چِلّه انقلاب- ۶|تبریزی: استقلال در دوران پهلوی معنا نداشت/ تکرار ۲۸ مرداد درصورت عدمتسخیر سفارت آمریکا
یک پژوهشگر حوزه تاریخ میگوید: در دوران پهلوی چیزی بهعنوان استقلال در کشور نداشتیم و سیستم امنیتی هم در راستای منافع کشورهای غربی مثل آمریکا و انگلیس و اسرائیل بود.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ــ مونا رحیمبصیری: این روزها سؤالات و پرسشهای بسیاری درباره کارآمدی و عملکرد جمهوری اسلامی میان لایههای مختلف جامعه مطرح میشود. مخالفین نظام نیز بهعنوان جریان رقیب و برانداز تلاش دارند تصویر ذهنی جامعه، در خصوص کارآمدی نظام اسلامی را تغییر دهند تا امید و اعتماد به توانمندیها و قابلیتهای جمهوری اسلامی در درون نظام از بین برود. یکی از روشهایی که برای ارزیابی میزان موفقیت و توانمندی جمهوری اسلامی ایران بهکار میرود، مقایسه عملکرد نظام اسلامی با رژیم پهلوی است، مقایسهای که دقیق و مبتنی بر واقعیات باشد.
قطعاً برای مقایسه آنچه پیش از انقلاب در کشور جاری بود با آنچه در حال حاضر از آن بهرهمندیم، نیاز به مرور تاریخ معاصر داریم. برای بازخوانی تاریخ معاصر بهسراغ قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر رفتیم تا به بررسی دو موضوع مهم استقلال و امنیت در دوران پهلوی و نظام جمهوری اسلامی بپردازیم.
- بیشتر بخوانید
متن زیر گفتوگوی خبرگزاری تسنیم با این کارشناس تاریخ است که در ادامه میخوانید:
تسنیم: در ابتدا تشکر میکنم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. برای بررسی دو مقوله استقلال و امنیت در دوران پهلوی و نظام جمهوری اسلامی خدمت شما رسیدیم. در ابتدا اگر نکتهای مدنظرتان هست، بفرمایید.
تبریزی: ما درباره دو حاکمیتی که بهلحاظ کیفیت و کمیت و مواضع متضاد هستند، صحبت میکنیم، حکومت پهلوی یک خصوصیتی و یک مشخصههایی داشت و نظام جمهوری اسلامی هم یک ویژگیها، مواضع و اصولی دارد اما اگر بخواهیم به دو مقوله مهم استقلال و امنیت بپردازیم، بهنظر میرسد مناسب باشد که بهصورت مستقل ابتدا استقلال و امنیت در دوره پهلوی را مورد بررسی قرار دهیم و در بحث دوم مسئله استقلال و امنیت در نظام جمهوری اسلامی را بررسی کنیم.
تسنیم: استقلال در دوران پهلوی بهچهصورت بود؟ آیا اساسا موضوعی بهنام استقلال بهصورتی که مردم ایران تحت کنترل قدرت یا کشور دیگری نباشند، وجود داشت؟ دولت پهلوی میتوانست در امور داخلی خود یا سیاست خارجی از منافع، اهداف و امنیت ملی مردم ایران دفاع کند؟
تبریزی: اولین بحث در استقلال این است که یک حکومت برخاسته از اراده مردم و براساس نیاز زمان و در چارچوب سنت، فرهنگ و منافع یک ملت بهوجود بیاید. اولین معضلی که در حکومت پهلوی داشتیم مسئله نفوذ و سلطه استعمار بود. بهتعبیر روشنتر حکومت پهلوی برخاسته از اراده و نیاز و استقبال مردم نبود، حتی بهصورت یک کودتای مستقل هم روی کار نیامده بود.
در سوم اسفند 1299 سردار سپه رضاخان با قدرت و برنامه انگلیسها روی کار آمد. او عضو قزاقخانه بود که پس از جنگ جهانی اول زیر نظر "آیرونساید" و بعداً "اسمیت" اداره میشد. بهخصوص بعد از شکست قرارداد 1299 انگلیسها بهدنبال سلطه مطلق در ایران افتادند اگرچه بهانهشان بهظاهر حفظ منافع خود در خلیج فارس و تقابل با انقلاب اکتبر 1917 اتحاد جماهیر شوروی بود اما اینها هیچ کدام دلیلی بر حقانیت و یا مشروعیت چنین کودتایی نبود.
آن کودتا دو گزینه داشت؛ گزینه اول سیدضیاءالدین طباطبایی عضو کمیته "آهن" و کمیته زرگنده که هر دوی این کمیتهها زیر نظر انگلیسیها بود، حتی سه عضو کمیته آهن از اعضای جواسیس انگلستان بودند، بنابراین از وقتی حکومت رضا شاه روی کار آمد، از ابتدا تا انتهای آن زیر نظر مستقیم انگلیسها بود و مدیریت اجرایی آن هم با لژ بیداری بود که لژ بیداری هم تشکیلات وابسته به انگلستان بود. گرچه اینجا باید به نقش دیگر جواسیس انگلستان در ایران توجه کنیم.
** در حاکمیت 20ساله رضاشاه هیچ استقلالی وجود نداشت
با بررسی این مسائل به این موضوع میرسیم که در حاکمیت 20ساله رضاشاه هیچ استقلالی وجود نداشت، چه در مسئله مرزهای ما و تغییراتی که در آن بهوجود آمد و چه بخشهایی که از مملکت ما جدا شد که آنها یک بحث دیگر میطلبد.
در مورد دوره محمدرضا که 37 سال بر این مملکت حکومت کرد، باید گفت وقتی در جنگ جهانی اول، ایران به اشغال سه متجاوز خارجی یعنی انگلستان، اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا در آمد، در حقیقت بین سالهای 1320 تا 1324 یعنی پایان جنگ جهانی اول، سلطه به این سه قدرت میرسد. خود محمدرضا در کتاب "مأموریت برای وطنم" اشاره میکند "متفقین مصلحت را در این دیدند که من (شاه) باشم." البته این در چاپهای بعدی این کتاب حذف شد اما در چاپ اول این موضوع وجود دارد.
در آن ایام یک طرح این بود که ایران جمهوریت شود، طرح دوم این بود که حمیدمیرزا پسر ولیعهد احمدشاه حکومت کند که منتفی شد چون این فرد پرورشیافته انگلستان و نیروی دریایی انگلیس بود و فارسی بلد نبود، بهخصوص اینکه لژ بیداری و استاد اعظم آن یعنی محمدعلیخان فروغی مطرح میکند که "بهتر است همین ساختار حکومت پهلوی بماند که ما مشکل دیگری پیدا نکنیم."، بنابراین بین سالهای 1320 تا 1332 دولتها میآمدند و میرفتند؛ شوروی بخش عمده غرب، شمال غربی، شمال و شمال شرقی کشور را تحت کنترل و اشغال خود داشت. در جنوب انگلستان مسلط بود. در تهران یعنی در مرکز آمریکاییها فعالیت میکردند. اگرچه آمریکاییها تا آن موقع در درون حکومت نفوذ نداشتند و نفوذ و سلطه از آن انگلیسیها بود ولی از سال 1321 نفوذ خود را شروع کرد که اولین مستشاران نظامی انگلستان توسط احمد قوامالسطنه وارد ارتش میشوند. اینها شروع به اجرای اصل 4 ترومن و نفوذ میکنند.
در این شرایط برخی از سیاسیون بهخصوص ملّیّون یا بهخطا و یا بهعمد معتقد بودند آمریکا مدافع دموکراسی است و استعمارگر نیست و باید با دو استعمارگر دیرینه یعنی اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان مبارزه کرد. اتحاد جماهیر شوروی با آن جنایاتی که نسبت به ملت ایران در دوران روسیه تزار و در دوران استالین مرتکب شد و انگلستان با قدمت 300 سال استعمار، تجاوز و تعدی و جنایت خصوصاً در قضیه دشتستان و دلوار و نهضت جنوب همچنین در نهضت جنگل در جنگ جهانی اول، انگلستان بازار رشت را بمباران کرده بود لذا هم شوروی و هم انگلستان بهعنوان دو جنایتکار متجاوز و خیانتکار و استعمارگر در ذهن ملت ما نقش بسته بودند، اما این القا از طرف آمریکاییها و عوامل آن مطرح شد که آمریکا استعمارگر نیست.
روند تحولات جامعه ما بین 1320 تا 1332 یک روند نسبتاً مستقل از درون جامعه بود، حکومتها مثل ساعد مراغهای، صدرالاشراف و حکیمی که حکومت کردند، عضو لژ فراماسونری و وابسته به سیاست انگلستان بودند. در اینجا شاه کارهای نیست. مملکت هم در اشغال است. آن قضایای خیانت حزب توده و شورویها در قضیه فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان که میخواستند دو بخش از ایران را جدا کنند، لکههای ننگی بر دامن استعمار شرق و غرب بود.
اما از درون جامعه یک نهضت استقلالطلبانه با عنوان "نهضت ملی شدن صنعت نفت" بهوجود آمد. براساس قرارداد اول دارسی، سال 1328 پایان 60 سال جریان واگذاری نفت به انگلستان بود، اما در دوره رضاخان یک خیانت بزرگی توسط رضاخان، انگلستان و سیدحسن تقیزاده صورت گرفت و قراردادی منعقد شد که در حقیقت این قرارداد بهمراتب بدتر از قرارداد اول دارسی بود. اگر این قرارداد اجرا میشد تا سال 1372 شمسی، نفت باید در انحصار انگلستان باشد.
ملت ما در سالهای 1327ــ1326 موقعیت مناسبی پیدا کرد و حرکتهایی برای ملی شدن نفت و زمزمه اینکه باید از استعمار انگلیس خلع ید صورت بگیرد، آغاز شد. بین سالهای 1327 تا 1330 این کشمکش وجود داشت و نهضت با دو جریان ملی و مذهبی به میدان آمد. نقش مراجع در این فتوا که "دست اجنبی باید کوتاه شود" و نقش عالم مجاهد بزرگی مثل آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی در این جریان برجسته بود. آیتالله کاشانی از چهرههای برجسته بعد از مشروطه بود که در دوران بعد از جنگ جهانی اول که هم به دست انگلیسها و هم بهدست شورویها به زندان رفت و دوباره در دوره قوام به زندان رفت، بار سوم بهبهانه ترور شاه در سال 27 به زندان رفت و سپس به لبنان تبعید شد.
بنابراین این چهره برجسته توانست مرجعیت و روحانیت و جریان اسلامی را به میدان بیاورد. خصوصاً بهتعبیر آیتالله طالقانی نقش فداییان اسلام که موانع را از سر راه نهضت برداشت، مؤثر بود. نهضت در حال حرکت بود تا جامعه به استقلال برسد.
به سالهای 29 میرسیم، در این سالها با توافق آمریکاییها و انگلیسیها یک دولت و حکومت نظامی در ایران توسط رزمآرا پدید میآید. رزمآرا از نظر نظامی آدم برجستهای بود ولی از نظر شعور و فهم سیاسی فاقد درک است مضافاً اینکه خاندان او وابسته به سیاست انگلیس هستند. او در مجلس به ملت ما توهین میکند و میگوید "ملتی که نمیتواند لوله آفتابه درست کند، چگونه میخواهد نفتش را ملی و پالایشگاههای مهم را اداره کند؟".
با فتوای آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی مبنی بر اینکه رزمآرا مهدورالدم است، رزمآرا توسط فداییان اسلام از سر راه نهضت برداشته شد. بلافاصله حسین علاء عضو لژ بیداری به نخست وزیری میرسد. باید به این نکته اشاره کنم که سه نفر از چهرهها همیشه مورد توافق آمریکایی و انگلیسیها بودند؛ قوام السلطنه، حسین علاء و شریف امامی افرادی هستند که در تاریخ معاصر ما جایگاه خاصی داشتند و همواره مورد توافق آمریکا و انگلیس بودند. وقتی حسین علاء سر کار آمد، با تهدید شهید حجتالاسلام سیدمجتبی نوابصفوی به کنار میرود. ایشان یک بیانیه میدهد مبنی بر اینکه "حسین علاء جایگاه صدارت بر مسلمین در خور تو نیست، اگر کنار نروی به سرنوشت دو نفر قبلی (عبدالحسین هژیر که از عوامل انگلستان بود و رزمآرا) گرفتار میشوی". بنابراین حسین علاء هم استعفا میدهد و زمینه برای صدارت دکتر محمد مصدق با پشتیبانی آیتالله کاشانی و جریانات مذهبی و جبهه ملی بهوجود میآید.
در دوره مصدق فراز و نشیبهایی داشتیم که جزو بحث ما نیست اما با این وحدتی که بهوجود آمد، دو سرویس اطلاعاتی غرب یعنی سیا و اینتلیجنس سرویس مشغول اختلافافکنی، جنگ روانی، برنامهریزی برای از بین بردن این نهضت ملی که مردم به دست آوردهاند و نفتشان را ملی کردند و مستقل شدند، میشوند. در اینجا دربار آلوده و وابسته به انگلستان است، آمریکا هم میدانداری کرده و عوامل انگلیس هم که فعال هستند لذا شاهد کودتای ننگین 28 مرداد با همکاری انگلستان و آمریکا هستیم.
** پس از کودتای 28 مرداد 60هزار مستشار آمریکایی به ایران آمدند
در این شرایط شاه از مملکت فرار میکند، در حالی که شاه مملکت نباید فرار کند، او باید باشد و مدافع ملی شدن نفت و مردم باشد، فرار کردن شاه یعنی چه؟ حتی اگر دولت خطا کرده که ما معتقد به این مسئله نیستیم، باز هم فرار کردن شاه توجیهی ندارد. شاه وقتی از ایران فرار میکند، کودتا توسط انگلیس و آمریکا صورت میگیرد و شاه پس از کودتا برمیگردد. پس مملکت استقلال ندارد و شاه مملکت مستقل نیست. درست از زمانی که شاه در 28 مرداد برمیگردد تا 22 بهمن سال 57 مملکت در اشغال آمریکاییها است.
در این مقطع بهتحلیل و اسناد ما 60 و چند هزار مستشار آمریکایی و براساس اسناد خود آمریکاییها که در تسخیر لانه جاسوسی به دست آمد، 35 هزار مستشار آمریکایی در ایران حضور دارند. حتی اگر آمار 35 هزار آمریکاییها را قبول کنیم، چهمعنی دارد 35 هزار مستشار در ایران باشند؟ آنها کشاورزی، آموزش و پرورش، دانشگاهها و حتی ارتش ما را مدیریت کنند. در واقع مملکت در اختیار آنهاست. کنسرسیوم نفت توسط انگلیس و آمریکا بسته میشود البته عاقد علی امینی است که از عوامل آمریکاییها بود. در آنجا خیانت بزرگتر صورت میگیرد و نفت در اختیار آمریکاییها و انگلیسیها قرار میگیرد که بیشتر در اختیار آمریکاییها است تا انگلیس. انگلیس تقریباً به حاشیه میرود البته به هلند هم ده درصد داده بودند تا شاید غرب و اروپا را یکمقداری راضی کنند.
در این دوره شاهد نهادسازی و جریانسازی آمریکاییها هستیم. مؤسسه فرانکلین را تأسیس میکنند تا فرهنگ جامعه را تغییر دهند، مدیریت دانشگاهها را بهعهده میگیرند، روزنامه آیندگان، کانون کودکان و نوجوانان، دانشگاه ملی، دانشگاه شیراز و ناشرین مملکت را در اختیار میگیرند. همچنین باشگاه لایِنز و باشگاه روتاری را راهاندازی میکنند. تجار و کارخانهداران را در تشکیلات مرحله دوم فراماسونری قرار میدهند. همچنین تشکیلات فراماسونری را درست میکنند، بنابراین زمینه برای تغییر ساختار با روی کار آمدن کندی شروع میشود، چون نهادسازی و زمینهسازیشان گسترده است.
** ایران در لایحه کاپیتولاسیون مستعمره آمریکا شده بود
در این ایام علی امینی را روی کار میآورند تا برنامهریزی کنند. با اصلاحات ارضی، دامداری و کشاورزی ما از بین رفت و به مملکت وابسته و واردکننده تبدیل شدیم. مرحله بعد حذف اسلام و سوگند به قرآن در لایحه انجمنهای ایالتی ــ ولایتی است و ننگینتر از همه تصویب لایحه کاپیتولاسیون است. در این لایحه عملاً ایران مستعمره آمریکا شده است. بر اساس این لایحه هر آمریکایی که منحصر به نظامیها نیست، در ایران مصونیت دارد و هیچ مقام حقیقی و حقوقی ایران حق تعرض به آمریکاییها را ندارد. اگر تعرض کرد، سیستم قضایی باید با آن برخورد کند. اما اگر یک آمریکایی به یک مرجع تقلید و یا یکی از مقامات، وزرا، وکلا، مسئولین تعرض کند، سیستم قضایی حق دخالت ندارد و باید در آمریکا بررسی شود.
** در 13 آبان مرجع تقلیدمان را بهدلیل مخالفت با آمریکا تبعید کردند
اگرچه احزاب چپ و راست و ملی در برابر تصویب کاپیتولاسیون سکوت کردند اما یکی از بزرگترین مراجع تقلید ما علیه این لایحه (در 4 آبان 1343) مبارزه میکند. در 11 آبان 1343 رئیس میز سرویس سازمان سیا به ایران میآید و در اصفهان دستور تبعید امام خمینی(ره) را میدهد. از قبل هم بین سیا، ساواک و سیستم اطلاعاتی ترکیه هماهنگی شده بود. در 13 آبان مرجع تقلید را بهدلیل مخالفت با آمریکاییها و کاپیتولاسیون از این مملکت تبعید میکنند. وقتی چنین فردی را تبعید کنند، حساب بقیه معلوم است.
بنابراین مملکت در اشغال آمریکاییهاست و شاه مجری برنامه آمریکا است. دولت هویدا یا منصور در ابتدا کانون مترقی بودند که آمریکاییها سال 36 درست کردند، بعد حزب ایران نوین شدند و به مجلس آمدند و دولت را گرفتند و تا سال 56 مملکت را وابسته میکند. در دو سال آخر منتهی به انقلاب اسلامی یعنی سالهای 56 و 57 ملت به صحنه میآید و با رژیم وابسته مبارزه میکند، در این ایام سفیر آمریکا و سفیر انگلیس برای حفظ حاکمیت فعال هستند.
** سرویسهای جاسوسی غرب بهدنبال قتلعام رهبران انقلاب بودند
وقتی روند انقلاب توسط رهبری به مراحل دیگری میرسد، فرمانده نیروهای ارتش آمریکا در اروپا یعنی ژنرال "رابرت هایزر" به ایران میآید تا بتواند این روند را از بین ببرد. البته پیش از آن جواسیس و سازمانهای اطلاعاتی مثل سیا، موساد و اینتلیجنس سرویس کار کردهاند ولی همه به بنبست رسیدهاند. هایزر با سه طرح به ایران میآید؛ اول اینکه دولت بختیار را که از اعضای جبهه ملی است، با ارتش هماهنگ کند. دوم اینکه طرح یک کودتا را بهوجود بیاورد مثل همان جنایتی که آمریکاییها و انگلیسیها در 28 مرداد 32 انجام دادند و سوم اینکه اگر با اجرای دو طرح قبلی موفق نشدند، قتلعام رهبران انقلاب را کلید بزنند. این مسائل در اسناد است و خود هایزر هم میگوید.
باید به این نکته توجه کنیم که در خود آمریکا در مورد ایران اختلاف بود. وزارت امور خارجه آمریکا میگفت که "باید روش دیپلماسی داشته باشیم" که این در خاطرات سولیوان هست. سازمان سیا معتقد بود "اگر روند انقلاب به جایی برسد، ما کودتا میکنیم و میتوانیم مهار کنیم". در واقع سازمان سیا معتقد بود این توان را دارد و نگران حرکت مردم انقلابی نبود. کارتر هم معتقد بود "باید سریع برخورد کرد چراکه جزیره ثبات ما در حال از بین رفتن است و منافع ما در ایران دچار خدشه میشود".
کارتر بین اول سال 57 تا پیروزی انقلاب اسلامی درباره همین مسئله چندین نطق میکند که امام(ره) عمدتاً جواب این فرد را داد و حتی یک بار امام فرمود "کارتر جنایتکارترین فرد تاریخ است."، چون هرگونه کشتاری که میشد با دستور آمریکاییها در این دوره بود.
در این ایام وقتی روند حرکت انقلاب شروع شد، شاه از ایران فرار میکند البته قبل از اینکه خودش فرار کند، خانوادهاش را از ایران خارج میکند. رضاخان هم قبلاً این کار را کرده بود، کما اینکه خود محمدرضا در سال 1332 هم این کار را کرد و قبل از کودتا ابتدا مادر، خواهر و برادرش را به اروپا و آمریکا میفرستد و خودش و ثریا 25 مرداد 1332 از شمال به بغداد فرار میکنند و از آنجا به ایتالیا میروند، بنابراین چنین فردی، پادشاه مستقل نمیشود، حتی اگر او یک کودتاچی مستقل هم بود، میتوانست در ایران بماند، یا کشته میشد یا زنده میماند اما وقتی ابزار دست استعمار است، فرار میکند.
هایزر از دیماه تا 14 بهمن 57 مدیریت شورای دفاع را بهعهده داشت. هایزر در خاطرات خود میگوید "من به امرای ارتش گفتهام باید با نخستوزیر بختیار همکاری کنید. خسروداد گفت: «همکاری نمیکنیم»...، رحیمی گفت: «همکاری نمیکنیم»... ربیعی هم حاضر به همکاری نشد... من به آنها توهین کردم که "شما حق مخالفت ندارید". آنها گفتند: «اعلیحضرت...». گفتم «مثل موش دم او را میگیریم و بیرون میاندازیم...»" (کتاب خاطرات هایزر ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی).
آنها بحرین را از ایران جدا کردند، مگر بحرین استان چهاردهم ما نبود، چرا از ایران جدا کردند؟ بهچهدلیل آب هیرمند را به افغانستان سپردند که منطقه خوزستان و بلوچستان بیابان لمیزرع شوند؟ چرا رضاخان آب اترک را به شورویها واگذار کرد تا ترکمنصحرا که مرکز دامداری ما بود، از بین برود؟ این مسائل باید بررسی شود. مورخین و اساتید دانشگاه در رشتههای علوم سیاسی، تاریخ و جغرافیا باید به این مسائل بپردازند و به ملت بگویند که آنها با کشور چه کردند. خوشبختانه اسناد زیادی هم داریم. 50 میلیون سند از ساواک و 165 هزار سند از دوره رضاخان مانده است. در اسناد دوره رضاخان در مورد شیخ خرعل میگوید "فضلالله خان زاهدی در محمّره با قنسول انگلیس مذاکره کردند، ایشان موافقت کردند شیخ خزعل به تهران بیاد". پس فتح کردن خوزستان معنی نداشت جز قتلعام عشایر که آن هم بهدستور انگلیسها بود.
لذا ما چیزی بهعنوان استقلال در مملکت نداشتیم. اصلاً استقلال معنا نداشت. ایران در اشغال انگلیس و آمریکا بود البته بعداً باید اسرائیل را هم اضافه کنیم. این وضعیت استقلال مملکت ما در دوران پهلوی است.
در دوره رضاخان چند تا از روستاهای ایران را به کمال آتاتورک و ترکیه واگذار کردند. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تحقیقاتی در مورد نوارهای مرزی ما انجام داده که نشان میدهد در دوران پهلوی بخشی از بلوچستان را به انگلستان واگذار کردند. آن موقع هندوستان در اشغال انگلستان بود. همه اینها اسناد است و باید مطرح شوند. وقتی میگوییم قبل از انقلاب استقلال نداشتیم، بیدلیل نیست. آیا کاپیتولاسیون قابل توجیه است؟ در دوره محمدرضا براساس اسناد خود آمریکا 35 هزار مستشار آمریکایی در ایران بودند. حالا ما آمار 60هزاری را که در اسناد داریم، در نظر نمیگیریم و به آمار 35هزاری آمریکا بسنده میکنیم. توجه کنید 35 هزار مستشار چند لشکر میشود؟ تازه این تعداد غیر از نیروهایی است که در قالب گروه صلح، گروه تسلیح اخلاقی، باشگاه لایِنز و باشگاه روتاری در ایران هستند لذا ما چیزی بهنام استقلال نداریم.
تسنیم: موضوع امنیت در دوران پهلوی چگونه بود؟
تبریزی: مسلماً هر حکومتی با هر شکل و صورت نیاز به یک سیستم امنیتی دارد. این سیستم امنیتی باید بتواند جامعه را هم در داخل و هم از تعرض بیگانه محفوظ بدارد، این یک اصل است. هر سیستمی باشد، چه سیستم کودتا، چه سیستم مردمی، چه سیستم پادشاهی و چه سیستم جمهوریت باشد، نیاز به یک سیستم امنیتی دارد. پس در این شکی نیست. در اینجا بحث امنیت در دوران پهلوی را مرور میکنیم.
در دوره محمدرضا بین سالهای 20 تا 32 رکنِ دو ارتش و سازمان اطلاعاتی ــ امنیتی کوک را داریم که این سیستم امنیتی را انگلیسیها توسط "علی کیا" بهوجود آوردند. اسناد آن هم وجود دارد که یک بخش از اسناد منتشر شده و یک بخش هم در حال انتشار است، بنابراین کوک یک سیستم اطلاعاتی انگلیس است که سال 21 بهوجود آمده و تا سال 47 وجود دارد. بعد از اینکه ساواک تشکیل شد، یک اصطکاکی بین ساواک و کوک بهوجود میآید اما انگلیسیها آن را برای منافع خودشان نگهداشتند.
تا اینکه محمدرضا در سال 1339 علی کیا را برکنار میکند و همایون را جای او میگذارد. در دورهای که علی امینی سر کار میآید، چون علی امینی آمریکایی است، علی کیا را به زندان میاندازد ولی بعد که آزاد میشود مجدداً کوک ادامه پیدا میکند البته این کوک در حاشیه است.
** آمریکا طراح تشکیل ساواک بود
در مورد ساواک باید بگویم یک تشکیلاتی در ایران بهنام سازمان امنیت کشوری ایران تشکیل میشود. طراح این سازمان آمریکاییها در سال 1334 هستند. هم خود آمریکاییها مینویسند و هم در اسناد هم هست و هم فردوست در خاطراتش میگوید که این تشکیلات توسط آمریکاییها در ایران طراحی میشود. سرلشکر منوچهر هاشمی رئیس اداره هشتم ساواک کتابی بهنام "داوری" دارد. او سال 1342 رئیس اداره کل ضدجاسوسی میشود. وی در این کتاب مطرح میکند که بین سال 1335 که ساواک تشکیل میشود تا سال 42 اداره کل ضدجاسوسی زیر نظر مستقیم آمریکاییها بوده است. هاشمی میگوید "وقتی به آنجا رفتم سه آمریکایی این اداره کل را مدیریت میکردند، تمام گزارشات را بهزبان انگلیسی در گاوصندوق نگهمیداشتند. هرچه تلاش کردم، حاضر نشدند این گزارشات را به من بدهند. تا سال 42 که آنها رفتند و این گزارشات در اختیار من قرار گرفت".
دقت کنید که بخش خارجی ما 7 سال زیر نظر آمریکاییها است. دیگر اینجا امنیت چه میشود؟ آمریکاییها هم عمدتاً دنبال اهداف خود در مورد اتحاد جماهیر شوروی بودند. همچنین ما مسئله همکاری موساد و ساواک را داریم البته من اسمش را همکاری نمیگذارم، بلکه سلطه موساد بر ساواک میگذارم. کتابی در مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی بهنام همکاری موساد و ساواک منتشر شده که اسنادی داریم که اسرائیلیها در ایران خانه امن برای جاسوسی در خلیج فارس و کشورهای عربی دارند یعنی امکانات، منزل و پول را ساواک میدهد و آنها حاضر نیستند جمعآوری گزارشات را به ساواک بدهند. نصیری مینویسد "اینکه ما داریم همه کار میکنیم، حداقل آن گزارش را به ما هم بدهند".
بعد اینجا مأمورین موساد فعالیتهای گستردهای دارند. موساد در اسناد با عنوان زیتون آمده است. در اسناد ساواک است که سرویس زیتون از بهاییها برای جمعآوری اخبار استفاده میکنند. خود ساواک با موساد همکاری میکند و با هم همراه هستند، باز موساد از راه دیگری برای جمعآوری اطلاعات وارد میشود. همچنین در اسناد ساواک آمده که سازمان سیا از مؤسسه فرانکلین برای جمعآوری اطلاعات استفاده میکند. مؤسسه مطالعات علوم اجتماعی توسط احسان نراقی راهاندازی میشود گرچه خود نراقی هم با ساواک همکاری میکرد اما در اسناد ساواک داریم که سازمان سیا از مؤسسه مطالعات علوم اجتماعی هم برای جمعآوری اخبار و شناخت رجال ایران استفاده میکرد.
رئیس سرویس فرانسه از ساواک ماهی 50 هزار دلار حقوق میگرفت. سند این موضوع در کتاب سیاسی جلد دوم مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شده است. البته همکاریهای رئیس سرویس فرانسه این است که نباید اجازه دهد در مطبوعات اروپا بهخصوص فرانسه، علیه شاه مطلبی نوشته بشود علاوه بر این باید علیه کمونیست هم مطلب بنویسند ولی در زمانی که امام به پاریس میرود، رئیس سرویس با سرلشکر کاوه عضو ساواک همکاری میکند تا علیه امام و جریان اسلامی مطالبی منتشر شود. خانه امام(ره) در پاریس شنود میشود و پلیس هم افرادی را که به آنجا رفتوآمد میکنند، جمعآوری میکند.
رئیس سرویس ساواک برای امام سه طرح به ساواک میدهد؛ "اول اینکه ما میتوانیم توسط مافیا آیتالله خمینی را ترور کنیم، دوم اینکه میتوانیم وی را تشویق کنیم به سوریه یا لیبی برود، سوم اینکه در موقع بازگشت هواپیما را در هوا منفجر کنیم". در مورد این موارد اسنادی است که منتشر شده است یعنی ساواک در عرصه خارجی یک سرویس مستقل نیست. همین رئیس سرویس فرانسه در کتاب خاطراتش با عنوان جنگ جهانی چهارم که مؤسسه اطلاعات چاپ کرده، میگوید: "من سرویس ساواک، سرویس اطلاعات عراق، عربستان، مصر، ترکیه و مراکش یا تونس را با هم متحد کردم که با هم کار مشترک در منطقه داشته باشیم".
سرلشکر منصور قدر از نیروهای ساواک بود که سفیر ایران در لبنان میشود و با موساد علیه امام موسی صدر و با اسرائیل علیه کشورهای اسلامی همکاری میکند. همه این اقداماتی که میگویم بعد خارجی سیستم امنیتی ایران در دوران پهلوی بود حالا اینکه رفیعزاده در آمریکا چگونه روی دانشجویان کار میکند و خوانساری در اروپا چگونه کار میکند، بحث دیگری است. در مطبوعات غرب مطرح میشد که ساواک در کشورهای اروپایی و آمریکایی شعباتی دارد و علیه دانشجویان ایرانی عموماً دانشجویان عضو انجمن اسلامی یا کنفدراسیون فعالیت میکند.
اما ساواک در داخل کشور چهکار میکند؟ ساواک باید در داخل کشور امنیت مردم را حفظ کند و آرامش را در جامعه بهوجود بیاورد، اغتشاش و اختلاف را از بین ببرد. ساواک یک سیستم اطلاعاتی است که باید این اقدامات را انجام دهد. اما عملکرد ساواک را بررسی کنیم؛ اولین رئیس ساواک کیست؟ تیمور بختیار است. جنایاتی که او بعد از کودتا چه در دورانی که مسئول حکومت نظامی بود و چه از سال 35 تا 39 که رئیس ساواک بود، چه جنایاتی در کشور مرتکب شد که بعداً هم فرار کرد و به اروپا رفت و به عراق آمد و توسط خود ساواک کشته شد.
دوم سرلشگر حسن پاکروان است که یکی از جنایتکارترین رؤسای ساواک بود. قتلعام مردم در مدرسه فیضیه، قتلعام مردم در 15 خرداد، دستگیری سه مرجع تقلید در 15 خرداد, دستگیری 54 فقیه مجتهد و واعظ توسط پاکروان بود. وی بین سال 39 تا 43 جنایات بسیاری مرتکب شد. سیستم اطلاعاتی که مردم کشور خود را نمیکشد آن هم بهجرم اسلام. ساواک عده زیادی از مردم از مرجع تقلید گرفته تا کفاش و میداندار و بازاری را اعدام کرد بهجرم اینکه "چرا از اسلام دفاع کردید؟". ساواک در 15 خرداد صریحاً مینویسد "علیه اسرائیل حرف نزنید، علیه شاه حرف نزنید، نگویید اسلام در خطر است"، از وعاظ و روحانیون تضمین میگیرد که هر کس این سه اقدام را مرتکب شود، باید دستگیر شود.
اسرائیل در اینجا چهکاره است؟ چرا نباید علیه اسرائیل حرف بزنیم، آن هم اسرائیلی که یک پادگان نظامی در قلب جهان اسلام است و جنایاتی را در جهان اسلام انجام داده و توطئههای زیادی در ایران بهراه انداخته است؟ یکی از ابزارهای اسرائیل در ایران بهاییت بود، اگرچه بهائیت ابزار انگلیس و آمریکا هم بود.
بعد از پاکروان، نصیری روی کار آمد، جنایات زیادی در دوران نصیری تا سال 56 صورت میگیرد از جمله دستگیری، زندان، شکنجه، بسته شدن حسینه ارشاد، مسجد هدایت و مسجد الجواد، بسته شدن مدرسه فیضیه و دستگیری وسیع.
** 8500 نفر در کمیته مشترک ضد خرابکاری شکنجه شدهاند
طبق بررسیها از سال 1349 تا پیروزی انقلاب اسلامی در همین کمیته مشترک ضد خرابکاری که زیر نظر پرویز ثابتی و عطارپور بود، بیش از 8 هزار و 500 نفر در همین مکان (موزه عبرت کنونی) شکنجه شده و به زندان افتادهاند. در بین دستگیرشدگان دکتر شریعتی، آیتالله طالقانی، آیتالله دستغیب، آیتالله ربانی شیرازی، خانم دباغ، خانم سجادی، عزتشاهی و .... هستند. از بچه 11 ساله و 14 ساله داریم که به زندان افتادند و کتک خوردند تا افراد بزرگی مثل آیتالله طالقانی و دستغیب و آیتالله اشرفی اصفهانی.
این چه سیستمی است؟ کجای آن امنیت است؟ البته تعداد این افراد قطعا بیشتر است اما تا به حال بیش از 8 هزار و 500 نفر شناسایی شدهاند که بین آنها کارگر، بغال، مغازهدار، مهندس، دکتر، استاد دانشگاه، مجتهد و مرجع تقلید وجود دارد. تازه این آمار فقط برای همین زندان (موزه عبرت کنونی) است، در زندان قصر و اوین هم این مسائل را داشتیم. همین سرلشکر منوچهر هاشمی در کتاب داوری که سال 1372 در انگلستان چاپ شد، میگوید: "ما زندان اوین را برای خارجیها مثل جواسیس درست کردیم. امنیت داخلی آنجا را زندان داخل کرد. یعنی همین دوران آقای پرویز ثابتی.
این سیستم امنیتی کشور است که چنین کارهایی با مردم کرده است. مسجد کرمان را آتش زدند. جنایات رئیس ساواک کرمان در کرمان، خراسان و سیستان و بلوچستان درسالهای 56 تا 57 مشخص است. از سال 1356 و فوت مرحوم دکتر شریعتی تا 22 بهمن 57 چه قدر مردم توسط ساواک دستگیر شدند، زندان رفتند و شکنجه شدند حتی همان زمانی که ادعا میکردند شکنجهای در کار نیست. اسناد و پروندههایشان وجود دارد. نسلی که توسط ساواک دستگیر و شکنجه شد، اکنون فلج هستند مثل آقای احمد احمد که با دو عصا راه میرود یا آقای عزتشاهی که با یک عصا به زور راه میرود، آقای سرحدیزاده فلج است و در خانه افتاده است. خدا آیتالله مهدویکنی را رحمت کند، ایشان میگفتند "من را بار اول آویزان کرده بودند و شکنجه میدادند. بار آخری که دستگیر شدم در دی ماه 57 شکنجهگران میآمدند و میگفتند "حاج آقا برای ما استخاره کن، ببینیم از ایران فرار کنیم یا اینجا بمانیم". تصور کنید یک فقیه با عظمتی مثل آیتالله مهدوی را آویزان کرده و شکنجه میکردند.
بخش زیادی از جامعه ما به جرم اسلامخواهی و دفاع از اسلام و حرف زدن علیه امریکا، انگلیس و اسرائیل به زندان افتادند. فخرالدین حجازی را به جرم اینکه روز عاشورا علیه اسرائیل صحبت کرد، زندانی کردند که در زندان مریض شد. یعنی ساواک که سیستم امنیتی کشور بود، مدافع اسرائیل بود.
سند داریم که بیش از 600 کتاب اسلامی، جزو کتابهای ممنوعه بود. کتاب نماز شهید بهشتی ممنوعه بود چون در داخل آن اسم طاغوت آمده پس منظور آن محمدرضا پهلوی است یا کتاب روزه نوشته آقای محمد شیرازی به دلیل اینکه در آن گفته "روزه انسان را در برابر بتها مقاوم میکند" ممنوع است، همچنین آقای دکتر علی منتظمی کتابی درباره یهود در قرآن ترجمه کرده که ممنوعه بود چراکه میگفتند "ما روابط حسنه با اسرائیل داریم و چاپ این کتاب سبب بهم خوردن روابط ما میشود". استاد سیدغلامرضا سعیدی کتاب "خطر جهود برای ایران و جهان اسلام" را نوشته بود که به جرم نوشتن این کتابی دستگیر و زندانی شد. وی کارمند بانک ملی که پس از زندان به قم تبعید میشود.
جنایات این سیستم اطلاعاتی فقط مربوط به تهران نبود؛ در مدرسه طالبیه آذربایجان تعداد زیادی از مردم دستگیر شدند، در شیراز و یا در بندر عباس افراد زیادی دستگیر شدند. چند دانش آموز در کرمان به جرم فعالیت مذهبی از سوی آرشام دستگیر و زندانی میشوند. یک دختر دانشآموز را به جرم انشا نوشتن شکنجه دادند. به خصوص در دوران قبل از اداره کل سوم که تمرکز روی نهادهای فرهنگی مثل مساجد، مطبوعات، احزاب و دانشگاهها بود.
بسیاری از عوامل ساواک وابسته به سیا و موساد بودند. برخی میگویند پرویز ثابتی بهایی بود اما بهایی بودن او میتواند یک دلیلی باشد ولی او وابسته به سیا و موساد بود اکنون هم در خدمت آنهاست و همانجا کار میکند و یا عطارپور از اینجا فرار میکند و به اسرائیل رفته و همانجا مشغول شده است.
** سیستم امنیتی ایران در دوران پهلوی در راستای منافع کشورهای غربی مثل آمریکا و انگلیس و اسرائیل بود
دورانی که ناصر مقدم سرکار میآید، تصمیم میگیرد ساواک را ترمیم کند. وی در کنار هایزن به دنبال قتل عام رهبران انقلاب بود. ساواک تا 23 بهمن 57 یعنی یک روز بعد از پیروزی انقلاب فعال بود، ما اسناد فعالیت مامورین ساواک را داریم. در صورتی که بختیار پیش از انقلاب به دروغ گفت "ساواک را منحل کردیم".
بنابراین ملاحظه میکنید که سیستم امنیتی ایران در دوران پهلوی در راستای منافع کشورهای غربی مثل آمریکا و انگلیس و اسرائیل فعالیت میکرد و علیه ملت ایران بود. سیستم امنیتی که باید در خدمت امنیت و آرامش مردم خودش باشد تنها مدافع اسرائیل و امریکا بود و مخل آرامش مردم خودش شده بود.
تسنیم: استقلال یکی از اهداف و آرمانها انقلاب اسلامی ایران است. نظام جمهوری اسلامی در تحقق این شعار و هدف چقدر موفق بوده است؟
تبریزی: دو موضوعی که قرار است به آن بپردازیم استقلال و امنیت در جمهوری اسلامی است. در حقیقت مبارزه ملت ما به رهبری حضرت امام (ره) علیه حاکمیتی بود که با دو مشخصه در تاریخ شناخته شده بود؛ یک حاکمیت استبدادی دوم حاکمیت استعماری. لذا شعار ملت ایران در عرصه "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" بود. استقلال یعنی مملکت آزاد از سلطه استعمار غرب و شرق چه امریکا، چه شوروی، چه انگلیس و چه اسرائیل باشد. آزادی در حقیقت در برابر حاکمیت استبدادی است که ملت در سرنوشت خود حضور فعال داشته باشند. جمهوری اسلامی نظامی اسلامی با حاکمیت قوانین خداست. لذا در حرکت بعدی شعار "نه شرقی، نه غربی" بود که نفی مطلق شرق و غرب در فرهنگ، سیاست، حاکمیت و موارد دیگر بود.
وقتی ما از استقلال صحبت میکنیم، استقلال فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی را در برمیگیرد. آزادی هم در چارچوب قانون است.
با پیروزی انقلاب اسلامی نظامی با حضور مردم شکل گرفت. اگر مبدا آن را 15 خرداد سال 42 بدانیم که حضور مردم علیه حاکمیت استبدادی و استعماری شاه و دفاع از اسلام و مرجعیت خود بود. آن حرکت توسط ساواک و رژیم سرکوب میشود و رهبر آن حرکت به تبعید میرود ولی از درون جامعه فرهنگ اسلامی شروع به حرکت و شکوفایی میکند و در سال 56 خود را در یک موقعیت مناسب با شهادت شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی فرزند حضرت امام نشان میدهد.
بعد از 14 سال تبعید امام و اختناق شدید، سرکوب، دستگیری، زندان و شکنجه جامعه به رشد و بالندگی جدیدی میرسد و در متن و کف جامعه با رژیم درگیر میشود، حرکتها نشان میدهد که ملت دیگر حکومت را نمیخواهند. طی دو سال در مناسبهای گوناگون مثل نماز عید فطر سال 56، نماز عید فطر 57، تاسوعا یا عاشورا و ... شاهد راهپیماییهای عظیم مردم در تهران و شهرستانها بودیم لذا حرکتی که طی آن دو سال آغاز شد، از متن جامعه بود. همچنین رهبری که ملت برای انقلاب خود انتخاب میکند، هم جایگاه شرعی به عنوان مشوعیت دارد و هم جایگاه اجتماعی به عنوان مقبولیت دارد.
** کشور از همان روز اول پیروزی انقلاب بدون قانون اداره نشد/شورای انقلاب در دوران خود هزار قانون تصویب کرد
در نهایت هم انقلاب اسلامی به پیروزی میرسد. طبیعی است که به تعبیر آیتالله طالقانی در هر کشوری انقلاب میشود، 20 تا 25 سال نیاز به قانون ندارد. امام فرمودند باید از روز اول قانونگرا باشیم لذا شورای انقلاب را تشکیل دادند که این شورا در دوران حرکت خود بیش از هزار قانون برای اداره مملکت تصویب کرد اگرچه دولت موقت به آنها عمل نکرد.
انقلاب اسلامی که پیروز شد، حضرت امام فرمودند: جمهوری اسلامی را به رفراندوم بگذاریم. همه گفتند: رهبر، امام خمینی، انقلاب، اسلامی و نظام، جمهوری اسلامی است. اما امام تاکید کردند که باید رفراندوم برگزار شود. رفراندوم برگزار شد و 2 روز ادامه یافت و در دوازده فروردین 98.2 درصد از مردم ایران به جمهوری اسلامی رای دادند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، توطئههایی از سوی شوروی، انگلیس، اسرائیل، امریکا و عواملشان در منطقه شروع میشود اگرچه ابزار این توطئهها، سازمان منافقین و چریکهای فدایی خلق، حزب توده، جبهه ملی و امثال اینها بودند. از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال 59، در کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان و برخی نقاط دیگر با توطئههایی مواجه میشویم اما جامعه به طرف قانونگرایی میرود و در همان ایام قانون اساسی نوشته میشود، علیرغم اینکه سفارت امریکا دخالت کرده و توسط دولت موقت تلاش میکند، مجلس خبرگان را منحل کنند. آن هم مجلس خبرگانی که بیش از 70 مجتهد مسلم و 83 عضو دارد و در حال تدوین قانون اساسی منهای سلطه دیگری و برمبنای منافع کشور، استقلال و حاکمیت ایران است.
بالاخره قانون اساسی تدوین میشود وهمه پرسی برگزار میشود و خود قانون اساسی به رای مردم گذاشته میشود. پس از تصویب قانون اساسی، بلافاصله انتخابات مجلس در سراسر کشور برگزار میشود، با اینکه در کردستان دچار مشکلاتی هستیم اما انتخابات با موفقیت سپری میشود. پس از آن علی رغم مشکلات کشور، انتخابات ریاستجمهوری برگزار میشود و بیش از 11 میلیون فقط به یک نفر رای میدهند. این موارد نشاندهنده آزادی و مشارکت مردم در سرنوشت خودشان است.
نهادهای انقلابی از درون خود جامعه تشکیل میشوند مثل کمیتههای انقلاب اسلامی و جهاد سازندگی و مردم در این نهادها برای استقلال اقتصادی کشورشان تلاش میکنند.در این جا دیگر حضور مردم و از طرفی مقاومت حکومت در برابر توطئهها را داریم. جنگ تحمیلی توسط امریکا، اروپاییها و حتی شورویها علیه ما شروع میشود و ملت ایران هشت سال میجنگند و یک وجب از خاک کشور را به دشمن نمیدهد و از مرزهای خود دفاع میکند با اینکه توطئههایی توسط چپیها، ملیون و برخی افراد سادهاندیش بود و میگفتند در خرمشهر صلح کنیم، در حالی که سه استان ما در اشغال دشمن بود. امام (ره) فرمودند "نه، اینها باید از مملکت بیرون بروند و متجاوز شناخته شود". ملت مقاومت کرد و یک وجب خاک را به دشمن ندادیم. در حالی که در جنگ جهانی دوم کل کشور اشغال شد و حتی مخارج اشغالگران را از ملت ایران گرفتند. حتی استاد اعظم لژ فرامانسونی یعنی آقای فروغی اعلام کرد که اینها (اشغالگران جنگ جهانی دوم) در اینجا (ایران) هرکاری خواستند، انجام دهند.
اما ملت ایران در این دوره استقلال خود را حفظ کرد. علیرغم اینکه مشکلات اقتصادی، محاصره اقتصادی، درگیری با آمریکا و... وجود داشت، اما ملت ایران محکم ایستاد. امریکا به طبس، حمله کرد و ناوهایش را به خلیج فارس آورد، شوروی تحریم اقتصادی کرد، حتی سیم خاردار برای کشاورزی به ما نمیدادند اما ملت ایران ایستاد. چون ملت و دولت دو تا نبود، یکی بودند.
در جنگ تحمیلی سه و نیم میلیون نفر در جبهه و پشت جبهه کار میکردند اما در دوره رضاشاه در جنگ جهانی دوم با اینکه ارتش نوین داشتیم اما این ارتش یک ربع ساعت هم مقاومت نکرد و همه ارتشیها از امرا گرفته تا سربازها فرار کردند، اصلا دستور آمد که مقاومت نکنید. در حالیکه ملت ایران در 8 سال جنگ تحمیلی مقاومت کرد. در دفاع مقدس هم ارتش، هم سپاه، هم بسیج و هم کمیتههای انقلاب اسلامی به میدان آمدند اما اگر مردم نمیآمدند ما موفق نبودیم. البته تلاش این نیروها قابل احترام است و ما شهدای بزرگی همچون شهید چمران، شهید صیاد شیرازی، شهید بروجردی و متوسلیان و.. داریم اما اگر ملت نبود، موفق نبودیم.
مردم با وجود محرومیت و مشکلات مالی، بمباران شهرها، ترورهای منافقین، استفاده از بمبهای شیمیایی در جبهه و... ایستادند. منافقین، حزب رنجوران، حزب دموکرات، کوموله چقدر جاسوسی کردند؟ در حال جنگ بودیم که حزب توده میخواست در کشور به روش افغانستان کودتا کند. هوشیاری نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کم نبود. فقط در سال 58 تشکیلات جهنمی منافقین 54 خانه تیمی در تهران داشتند. 17 هزار نفر از مردم ایران را ترور کردند؛ از شهید اشرفی اصفهانی و شهید مدنی گرفته که عارف و فقیه و عالم بودند تا کفاش، بقال و...
** داشتن استقلال و خارج شدن از سلطه خواسته ملت ایران بود و برای حفظ آن ایستاد
در تمام این سختیها ملت ایستاد، همانطور هم که الان ایستاده لذا داشتن استقلال و خارج شدن از سلطه استعمار و استبداد آرمان و خواسته ملت ایران بود و برای حفظ آن ایستاد و تلاش کرد.
حالا چرا حفظ این استقلال لازم است. نخست اینکه براساس اسلام سلطه اجنبی بر مملکت اسلامی حرام است، این یک دستور خدایی است. همچنین بر عالم و مرجع واجب است که با سلطه اجنبی مبارزه کنند، حتی اگر شکست بخورند. امام به این دلیل در کاپیتولاسیون وارد شد. در انقلاب عراق در 1920 همه مراجع به میدان آمدند، چون تسلط اجنبی به خصوص اگر اجنبی دشمن حربی مثل امریکا، اسرایل و انگلیس باشد، حرام است.
دوم اینکه در راس نظام مرجعی است که مجری و حافظ قانون خداست. سوم پیوند ملت با مرجعیت و رهبری است. سرنوشت ملت از دولت و حاکمیت جدا نیست. همچنین قانون در کشور حاکم است. شاید چهار تا دزد اموال ایران را برداشته و فرار کنند اما در بین دولتمردان، کسی را نداریم که از کشور فرار کرده باشد. اما در رژیم پهلوی علی امینی، ازهاری، شریف امامی و... قبل از اینکه انقلاب اسلامی پیروز شود، فرار کردند. بنابراین استقلال را حفظ کردیم و این یک اصل است که اگر خدشهدار شود، ضربه به اسلام و قرآن است که یک فعل حرام است.
** سیستم اطلاعاتی ما در جهت استقلال، منافع کشور، اقتدار ملی، وحدت و فرهنگ ملی است
سیستم اطلاعاتی ما در جهت استقلال، منافع کشور، اقتدار ملی، وحدت و فرهنگ ملی ما است. سیستم اطلاعاتی ما نه تنها زیر نظر سیا و موساد، اینترجنس سرویس، کا.گ.ب (سیستم اطلاعاتی شوروی) و دیگر سرویسهای خارجی نیست بلکه با آنها درگیر است. ما چه تعداد از جوانسیس خارجی را گرفتیم؟ حتی جاسوسهایی را از کشورهای منطقه به عنوان عوامل غرب دستگیرکرده و میکنیم. باید هم این طور باشد.
خود اعضای حزب توده اعتراف کردند که به کا.گ.ب وابسته بودند. منافقین وابسته به استخبارات (سازمان اطلاعاتی عراق) بودند که البته الان به امریکا و انگلیس وابسته هستند. حزب رنجوران وابسته به آلمان و امریکا بودند. بنابراین در آن دوران هم درگیر جنگ، هم درگیر مشکلات داخلی و هم درگیر مبارزه با جاسوسهای سرویسهای اطلاعاتی دیگر کشورها بودیم. نیروهای اطلاعاتی ما در سپاه پاسداران، کمیتههای انقلاب، دادستانی انقلاب و نخست وزیری چون تا سال 1364 چهار مرکز اطلاعاتی در کشور داشتیم، به خوبی تحرکات دشمنان را رصد میکردند و نه تنها وابسته به دشمنان نبودند بلکه با آنها مبارزه میکردند و چه ضرباتی به دشمن وارد کردند.
البته این مال آن دوران است اما بعد از آن، ما هر درگیری داریم با عوامل غرب هست نه با ملت خودمان. فتنهها عموما از اروپا و امریکا هدایت میشود. گرچه در برخی امور اعتراضات مردمی داریم و دشمنان از بیرون تلاش میکنند، مسیر اعتراضات را تغییر دهند اما انتقاد برای ملت است و مردم باید انتقاد کنند اگر انتقاد نباشد، جامعه به کمال نمیرسد. البته انتقاد در چارچوب قانون است، حاکمیت در قانون است، آزادی در چارچوب اجرای قانون است، حرکت مطبوعات باید در چارچوب قانون باشد.
ما زمانی میتوانیم "استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی" را تحقق ببخشیم که دولتمردان، سیاستمداران، احزاب، مطبوعات و متن جامعه به قانون عمل کنند. متاسفانه بعضی احزاب ما از قانون عبور میکنند. بعضی دولتمردان ما به قانون عمل نمیکنند. جامعه ما آن مقدار که شایسته نظام انقلابی و اسلامی است به قانون توجهی ندارد. این نقص ما است که باید حلش کنیم اما کلیت نظام مستقل است.
امنیت هم همینطور است. چه کسی را در این کشور به جرم مبارزه با امریکا میگیرند؟ به عنوان جاسوس امریکا میگیرند. در رژیم پهلوی نیروها و شخصیتهای ما را به دلیل انتقاد به امریکا، اسرائیل و انگلستان میگرفتند. ما برای مردم خودمان امنیت و آرامش ایجاد میکنیم نه برای کشورهای سلطهگر که ملت و منابع کشورمان را زیر سلطه خود داشتند.
ما اسنادی داریم که برای نخست وزیری سال 1323 یا 1324 است. یک روزنامهای علیه ملکه انگلیس مطلبی منتشر کرده است. سفیر انگلیس به قوامالسلطنه نامه نوشته که نویسنده مقاله، مدیر روزنامه و مسئول چاپخانه را بگیرید و تنبیه کنید. بنابراین سیستم اطلاعاتی ما براساس قانون عمل میکند. نمیگویم بینقص است، باید فراتر از این باشد و در بیرون از مرزها با دشمن بجنگد و برای ده تا بیست سال آینده برنامهریزی کند، امنیت اقتصادی به وجود بیاورد. ولی کلیت حرکت در مسیر استقلال، آزادی و نظام جمهوری اسلامی که همان قانونگرایی است، حرکت میکند. در همین مدت هم اگر در جایی مشکلی داشتیم این بود که رویاروی سیستمهای اطلاعاتی بودیم. توطئههای سیا را علیه ایران نگاه کنید. سیا در سال 1912 اعلام کرد که ما نقشه جغرافیای تا سال 1920 خاورمیانه را تهیه کردیم که یکی از آنها ایران است.
** اگر لانه جاسوسی را نگرفته بودیم، کودتا حتمی بود
اگر ما در 13 آبان 1358 سفارت امریکا را نگرفته بودیم، مسلما کودتای 28 مرداد تکرار میشد. شما اسناد لانه جاسوسی را بخوانید، نشان میدهد که فعال بودند. دو نفر از اعضای حزب سوسیالیست از جمله بابک زهرایی از عناصر امریکاییها، به دلیل جاسوسی در اهواز دستگیر میشوند، بلافاصله از سفارت آمریکا به آقای میناچی (وزیر تبلیغات و جهانگردی در دولت موقت مهدی بازرگان) زنگ میزنند که این دو نفر را دستگیر کردند و شما تلاش کنید، آزاد شوند. متاسفانه تلاش کردنذ اما این افراد آزاد نشدند. همچنین هویدا را دستگیر کردیم، اروپا و امریکا دنبال این بودند که هویدا را آزاد کنند. اینها چرا دلسوز هویدا هستند؟ چراکه یکی از چهرهها و مزدوران خاص خود را از دست میدهند.
مسلما نیاز به یک بازنگری و بررسی اسناد لانه وجود دارد. شواهد و قرائن متقن است که اگر لانه جاسوسی را نگرفته بودیم، کودتا حتمی بود. آقای امیرانتظام جلسه خصوصی آقای نخست وزیر و امام (ره) را به سفارت گزارش میکرده است. اسناد این موضوع هم وجود دارد.
در اسناد لانه جاسوسی آمده که سفارت آمریکا یکی از رهبران افغانستان را هدایت میکند تا از امام امکانات مالی و اسلحه بگیرد. امام به او میگوید "ما هم انقلاب کردیم، اسلحه و پول نداشتیم، مردم خودشان میدهند، شما بروید با مردم باشید". این فرد به سفارت آمریکا گزارش میدهد. به دستور آمریکا این فرد با شگرد دیگری خدمت امام میآید و میگوید: کمونیستها خیانت کردند، شوروی قتل عام میکنند، مسلمانان را میکشند. شما به ما اسلحه و پول بدهید تا مشکل را حل کنیم". امام میگوید "ما هم مبارزه کردیم، نه پول داشتیم، نه اسلحه. با مردم باشید، مردم حل میکنند". این شخص دوباره به سفارت گزارش میدهد که آیتالله خمینی زیر بار نمیرود.
این آقای متین دفتری عضو جبهه ملی تا خرداد 58 گزارشات مملکت را به سفارت میداد. برخی از این دست افراد با امریکا همکاری میکردند و سفارت هم فعال بود. تازه این حجم از مطالب از اسنادی است که به دست ما افتاد. بخشی از اسناد را با خود بردند و بخشی را امحا کردند.
** در جمهوری اسلامی هم استقلال، هم امنیت و هم آزادی خود را حفظ کردیم
بنابراین در جمهوری اسلامی هم استقلال، هم امنیت و هم آزادی خود را حفظ کردیم. البته در استقلال اقتصادی مشکل داریم. منکر مشکلات نیستیم. اما در بحث نظامی نه تنها مشکلی نداریم و مستشار وارد کشور نمیکنیم بلکه مستشار صادر هم میکنیم. در دوران پهلوی در علم، اقتصاد، امنیت و...هیچ استقلالی نداشتیم. در زمان محمدرضا از اسرائیل و انگلیس اسلحه خریداری میشد، قراردادهای خرید سلاح ما به هشت میلیارد دلار میرسید. در سال 54 پزشک از فیلیپین و هندوستان وارد کشور میشدند. در سال 55 سالانه شش میلیون تن گندم از امریکا وارد میشد. در سال 55 طبق گزارش وزارت اقتصاد 8 میلیارد دلار مواد غذایی فقط از اسرائیل، فرانسه و استرالیا وارد میکردیم. البته اکنون هم نقص داریم و باید کار شود اما مثل زمان پهلوی محتاج غرب نیستیم.
گرچه در حال حاضر شرایط کشور قابل مقایسه با دوران پهلوی نیست اما با آرمانها و اهداف جمهوری اسلامی فاصله داریم و باید تلاش کنیم. دولتمردان ما باید تلاش کنند در عرصه دامداری و کشاورزی صادر کننده باشیم. همه اینها مرحله بالاتر است اما نه نظام اقتصادی، نه نظام سیاسی، نه سیستم امنیتی در مجموع قابل مقایسه با دوران پهلوی نیست. الحمدالله در بعد امنیت و استقلال شرایط بسیار خوبی داریم و باید در جاهایی که نقص داریم، در اجراییات، همه نقصها را حل کنیم.
انتهای پیام/