چرا واگذاری نمایشگاه کتاب به بدنه نشر به مصلحت نیست؟
واگذاری نمایشگاه کتاب به بدنه صنعت نشر، هم در شکل واگذاری و هم در فلسفه آن، دارای اشکالات جدی است؟ به نظر میرسد آمادگی و بلوغ و پختگی لازم جهت به عهده گرفتن یک کار اجرایی جدی در این ابعاد در صنف وجود ندارد.
باشگاه خبرنگاران پویا، عادل طالبی؛
سیامین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در اردیبهشت ماه 1396، در حالی در محل جدید آن، مجموعهی نمایشگاهی شهر آفتاب برگزار شد که با توجه به برگزاری دوره قبلی در آن محل، انتظار میرفت کیفیت فیزیکی محل برگزاری (دلیل اصلی انتقال آن از مصلّی) بهبود قابل ملاحظهای میداشت. انتظاری که در عمل به نظر میرسد بیهودهبود و مشکلاتی که پیش آمد، نشان داد کار خوب، از تفاهمات بالادستی مدیران و روسا بیرون نمیتراود یا لااقل با تفاهمهای گل و بلبلِ معمول و مرسوم، را نمیتوان انتظار بهبود داشت.
سیامین نمایشگاه بینالمللی تهران، که یکی از محلهای قابل توجه هزینه کردن بودجهی دولت در حوزه نشر (لااقل در شکل عیان آن) است، همان ایراداتی را داشت (شاید کمی کمتر یا بیشتر) که در نمایشگاه بیست و نهم و پیشتر، در نمایشگاه بیست و هشتم هم شاهد بودیم. از یک طرف، محل برگزاری آن، برای بسیاری مشخص بود که با توجه به تیم مدیریتی و اجرایی ناکارآمد شهر آفتاب (یا لااقل با عدم کارآیی و تخصص قابل قبول آن) محل اشکال بود. از طرف دیگر، خود روند اجرایی و شیوه واگذاری بخشهای مختلف به بدنه حوزه نشر نیز محل اشکال و ایراد بود.
واگذاری نمایشگاه کتاب به بدنه صنعت نشر، هم در شکل واگذاری و هم در فلسفه آن، دارای اشکالات جدی است. از یک سو، نمایشگاه کتاب بر خلاف بسیاری از نمایشگاههای تجاری دیگر، بُعد امنیتی و سیاسی هم دارد و دولت و حکومت مایل به اظهار نظر و اعمال سلیقه در آن است و از سوی دیگر، خود بدنه نشر نیز، بیشتر به دلیل آنکه بیشتر از آنکه خود را از جنس Business بداند، خود را بخشی از «فرهنگ» میداند، به نظر میرسد آمادگی و بلوغ و پختگی لازم جهت به عهده گرفتن یک کار اجرایی جدی در این ابعاد را ندارد یا لااقل به نظر میرسد به دلیل عدم همگن بودن تشکلهای این حوزه (یا عدم فراگیر بودن یک تشکل پرقدرت یا به دلیل کثر بیش از حد تشکلهای مختلف و سهمخواهی آنها) از یک سو، گسترده بودن طیف نظرات در داخل صنف از سوی دیگر و مورد عجیبتر، عدم تحمل شنیدن صدای یکدیگر (و حتی حضور یکدیگر، در مواردی)، واگذاری اجرای نمایشگاه کتاب به صنعت نشر کمی دور از مصلحت (لااقل در شرایط حاضر) به نظر میرسد.
سوالی که ممکن است پرسیده شود این است که در چه شرایطی میتوان امیدوار بود که بتوان برگزاری نمایشگاه کتاب را به خود اهالی نشر سپرد و اهالی حوزه فرهنگ، از پسِ این کار بربیایند؟
فارغ از اینکه اصولا نمایشگاه کتاب در شکل فعلی بیش از آنکه نمایشگاه باشد، فروشگاه است، اگر در همین حد نیز آن را به عنوان یک رویداد فرهنگی یا Event بدانیم و به همین میزان بسنده کنیم، به نظر میرسد، در ابتدا باید شاهد بلوغ صنعت نشر باشیم. از یک طرف، باید نگاههای سیاسی و عقیدتی و ایدئولوژیک به صنعت نشر برداشتهشود و امکان نشر عقاید بدون ممیزیهایی که میدانیم و میدانید فراهم شود و صنعت نشر اجازه و امکان تطابق خود با سلیقه و نیاز مخاطب را پیدا کند و بازار آزاد با قوانین آن در این حوزه اجرا شود و از طرف دیگر، ناشران باید بیاموزند که بدون هیچ حمایت یا چشمداشتی به حمایت های دولتی و سوبسید ها (از هر نوعش) بتوانند خود و محتوای تولیدی خود را با نیاز بازار تطابق بدهند. بازاریابی کنند و بازاریابی بیاموزند.
به نظر میرسد تنها در صورت تحقق چنین شرایطی، صنعت نشر قدرت لازم برای اجرای این فرآیندهای پیچیده را خواهد یافت. تنها در چنین شرایطی است که صنعت نشر متولی برگزاری نمایشگاه، از هر فرصت مناسب و موجودی حتی از نمایشگاهی در شکل و شمایل فعلی برای درآمد زایی و البته از آن مهمتر، ارتباط با مخاطب و گرفتن بازخورد استفاده خواهد کرد.
شخصا بعید میدانم صنعتی که برای نشر هر کتابش، نیازمند خم کردن سر در برابر متولی حکومتی برای گرفتن اجازه انتشار باشد، و عادت به داشتن آقا بالاسر پیدا کرده یا مجبور شده این عادت را در خود ایجاد کند بتواند کاری اجرایی در حوزه کسب و کار با استانداردهای لازم اجرا کند.
برای بالغ شدن هر صنعتی، شاید در ابتدای راه، برای پاگرفتن آن، نیاز به حمایت ها و سوبسیدها باشد یا لااقل با حمایت ها بتوان یک نهال نوپا را به مدد یارانهها، سر پا نگه داشت اما تجربه نشان داده درختِ بالغ را اگر زیاد آب بدهیم، از ریشه میگنند. درخت را فقط با هَرسکردن می توان جوان و سرپا نگه داشت و درختِ نشر نشان داده که با هرس دولتی و حکومتی، نتوانسته به آن شکلی که باید، رشد متوازن داشته باشد. باید هرس را به عهدهی مخاطب گذاشت. مخاطب، با انتخاب محتوای مورد نیاز و توجه و علاقه خود، بسیار بهتر از هر دولت و حکومتی، درخت فرهنگش را هرس میکند.
حذف رایانهها و رقابتی کردن بازار به صورت خودکار موجب مطالبهگری صنعت نشر و خروج تدریجی آن از قید و بندِ بایدها و نبایدهای حکومتی و ایدئولوژیک میشود و با تطابق محصول تولید شده توسط تولیدکننده (در اینجا کتاب) با نیاز مصرف کننده، چرخه تولید محصول خود به خود بالغ می شود.
سوبسیدی هم اگر هست، نه به مصرف کننده و نه به تولید کننده، نباید پرداخت شود. بهترین محل خرج یارانهها و حمایتها از بودجه دولتی (و حتی غیردولتی) در حوزه فرهنگ، فرهنگ سازی است. البته باید توجه داشته باشیم که تجربهی چهل سال اخیر نشان داده فرهنگ را با حذف محتوای غیر دلخواه نمیتوان ساخت. فرهنگ ساختن، هنری است که در سالیان سال، نشان دادهایم نداریم. به جای اینکه دائماً در هراس از تهاجمی که بر آن نام تهاجم فرهنگی مینهیم باشیم، شاید تلاش در جهت فرهنگ سازی اقدامی موثر باشد. شاید هزینه کردن بودجههای دولتی برای اینکه اصلا بفهمیم فرهنگسازی یعنی چه، بسیار بهتر و موثرتر از هزینه کردن آن در نمایشگاهی باشد که بُعد فروشگاهیاش بر بُعد نمایشگاهیاش غلبه دارد.
انتهای پیام/