نابودی اقتصاد آلمان با فروپاشی دیوار برلین

اوضاع همیشه به سود آلمان نبوده است. اولا برای کسانی که به اندازه کافی از این که از دوره رایش سوم زنده بیرون آمده اند تا بتوانند شروعی دوباره داشته باشند خرسند بوده اند، ساعت صفر (نقطه شروعی) وجود داشته است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم،نام آلمان، همیشه در طی سال های اخیر مترادف بوده است با اقتصادی قوی و مستحکم، کار و پول و کارخانه های پر رونق. اما چه رازهایی باعث شده که آلمان بتواند به غول اقتصادی تبدیل شود و در این راه چه درس هایی می توانیم از این کشور بگیریم؟ پاسخ این سوالات را می توان در کتابی خواندنی از دیویدآدراتسچ و اریک لمان جستجو کرد که با نام «هفت راز اقتصاد آلمان: مقاومت اقتصادی در جهان پرآشوب» منتشر شده است. فردا نیوز در سلسله مطالبی، ترجمه این کتاب را منتشر خواهد کرد. بخش سوم ترجمه این کتاب در ادامه خواهد آمد.

اگرچه ممکن است نرخ رشد، کم شدن نرخ بیکاری و تعداد شاغلان در آلمان پس از جنگ به اندازه دیگر نقاط اروپا و نیز سازمان توسعه و همکاری اقتصادی خیره کننده نباشد، اما همچنان در مقایسه با استاندارد‌های امروزی، چشمگیر هستند.

به هر حال این مقطع برای آمریکایی‌ها نیز به عنوان دوران طلایی رشد و کارایی تلقی می‌شود. سال 1953 نرخ بیکاری در آمریکا به 2.9 درصد رسید و تنها در یکی از سال‌های این دهه بالاتر از 5.5 رفت. مشابه آمریکا، در بریتانیا در همان دهه نرخ بیکاری به ندرت بالای 2 درصد رفت. در واقع نرخ بیکاری نه تنها در کشور‌هایی مانند فرانسه و ایتالیا بلکه در تمام اروپای غربی حدود 2 درصد بود؛ بنابراین آلمان مانند دیگر کشور‌های توسعه یافته از معجزه اقتصادی پس از جنگ سود می‌برد. آن چه در مورد آلمان امروز متفاوت و قابل توجه است، این می‌باشد که افزایش کارآیی اقتصادی آلمان که شاید اندکی بیش‌تر بود، به سادگی آن چه در مورد دیگر کشور‌های توسعه یافته رخ داد، نبود.

در روند رشد عجیب اقتصادی آلمان، این کشور بر خلاف موج شنا کرد و یا شاید از دید برخی از همسایگان اروپایی اش، موجی از وحشت و ناامیدی اقتصادی پیش رو بود. شگفت انگیزتر آن که آلمان زمانی این کار را انجام می‌دهد که بسیاری یا حتی اغلب کشور‌های اروپایی به ورطه ناامیدی و تیرگی چش انداز اقتصادی رسیده اند و با این حال هم چنان خوش بینی، و اعتماد به نفس اقتصادی بر آلمان حکومت می‌کند.

با این حال اوضاع همیشه به سود آلمان نبوده است. اولا برای کسانی که به اندازه کافی از این که از دوره رایش سوم زنده بیرون آمده اند تا بتوانند شروعی دوباره داشته باشند خرسند بوده اند، ساعت صفر (نقطه شروعی) وجود داشته است. همان طور که در سال‌های بعد عمیق‌تر شدن رکود و نیز بدبینی‌ها همراه شدند با تشدید بیکاری پس از اتحاد در دهه 90 میلادی.

در حالی که در اواخر قرن، نرخ بیکاری دو برابر شد و نرخ رشد نیز سقوط کرد چشم انداز پیش روی آلمان تیره و تار بود. در اواخر قرن درآمد سرانه فرانسه به شدت از آلمان‌ها جلو بود و هشدارآمیزتر این که ایتالیا در این زمینه تقریبا به آلمان رسیده بود.

اکونومیست، آلمان را بیمار اتحادیه اروپا خوانده بود، در حالی که آلمان‌ها شگفت زده می‌پرسیدند: آیا هنوز در لیگ قهرمانان حضور داریم؟! این که چه دقیقا چه زمانی معجزه اقتصادی، معجزه بودن خود را از دست داده موضوع بحث‌های مناقشه آمیزی است.

اما هیچ شکی نیست که آن چه رئیس موسسه پرنفوذ اقتصاد جهانی کیل، هربرت گیرچ و دو همکارش کارل هاینز پاک و هولگر شمیدینگ آن را «معجزه‌ای که محو شد» می‌خوانند رخ داده است. بسیاری از احساسات عمومی، و رهبران تجاری سیاست گذار و حتی اساتید، سقوط معجزه اقتصادی را به زمان فروپاشی دیوار برلین در 9 نوامبر 1989 و اتحاد دوباره آلمان در 3 اکتبر 1990 نسبت می‌دهند.

درست پیش از فروپاشی دیوار برلین، آلمان غربی رشدی خوب داشته است. 6 درصد در سال 1987 و 5 درصد در سال 1988. اما در سال 1993 رشد سقوط کرد و به یک درصد رسید. رشد اقتصادی پایین ماند و هیچ گاه در باقی مانده آن دهه به بالای 2 درصد نرسید. از طرفی نرخ بیکاری بالا می‌رفت. در حالی که با سقوط دیوار برلین نرخ بیکاری به 7 درصد رسیده بود، این نرخ پیاپی بالا می‌رفت و به نرخ هشدارآمیز دو رقمی رسید و درمیانه دهه تا 12 درصد بالا رفت. ارتش کارگران بیکار مدام زیاد می‌شد و از حدود 2 و نیم میلیون در زمان اتحاد آلمان به 5 میلیون در پایان دهه رسید. معجزه حالا دیگر پودر شده و به هوا رفته بود.

منبع:فردا

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها