ضعف و قوت دیپلماسی ایران در منطقه بالکان

چالش‌های موجود در بالکان ایجاب می‌کند که ایران حضور مؤثری در این منطقه مهم داشته باشد.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران از روز دوشنبه هفتم اسفندماه در رأس یک هیأت بلند پایه سیاسی و همچنین یک هیأت اقتصادی متشکل از تعدادی از بنگاه‌ها‌ و کارآفرینان اقتصادی از بخش‌های خصوصی و دولتی (خصولتی)، به منظور تبادل نظر و گفت‌وگو با مقامات کشورهای صربستان، بلغارستان، کرواسی و بوسنی به منطقه بالکان و اروپای شرقی سفر کرد.

دیدار و گفت‌وگو با وزرای امور خارجه و دیگر مقامات عالیرتبه این کشورها و نیز برگزاری همایش مشترک با تجار و بازرگانان ایرانی و کشورهای مذکور موسوم به «B2B» از جمله برنامه‌های وزیر امور خارجه در جریان این سفر مهم منطقه‌ای بود که در نهایت با دیدار از بوسنی و هرزگوین، عصر روز جمعه یازدهم اسفندماه به پایان رسید.

از میان این چهار کشور مهم منطقه بالکان، بلغارستان و کرواسی هم عضو اتحادیه اروپا هستند و هم عضو ناتو و دو کشور صربستان و بوسنی در صف انتظار عضویت در اتحادیه. اما در خصوص ناتو، صرب‌ها به دلیل سیاست بی‌طرفی نظامی و نیز جهت‌گیری ضدآمریکایی و ضد ناتو و البته فشار روس‌ها، مخالف عضویت در ناتو  هستند. در مورد بوسنی و هرزگوین، صرفاً بوشنیاکهای مسلمان و کرواتهای کاتولیک یعنی دو قوم از سه قوم اصلی، خواهان عضویت در ناتو می‌باشند. مسلمان‌ها، منافع امنیتی و سیاسی در همگرایی با اتحادیه اروپا و ناتو دارند، در واقع نسل کشی‌هایی که از طرف صرب‌ها و کروات‌ها در چارچوب جنگ استکبار بر مسلمان‌ها تحمیل شد، ضرورت همگرایی با قدرت های غربی را برای جلوگیری از تکرار نسل کشی و حمایت از اصل بقاء و موجودیت سیاسی اجتناب ناپذیر کرده است.

کشورهای به جا مانده از یوگسلاوی سابق هنوز هم بالقوه در فرآیند بالکانیزاسیون و واگرایی قومی و مذهبی هستند. احساس نا امنی و نگرانی از بقاء و امنیت باعث شده که ملل منطقه به خصوص مسلمانان، تنها راه نجات خود را در الحاق به ساختارهای یورو آتلانتیک و به طور مشخص عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو قلمداد کنند. همه کشورهای منطقه از جمله بوسنی و هرزگوین، مونته نگرو، صربستان و مقدونیه در حال انطباق ساختارهای اقتصادی، سیاسی، قضایی، فرهنگی و اجتماعی با معیارهای مادرید و کپنهاگ هستند.

جالب اینکه از میان کشورهای منطقه بالکان، کوزوو تنها کشوری است که هنوز وارد فرآیند الحاق به ناتو نشده است و برغم اینکه از آغاز سال 2015 میلادی این موضوع جزء اولویت نهادهای کشوری شده است، اما در این خصوص نهادهای کوزوو تاکنون هیچ گونه قراردادی با ناتو منعقد نکرده‌اند.

بنا به گزارش موسسه مطالعات امنیتی کوزوو، مشکل در حضور چهار کشور عضو ناتو یعنی اسپانیا، یونان، رومانی و اسلواکی نیست که هنوز کوزوو را به رسمیت نشناخته‌اند، بلکه این مهم به موضع بی‌طرفی ناتو در خصوص کوزوو بر باز می‌گردد. از طرفی ایجاد نیروهای مسلح (ارتش) کوزوو یکی از مهمترین پیش شرط‌های عضویت در ناتو است که این مسأله امنیت ملی و تمامیت ارضی کوزوو را از یک طرف بسیار شکننده و آسیب پذیر ساخته و از طرف دیگر موجب وابستگی آن به قدرت‌های خارجی(آمریکا) شده است.

واقعیت امر این است که افراط گرایی حلقه وصل بالکان و خاورمیانه است و این مسأله بیش از آنکه ریشه‌های داخلی داشته باشد، ریشه خارجی دارد. به عبارت دیگر «افراط گرایی» و «مداخله بیگانگان» دو فصل مشترک ژئوپولیتیک خاورمیانه و بالکان است؛ به تعبیر ظریف در جمع ایرانیان مقیم سارایوو «بزرگترین خطر منطقه افراط است، نه افراطیون دیروز مسیحی‌اند و نه افراطیون امروز مسلمان».

واقعیت این است که راه ورود به بالکان از بروکسل می‌گذرد نه مسکو، یعنی واقعیت صحنه میدان به ما می‌گوید بدون همکاری و تعامل سازنده با اتحادیه اروپا در شرایط فعلی نمی‌توانیم نقشی جدی و تأثیرگذار در فرآیندهای سیاسی و اقتصادی منطقه حتی با مسلمانان داشته باشیم. عادی‌سازی و تعمیق روابط ایران و اتحادیه اروپا می‌تواند فضا و قدرت مانور بیشتری را در اختیار نهادهای ایرانی یا مرتبط با ایران جهت انجام فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی قرار دهد. متاسفانه ما هنوز هم فاقد هرگونه راهبرد و ره نگاشت جامع و اجماعی در سطح ملی در منطقه بالکان هستیم و این مسأله استفاده حداکثری از امکانات حداقلی ما را نیز به تحلیل برده و خواهد برد.  

با این حال سفر ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان به منطقه می‌تواند نقطه عطفی در مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران و منطقه، به خصوص همکاری‌های علمی و فرهنگی فی‌مابین باشد.

 * وضعیت کلی منطقه

شبه جزیره بالکان از نظر جغرافیایی شامل کشورهای آلبانی (تیرانا)، بلغارستان (صوفیه)، رومانی (بخارست)، یونان (آتن)، ترکیه (آنکارا)، صربستان (بلگراد)، مونته نگرو (پودگوریتسه)، کوزوو (پریشتینا)، کرواسی (زاگرب)، بوسنی و هرزگوین (سارایوو)، مقدونیه (اسکوپیه) است. البته در بررسی‌های منطقه‌ای، جمهوری اسلوونی (لوبلیانا) و قبرس(نیکوزیا) نیز جزء بالکان به شمار می‌روند. رومانی، بلغارستان، صربستان، مونته‌نگرو، مقدونیه و یونان جزء کشورهای ارتدکس مذهب محسوب می‌شدند و کشورهای کرواسی و اسلوونی تحت تاثیر کلیسای کاتولیک رم قرار دارند و مسلمانان نیز به واسطه سال‌ها حضور عثمانی‌ها بیش از هر کشور دیگری به ترکیه وابستگی فرهنگی نشان می‌دهند. لذا میراث بیزانس، فرهنگ اسلاو و آلبانی، اسلام ترکان عثمانی، مذهب کاتولیک‌های قرون وسطی و فرهنگ اتریش ـ مجارستان در ساختار زبان، سنت، دین و شیوه زندگی، اسطوره‌سازی و فلسفه بالکان بسیار مؤثر بوده است.

بالکان از طرفی هارتلند مسلمانان اروپا و از طرف دیگر انبار باروت اروپاست. زیرا در قاره اروپا تنها منطقه‌ای است که مسلمان‌ها جغرافیا، سرزمین و مالکیت تاریخی دارند. امروزه هیچ کشوری را در بالکان نمی‌توان یافت که با مشکلات قومی، نژادی یا مذهبی  دست به گریبان نباشد و به تعبیری بر روی گسل منازعات قومی و مذهبی واقع نشده باشد. کما اینکه تمامی کشورهای منطقه بدون استثنا با هم اختلافات جدی مرزی نیز دارند.

بالکان پس از اندلس اسپانیا، دومین منطقه نفوذ اسلام در اروپا است. با این تفاوت که از تمدن بزرگ اسلامی در اندلس به غیراز اماکن باشکوه اسلامی و تعداد اندکی مسلمان، نشانه‌های محسوسی از اسلام در این منطقه باقی نمانده است. اما در منطقه بالکان، مسلمانان همچنان حضوری قوی دارند. اکثریت غالب آلبانیایی تبارهای بالکان، مسلمان هستند و بوشنیاک‌های مسلمان، اکثریت جمعیت بوسنی و هرزگوین را تشکیل می‌دهند.

امروزه گسترش وهابیت به دلیل تصلب در عقیده و فقدان رواداری نسبت به سایر ادیان و مذاهب، در بالکان مبدل به یکی از چالش‌های جدی سیاسی-امنیتی در منطقه شده است. حوادث مرتبط با گروه‌های وهابی در صربستان (کوزوو)، مونته نگرو و مقدونیه نشان می‌دهد که جریان وهابیت دیگر محدود در مرزهای بوسنی و هرزگوین نیست و تکثیر ویروس وهابیت جدی‌ترین تهدید برای همزیستی اقوام و مذاهب منطقه خصوصاً روابط بین مسلمانان است. وهابیسم نیروی پیشران و موتور محرکه بالکانیزاسیون مذهبی در منطقه خواهد بود. وهابیت یک جریان وارداتی در بالکان است که در تضاد با میراث سنتی اسلام در منطقه یعنی عرفان صوفی و سنت درویشی در چارچوب «فقه حنفی» و «کلام ماتریدی» قرار گرفته است.

*بالکان و افراط گرایی

مدت‌هاست از گسترش فعالیت جریان تروریستی افراطی در حوزه بالکان می‌گذرد. این گروه‌ها مخصوصاً آلبانی، مقدونیه، کوزوو و بوسنی را کشورهای هدف قرار داده‌اند. شاید بتوان در جستجوی ریشه حضور هواداران تفکر افراطی در بالکان، تا جنگ داخلی بوسنی در دهه 90 میلادی به عقب برگشت. در آن زمان جنگجویانی با عنوان مجاهد از کشورهای مختلف وارد بوسنی شدند. درصد قابل توجهی از این مجاهدان زیر نفوذ تفکر وهابی بودند و با نوع پوشش و آرایش خاص نظر مردم بوسنی را به خود جلب می‌کردند. آن‌ها بعد از پایان جنگ یا به کشورشان بازگشتند و یا با وصلت‌های خانوادگی و ازدواج در بوسنی و مناطق دیگر بالکان باقی ماندند.

متأسفانه فقدان همکاری‌های امنیتی دو جانبه و چندجانبه و به تعبیر دقیقتر بی اعتمادی سیاسی میان دولتها و رهبران سیاسی منطقه یکی از دلایل اصلی گسترش افراط گرایی و تروریسم، جرائم سازمان یافته و رشد افقی و عمودی روزافزون جریان‌های تکفیری و سلفی در منطقه شده است. چرا که امنیت دسته جمعی فقط در سایه همکاری‌های منطقه‌ای شکل می‌گیرد، اما بالکان کماکان فاقد یک سازمان بومی منطقه‌ای برای همکاری‌های امنیتی است.

با این اوصاف، سال‌ها پس از حضور وهابی‌ها در بوسنی، وهابیت حضور خود را در سنجاک (Sandžak)  صربستان و مونته نگرو از سال 1997 گسترش داده است. سنجاک زمین حاصلخیزی برای تفسیرهای خشک از اسلام بود به این معنی که مسلمانان آنجا نسبت به برادرانشان در بوسنی به لحاظ سنتی، به طور قابل توجه تری محافظه‌کارتر بوده‌اند. وهابی‌ها در "نووی پازار" سنجاک در سال 1997 ظاهر شدند، اما درست پس از سقوط میلوشویچ در اکتبر 2000 فعالتر شدند. غالباً فعالیت‌های آنها شامل اقدامات مدنی از جمله تمیز کردن فضاهای عمومی یا کمک به معتادین مواد مخدر می‌شد. بر طبق گزارش سال 2005 گروه بین‌المللی بحران، حمایت مالی از جنبش وهابیت در صربستان از سارایوو می‌آید، که آنها نیز از موسسات خیریه سعودی در وین و بوشنیاک‌های مهاجر در سوئد، اتریش و بریتانیا دریافت می‌کنند. موسسه مطالعات امنیتی کوزوو نیز در گزارش خود (آوریل 2015) معتقد است که عربستان سعودی بیشترین تأثیر را در افراطی کردن جامعه مسلمانان بالکان خصوصاً در میان جوانان کوزوو ایفا کرده است. این گزارش تأیید می‌کند که 46 درصد افرادی که از کوزوو به داعش پیوسته‌اند بین 16 تا 30 ساله می‌باشند که دو عامل بیکاری و تزریق ایدئولوژی افراطی وهابی آنها را مستعد جذب توسط امامان مساجد و شبکه‌های مجازی کرده  است.

 * جمع بندی و نتیجه گیری

در پایان پیشنهادات ذیل جهت گسترش و تعمیق مناسبات جمهوری اسلامی با کشورهای منطقه بالکان در چهار بخش فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی ارائه می­‌شود؛

 1. تأسیس رشته مطالعات بالکان: با توجه به جایگاه راهبردی بالکان و بخصوص بالکان غربی، ضروری است در نظام آموزشی و پژوهشی کشور و با راه‌اندازی رشته و گرایش بالکان شناسی در مراکز آموزش عالی گام مهمی در این خصوص برداشته شود. انجام این مهم می‌تواند بنیه و عقبه دانشگاهی و پژوهشی ما را در این منطقه پشتیبانی کرده و خلاء معرفتی مسئولان را نیز پر کند. تقویت بنیه کارشناسی ما در حوزه بالکان جز از این طریق غیرممکن است.

 2.گسترش فعالیتهای فرهنگی و علمی نهادهای فرهنگی ایران در منطقه با هدف روشنگری و افشاگری دست‌های پیدا و پنهان فتنه گران داخلی جهان اسلام و توطئه گران غربی و آمریکایی که به دنبال ایجاد تفرقه و دو دستگی در میان مسلمانان و ملتهای منطقه هستند.

 4. حضور شرکتهای اقتصادی ایران (بخش خصوصی و دولتی) یا مورد حمایت ایران جهت سرمایه گذاری زیربنایی و زیرساختی و اشتغالزایی در میان مسلمانان منطقه، بخصوص در منطقه سنجاک، کوزوو و بوسنی و هرزگوین.

 5.کشورهای اسلامی و خصوصاً ایران لازم است با اجرای طرح‌های اقتصادی کلان در این منطقه به نوعی نقش آفرینی و دستاوردهای بیشتری را به دست آورند. کشورهای اسلامی باید حضور جمعیت کثیر مسلمان در منطقه بالکان را یک فرصت قلمداد کرده و بیش از غرب در این منطقه سرمایه گذاری کنند تا جای پای لازم را برای حضور در آینده این منطقه فراهم سازند.

 6. با توجه به اینکه منطقه بالکان بدلیل سیاست‌های مداخله جویانه و واگرایانه قدرت‌های بزرگ غربی، تنها منطقه راهبردی در دنیاست که هنوز هم فاقد یک سازمان منطقه‌ای مهم بومی است، بسیار مناسب و ضروری به نظر می‌رسد که جمهوری اسلامی ایران با ابتکار تشکیل یک «سازمان منطقه‌ای بومی»، اولاً قدرت بازیگری و ائتلاف سازی خود را در منطقه تحکیم و تثبیت ببخشد و ثانیاً فرهنگ و هویت بومی و اسلامی منطقه را قبل از ادغام در ساختارهای غربی یوروآتلانتیک مثل اتحادیه اروپا و ناتو براساس معیارهای مادرید و کپنهاگ را در قالب یک نهاد منطقه‌ای بومی حفظ و گسترده کند. انجام این مهم ضامن حضور و گسترش و تعمیق نفوذ ایران در معادلات آتی منطقه خواهد بود.

 7. شناسایی کوزوو توسط جمهوری اسلامی ایران؛ چرا که عدم شناسایی و حضور رسمی جمهوری اسلامی ایران در کوزوو، دستاویزی برای جریان‌های سلفی-تکفیری وهابی در میان مسلمانان منطقه شده تا فضا را به سمت شیعه هراسی و ایران هراسی سوق دهند. حضور یک سفیر فرهنگی معتقد به مبانی و اصول انقلاب و نظام می‌تواند مقوم ظرفیت‌های فرهنگی ما باشد. مگر نه اینکه انتخاب سفرا باید متناسب با زمینه‌ها و فرصت‌های بومی منطقه باشد.

 یادداشت از روح الله قادری کنگاوری، کارشناس مسائل بالکان 

انتهای پیام/