یادی از هنرمندان درگذشته تجسمی کشور در سال ۹۶
در سال گذشته هنرمندان بسیاری درگذشتند؛ هنرمندانی که انسانهای پرتلاشی بودند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا،در سال 96 هنرمندان بسیاری از کنار ما رخت بستند و راهی سفر و سرمنزل همیشگی خود شدند، هنرمندانی که در زندگی خود همیشه افراد پرتلاشی بودند.
در ادامه به تعدادی از هنرمندانی که در حوزه تجسمی سفر زمینی خود را بدرود گفتند و به دیار باقی شتافتند، اشاره میشود:
ایرج انواری
19 آذر 1396، تهران
فارغالتحصیل از دبیرستان هدف تهران بود، رشتهی ریاضی بعد از آن اما به کل وارد حیطهی هنر شد. دورهی سفالگری را دید یک سال در کلاسهای شب ادارهی تئاتر شرکت کرد و دورهی شش ماههی سینمای 16 میلیمتری را گذراند. همهی اینها همزمان بود با تحصیلش در رشتهی چاپ و نگارش در دانشکدهی هنرهای تزئینی تهران که مدرک کارشناسی را هم از همان جا دریافت کرده بود. حدافصل سالهای 47 تا 50 در بعضی کشورهای اروپایی از جمله فرانسه با گرافیک روز دنیا آشنایی یافت و به محض بازگشت، تمام هم و غمش به روز کردن دروس قدیمی گرافیک در ایران شد. او که از محضر استادانی چون هوشنگ کاظمی و اکبر تجویدی و موسیوژیرار بهره برده بود، حالا به دانشگاه قبلی خودش بازگشته و آمده بود تا طرح درسهای جدید و به روز گرایک را در مقطع کارشناسی تهیه و تدوین کند و آنها را از رشتهی نقاشی جدا سازد. او در سال 1352 تدوین مقررات مربوط به پروژهی لیسانس رشتهی گرافیک را برای اولین بار پیشنهاد داد. راهاندازی مقطع کارشناسی ارشد گرافیک در دانشکدهی هنرهای تزئینی و تدوین طرح درس برای این رشته، از فعالیتهای مهم و تاثیرگذار او بود که بین سالهای 53 تا 55 انجام داد. شاگردان بسیاری از محضر انواری استفاده کردند؛ هنرمندانی مثل بهرام کلهرنیا، اسدالله چهرهپرداز، فهیمه پولان، مجید اخوان، طاهره محبی تابان، فهیمه دانشگر و بهزاد شیشهگران. تدریس در دانشگاههای مختلف و همکاری با نمایشگاهها و پروژههای گوناگون هنری از فعالیتهای همیشگی انواری بود تا پیش از آن که دچار بیماری پارکینسون شود. او که به علت پیشرفت بیماریاش سه ماه قبل در بیمارستان بستری شده بود در خرداد 1396 چشم از جهان فروبست.
صادق تبریزی
3 اسفند 1317، تهران
دی 1396، لندن
خوشنویس بود و نقاش مدرک کارشناسی ارشد رشتهی معماری از دانشکدهی هنرهای تزئینی تهران داشت و اوایل دههی 40 نزد استاد علیاکبر کاوه خوش نویسی را یاد گرفت. همان زمان بود که مکتب سقاخانه بین هنرمندان رواج بسیاری یافته بود؛ مکتبی که برای پیوند سنت و مدرنیته ایجاد شه بود و ریشه در میراث فرهنگی ایرانی داشت. تبریزی هم به این مکمتب هنری پیوست و همراه افرادی چون پرویز تناولی، حسن زندهرودی و فرامرز پیلارام برای گسترش آن تلاش زیادی کرد. تبریزی از پیشروترین کسانی بود که دو هنر نقاشی و خوشنویسی را در «نقاشی خط» به هم رساند. 1338 اولین نقاش خطش را روی سرامیک کار کرد که بعضی کارشناسان آن را اولین اثر در این زمینهی هنری میدانند در طول عمر هنریاش بیشتر از 30 نمایشگاه انفرادی و گروهی از آثارش برپا کرد. نمایشگاههایی که سال 49 در بورگز و سال 50 در گاری سیروس در پاریس با کک میضل تایپه برپا کرد، شروعی بود برای حضورش در خارج از ایران. از همان سالها تا سال 91 که آثارش را برای آخرین بار در هفتهی هنر جهان اسلام لندن به نمایش گذاشت، توجه هنرمندان بزرگ جهان را به خود جلب کرد. حالا آثار او علاوه بر نمایش در گالریها و نمایشگاههای بزرگ جهان همچون آرت فرا (ایتالیا)، هیل (لندن)، منهتن سوهو (آمریکا)، آرتینتود (پاریس) و آرت اکسیو (چین) در موزههای مهمی همچون مجموعههای «گری» دانشگاه نیویورک، موزهی «هان» چین و موزهی «هنرهای معاصر» تهران نگهداری میشوند. او که صاحب گالری 66 خیابان سمیه بود برای درمان سرطان پیشرفتهی کبدش به انگلستان رفته بود و همان جا درگذشت.
علیاکبر تجویدی
1305، تهران
20 خرداد 1396، پاریس
در خاندانی هنردوست و هنرپرور به دنیا آمد. برادرانش نوازنده ونقاش بودند و پدرش از شاگردان برجستهی کمالالملک، علی اکبر هم هنر را مانند پدر زیر نظر کمالالملک و در مدرسهی صنایعه مستظره آموخت.
تجویدی علاقهمند به پژوهش بود و تمام عمرش را صرف این کار کرد. قبل از انقلاب که منابع قابل ارجاع کمی در مورد هنر ایرانی وجود داشت او کتاب نگاهی به هنر ایران را در سال 45 تالیف کرد. کتاب مهم و اثرگذار دیگر تجویدی نقاشی ایرانی از کهنترین روزگار تا دوران صفوی، کتابی کاملا پژوهشی بود. او رد نقاشی ایران را از نقشهای موجود روی دیوارهی غارهای استان لرستان گرفته و تا دوران صفویه رسیده بود. در این کتاب که در سال 52 منتشر شد و اولین کتاب تخصصی در زمینهی نقاشی ایرانی بود هر دوره به همراه عکسهایی با کیفیت توسط تجویدی مورد بررسی قرار گرفته بود.
تجویدی در دههی 40 و 50 فعالیتهای گستردهای در زمینهی معرفی هنر ایرانی انجام داد.او مقالاتش را در حوزهی تاریخ هنر، هنرهای سنتی، معماری و باستانشناسی در مجلهی هنر و مردم به چاپ رساند. دبیر دومین بیبنال ایران در سال 39 بود و همین طور نقاشان ایرانی را به نمایشگاههای بینالمللی هنر پاریس معرفی میکرد. به دلیل تسلط بر زبان فرانسوی، تجویدی کتابهای اثرگذاری را ترجمه و منتشر کرد از جمله هنر مدرن ایران و برگزریدهی اشعار حافظ.
در دهههای 60 و 70 تجویدی علاوه بر چند سالی که به تدریس در دانشگاه هنر پرداخت، با سفارت ایران در پاریس همکاری داشت. سرانجام او در 91 سالگی از دنیا رفت و طبق صیتش به تهران بازگردانده شد تا در بهشت زهرا دفن شود.
محمد توکلی
22 تیر 1359، بهشهر
28 بهمن 1396، شیراز
محمد توکلی طراح گرافیک و دارای دانشنامه کارشناسی در این رشته بود. او به شکلی تخصصی در زمینهی طراحی لوگو و نشانه فعالیت داشت و بیشترین تاثیر را در این حوزه از مسعود نجابتی دریافته بود. تندیس «هدهد» که به برندگان جایزهی کتاب سال سینما هرساله اهدا میشود، نمونهای از کار اوست. همینطور طراحی لوگو سایت الف (92)، لوگو مجله شیرازه (90)، نشانه فستیوال فیلم مدائن عراق (90)، نشانه کانون اندیشه جوان (83)، تندیس جشنواره ملی ایرانساخت (95)، لوگو انجمن هنرهای تجسمی نگاره (78)، نشانه دانشگاه دارالفنون (86)، نشانه نشر گلواژه (87)، نشانه شرکت موسیقی ترانه رنگارنگ (87)، لوگو شرکت سیماشهر (83)، نشانه کتاب سال سینما (94)، طراحی جلد مجموعه کتابهای کانون اندیشه جوان (83)، نشانه مرکز تحقیقات سیاستگذاری سلامت (87) و پوستر نمایشگاه هنر برای صلح (95) بخشی از آثار اوست. محمد توکلی که چند سال درگیر بیماری کبد بود در زمستان 96 از دنیا رفت.
منصور دولو
11 خرداد 1315، تهران
21 بهمن 1396، تهران
سال 1335 دیپلم طبیعی خود را گرفت و بعد برای ادامهی تحصیل به خارج از ایران رفت. در سال 1350 از آکادمی هنر اشتوتگارت آلمان در رشتهی تعلیم و تربیت هنر فارغالتحصیل شد. او در زمینهی نقاشی از محضر استادانی ماننند بهزاد، اولیایی، الطافی و زاویه بهرهی فراوانی برد. دولو که هنرمندی خلوتگزین بود، آثار هنریاش را در هشت نمایشگاه انفرادی، هم در کشور آلمان و هم در انجمن ایران و فرانسه که در تهران و گالریهای سیحون و میرک برگزار میشد، به نمایش گذاشت و در نمایشگاههای گروهی متعددی نیز شرکت کرد. دولو که عضو هیئت علمی دانشگاه هنر تهران بود در 81 سالگی درگذشت.
سید اسدالله رضوانیفر
6 شهریور 1315، اراک
18 تیر 1396، اراک
خط نستعلیق را در نوجوانی از استاد فتحعلی واشقانی فرهانی یاد گرفت و خط ثلث و نسخ را از استادان، قنبری و موحد. دیپلمش را که گرفت به خدمت سربازی رفت و بعد به استخدام اداره مخابرات اراک درآمد. رضوانی سال 60 به جبهه اعزام شد اما به جای تفنگ دست گرفتن، به رزمندهها خوشنویسی یاد میداد و شاگردان بسیاری هم داشت. سال 64 موفق شد رتبهی ممتاز را در رشتههای مختلف خوشنویسی دریافت کند. از همان سال هنرجویان زیادی را در خوشنویسی تربیت کرد که 17 نفرشان تا گرفتن گواهینامهی رتبهی ممتاز پیش رفتند. او از سال 69 ریاست انجمن خوشنویسان استان مرکزی را عهدهدار شد. رضوانی پنج نمایشگاه فردی در اراک برپا کرد و آثارش را در دو نمایشگاه گروهی جهان اسلام در تهران شرکت داد. دست خط اسدالله رضوانی علاوه بر چاپ شدن در 12 جلد کتاب دعا از جمله کلیات مفاتیحالجنان، شرح منظوم دعای کمیل و صباح و سورهی انعام، بر کتیبههای نصب شده در حسینیهها و مساجد شهرستان اراک و تفرش نیز چشمنوازی میکند. او که 10 سال از بیماری سرطان رنج میبرد سرانجام بر اثر همین بیماری از دنیا رفت.
علیرضا سلطان شاد
20 بهمن 1329، تهران
11 خرداد 1396، تهران
دوران ابتدایی را در دبستان سپهر گذراند و دورهی دوم تحصیلش را در دبیرستان علمیه، 1353 به انگلستان سفر کرد و بعد از گذراندن دورهی زبان در کالج، عکاسی را در لندن آموخت. وقتی در سال 56 به ایران بازگشت شروع به تحصیل در رشتهی هتلداری و اطلاعات جهانگردی در دانشکدهی جهانگردی دانشگاه تهران کرد. تا قبل از پیروزی انقلاب، سلطانی فوق دیپلمش را گرفت و حتا 20 سال بعد هم برای ارتقا و تکمیل دانش عکاسیاش به درس خواندن ادامه داد. ورود به مطبوعات را از روزنامهی ابرار شروع کرد و بعد نشریات مختلف ورزشی و خبرگزاری موج و ایلنا محل نشر عکسهایش بود. علاوه بر اینکه مدتی دبیر عکس بعضی نشریات بود و با مراکز دولتی و خصوصی زیادی در زمینهی عکاسی همکاری میکرد، از فعالان انجمن عکاسان مطبوعاتی ایران هم بود و دو دوره عضو و مسئول روابط عمومی انجمن بود. سلطانی علاقهی ویژهای به ثبت مناسک و مراسم محرم داشت و برای این علاقهی شخصی سفرهای زیادی به شهرهای مختلف کشور میکرد تا این سوگواریها را ثبت کند. او که مدت زیادی از بیماری سرطان رنج میبرد، در آخر ماه بهار از دنیا رفت.
سهیلا شولی
20 خرداد 1386، بندر ماهشهر
5 اردیبهشت 1396، تخهران
بعد از پایان دبیرستان و در 18 سالگی وارد دنیای هنر شد. کارشناسی نقاشی خوانده بود و ارشد همین رشته را در دانشکدهی هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران ادامه داد. سال 88 آموزشگاه هنری «سایه روشن» را تاسیس کرد و خودش هم مشغول به تدریس شد. او در دانشگاه آزاد اهواز، دانشگاه پیام نور ماهشهر و دانشگاه فنی و حرفای دخترانهی اهواز تدریس میکرد. شولی در کار تدریس هم جدی بود و هم شوخ طبع. به دانشجوهایش اعتماد میکرد و از آ«ها در پروژههایی که در سطح شهر طراحی و اجرا میکرد کمک میگرفت. او که از بیناینگذاران هنرهای تجسمی شهرش،< بندر ماهشهر بود عضو فعال انجمن نقاشان ایران و خوزستان و نایب رئیس انجمن هنرهای تجسمی بندرماشهر هم بود. او آثار هنریاش را در بیش از هفت نمایشگاه گروهی شرکت داد و سه نمایشگاه انفرادی از آثارش برپا کرد؛ سال 88 در نگارخانهی خانوادهی تهران، سال 90 در نگارخانهی آدینهی ماشهر و خرداد 94 در گالری اهواز شولی در سال 88 برگزیده رشتهی نقاشی در جشنوارهی سراسری هنرهای تجسمی اهواز شد و یک سال بعدش منتخب ششمین جشنوارهی استانی هنرهای تجسمی دزفول؛ ترنج. این بخشی از افتخاراتی بود که در زندگی کوتاهش به دست آورد. شولی در بهار سال 96 بر اثر بیماری ریوی درگذشت.
مسعود معصومی
6 مهر 1316، تهران
13 افند 1395، رشت
در دههی 40 و در سنین جوانی برای ادامه تحصیل به المان رفت و رشتهی عکاسی را در مدرسهی دولتی مونیخ تمام کرد. زمانی که آلمان بود فعالیت سیاسی هم داشت و همین باعث شده بود با طیف متفاوتی از فعالان هنری و سیاسی آشنا شود. وقتی بعد از 14 سال به ایران بازگشت، آتلیهای برپا کرد. به نام «لورکا» و آنجا در انواع رشتههای عکاسی فعالیت میکرد که مهمترینشانه عکاسی تبلیغاتی و صنعیت بود. همزمان با کار در آتلیه به تدریس عکاسی در دانشکدهی روزنامهنگاری مشغول شد و بعد از آ« در دانشگاههای شهید بهشتی، صدا و سیما، دانشگاه هنر و دانشگاههای آزاد به تدریس شاخههای مختلف عکاسی خبری، صنعتی، معماری و تبلیغاتی پرداخت و فعالانه در تمامن عرصههای اجتماعی و هنری حضور داشت. عکاسان بنامی چون محمد خدادادی مترجم،زاده، سعید بهروزی، محمد حکاک، محمد ستاری، حمید شاهرخ، جواد کیان، نادر سماواتی، اصغر دانشپور، محسن زارعی و علیرضا زینال از جمله شاگردان معمومی هستند.
معصومی اوایل دههی 80 جایی غیر از تهران را برای زندگی انتخاب کرد. او به روسای طاهرگوراب از توابع شهرستان صومعهسرای گیلان رفت. از آنجایی که عکاسی و آموزش، دغدغهی همیشگی معصومی بود در آن جا یک استودیوی عکاسی حرفهای تاسیس کرد و به علاقهمند عکاسی آموخت. او مطالب آموزشی مورد نظر خودش را با کمک پسرش در یک وبلاگ هم قرار میداد. معصومی در 79 سالگی بر اثر کهولت سن و ایست قلبی در بیمارستان رشت درگذشت.
منیژه میرعمادی
1326، کرمان
20 خرداد 1396، تهران
پدرش کارمند عالیرتبهی وزارت نفت بود. آنها مرتب در حال سفر بودند و برای همین میرعمادی مقاطع ابتدایی تحصیلش را در شهرهای مخلتف گذراند. سال 45 وارد دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. اما تحصیلش به دومین سال نکشید و به آمریکا سفر کرد تا در آنجا به رشتهی مورد علاقهاش یعنی نقاشی ادامه دهد. سال 54 که به ایران بازگشت در ادارهی رادیو و تلویزیون ملی ایران مشغول به کار شد. سال 60 وقتی میرعمادی مدیر واحد گرافیک اداره بود، خودش خواست تا از صدا و سیما خارج شود و بیدرنگ به نقاشی بپردازد. بزرگترین مشوقش، همسرش جمشید ناصری بود که همان سال ازدواج کردند. تمام سالهای جنگ، میرعمادی نقشی کشید و در سال 1370 اضطراب و تنهایی و ترس ناشی از جنگ و درد وطن را در اولین نمایشگاهش با نام کویرها در گالری سیحون به نمایش عمومی گذاشت. میرعمادی نسبت به سرنوشت مبهم آثار تجسمی ایران احساس مسئولیت میکرد و طرحی ریخت که بر مبنای آن قرار بود 30 جلد کتاب با معرفی این آثار منتشر شود. طی 10 سال 13 جلدش را منتشر کرد تا واسطهای باشد بین هنرمندان جوان و همنسلان خودش. اما سال 78 بود که تصمیمی مهم و سرنوشتساز گرفت؛ ننه فقط برای خودش که برای تاریخ مکتوب هنر ایران. او اولین مجلهی دو زبانهای هنری را در ایران بنیان گذاشت به نام طاووس. این مجلی که با سرمایهی شخصی چاپ میشد با گرافیکی استثنایی، محلی بود برای معرفی دورهها و سبکهای فرهنگ و هنر ایران در عرصههای هنرهای تجسمی، سینما، تئاتر، مجسمهسازی و هنر نو تا معماری و باستانشناسی. میرعمادی همان سال در دومین جشنوارهی چاپ و نشر، جایزهی طاووس زرین و لوح تقدیر اولین مدیریت تولید را از آن خود کرد. وقتی در سال 80 مشکلات نشر جلوی ادامهی انتشار مجلهی طاووس را گرفت، میرعمادی یک سالی میشد که نسخهای الکترونیکی آن را منتشر کرده بود. او که بزرگترین دغدغهی زندگیاش معرفی هنر و هنرمند ایرانی به جهان بود در بیستمین روز خرداد 96 از دنیا رفت.
انتهای پیام/