اصغر نوری: جایزه نمایشنامه‌نویسی فجر تقریباً یک چهارم جوایز جشنواره است

دبیر جایزه ادبیات نمایشنامه‌نویسی در بخش دوم گفتگویش از علت مهم بودن این جایزه می‌گوید. وی معتقد است بالاترین هزینه فجر در این بخش صرف شده است. او از فرانسوی بودن پنل نیز دفاع می‌کند؛ اگرچه معتقد است این پنل‌های می‌نواند وسیع‌تر باشد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، برای کسانی که در اختتامیه جایزه ادبیات نمایشی تئاتر فجر در سالن ناظرزاده حضور داشتند، چند نکته می‌توانست مورد پرسش قرار گیرد که این جایزه چه تفاوتی با رویه سابق داشته است و چرا در این جایزه استقبال چنین اندک است.

این وضعیت با واکنش‌های اندکی روبه‌رو بود؛ چرا که تعداد مخاطبان و حاضران در آن اختتامیه نیز اندک بود. از معدود انتقادها در خبرگزاری تسنیم منتشر شده است.

بیشتر بخوانید: کسالت‌آور چون ادبیات نمایشی ایران

با این حال این فرصت نیز فراهم شد تا پای صحبت‌های اصغر نوری، دبیر بخش نمایشنامه‌نویسی بنشینیم تا گفته‌ها، دفاعیه‌ها و انتقادهای او در باب وضعیت نمایشنامه‌نویسی معاصر ایران را بشنویم. آنچه می‌خوانید گفتگوی مفصلی است که پیش از برگزاری جشنواره تئاتر فجر با اصغر نوری داشتیم.

***

از آفات فضای نمایشنامه‌خوانی مواردی بود که گفتید. یعنی بازی کردن به جای خواندن نمایشنامه.

می‌خواستم در آن جشن اگر اجراگری روی صحنه است، خود نمایشنامه‌نویس‌ها باشند

اصغر نوری: من تصویری که پیش خودم مجسم کرده بودم تصویر یک نمایشنامه‌نویس بود که دارد بخشی از نمایشنامه خودش را می‌خواند. آدم‌هایی پیش خودم تصور کرده بودم که در این جلسه باید نمایشنامه‌نویس باشند. به اضافه چند کارگردان و بازیگر علاقه‌مند که دارند می‌بینند. می‌خواستم نمایشنامه‌نویسی از اسم بیرون بیاید. وقتی می‌گوییم مثلاً صحرا رمضانیان، ایشان را فقط اسم نبینیم. حداقل در جشن و اختتامیه خودش، در جایزه‌ای که باز برای خودش است، کاندید شده،  پنج دقیقه روی صحنه باشد و آدم‌ها این را ببینند. آدم‌ها این را در حال خواندن متنش ببینند. این برای من ارزشمند بود و هنوز هم هست؛ ولی اگر حالا که شما منتقد و نمایشنامه‌نویس هم هستید - بیشتر من شما را منتقد می شناسم - و این اعتراض هم به من شد، اگر یک نمایشنامه‌نویس از دیدن همکارش در حال خوانش حوصله‌اش سر می رود، دیگر برای این جمع هیچ کاری نمی‌شود کرد. یعنی اگر من که نمایشنامه‌نویس هستم، نمایشنامه‌نویسی هم برایم جدی است، حوصله ندارم همکارم را پنج دقیقه تحمل کنم؛ حتی با نمایشنامه بد و خوانش بد.پس چه کسی می‌‌تواند تحمل کند؟ من اساساً با این نقد مخالفم. تصمیمم بر این بود که آن شب نمایشنامه‌نویس‌ها دیده شوند و آن جشن اگر اجراگری روی صحنه دارد، خود نمایشنامه‌نویس‌ها باشند؛ حتی به نظر من اجرای جواد عاطفه یک ذره پر‌حرفی داشت.  می‌خواستم مجری بیاید اعلام کند و برود. آن پرفورمنسی که من خودم ساختم، برای دوتا بخش پنج دقیقه بود. می‌توانستم یک پرفورمنس 20 دقیقه‌ای کار کنم. از همان کسی که استاد سه تار بود. می‌توانستم از او بخواهم یک ربع سه تار بزند. یک نفر هم بیاید مثلاً تار و کمانچه بزند؛ ولی چرا من حتی پنج دقیقه حرف نزدم؟ مهندس‌پور هم فقط حرف زد، برای اینکه می‌خواستم کل این جشن برای نمایشنامه‌نویس‌ها باشد. اگر کسالت‌بار شده برای کسی کسالت‌بار است که امر خواندن نمایشنامه توسط نمایشنامه‌نویس برایش امر کسالت‌باری است. این را بگویم بعضی‌ها پیشنهاد کردند چرا نمایشنامه‌نویس‌ها؟ اینها که بلد نیستند، از بازیگرها بخواه.

ایده غلطی است؟

اصغر نوری: من گفتم نمی‌خواهم از بازیگرها استفاده کنم.

باز می‌گویم مفهوم من از کسالت شکل اجرا نیست. در مورد مضامینی بود که در آنجا داشت خوانده می‌شد. در بطن متون بود. به هر حال روح  اثر است که بر آن فضا حاکم می‌شود.

نمی‌دانستم چه کارهایی نامزد هستند

اصغر نوری: من اصلاً در این باره نمی‌توانستم کاری کنم؛ چون نمی‌دانستم چه کارهایی نامزد هستند. یعنی براساس انتخاب‌ها این تصمیم را نگرفتم. این تصمیم گرفته شده بود. هر کسی که باشد حالا متن‌ها با این می‌شود حرف زد.

اینکه در یک جلسه دیگر ممکن است.

نمایشنامه‌نویس ایرانی گاهی اوقات نمایشنامه‌هایی می‌نویسند و اجرا می‌کند که هیچ ربطی به جامعه ما ندارد

اصغر نوری: بله؛ ولی من باید بگویم اتفاقاً در ایران به خاطر ممیزی موجودنمایشنامه‌های ما به آن صورت واقعی و اجتماعی نیستند. یکی از آسیب‌شناسی‌ها  از نظر من این است که نمایشنامه‌نویس ایرانی گاهی اوقات نمایشنامه‌هایی می‌نویسند و اجرا می‌کند که هیچ ربطی به جامعه ما ندارد و اگر یک نمایشنامه‌نویس مضمونی اجتماعی را بد نوشته، این بدان دلیل نیست که اجتماعی نوشتن بد است. آن آدم نتوانسته بنویسد. اتفاقاً ما در جامعه‌ای هستیم که برای سال‌های طولانی تئاتر می‌تواند بستری باشد برای اینکه مضامین اجتماعی به شکل هنرمندانه خلق شود. مسلماً نه به صورت شعار؛ بلکه درام‌هایی تولید کنیم که قبل از هر چیز درام باشند، نمایشنامه باشند؛ ولی بسترش از اجتماع بیاید و اجتماع ما الان پر از ایده است. من چون در دانشگاه تدریس می‌کنم گاهی وقت‌ها بچه‌ها نمایشنامه‌هایی می‌نویسند که می‌گویم اصلاً چرا نوشتی. چرا تو باید در این جامعه اکنون زندگی کنی؛ ولی این را بنویسی؟

به نظرم احتیاج به پنلی است که در این باره مفصل بحث شود. از دید من رئالیسم اجتماعی آسیبی به تئاتر و درام ایرانی زده است. یک اشباعی در رئالیسم به وجود آمده است. من از برشت اسم بردم؛ چرا که  برشت هم به مضامین اجتماعی توجه می‌کند؛ ولی نمی‌‌آید دایره گچ قفقازی را در فضای آلمان آن روز تصویر کند. در یک جهان خیالی می‌رود و در آنجا دراماتیزه می‌کند و هنوز وقتی اجرا می‌کنید لذت می‌برید. در اکثر کارهایش نقد نازیسم و هیتلر است, ولی همیشه خبری از هیتلر روی صحنه نیست. برشت مارکسیست است؛ ولی شعار نمی‌دهد که من مارکسیست هستم. می آورد در فضاهای داستانی دست به چنین کاری می‌زند. شما از جایزه  صحبت کردید. وقتی آقای مهندس‌پور در نشست نخست خبری گفت که چه ارتباطی دارد در جشنواره‌ای مثل فجر جایزه نمایشنامه‌نویسی دهیم؛ خوشحال شدم که ایشان دارد به چیز درستی اشاره می‌کند. در هیچ جشنواره تئاتری دنیا بدین شکل نمایشنامه را به این سبک و سیاق جایزه نمی‌دهند. نمایشنامه باید روی صحنه جاری شود و براساس چیزی که بازتاب می‌دهد داوری شود. مخاطبانش به او جایزه می‌دهند. برای من جالب بود ما در ایران جوایز ادبی زیادی داریم. یکی ازمهمترین‌هایش جلال است به عنوان مهمترین جایزه ادبی دولتی. در جایزه جلال به نقد جایزه می‌دهند، به ادبیات داستانی جایزه می‌دهند، جایزه ویژه دفاع مقدس داریم؛ ولی هیچ وقت به ادبیات نمایشی جایزه نمی‌دهند. من حسم این بود که آقای مهندس‌پور دیدگاهش این است که باید این جایزه ادبیات نمایشی برود به سمت این سبک کارها. برای این جوایز در واقع آنجا تعیین و تکلیف شود. نمونه خیلی خوبش جایزه مرحوم استادمحمد است؛ ولی آنجا پروسه خیلی درستی داشت. درباره نمایشنامه‌ای که نوشته شده و محک خورده نشده حرف نمی‌زنند. در مورد نمایشنامه‌ای حرف می‌زنند که در سالنی اجرا شده و بعد که بازخوردش مثبت بوده ناشرها آن را منتشر کرده‌اند. من نشنیدم در آمریکا یا در انگلستان نمایشنامه اول چاپ می‌شود، بعد اجرا. نمایشنامه اول تولید می‌شود بعد چاپ می‌شود. من احساسم این بود که آقای مهندس‌پور دیدگاهش این است که به این سمت برود و من خوشحال شدم. همان موقع هم دفاع کردم که نباید جایزه به این شکل برگزار شود و یک استدلال بسیار قوی داشتند. می‌گفت بروید و تحقیق کنید چندتا از آن نمایشنامه‌هایی که در این 35 دوره گذشته جایزه گرفتند تولید شدند. دوست من پیام لاریان که امسال برای استرالیا جایزه گرفت، سال گذشته نمایشنامه پروانه الجزایریش جایزه گرفت. هنوز اجرا نشده است. فقط خانم مریم منصوری نمایشنامه‌اش را اجرا کرد؛ آن هم در ضعیف ترین حالت ممکن. خودش اجرا کرد؛ چون تو نمایشنامه‌ای نوشتی که یک کارگردان اجرایش نمی‌کند. پس خودش مجبور می‌شود که خودش اجرا کند. من می خواهم بدانم که چرا شما به این سمت نرفتید؟ ایده آقای مهندس پور در نهایت چیزی مثل پولتیزر بود؟

تئاتر ادبی را دوست ندارم

اصغر نوری: ایده مهندس پور مثل پولتیزر نیست؛ البته شباهت‌هایی دارد. ببینید من باید حداقل در یک چیز با آقای مهندس پور باید مشترک باشیم که بتوانیم با هم کار کنیم. آقای مهندس‌پور در دانشگاه استاد من بودند؛ ولی شاید آن شکل تئاتری که من دوست دارم و کار می‌کنم، اصلاً ربطی به آن شکل تئاتری که آقای مهندس‌پور دوست دارد نداشته باشد؛ ولی ما باید در یک چیز مشترک باشیم که من به عنوان مدیر این بخش با ایشان همکاری کنم. آن چیز مشترک برای من این است هم برای آقای مهندس‌پور و هم برای من به عنوان شاگرد ایشان متن فقط در اجرا معنا دارد. متن خارج از اجرا هیچ معنایی ندارد. فقط یک پیشنهاد  است.  من به عنوان کسی که خودم رمان‌های زیادی ترجمه کردم و ادبیات را خیلی دوست دارم و زندگی روزمره من است، تئاتر ادبی را دوست ندارم.

راجع به این مسئله تئاتر ادبی داریم به یک توافقی می‌رسیم.

اصغر نوری: من نمایشنامه را یک پیشنهاد برای کارگردان می‌دانم، نه پیشنهادی که نمی‌خواهم ارزش‌گذاری ضعیف کنم. نمایشنامه را می‌گویم. نمایشنامه اساساً یک چیز ناقص است. موقع خواندن هم فقط به درد کسی می‌خورد که تئاتر بلد باشد. باید کارگردانی کند. برای همین است که نمایشنامه‌ها می‌توانند زندگی کنند. برای همین است که باغ آلبالو برای دو هزارومین بار در سالن دور افتاده کوچک کشور اجرا می‌شود. برای اینکه دیگر چخوف آویزان آن اجرا نیست. بیاید بگوید این متن من را اینگونه بخوانید. کارگردان خودش تصمیم می‌گیرد.

در تاریخ داریم بر سر شکل اجرای باغ آلبالو میان چخوف و کنستانتین استانیسلاوسکینزاع می‌شود.

حرف مهندس‌پور بد فهمیده شد

اصغر نوری: دقیقاً. ببینید این حرف آقای مهندس‌پور است که بد فهمیده شد. همان‌طور که سال‌ها پیش این را می‌گفت و این فرانسوی‌هایی که آمده بودند جالب بود که همین حرف را زدند. یکی از آنان دقیقاً می‌گفت ما اصلاً در تئاتر متن نداریم. ما در تئاتر کلام داریم. کجا دیدید که مثلاً روی صحنه شما نوشته ببینید. شما روی صحنه یک‌سری صوت می‌شنوید، با یک‌سری حرکت. این صوت یک بخشش دیالوگ است.  یک‌سری حرکت است. این دیالوگ‌ها معلوم است از یک متن آمده؛ ولی چطور آمده؟ ما داریم چه چیزی می‌بینیم؟ ما ذهنیت نویسنده را می‌بینیم؟ نه ما داریم ذهنیت کارگردان را می‌بینیم. پس یک حقیقت است که تئاتر یعنی اجرا، اصالت تئاتر کارگردانی است، نه نمایشنامه‌نویسی؛ ولی نمایشنامه‌نویسی است که خیلی جاها تئاتر را متحول کرد، نه لزوماً کارگردانی. من به عنوان کسی که هم نمایشنامه‌نویس هستم و هم کارگردان هیچ کدام را ارجح نمی‌دانم.

سه متن برگزیده باید از طرف مرکز هنرهای نمایشی برای تولید حمایت شوند

برگردم به این حرفم که اگر مهمترین اشتراک نظر مهندس‌پور و من در قبال متن این است که متن در اجرا معنا دارد. من خودم را این‌جوری قانع کردم که ما این بحش را زودتر بیرون می‌کشیم که در هیاهوی اجرا نباشد. فرصت معرفی متن‌ها برای اجرا باشد؛ چون یکی از بندهای فراخوان ما این بود که بخش تولید هر کدام پنج میلیون تومان جایزه می‌گیرند به اضافه حمایت تولید. این حمایت تولید رقمش را هم تعیین کرده بودیم. ما به یک رقم سی‌میلیونی رسیده بودیم. ما فراخوان را فرستادیم مرکز هنرهای نمایشی و آقای شفیعی گفتند که این رقم را بردارید؛ چون تعهد می‌آورد.  من با حمایت تولید این سه متن موافق هستم، یعنی من به سه نفری هم که در بخش تولید برگزیده شدند گفتم که پیگیری کنید. از آقای مهندس‌پور و از مرکز هنرهای نمایشی پیگیری کنید. این سه متن باید از طرف مرکز هنرهای نمایشی برای تولید حمایت شوند.

باید دوتایشان کارگردان باشند؟

اصغر نوری: بله یا خودشان کارگردان باشند یا کسی دیگری. مهندس‌پور فعلاً نظرش این است که جایزه ادبیات نمایشی فجر را سال بعد در شهریور برگزار شود. اگر خودش بماند می‌خواهد کارهایی که آن جایزه می‌گیرند به فجر آن سال برسند. پس هدف مثل پولیتزر نیست. یک تفاوتی دارد. کارهایی که جایزه پولیتزر را می‌گیرند به شکل کتاب به زندگیشان ادامه می‌دهند. یعنی پولیتزر  بیشتر جایزه ادبی است. جایزه را به نمایشنامه‌هایی می‌دهندکه جنبه ادبی یا کار زبانی ویژه‌ای داشه باشند.

ولی اجراهی موفقی هم داشته‌اند.

جایزه نمایشنامه‌نویسی فجر شبیه پولیتزر نیست، این یک جایزه ادبی نیست

اصغر نوری: اجراهای موفقی هم داشتند قبلش اجراهای موفقی داشتند؛ ولی این جایزه شبیه پولیتزر نیست. این یک جایزه ادبی نیست. این جایزه را یک جشنواره تئاتری می‌دهد؛ ولی این جشنواره تئاتر یعنی یک بخش نمایشنامه‌نویسی دارد و هدفش از برگزاری این است که متن‌هایی تولید شود برای سال بعد یا برای سال تئاتری بعد که این کارها اجرا بشوند و برای همین است که این جایزه‌های امسال رقم بالایی داشت. هر که می‌شنید اولین برخوردش تعجب و هیجان بود که که چطور به سه نمایشنامه چنین جایزه‌ای دادند؛ چون می‌دانید این 45میلیونی که به این شش نفر داده شد، 15میلیون در بخش تولید و 30میلیون در بخش حرفه‌ای، تقریباً یک چهارم بودجه جشنواره است. در بخش کارگردانی مطلقاً جایزه ده میلیونی نخواهید داشت. من انتقادی کنم از جامعه نمایشنامه‌نویسی. همه می‌توانند در مورد همه چی انتقاد کنند. باید این کار را بکنند. وقتی یک جریانی به من مربوط است، اول باید در آن شرکت کنم و بعد حق انتقاد دارم. مثل شما که آمدید اختتامیه و انتقاد دارید؛ ولی بعضی‌ها نیامدند و انتقاد می‌کنند. می‌گویم باشد حتی نیامدی هم از دور تو می‌توانی. مثل آدمی که در جام‌جهان‌نما همه چی را می‌بیند می‌توانی ببینی. خب این را هم ببین. همین آدمی که شما متهم می‌کنید که این اصلاً به نمایشنامه اعتقاد ندارد، اصلاً نمایشنامه‌نویسی را می‌خواهد حذف کند، همین آدم دارد بیشترین جایزه را و ارزشمندترین جایزه را از لحاظ ریالی به بخش نمایشنامه‌نویسی می‌دهد و جایزه‌ای می‌دهد که تا حالا هیچ کسی نداده است.

به هر حال این ناشی ازفقدان‌های دیالوگ است. ما با همدیگر این قضیه را در بندهای مختلف بررسی می‌کنیم. در مورد پنل حرف زدید.

اصغر نوری: شما چرا گفتید پنل فرانسوی برگزار می‌شود؟ چه ایرادی دارد؟

نگرش‌های متفاوتی در دنیا درباره نمایشمنامه‌نویسی وجود دارد. من علاقه خودم بود که اگر فرانسوی باشد، یک انگلیسی هم در کنارش باشد یا یک لهستانی هم کنارش باشد. جهان نمایشنامه‌نویسی ما کاملاً متفاوت با نویسندگان انگلیسی‌زبان است. آنان به شکل و شمایل فرانسوی‌ها نمی‌نویسند. کسی که ایتالیایی می‌نویسد در مکتب و جهان دیگری کار می‌کند و با کسی که در آمریکاست متفاوت است. در آمریکا موزیکال‌نویسی خیلی رایج است، چیزی که در بقیه دنیا در این ابعاد وجود ندارد. من دیدم آقای مهندس‌پور بدش نمی‌آید موزیکال در ایران دیده شود؛ ولی چرا یک موزیکال‌نویس واقعی در این پنل حاضر نیست. به هر حال می‌دانیم کاری که در الیورتوییست رخ داده اصلاً موزیکال‌نویسی نیست. یک‌سری اشعاری است که از انگلیسی به فارسی تبدیل شده است. این موزیکال نیست. جالب است جدیدا از امین مألوف دو موزیکال ترجمه شده و خوانده می‌شود، مثلاً می‌گفتند مألوف هم باشد. این نظر شخصی خودم بود که جهان فرانسوی خیلی یک دست است و یک دو قطبی ایجاد نمی‌کرد.

مسائل و مشکلاتی که درام‌نویس‌های فرانسوی دارند به تئاتر ایران نزدیک‌تر دیدم

اصغر نوری: من یک توضیح بدم. ارتباط من با جامعه فرانسوی یکی از دلیل‌هاست. من راحت‌تر بودم و شناخت بیشتری دارم. این کاملاً درست است؛ ولی فرانسه با اینکه دم‌دست‌تر بود برای من انتخاب خوبی بود. من با توجه به شناختی که از تئاتر فرانسه دارم و شناختی که از تئاتر ایران دارم، بین کشورهای اورپایی فرانسه را از لحاظ مسائل و مشکلاتی که درام‌نویس‌ها دارند به تئاتر ایران نزدیک‌تر دیدم. من وقتی اینجا می‌گویم برخی‌ها تعجب می‌کنند. الان در فرانسه نمایشنامه‌ها در دویست نت پانصد نسخه چاپ می‌شود. اتفاقی که در ایران هست، یعنی یک نگاهی داریم به تاریخ فرانسه. فکر می‌کنیم همه چی آنجا خیلی خوب است.

بررسی کلیت مسئله شباهت‌ها و تفاوت‌ها در پنل نیازمند فاکتورهای زیادی است.

اصغر نوری: و همان اتفاقی که در پنل‌ها افتاد و چیزهایی که در پنل گفتند همه مشکلاتی بود که نمایشنامه‌نویس‌ها در ایران دارند. برای اینکه به آنها اهمیت داده شود، کارهایشان اجرا شود. آنجا همین بحث‌ها هست. بعضی از کارگردان‌ها می‌گویند ما اصلاً به متن نیاز نداریم. ما خودمان در تمرین‌ها متن خودمان را می‌سازیم. این گروه‌ها در فرانسه هم زیاد است؛ ولی یک اتفاقی در فرانسه در حوزه متن افتاده که خیلی متفاوت است با اتفاقی که در نمایشنامه‌نویسی انگلیسی‌زبان رخ داده است. من آلمانی‌زبان‌ها را کم می‌شناسم؛ ولی انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها را نسبتاً خوب می‌شناسم. ببینید اتفاقی که دارد در درام انگلیسی‌زبان می‌افتد و نویسنده‌هایی‌مثل استوپارد و هِر یا  مک‌دونا ظهور می‌کنند، آن اتفاق در فرانسه خیلی کم می‌افتد.

در فرانسه هم نویسندگان موفق داریم.

اصغر نوری:  الان در فرانسه متن‌هایی که تولید می‌شود برای ما خیلی قابل‌فهم‌تر است تا برای انگلیسی‌ها. امثال یاسمینا رضا و زلر و اشمیت تئاتر بلوار هستند. اینها عامه‌پسندهای آبرومند هستند که کارهایشان به همه زبان‌ها ترجمه و اجرا می‌شود؛ چون می‌توانند مردم عامی را به تئاتر بکشانند. در ایران هم راه افتاده است. زلر بهترین گزینه برای پول در آوردن از تئاتر است که بد هم نیست. نمایشنامه شاید نمایشنامه خیلی خوبی به لحاظ دراماتیک نیست؛ ولی بد هم نیست.

ماتیو دلاپرته و الکساندر دلاپاتلیرفرانسوی نمایشنامه اسم را نوشته‌اند و سه کارگردان ایرانی آن را در ایران روی صحنه بردند.گیشه هر سه کار در فروش فوق‌العاده بود.

اصغر نوری: می‌گویم الان همین طور که زلر در فرانسه به خاطر همین متن‌هایش خیلی پولدار و معروف است. در ایران و همه جا هم‌ می‌تواند پرفروش باشد؛ ولی یک سنت نمایشنامه‌نویسی اکنون در فرانسه است که با کولتس شروع شده است. الان به انزو کرمن و اولیویه پی رسیده است. اینها دارند یک نوعی از تئاتر، نوعی از روایت در تئاتر را جا می‌اندازند. در فرانسه خیلی استقبال شده است. برخی از اینها ژوئل پومرا و وجدی معود بینا‌بین هستند و آثارشان برای عامه مردم قابل‌فهم‌تر است؛ ولی فیلیپ میونل که من خیلی دوستش داشتم به این پنل‌ها بیاید که گفت من با هواپیما سفر نمی‌کنم و از پرواز می‌ترسم. من رفتم پاریس و با او گفتگو کردم و در کاتالوگ جشنواره گفتگوی ما . با همین موضوع هست. فیلیپ میونل نوعی از روایت را در تئاتر ابداع کرده است گرچه در ادامه مینوه و دیگران است؛ ولی خودش صاحب سبک شده است. این به درد تئاتر امروز ما بیشتر می‌خورد تا مثلاً ما یک نمایشنامه‌نویسی مثل زلر. بر فرض محال می‌توانستم مک‌دونا را ایران بیاورم. آن حرفی که او می‌زند برای تئاتر و درام ما از نظر من مفید نبود؛ چون دارد تئاتری را دنبال می‌کند که به راحتی در سینما قابل بازسازی است. همه نمایشنامه‌های مک دونا را وقتی می‌خوانید فکر می‌کنید در سینما بهتر درمی‌آید تا در تئاتر. ولی شما یک نمایشنامه مثلا یک زن فیلیپ میونل که چند روز دیگر در نیماژ چاپ می‌کنیم فقط در تئاتر می توانید اجرا کنید یا دو تا نمایشنامه انزو کورمن که رونمایی شد. باور دارم فقط برای صحنه نوشته شده است. ما این متن را در تئاتر خودمان الان نداریم که برای صحنه نوشته شده باشد. منظورم متن‌های تئاتر تجربی نیست که در واقع متن نیست. در تمرین ها یک چیزی شکل گرفته است. منظورم آن است که نویسنده در خلوت خودش یک متنی نوشته است. نوعی از روایت در این متن است که فقط در تئاتر می‌شود دنبال کرد. من از این نظر فکر کردم که جدا از راحتی خودم برای ارتباط با این آدم‌ها و اینکه خیلی وقت بدی بود - دو سه روز بعد ژانویه بود و با این خارجی‌ها باید شش ماه قبل هماهنگ کنی - آشنایی که با اینها داشتم باعث شد که اینها دعوتم را قبول کنند و این نکته هم بود که اگر ما می‌خواهیم برای تئاتر ایران یک مدل بهتر داشته باشیم، شاید بتوانیم از آن چیزی یاد بگیریم، مسلماٌ فرانسوی‌ها هم می‌توانند از من چیزهایی یاد بگیرند.

ولی مستلزم استمرار است. البته معتقدم بهتر است موازی باشد. نویسنده‌هایی که درام خوش‌ساخت هم می‌نویسند هم حضور داشته باشند.

اصغر نوری: من با این حرف شما کاملاً موافق هستم که ای کاش می‌توانستیم این پنل را برای چندتا کشور برگزار کنیم.

البته هنوز قابل ادامه دادن هست به شرطی که دوستان استقبال کنند.

اصغر نوری: [فهرستی نشان می‌دهد] این لیستی بود که دستیارم زنگ می‌زد. ما به همه آدم‌های شاخص زنگ زدیم که برای این پنل‌ها و اختتامیه بیایند.

[نام براهیمی در فهرست هست] براهیمی برای چه نیامد؟

اصغر نوری: براهیمی گفت من کار دارم، یعنی با همه اینها تک‌تک صحبت شده که بیایید. من حدسم براین بود که اوضاع شلوغ است.  فیلترینگ تلگرام است. با اینکه خبر را برای همه خبرگزاری‌ها فرستادم، شاید ندیده باشند. به بیشتر از دویست نفر گفتم. تأکید کردم تک‌تک تماس بگیرند. من یک نفر را آوردم با تک‌تک افراد حرف بزد. با بعضی ها هم چند دقیقه‌ای حرف می‌زد.

ادامه دارد...

==================

مصاحبه از احسان زیورعالم

==================

انتهای پیام/