پاسخ عباس عبدی به یادداشت تسنیم: ۱۷ سال زیاد نیست!
عباس عبدی تحلیلگر و فعال سیاسی درباره یادداشت اخیری که در خبرگزاری تسنیم منتشر شد، پاسخی را در اختیار خبرگزاری قرار داده است.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، شنبه هفته جاری یادداشتی بهقلم عبدالله عبداللهی با عنوان «نامه احمدینژادیها، فروپاشی اجتماعی ایران و پیشگوییهای عبدالقادرخان» منتشر شد که در آن به نقد و بررسی ادعا و مواضع برخی جریانهای سیاسی مبادرت شده بود. در این یادداشت از عباس عبدی فعال و تحلیلگر مسائل سیاسی نیز نام برده و نظر ایشان مبنی بر فروپاشی اجتماعی ایران نقد شده بود. آقای عبدی پس از مشاهده این یادداشت پاسخی را در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است که متن کامل آن در ادامه خواهد آمد. ضمناً درباره این جوابیه آقای عبدی نیز تا دقایق دیگر توضیحاتی در خبرگزاری تسنیم منتشر خواهد شد که امیدواریم به موضوع تضارب آرا در حوزه سیاسی ایران کمک کند. آنچه در ذیل میآید متن کامل یادداشت آقای عباس عبدی است:
بیشتر بخوانید
پاسخی به جوابیه عباس عبدی به یادداشت تسنیم: آیا ادعای فروپاشی اجتماعی ایران «علمی» است؟
این روزها بحث فروپاشی و رژیم چنج و اصطلاحات دیگر مثل نقل و نبات و بهصورت غیردقیق استفاده میشود، در این میان اظهارات سیاسی و غیرسیاسی در کنار هم و بدون تمایز طرح شده است. از جمله این موارد یادداشتی است که در خبرگزاری تسنیم، با عنوان: «نامه احمدینژادیها، فروپاشی اجتماعی ایران و پیشگویی عبدالقادرخان»، نوشته شده است و طی آن درباره دیدگاه بنده آورده است که: "عباس عبدی جزو نخستین افراد فعال در حوزه جامعهشناسی است که عین تعبیر «فروپاشی اجتماعی» را برای توصیف اوضاع کشور بهکار برده است. اما جالب اینکه اگر نظریه ایشان را بپذیریم کشور حداقل از سال 81ــ80 به این سو در وضعیت فروپاشی اجتماعی بهسر میبرد! یعنی در واقع حدود 17 سال است که در «آستانه» فروپاشی هستیم!".
متأسفانه و از آنجا که مطالب و نوشتههای اجتماعی نیز از زاویه سیاسی خوانده و تعبیر میشوند، چنین برداشتهای ناصوابی نیز میتواند رخ دهد. در اینجا میکوشم که جزییات دیدگاه خودم را یادآوری کنم. هر جامعهای مبتنی بر یا متشکل از چند نهاد مهم است؛ نهاد دولت، نهاد دین، نهاد آموزش، نهاد اقتصاد، نهاد خانواده، نهاد رسانه، اصلیترین نهادهای جامعه هستند. در یک جامعه سالم و رو به رشد، هرکدام از این نهادها متکفل انجام کارکردهایی هستند که عموماً خاص خودشان است. هر جامعهای کمابیش در مواردی با اختلال کارکردی در برخی از این نهادها مواجه میشود. بنده براساس تحلیل اجتماعی از 16 سال پیش معتقد بودهام که جامعه ایران بهلحاظ اجتماعی و نه سیاسی یک جامعه فروپاشیده است، به این معنا که اصلیترین نهادهای آن کمابیش ناتوان از انجام وظایف و کارکردهای خود هستند، در نتیجه جامعه تا حدود زیادی نه براساس کارکردهای این نهادها بلکه براساس چسب قدرت سیاسی روی پای خود ایستاده است، و اگر این ملات قدرت را از آن بگیرید سازمان اجتماعی بهسرعت دچار عدم انسجام و فروپاشی میشود، به همین علت نیز همواره میگفتم و همچنان معتقدم که علیرغم همه انتقادهایی که به نهاد قدرت جامعه داریم، نباید چنان رفتار کنیم که آن را از انجام این وظیفه خطیر باز داریم، چرا که در این صورت هیچ عاملی که بتواند جامعه را حفظ کند وجود ندارد. وضعیتی که در لیبی و سوریه دیدیم محصول فقدان چنین کارکردهایی در نهادهای اصلی جامعه است. البته در ایران نهاد سیاست عموماً وجه سختافزاری آن اهمیت داشته است، و الّا سیاست بهعنوان نهادی که اختلافات را از طریق مسالمتآمیز حلوفصل کند، در ایران فاقد کارآیی مناسب است. نمونه روشن آن وضعیت رؤسای جمهور سابق و احزاب و گروههای سیاسی و نحوه تعامل آنها با ساخت رسمی قدرت است.
شواهد ناکارکردهای نهادهای اجتماعی را میتوان از روی آمار و اطلاعات و پیمایشهای اجتماعی و روند رو به نزول آنها نشان داد. و در یادداشتها و مقالات قبلی خود بهطور مفصل ذکر کردهام. ولی کافی است به این 12 سال اخیر توجه کنیم که وضع اقتصاد چگونه بوده است؟ درآمد حقیقی مردم از سال 1384 تاکنون، سرجمع کاهش یافته است، درصد افراد زیر خط فقر از حدود 25 درصد به حدود 40 درصد رسیده است. رشد اشتغال بسیار اندک بوده است. وضع بانکی کشور، وضع و شاخصهای صندوقهای بیمه، وضع منابع آب و زیستمحیطی، جملگی بهسوی بدتر شدن بودهاند، و اینها در حالی است که طی همین مدت و بهنسبت بیشترین درآمدهای نفتی تاریخ ایران نصیب حکومت شده است. شاخصهای اجتماعی از حیث پروندههای قضایی، جرم و جنایت، ارزیابیهای مردم از شاخصهای اخلاقی جامعه، میزان اعتماد و سرمایه اجتماعی نیز روند نزولی داشته است و همه اینها با عدد و رقم قابل اثبات است، وضعیت دینداری و نیز کارآیی نهاد خانواده به همچنین. از همه بدتر نهاد رسانهای و آموزشی هستند که کارکردهایی زیر حداقلها دارند و داشتهاند؛ و با حضور فضای مجازی این بحران ریشهایتر شده است، بنابراین همیشه توصیه میکردم که با حفظ نهاد قدرت باید به بازسازی نهادهای اجتماعی اقدام کرد، در غیر این صورت با وضعیت خطیری مواجه خواهیم شد.
پس چرا 17 سال گذشته و فروپاشی عینی و عملی اتفاق نیفتاده؟! یک علت آن درآمدهای بزرگ نفتی بود که توانست این ناکارآمدیها را بهطور موقت پوشش دهد و آن را بهتأخیر اندازد. علت دیگر وجود انتخابات بود که حداقلی از تغییرات را ایجاد میکرد و موجب امید و اعتماد مردم ولو بهصورت موقتی میشد. علت بعدی رویدادهای منطقه بود که مردم را بهنسبت محتاط کرده است. اکنون برخی از این عوامل نیز به پایان رسیدهاند، ضمن اینکه 17 سال برای حکومتها زیاد نیست، و قرار نیست از زمانی که کسی میگوید جامعه بهصورت نظری دچار فروپاشی اجتماعی شده تا فروپاشی عملی و سیاسی آن مثلاً یک ماه و یک سال طول بکشد. اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 دچار فروپاشی شد، ولی بیشتر تحلیلها نشان میدهد که از نظر اجتماعی این جامعه از دهه 60 میلادی قرن بیستم، یعنی همان زمان خروشچف و حتی پیش از آن دچار این وضع بود، ولی نهاد قدرتمند سیاست، اجازه بروز و ظهور آن را نمیداد، لذا عقل اقتضاء میکند که این مسأله را مهم دانست.
من از همان زمان که فروپاشی اجتماعی را مطرح کردم، هیچگاه نگفتم که کار حکومت تمام است، برعکس همیشه برخلاف این نظر را داشتم، حتی در سال 1388 که خیلیها چنین فکر میکردند، نظر دیگری داشتم. ولی تمام بودن کار یک حکومت لزوماً همزمان با مسأله فروپاشی اجتماعی آن نیست، مثل یک خودرویی که با سرعت حرکت میکند، و یکباره بنزین تمام میکند، در این صورت دفعتاً نمیایستد، بلکه تا فاصله قابل انتظاری بهصورت حرکت کندشونده به راه خود ادامه میدهد. جامعهای که دچار فروپاشی اجتماعی شده است نیز همین وضع را دارد. ساختار سیاسی آن بهمیزان قدرتی که دارد و بهمیزان توانی که مخالفانش دارند، به مسیر خود ادامه میدهد تا جایی که متوقف شود، مگر آنکه پیش از توقف بتواند انرژی خود را بازیابی و موتور جامعه را روشن نماید.
در نقد دیدگاه فروپاشی اجتماعی نمیتوان گفت که؛ چرا 17 سال ادامه یافته است؟ حالا اگر امسال عملی شد، چه خواهند گفت؟ بهعلاوه خیلی از بیماران هستند که وضعیت پایداری ندارند، ولی هیچ کس نمیتواند زمان توقف قلب آنها را پیشبینی کند، حتی افراد با زندگی گیاهی هستند که ده سال زندگی کردهاند. کسانی که با دستگاه تنفس میکنند، ولی این امید وجود دارد که اعضای بدن آنها کارکرد و قدرت خود را بازیابند و دستگاه را از بدن بیمار خارج کنند. برای اولین بار است که سال پیشِروی خود را سال مهمی از این نظر دانستهام. لطفاً قضیه را جدی بگیرید. امکان بازیابی انرژی برای تداوم این حرکت وجود دارد. ولی فرصتها چون ابر میگذرند.
انتهای پیام/*