه آن سال به پاریس خدمت امام(ره) رفتیم، وقتی قصد مرخصی از محضر ایشان داشتیم، گفتند که "ایشان (حبیبالله عسگراولادی) بماند و شما برو"، همچنین به من گفتند که هرچه روزنامه در ایران چاپ میشود جمع کرده و برای ایشان ببرم.
امام یک پاکت سربسته به من داد
وقتی دوباره به پاریس رفتم و با برادرم قصد خداحافظی از ایشان را داشتیم دوباره امام گفتند که "حبیبالله بماند و شما برو" و یک پاکت به من دادند تا آن را به دست آقای باهنر برسانم که با توجه به آنکه پاکت سربسته بود از محتویات داخل آن اطلاعی نداشتم.
وقتی این پاکت را به آقای دکتر باهنر رساندم، ایشان پاکت را باز و اعلام کردند "امام دستور تنظیم اعتصابات را دادهاند که شما نیز باید بیایید و در این کار حضور داشته باشید".
قبل از این اتفاق من با دولت بیگانه بودم و دکتر باهنر بود که من را به کمیته تنظیم اعتصابات آورد و من نیز وارد صحنه سیاسی اتاق بازرگانی شدم.
سؤال: فضای اقتصادی پس از پیروزی انقلاب چطور بود؟
خیلی صمیمانهتر و ایثارگرایانهتر بود؛ اوایل پیروزی انقلاب تا 3 الی 4 سال مردم رفتارهای ایثارگرایانه داشتند و جبهههای جنگ علیه رژیم بعث توسط خود مردم اداره میشد. بخش زیادی از پولهایی که در جنگ هزینه شد از خانههای مردم بیرون آمده بود. من 10 بار به جبهه رفتم و هر بار 10 تا 20 نفر را همراه با خودم میبردم.
جوانان در زمان جنگ خانواده خود را رها میکردند و به جبهه میرفتند و حتی حاضر نبودند برای مرخصی به دیدن خانواده خود بیایند، در اتاق بازرگانی خودمان آقای خاموشی (رئیس اسبق اتاق بازرگانی) پسرش در جبهه شهید شد و حتی حاضر نشده بود برای گرفتن مرخصی و دیدار مادر خود از جبهه برگردد.
مصاحبه از ابراهیم نژادرفیعی
انتهای پیام/*