باکو و فریبکاری در «به روزرسانی پروژه قتل ضیاء بنیادوف»؛ فهرست قتلهای مشکوک در جمهوری آذربایجان+تصاویر
رسانههای جمهوری آذربایجان همزمان با سفر وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران به باکو بر خلاف قواعد دوستی میان کشورها به تبلیغات ضدایرانی ادامه دادند.
به گزارش گروه دفاتر خارجی خبرگزاری تسنیم،با وجود اینکه قواعد دوستی میان کشورها ایجاب میکند به هنگام سفرهای دوستانه مقامات عالی رتبه کشورها به یکدیگر، رسانههای گروهی از دامن زدن به نکات اختلافی پرهیز کنند، همزمان با سفر اخیر وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران به باکو ، رسانههای جمهوری آذربایجان همچنان به تبلیغات ضدایرانی خود ادامه دادند. در این میان، روزنامه «ینی مساوات» که پروژه ویژهای را که با همکاری مراکز امنیتی، شعبه اجتماعی – سیاسی ریاست جمهوری و زندان مخوف «قوبوستان» جمهوری آذربایجان برای متهم کردن ایران به تروریسم اجرا میکند، با شدت و حدت بیشتری در ایام سفر وزیر دفاع ایران به باکو پی گرفت و چندین سایت اینترنتی دیگر در باکو نیز در «هم افزایی» این پروژه ضدایرانی مشارکت کردند.
ظاهر ماجرا از این قرار بود که گویا «الشن محمدعلی اف»، از خبرنگاران روزنامه «ینی مساوات» به واکاوی قتل «ضیاء بنیادوف»، معاون اول حزب حاکم «ینی آذربایجان یا «یاپ» YAP در 21 سال قبل پرداخته و و در چارچوب همین ماموریت، به سراغ یک زندانی خطرناک حبس ابد در زندان مخوف «قوبوستان» رفته و به قول باکوییها، «پالانهای کهنه را نیز شکافته است.» اینکه در کشوری همچون جمهوری آذربایجان تحت حاکمیتی همچون حاکمیت «علیافها»، یک خبرنگار به ابتکار شخصی خود به صرافت بیفتدکه پروژهای همچون قتل «ضیاء بنیادوف» را که متهم اصلی آن «حیدر علی اف»، رئیس جمهوری پیشین جمهوری آذربایجان است، واکاوی کند، کاملا دور از ذهن است. زیرا در جمهوری آذربایجان، قتلهای مشکوک و سیاسی زیادی روی داده است که هیچ خبرنگار و بازپرسی حاضر نیست نه تنها آنها را به ابتکار شخصی و رسانهای خود واکاوی کند، بلکه هیچ کس حاضر نیست حتی از آنها یادی کند. بیایید نگاهی اجمالی به فهرست برخی از این قتلهای مشکوک و سیاسی در جمهوری آذربایجان بیندازیم تا روشن شود که روزنامه «ینی مساوات» به ابتکار شخصی و رسانهای رئوف عارف اوغلو، سردبیر این روزنامه به اصطلاح مستقل یا الشن محمدعلی اف، خبرنگار این روزنامه به سراغ پرونده قتل «ضیاء بنیادوف» نرفته است تا در سلسله گزارشها و مصاحبههایی که از ماه ژانویه به این سو درباره این قتل منتشر میکند، خط تبلیغی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای «تروریست معرفی کردن ایران» را ادامه دهد.
فهرست اجمالی برخی از قتلهای مشکوکی که مقامات و رسانههای باکو سعی در فراموشی آنها دارند و متهم اصلی آنها حاکمیت باکو بوده از این قرار است:
ادوارد حسین اف، رئیس پیشین مدرسه نظامی علوم دریایی باکو که در 23 آوریل 1993 در مقابل منزلش کشته شد.
سردبیر مقتول نشریه مانیتور
عافی الدین جلیل اف، معاون رئیس مجلس جمهوری آذربایجان که در 29 سپتامبر 1994 در ساختمان محل سکونتش کشته شد.
شمسی رحیم اف، رئیس اداره ویژه امنیتی ریاست جمهوری آذربایجان که در همان روز و همزمان با عافی الدین جلیل اف به هنگام ورود به ساختمان محل زندگی اش کشته شد و مسئولیت قتل هر دو نیز به عهده «آمون» OMON یا «نیروی پلیس ویژه» انداخته شد.
روشن جوادوف، معاون وزیر کشور و فرمانده نیروی «آمون» OMON که در 17 مارس 1995 به هنگام مذاکره با حیدرعلی اف، با تیراندازی نیروهای امنیتی زخمی و در بیمارستان نظامی براثر خونریزی بیش از حد جان باخت. بعدها، لاچین جوادوف، تنها پسر روشن جوادوف نیز در 20 سالگی در 19 دسامبر 2003 به طور مشکوکی در مسکو به قتل رسید.
شاهمردان جعفروف، نماینده مجلس جمهوری آذربایجان که در 17 ژوئن 1995 در روستایی در منطقه جلفای نخجوان کشته شد.
ضیاء بنیادوف، معاون اول حزب حاکم «ینی آذربایجان» و از شخصیتهای برجسته قومیت تحت ستم «تالش» جمهوری آذربایجان که در 21 فوریه 1997 در نزدیکی ساختمان محل زندگیاش کشته شد. بعدها، موسی بنیادوف نوه ضیاء بنیادوف نیز در آمریکا به طور مشکوکی کشته شد که به قتل مشکوک پسر روشن جوادوف شباهت زیادی دارد.
«اعتبار ایلکین»، از «پیشگوهای جمهوری آذربایجان» که در ژانویه 1999 به طور مشکوکی در منزلش کشته شد و مقامات دولتی سازمانی به نام «جیش الله» را مسئول این قتل اعلام کردند.
آذر اسماعیل اف، رئیس «اداره مبارزه با مواد مخدر» وزارت کشور جمهوری آذربایجان که در 21 ژوئن 2000 در نزدیکی مرکز تجاری «رامستور» باکو مفقود شد و در سال 2005 مقامات دولتی باکو اعلام کردند وی را دسته تبهکاری «حاجی ممدوف»، از مقامات عالیرتبه وزارت کشور به قتل رسانده است.
فرامرز مقصودوف، رئیس آکادمی ملی علوم جمهوری آذربایجان که در آوریل 2001 در حمله مسلحانه به منزلش به همراه همسر و دخترش کشته شد.
روشن علی اف، رئیس اداره بازپرسی دادستانی کل جمهوری آذربایجان که در 12 مارس 2002 در ورودی ساختمان در خیابان «نظامی» باکو به ضرب گلوله کشته شد و بعدها عامل این قتل نیز دسته تبهکاری «حاجی ممدوف»، از مقامات عالیرتبه وزارت کشور اعلام شد.
فتح الله حسین اف، معاون فدراسیون ملی فوتبال جمهوری آذربایجان که در ژوئن 2004 در مقابل ساختمان محل سکونتش کشته شد و بعدها عامل این قتل نیز دسته تبهکاری «حاجی ممدوف»، از مقامات عالیرتبه وزارت کشور اعلام شد.
المار حسین اف، سردبیر نشریه مونیتور که پس از افشاگریهایی درباره خانواده حاکم بر جمهوری آذربایجان، در مارس 2005 در ورودی آپارتمانش به ضرب گلولهای که به دهانش شلیک شد، کشته و برای همیشه صدای انتقادهایش از حاکمیت خاموش شد.
میرزا نوروزوف، مشاور ارشد در نهاد ریاست جمهوری آذربایجان که بر سر خرید و فروش زمین با رامیز مهدی اف، رئیس دفتر ریاست جمهوری دچار اختلاف مالی شده بود و در 31 مارس 2007 بر اثر مسمومیت کشته شد.
نوروزعلی اف محمدوف، سردبیر نشریه «صدای تالش» که براثر بیماری در زندان و انتقال به بیمارستان موسسه زندانها ، مرگش در 17 آگوست 2009 اعلام شد. بعدها «امیل محمدوف»، فرزند نوروزعلی محمدوف نیز در 16 آوریل 2011 به طور مشکوکی درگذشت و علتش نیز هیچگاه روشن نشد.
نوروز علی محمدوف، شخصیت تالش و سردبیر نشریه صدای تالش که در بیمارستان زندان کشته شد
رائیل رضایف، فرمانده نیروی هوایی که در 11 فوریه 2009 به طور مشکوکی به قتل رسید.
زاهد دنیامالی اف، معاون وزیر کشور جمهوری آذربایجان که در سال 2009 اعلام شد به طور ناگهانی در منزلش درگذشته است و علتش نیز هیچ گاه مشخص نشد.
آنار محمدخان اف، نماینده مجلس که در 23 آوریل 2011 مرگش ناگهانیاش اعلام شد.
رافیق تقی، نویسنده مشهور مقاله موهن «اروپا و ما» در نشریه «صنعت» که در آن به مقدسات اسلامی توهین شده بود و در 19 نوامبر 2011 به طور مشکوکی پس از بهبودی در بیمارستان بعد از سوء قصد به جانش با چاقو و انجام مصاحبه علیه ایران و مراجع شیعه، به طور ناگهانی مرگش در بیمارستان تحت حفاظت امنیتی اعلام شد و متعاقب آن تبلیغات گستردهای علیه دینداران جمهوری آذربایجان به راه افتاد.
این فهرست، تنها بخشی از قتلهای مشکوک اشخاص سرشناس در جمهوری آذربایجان که مرگ و قتل آنها همواره در هالهای از ابهام باقی مانده است و دولت و رسانههای باکو علاقهای به واکاوی این قتلها نداشتهاند و مشخص است که از این فهرست، پرونده قتل «ضیاء بنیادوف» به طور تصادفی برای واکاوی «ینی مساوات» برگزیده نشده است.
ضیاء بنیادوف که بود؟
ضیاء بنیادوف از شخصیتهای فرهنگی تالش جمهوری آذربایجان بود که با وجود تمام موانع موجود در مقابل رشد و ارتقای فرهنگیان تالش در ساختار حکومتی جمهوری آذربایجان توانسته بود به مدارج عالی دست یابد. زیرا، ضیاء بنیادوف از شخصیتهایی بود که در دوره شوروی در شهر آستارا متولد شده و پس از مهاجرت از این شهر به مدارج عالی علمی ارتقاء و پرورش یافته و در دوره حاکمیت حیدرعلی اف، ضیاء بنیادوف از سالها پیش شخصیت فرهنگی مهم و شناخته شده جمهوری آذربایجان تلقی میشد و حاکمیت ناگزیر به اعتناء به وی بود.
طرحی که ینی مساوات در سلسله گزارشهای ضدایرانی اخیر خود با محور قتل ضیاء بنیادوف منتشر کرد
ضیاء بنیادوف، تنها سیاستمدار صریح اللهجه در جمهوری آذربایجان بود که میتوانست دیدگاه و نظر شخصی خود را با صراحت در مقابل حاکمیت مطرح کند. یک سال و نیم قبل از قتلش، وی در نشستهای کمیسیون ویژه تهیه متن قانون اساسی جمهوری آذربایجان در نوامبر 1996 به صراحت از سردمداران جریان «ترک گرا»که حتی خواهان این بودند که در قانون اساسی جمهوری آذربایجان نام زبان رسمی این کشور «ترکی» اعلام شود،انتقاد کرده و به طنز گفته بود:«هرکس میخواهد خودش را ترک معرفی کند، برود آن را بر روی دیوار خانهاش بنویسد و نصب کند.» ضیاء بنیادوف که در رشته تاریخ تحقیقات زیادی البته براساس آموزههایی که از سیستم آموزشی شوروی فراگرفته بود، داشت، در همان دوره قرآن را نیز به زبان آذری ترجمه کرده بود و از جمله تالشهایی بود که توانسته بود در زمان خدمت نظام نیز نشان «قهرمان ملی اتحاد جماهیر شوروی» را دریافت کند و به همین علت نه تنها در میان تالشهای جمهوری آذربایجان بلکه در میان تمام مردم این کشور سرشناس و مورد احترام بود.
در واقع، ضیاء بنیادوف از معدود ارتقاء یافتگان تالش در سیستم حکومتی جمهوری آذربایجان بود که به طور کامل دچار استحاله فرهنگی نشده بود و با سایر تالشهایی که در ساختار حکومتی جمهوری آذربایجان به مدارجی رسیدهاند، اما هیچ اثر و علامتی از تالش بودن آنها باقی نمانده است، متفاوت بود و از این نظر، وجود او برای جریان «پان ترکیست» که به شدت از موضعگیریهایش نیز خشمگین بود، غیرقابل تحمل بود. علاوه بر این، خودداری ضیاء بنیادوف از تملق و چاپلوسی که در نظام شخص محور و خانواده محور حاکم بر جمهوری آذربایجان بسیار مهم و بلکه ضروری محسوب میشود، چهرهای شاخص و باز هم غیرقابل تحمل از او ساخته بود. به خاطر تمام این ویژگیها بود که با وجود مبهم باقی ماندن پرونده قتل ضیاء بنیادوف همانند سایر قتلهای سیاسی این کشور، جامعه جمهوری آذربایجان همواره بر این باور بوده است که ضیاء بنیادوف از قربانیان سرویس امنیتی این کشور است.
به همین علت نیز بود که سرویس امنیتی جمهوری آذربایجان از سال 2000 که مدعی دستگیری عاملان قتل ضیاء بنیادوف شد، تلاش کرد با متهم کردن ایران و حزبالله به این قتل، با یک تیر چند نشان را بزند؛ سرویس امنیتی جمهوری آذربایجان در وهله نخست تلاش کرد با این نعل وارونه زدن، اتهام قتل ضیاء بنیادوف را از خود دور کند و در آن دوره که باکو به دلایل خاص خود سیاست سردی روابط با ایران را در ظاهر و آشکار نیز دنبال میکرد، با متهم کردن ایران و حزبالله، خوراک تبلیغاتی برای رسانهها خود تدارک میکرد. اما، بعدها مقامات امنیتی باکو با مشاهده تبعات منفی این خط تبلیغاتی که خواه ناخواه موضوع قتل ضیاء بنیادوف را زنده نگه میداشت و متهم اصلی یعنی حاکمیت باکو را جلوی چشم افکار عمومی میآورد، تصمیم گرفت موضوع را به محاق فراموشی ببرد.
سردبیر روزنامه ینیمساوات
اما، جالب آنکه در همین دوره که روزنامه «ینی مساوات»، رسانه مخالف محسوب میشد و هنوز رنگ عوض نکرده بود و تحت پوشش و هدایت علی حسن اف، مدیر شعبه اجتماعی – سیاسی ریاست جمهوری آذربایجان درنیامده بود، خود از جمله رسانههایی بود که هر از گاهی اتهام حکومت علیافها را در قتل ضیاء بنیادوف به بهانههای مختلف یادآوری میکرد. اما، ظاهرا رنگ عوض کردن این روزنامه پس از اعطای مدال توسط الهام علی اف، رئیس جمهوری آذربایجان به رئوف عارف اوغلو، سردبیر روزنامه «ینی مساوات» سبب شده است که این روزنامه هم اکنون به آلت دست اصلی سرویس امنیتی و شعبه اجتماعی – سیاسی ریاست جمهوری آذربایجان تبدیل شود و «سرویس امنیت دولتی» باکو پروژه متهم کردن ایران به تروریسم را به این روزنامه حواله کند و شرایط دسترسی به زندان مخوف «قوبوستان» را برای این پیمانکار خود فراهم کند. زیرا، روزنامه ترکگرای افراطی «ینی مساوات» علاوه بر اینکه به خاطر حق العملی که در اجرای این پروژه ضدایرانی دریافت میکند، سر از پا نمیشناسد و هرگونه دستوری را که مقامات امنیتی و مسئولان زندان مخوف «قوبوستان» به رئوف عارف اوغلو میدهند، بی کم و کاست اجرا میکند، بلکه در کنار انگیزه مالی، به علت «ترکگرایی افراطی» و «تالش ستیزی» خود انگیزه مضاعف دیگری نیز دارد.
در سالهای گذشته این روزنامه ترکگرای افراطی، همواره به انکار موجودیت قومی تالشها شهرت داشته است. اکنون که پروژه متهم کردن ایران به قتل «ضیاء بنیادوف» تالش به «ینی مساوات» سپرده شده است، دست اندرکاران این رسانه ترکگرای افراطی از این نظر نیز ارضاء میشوند که لابلای سلسله گزارشها و مصاحبههای خود، شخصیت واقعی ضیاء بنیادوف را نیز تحریف و تالش بودن وی را انکار میکنند و به اقتضای مطالب به عقدهگشایی خود نه تنها علیه ایران و حزبالله ، بلکه علیه تالشهای جمهوری آذربایجان نیز میپردازند. اما، «ینی مساوات» خیلی زود دم خروس خود را نشان داده است و در لابلای گزارشها و مصاحبهای که با «نظامی نقی اف»، به اصطلاح متهم ردیف اول قتل ضیاء بنیادوف در زندان مخوف «قوبوستان»، مقامات امنیتی باکو برای این روزنامه ترتیب دادهاند، به کرات تلاش کرده است که یکی از انگیزههای این قتل از زبان «نظامی نقی اف» را «صیونیست» معرفی شدن وی توسط به اصطلاح سفارش دهندههای ایرانی این قتل وانمود کند.
نقیاف، کسی که باکو او را متهم به قتل و آموزش دیده در ایران معرفی میکند
حال آنکه در دورههای قبلی که باکو تلاش میکرد به بهانه پرونده «ضیاء بنیادوف» علیه ایران سیاهنمایی کند، اساسا به فکرشان هم نرسیده بود که «صهیونیسم» و «حزب الله» را وارد این پروژه تبلیغاتی ضدایرانی خود کنند. اما، باکو این بار در «به روزرسانی پروژه ضیاء بنیادوف»، از این عناصر نیز در افتراپراکنی علیه ایران بهره گرفته است، غافل از اینکه همین «به روزرسانی» تناقض دستگاه تبلیغاتی باکو با ادعاهای گذشتهاش را نمایان میکند. زیرا، از قتل ضیاء بنیادوف هنوز حدود 20 سال میگذرد و گرچه دستگاه تبلیغاتی باکو میخواهد براساس سنت همیشگی خود یعنی تحریف و جعل، به نسل جوان و جدید، ساخته و پرداختههای ذهنی خود را ارائه کند، اما نسلی که شاهد قتل ضیاء بنیادوف بوده و از اتهام سرویس امنیتی جمهوری آذربایجان در این باره آگاه است، هنوز باپرجاست و واقعیات را به خوبی میداند. از این رو، مشارکت باکو در پروژه صهیونیستی – آمریکایی متهم کردن ایران به «تروریسم» تلاشی عبث است و اساسا رسانههای باکو در وزن و اندازهای نیستند که بخواهند آنها هم در دوره «ترامپ – نتانیاهو» ، سهمی در ایران ستیزی داشته باشند.
انتهای پیام/