زنجان|سوز بیکاری در کوچه پس کوچههای شهر؛ خانه محرومان چه خبر؟
در کوچه پس کوچههای شهر جایی که خیلی از خوشنشینها سال به سال هم گذرشان به آنجا نمیافتد محرومانی زندگی میکنند که سوز بیکاری عرق شرم از ناتوانی در تأمین معیشت را بر پیشانی آنها جاری کرده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از زنجان، در حالی که مسئولان از آمارهای مختلف برای ایجاد فرصتهای شغلی خبر میدهند؛ اما سوز بیکاری در دل نیازمندانی که از سیر کردن شکم خانواده با نان خالی هم درماندند، بیشتر از سرمای زمستان رخنه کرده است. شاید بهتر باشد مسئولان کمی از میزهای و صندلیهای مدیریتی خود فاصله گرفته و همنشین بیکارانی شوند که شب را شرمنده به خانه برگشتهاند و چشمان نگران مادر دل مرد خانه را خون میکند.
آمارها حاکی از آن است که بیکاری در استان زنجان در یک سال گذشته رو به افزایش بوده است، مقایسه آمارهای فصلی نشان میدهد نرخ بیکاری در پاییز سال گذشته 11.9 درصد بوده است که نسبت به مدت مشابه سال قبل از آن 0.3 درصد کاهش داشته است .
در حالی که بررسی روند تغییرات نرخ بیکاری کشور نشان میدهد این نرخ نسبت به فصل تابستان سال قبل یک درصد کاهش داشته اما این تغییرات در استان زنجان برعکس بوده و روند بیکاری با 9.7 درصد نسبت به مدت مشابه سال گذشته 1.5 درصد رشد را نشان میدهد.
قرار بود برای انعکاس مشکلات حاشیهنشینهای شهر زنجان سری به مناطق محروم زده و مشکلات مردم این مناطق را به گوش مسئولان برسانیم اما ساکنان آنچنان غرق مشکلات مقدماتی زندگی بودند که برایشان فرقی نمیکرد که در کجای این شهر زندگی میکند و حقوق شهروندیشان چیست؟ اصلا نمیدانستند کدام مشکل را مطرح کنند یا از چه کمبودی بنالند، آنها فقط به این فکر میکردند که چطور شب خرج زن و بچه را دربیاورند تا عرق شرمندگی از پیشانیشان جاری نشود.
در گذر از کوچه پس کوچههای حاشیههای شهر که نظم هندسی خاصی در آن حاکم نبود وقتی از مشکلات مردم این مناطق پرسیدیم، خندهای معنیداری برلبانش جاری بود و با نگاه نگران اما امیدوار میگفتند: کار نداریم و زندگی بروفق مراد نمیچرخد. وضعیت بد اقتصادی سبب شده تا زندگی در اینجا را به جان بخریم.
زندگی با نان خالی
در عبور از معابر شیبدار با چاله چولههای فراوان که راه رفتن را هم برایمان سخت کرده بود، چشممان به حیات خانهای افتاد که در آن یک وسیلهای شبیه به یک سهچرخه یا ویلچر بود. این صحنه انسان را یاد فیلمهایی میانداخت که بیشتر در دهه 60 میشد آنها را دید.
اینکه صاحب این ویلچر چطور با این وسیله در این معابر تردد میکنند، برایمان جای سوال بود، زنگ را که زندیم خانومی دم در آمد و با خوشرویی تعارف کرد تا به داخل خانه برویم، نحوه برخورد خانم خانه و چشمان نگران او نشان میداد که انگار مدتها منتظر است تا فردی پای درددلهایش بنشیند، وقتی وارد منزل شدیم، غم را در دیوارهای اتاقها میشد مشاهده کرد. در بدو ورود ترکهای روی در خانه بیش از هر چیز به چشم میخورد که معلوم بود سرمای هوا هم از ورود به خانه بینصیب نمیماند. مرد خانه فردی معلول بود که توانایی راه رفتن نداشت و خود را به حالت نشسته روی زمین میکشید تا جابهجا شود.
تا بخواهیم سرحرف با این خانواده را بازکنیم، مرد خانه از مشکلی گفت که سالها با آن درگیر است، میگفت که در هشت ماهگی تشنج کرده و به دلیل تزریق آمپول اشتباه دچار معلولیت جسمی – حرکتی شده و اکنون از توانایی راه فتن بازمانده و حتی یک دستش نیز دچار معلولیت است.
وقتی از سختی عبور و مرور در این کوچه پس کوچهها پرسیدیم آهی کشید و گفت: سالهاست که به این وضعیت عادت دارم، حتما حکمتی بوده که من نتوانم مثل انسانهای سالم در این جامعه زندگی کنم، دیگر این وضعیت را قبول کردهام، فقط نمیخواهم شرمنده اهل و عیال باشم. آنها سالها مرا روی ویلچر هل دادهاند و به تازگی خیری یک ویلچر برقی به ما هدیه داده که وضعیت کمی نسبت به گذشته بهتر شده است.
سالهاست که با معلولیت میسوزم و میسازم، من هم آرزو داشتم روی پاهای خودم راه بروم اما انگار قسمت نبود به این پاها تکیه بزنم، حال که کاری از دستم برنمیآید نمیخواهم به خانوادهام سخت بگذرد. با این معلولیت هر کاری از دستم برنمیآید و تحت پوشش بهزیستی هستیم.
وقتی بغض اجازه صحبت کردن به مرد خانه را نمیداد، همسر وی گفت: همسرم بیکار است، خودتان از هزینههای زندگی خبر دارید و میدانید که با یارانه و 80 هزار تومان بهزیستی نمیشود زندگی را چرخاند. مستاجریم و در ماه 200 هزار تومان کرایه خانه میدهیم. بهزیستی هر از چندگاهی 300 هزار تومان کمک هزینه میداد که این ماه آن را قطع کرده و ما فعلا از صاحبخانه برای پرداخت کرایه مهلت گرفیتم.
13 سال است که با هم ازدواج کردهایم و حاصل زندگی ما یک پسر محصل در مقطع ششم ابتدایی و یک دختر شش ساله است. سواد درست و حسابی ندارم اما دوست دارم بچههایم را باسواد تربیت کرده و تحویل جامعه بدهم.
مرد خانه ادامه داد: ما فقط از محل یارانه و 80 هزار تومنی که ماهانه بهزیستی میدهد گذران زندگی میکنیم و هنوز هم در مستمریها رقم چندانی اضافه نشده است. برای دریافت وام و دست و پا کردن کاری به بهزیستی مراجعه کردم و در جواب گفتند که بعد از دریافت وام سرانه پرداختی به ما قطع میشود، با این شرایط تا کار و بارم بگیرد نمیتوانم خرج زن و بچهام را بدهم.
مادر که از اوضاع سخت زندگی به ستوه آمده میگفت با پولی که از بهزیستی و یارانه میگیریم فقط میتوانیم نان و سیبزمینی بخوریم و حتی گاهی اوقات نان خالی هم در خانه پیدا نمیشود.
من خودم هم فرش میبافم و تکمیل یک قالیچه پنج تا شش ماه طول میکشد و در نهایت 500 یا 600 هزار تومان به فروش میرسد اما با سر دردی که دارم این کار برایم خیلی دشوار است بنابراین گاهی مجبور میشوم به خیران پناه ببرم که بیشتر آنها به من میگویند به همسرت بگو کار کنه ولی از وضعیت همسرم خبر ندارند که کاری برای او پیدا نمیشود.
این خانم و آقا در همه لحظاتی که از مشکلاتشان سخن میگفتند لبخند به لب داشتند که شاید از امیدی در پس سراب وعدهها نشئت میگرفت و شاید هم صورتی بود که با سیلی سرخ میشد.
از مسئولان شنیده بودیم که از ابتدای امسال مستمری معلول یک نفره به 150 هزار تومان رسیده بنابراین موضوع اینکه این خانواده هنوز 80 هزار تومان دریافت میکنند را از محمد محمدی، مدیرکل بهزیستی استان زنجان پیگیر شدیم که وی در پاسخ گفت: برخی معلولان دو حساب در اختیار دارند که یکی به یارانه و دیگری به مستمری بهزیستی مربوط میشود.
وی افزود: از ابتدای امسال میزان افزایش مستمری در حساب یارانهها واریز شد اما در یکی دو ماه اخیر به همان حساب بهزیستی واریز میشود و این کار سوء تفاهم ایجاد کرده بود که برخی تصور میکردند افزایش مستمریها اعمال نشده اما با این وجود ممکن است استثنائاتی هم وجود داشته باشد که پیگیر برطرف کردن این مشکلات هستیم.
محمدی به برنامه توانمندسازی معلولان و پرداخت وامهای اشتغال اشاره کرد و گفت: تسهیلات 15 تا 20 میلیون تومانی به معلولان اعطا میشود و پرداخت مستمری آنها دست کم تا شش ماه ادامه مییابد ضمن اینکه مشوقهایی هم برای کارفرمایانی که این افراد را به خدمت گیرند در نظر گرفته شده است.
اما با گلههای مرد معلول به نظر میرسید که جامعه هنوز به نحو مطلوبی برای پذیرش این افراد در محیطهای کاری آماده نشده یا بستر و حمایت لازم برای فعالیت آنها فراهم نشده است و حتی افزایش مستمری هم چندان جای طعم نانآوری برای خانه به واسطه حاصل دسترنج خود فرد را پر نمیکند.
کارگران فصلی رنجور از سرمای زمستان
بعد از خداحافظی با این خانواده کمی در شهر قدم زدیم و در این فکر بودیم که چطور میشود با یک یارانه و 80 هزار تومان بهزیستی گذران زندگی کرد، در این هنگام به یک دالانی رسیدیم که یک طرف آن باغی بود که با توری محصور شده بود و ته این دالان خانهای با دری به عرض کمتر از یک متر قرار داشت.
سرو صداهایی از خانه به گوش میرسید، دو خانم از خانه خارج شدند، به نظر میآمد خانم جوان حال خوبی نداشت، پیرمردی تا دم در آمد و آنها را با حال شرمندگی راهی کرد. پرسیدیم حاج آقا چیزی شده؟
پیرمرد با قیافهای درهم و خسته گفت که دخترم بیماری اعصاب دارد و خانم او را برد تا در بیمارستان بستری کند، خودم هم مریضم باید عمل بشم اما پولی برای عمل ندارم و نمیدانم در این شرایط به کجا پناه ببرم، هوا سرد بود با تعارف پیرمرد داخل خانه رفتیم تا بیشتر در جریان مشکلات این خانواده قرار بگیریم.
پیرمرد به محض ورود به خانه گفت که این هم پسرم هست، ما هردو کارگر ساختمانی هستیم ولی مدتی است که به دلیل نبود کار همشنین هم شده و بیکاریم. از آخر تابستان تاکنون یک روز کار میکنیم و 10 روز بیکاریم و واقعا از رفتن و آمدنهای بیهوده خستهایم.
یک خانه اجارهای نقلی با دو اتاق کوچک و یک آشپزخانه که فقط یک نفر در آن جا میشد، سهم پیرمرد زحمتکش از زندگی بود. این خانه حتی حمام هم نداشت.
اینکه این مرد بدون کار چطور از پس خرج زندگی برمیاد ذهنمان را مشغول کرده بود که او در جواب گفت: هر کاری باشه انجام میدهیم از سرایداری گرفته تا حمل سنگ، اما واقعا کار نیست و مجبور شدیم برای گذران زندگی به یک موسسه خیریه پناه ببریم.
وی میگفت که میتوانید وضعیت ما را از موسسه هم بپرسید که چطور با یک مریض در خانه زندگی میکنیم، واقعا از مسئولان میخواهم که ما محرومان را ببینند و مشکلات ما را برطرف کنند. مشکل اصلی ما بیکاری خودم و پسرم هست اگر ما کار درست و حسابی داشتیم شاید باری بر دوش جامعه هم نبودیم.
مرکز نیکوکاری امیرالمومنین(ع) موسسهای است که به این خانواده کمک میکند، سهیلا محمدی مسئول اجرایی این مرکز در مورد تعداد افراد زیر پوشش و نحوه خدماترسانی میگفت که اجازه انتشار آمار را ندارد اما خانوادههای زیادی به این مرکز مراجعه میکنند که بیشتر آنها با مشکل معیشت روبهرو هستند البته برخی هم به معضلاتی همچون اعتیاد گرفتار هستند و یا با بیماری دست و پنجه نرم میکنند.
وی تصریح کرد: بیکاری مشکلات زیادی را برای خانوادهها به وجود آورده و بیشتر افرادی که معتاد بودند مشکل بیکاری هم داشتند.
مسئول اجرایی مرکز نیکوکاری امیرالمومنین(ع) با اشاره به اینکه درآمد این مرکز برای کمک به نیازمندان از طریق خیران تأمین میشود بیان کرد: متاسفانه مراجعهکنندگان نیازهای بسیار زیادی دارند و کمکهای خیران به قدری نیست که پاسخگوی همه نیازهای آنها باشد.
وی با بیان اینکه گاهی از مدارس با مرکز تماس میگیرند که بچهای به دلیل نخوردن صبحانه دچار ضعف شده است ابراز کرد: این موضوعات درد بزرگی در جامعه است که مشکل معیشت تا حدی است که برخی حتی برای تهیه نان هم در مضیقه هستند.
از بچگی یاد گرفتیم که بابا نان داد، شاید در این خانوادهها که حتی در تهیه نان هم دچار مشکل هستند پدر برای تهیه آذوقه به هر دری میزند و روزهایی از آوردن نان هم عاجز میماند و با شرمندگی به چشمان فرزندش نگاه میکند که قرار است فردا را با شکم خالی راهی مدرسه شود.
بد نیست مسئولان از اتاقهای گرم و صندلیهای نرمشان فاصله گرفته و بدانند که در خانه محرومان چه خبر است؟ و چه سخت است نان دادن بابا بدون کار!
گزارش از فاطمه تاجبخش
انتهای پیام/ش