عماد افروغ: انقلاب اسلامی برای مقابله با نظم غالب مدرن رخ داد/ حمایت از کالای ایرانی، ویرانکننده نظم نئولیبرالی
حمایت از کالای ایرانی در منظومه اقتصاد مقاومتی است که در تضاد با تئوری نوسازی مدرن قرار دارد و برای تحقق آن، باید نگاهی فرااقتصادی و همهجانبه داشت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مقوله حمایت از کالای ایرانی که تبدیل به جهتگیری کلی کشور در سال پیشِرو شده است و فرانمایی برای سیاستهای سال جاری است میتواند در تضاد با تئوریهای اقتصادی مدرن و همچنین نظم حاکمیتی نئولیبرال باشد. نظم نئولیبرال که از قرن بیستم در جهان فراگیر شد اکنون بهعنوان الگوی حکمرانی جهانی شناخته میشود که همه امور را با بازار تعریف کرده و بازار را در نسبت با مفهوم آزادی فردی میسنجد. انقلاب اسلامی بهعنوان وادیای که متفاوت از پارادایم حاکم جهانی است در تقابل با این نظم حکومتی میباشد. برای تبیین بهتر نسبت این دو مفهوم گفتوگویی با عماد افروغ (جامعهشناس و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در دورهٔ هفتم) انجام دادیم.
*امروزه نظم نئولیبرالی بهعنوان نظم حاکم بر شیوه حکمرانی در جهان و سازوکارهای اقتصادی آن شناخته میشود و تبعاً، ایران نیز از تبعات این ساختار حکمرانی بیتأثیر و بیبهره نبوده است. اخیراً از هنگامی که مقام معظم رهبری مفهوم اقتصاد مقاومتی و برخی شقوق آن را که شعار امسال هم (حمایت از کالای ایرانی) جزئی از آن است مطرح کردند، نسبت شیوه حکمرانی حاکم با این مفهوم یکی از مسائل کلیدی اندیشمندان شده است. نسبت اقتصاد مقاومتی و حمایت از کالای ایرانی با نظم حاکم نئولیبرالی چیست؟
ظرایفی در پرسش شما وجود دارد که باید در پاسخ لحاظ شود و نباید صرفِ شباهتهای صوری مانع توجه به این ظرایف بشود؛ اولاً باید دقت کرد که نئولیبرالیسم بیارتباط با نظام سرمایهداری نیست و نظام سرمایهداری نیز بیارتباط با جهانی شدن مصطلح نیست. اگر این ارتباط مورد توجه قرار نگیرد موجب گرفتار شدن در شباهتهای ظاهری و عدم دقت نسبت به ظرافتهای کلیدی خواهد شد.
نظام اقتصادی نوین جهانی با جهانیسازی مصطلح (که عمداً از آن تحت عنوان جهانی شدن یاد میکنند اما فیالواقع جهانیسازی است) واجد ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مرتبطی است. ابعاد اقتصادی آن، مربوط به بحث شرکتهای فراملیتی است. بُعد سیاسیاش، القاء هژمونی آمریکاست و بُعد فرهنگیاش هم القاء فرهنگیِ استفاده از کالاهای سرمایهداری جهانی است.
ممکن است وقتی که بحث از اقتصاد مقاومتی و حمایت از کالای ایرانی مطرح میشود بخشی از آن به مبحث بازار و رقابت بازار هم ارتباط پیدا کند اما باید توجه داشت که میان بازار و مفهوم رقابت مورد نظر ما با آنچه که اساساً در نظام سرمایهداری مطرح نیست تفاوت فاحشی است. شاید روزی نظام سرمایهداری مبتنی بر رقابت بوده باشد اما در دوره اخیر کاملاً بهصورت انحصاری درآمده است و نوعی مونوپُلی کاملی در این اقتصاد قابل مشاهده است. نباید میان رقابت و نقش بازار در تلقی اسلامی با آنچه بهصورت عدم رقابت و انحصار اقتصادی در نظام سرمایهداری است خلط صورت داد البته باید در این میان، توجه ما کاملاً بهسمت اقتصاد مقاومتی، کالاهای داخلی و شعارهای سالهای اخیر معطوف بشود و در حین ارائه راهکارهای خودمان، راهکارهایی ارائه دهیم که ما را مستحیل در نظام سرمایهداری نسازد.
* بسیاری از اندیشمندان معتقدند که نظام نئولیبرالی و سرمایهداری بهصورت یک مجموعه منسجمی است که اجزایش پراکنده و متفرق از همدیگر نیستند. یکی از اجزای اصلی نظام نئولیبرال، تکنولوژی مدرن و فرهنگ نهفته در بطن آنهاست. این تکنولوژیها در جامعه کنونی ایرانی بهحدی گسترده شده است که خواستها و نیازهای انسان ایرانیِ کنونی را معطوف به ارزشهای نظم نئولیبرال کرده است. حال در این وضع، چطور میتوان بهدنبال فرهنگ حمایت از کالای ملی بود؟
نکتهای که در خصوص منظومهوار بودن اقتصاد نئولیبرال فرمودید صحیح است. حرف من این است که باید به این منظومهای بودن اقتصاد نئولیبرال توجه داشت و نباید بهصرف اشتراک در برخی عناصر، این دو منظومه را یکی پنداشت. نگاه اندامواره و کلیتنگری را همواره باید مطمح نظر قرار داد. باید توجه داشت که ما تفاوت در عین ربط داریم و اصلاً نمیتوان در هیچ مقولهای نگاه صفر و یکی مبتنی بر دوقطبی شدن داشت. نمیتوان نگاه قیاسناپذیر در امور مختلف داشت. اگر شما بخواهید در یک بستر قیاسناپذیری ایدهآلهای خودتان را دنبال کنید آنگاه هیچ چیزی هم از طرف شما بهسمت مقابل انتقال پیدا نخواهد کرد یعنی اگر قرار باشد رویارویی میان شرق و غرب، اسلامی و غیراسلامی و... باشد و قابل مقایسه و بهرهبرداری نباشند آنگاه وقتی شما آن را رد میکنید او هم شما را رد خواهد کرد و هیچ تبادلی صورت نخواهد پذیرفت.
هیچ اشکالی ندارد که شما در گفتمان خودتان از تجارب بشری هم استفاده کنید. مطلبی هم که شما درمورد تکنولوژی و... اشاره کردید همان علمزدگی و تکنولوژیزدگی است که بیماری عام بشر کنونی است و ما هم گرفتار آن هستیم، شاید بتوان گفت که چون نسبت به اقتصاد مقاومتی بیتوجه بودیم بالتبع نسبت به علم بومی و درونی خودمان نیز بیتوجه بودیم و این باعث شده که اسیر تکنولوژیزدگی مفرط و غالب هم بشویم.
نباید اقتصاد مقاومتی را صرفاً در حد رویکرد اقتصادی لحاظ کرد و از الزامات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... آن غافل بود. اگر ما اقتصاد مقاومتی را هم بهصورت منظومهای مورد توجه قرار میدادیم موفقتر میشدیم و متأسفانه چون اسیر جزئینگری شدیم موفقیت چندانی کسب نکردیم. اگر ما اقتصاد مقاومتی میخواهیم باید فرهنگ مقاومتی، سیاست مقاومتی و اجتماع مقاومتی (جامعه مستقل) هم بخواهیم. ما نمیتوانیم بخشهایی را بنا بر هر دلیلی رها کنیم و بخشهای دیگر را مورد توجه قرار دهیم. متأسفانه ما فاقد نگرش منظومهای هستیم و هیچ وقت هم نخواستیم این نگرش را تعریف کنیم. اقتصاد مقاومتی را باید منظومهای دید که ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دارد.
اقتصاد مقاومتی و گفتمان انقلاب اسلامی
ابعاد فرهنگی اقتصاد مقاومتی مربوط به گفتمان انقلاب اسلامی است. متأسفانه گفتمان انقلاب اسلامی بهخوبی فهم و تئوریزه نشد و اسیر نوعی تقلیلگرایی در فهم آن شدیم و متوجه مؤلفههای مختلف و لایههای فلسفی، کلامی، فقهی و تاریخی آن نشدیم. نگاه به انقلاب اسلامی نگاهی حادثهگرایانه بوده است و عقبههای عمیق فلسفی آن را بهدرستی واکاوی نکردیم. ایکاش شبیه آنچه امام راحل(ره) در نامه خود به گورباچف مطرح کردند ما هم عقبه فلسفی انقلاب اسلامی را بهدقت بررسی و مشخص میکردیم زیرا این عقبه چیزی است که توانایی بهچالش کشاندن نظام غالب سرمایهداری را دارد. متأسفانه ما از یاد بردیم که چرا انقلاب اسلامی پیروز شد و پاسخی برای عطش بشر کنونی بود.
اگر مبانی گفتمانی انقلاب اسلامی که فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق جدیدی است و واجد مؤلفههای اولیه اخلاق معیشتی را که مبتنی بر علم جدید، مؤلفههای حکمت، عفت و صدق و همچنین مؤلفههای مبتنی بر احسان و ایثار است لحاظ میکردیم و بهدقت بررسی میکردیم آنگاه دریچه نوینی بهرویمان گشوده میشد و منتج به این میشد که دنیا را به گفتوگوی جدی با خودمان فرا بخوانیم.
اقتصاد مقاومتی و ابعاد تاریخی انقلاب اسلامی
درک اقتصاد مقاومتی منوط به درک گفتمان انقلاب اسلامی چه بهلحاظ نظری و چه بهلحاظ عملی است زیرا مثلاً اگر انقلاب اسلامی بهلحاظ عینی وجود نمیداشت آنگاه ما نیازی هم به بحث اقتصاد مقاومتی نمیداشتیم. پس از این مرحله باید بهلحاظ تاریخی، چالش کشورهای توسعهنیافته با توسعهیافته را مورد توجه قرار دهیم و تئوریهای مختلفی مثل تئوری نوسازی را مرور کنیم. باید وضعیت تئوریک پیشاانقلاب را بررسی کنیم تا متوجه این بشویم که چه شد انقلاب بهوقوع پیوست تا دوباره گرفتار همان وضعیت پیشین نشویم.
باید توجه داشت که وقوع انقلاب اسلامی بیارتباط با مانور تئوریهای نوسازی سرمایهداری نبوده است. نباید ما که بهلحاظ نظری گفتمان خاصی را مطرح کردیم و بهلحاظ تاریخی و عینی هم بهنوعی واکنشی جدی علیه سیاستهای نوسازی سرمایهداری صورت دادیم دوباره گرفتار همان وضعیت سیاستهای نوسازی میشدیم درحالی که متأسفانه گرفتار این وضعیت شدیم و بخش قابل توجهش مربوط به روحانیت است.
* چرا مقصر اسیرشدن ما به تئوری نوسازی مدرن روحانیت است؟
مگر اولین تئوری که در این کشور بعد از جنگ در دوران سازندگی اتفاق افتاد تئوری نوسازی نبود؟! بانی و اجراکننده این تئوری چهکسی بود، مگر غیر از این است که بانی آن فردی در کسوت روحانیت بود؟! تئوری نوسازی دوران سازندگی رنگوبویی از گفتمان انقلاب اسلامی نداشت و بسیاری از افراد هم با سکوتشان، مهر تأیید بر آن زدند. این تئوری شبهنوسازی، قبل از انقلاب امتحان پس داده بود اما دوباره مورد توجه دولت پس از جنگ واقع شد. روحانیت زمانی بهتبع احکام اسلام میگفت که ربا حرام است اما در وضعیت کنونی کشور هیچ نمودی از حرام بودن ربا مشاهده نمیشود.
باید روحانیت و اسلامخواهان بهروی ربوی بودن بانک و سازوکار اقتصادی کشور پافشاری میکردند. اگر مراجع تقلید قبلاً مقاومت جدی و لازم را علیه ساختار ربوی اقتصاد و بانک کشور صورت میدادند این مسئله تا این حد در ساختارهای کشور ریشه نمیدواند. نباید مدام وضیعت کنونی و علل آن را توجیه کرد زیرا توجیه مربوط به نظامهای سیاستزده هست که چون میخواهند سیاستزدگی تداوم پیدا کند و مسائل حل نشود همه امور را به سیاست تقلیل میدهند و بهتبع، باب توجیه را باز میکنند و همه چیز را به نام مصلحت حل میکنند، فلذا اقتصاد مقاومتی را باید درون تحلیلمان از انقلاب اسلامی و وقایع تاریخی که منتج به انقلاب اسلامی شده است مورد بررسی قرار داد. انقلاب اسلامی رخ داد تا جلوی تئوری نوسازی و سیاستهای سرمایهداری گرفته شود و نباید این مسئله فراموش شود.
ما در سیاست خارجی موفق بودیم و استقلال خودمان را در ابعاد بین الملل بهخوبی بروز دادیم و توان این را پیدا کردیم که داعش را نابود کنیم و جزء قدرتهای برتر محسوب شدیم و همین موفقیت که نقطه قوت ماست موجب شد صدای برخی کشورهای قدرتمند جهانی در بیاید و باید توجه کرد این نقطه قوتی است که باعث نجات ما هم از بسیاری مشکلات و گرفتاریها خواهد شد اما در ابعاد اقتصادی موفق نبودیم، در بُعد فرهنگی هم باید موفقتر میبودیم.
اقتصاد مقاومتی نیازمند تحلیل همهجانبه و فرااقتصادی است
برای تحقق اقتصاد مقاومتی نیازمند تحلیلهای گستردهای هستیم یعنی باید ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ــ اجتماعی نظام جهانیسازی سرمایهداری را بررسی کنیم و با هر کدام بهدرستی مقابله کنیم البته این مقابله بهمعنای خط بطلان کشیدن بر تمام تجارب بشری نیست. ما سالهاست نامگذاری اقتصادی میکنیم اما متأسفانه به توفیق شایستهای دست نیافتیم و اگر توفیق شایستهای میداشتیم قطعاً بهصورت پیدرپی نباید هر سال بهسمت تکرار نامگذاری اقتصادی میرفتیم. در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی باید حرف زدن مدام و بدون عمل را متوقف کنیم. بهحد کافی در این کشور حرف زده شده و سند نیز بهتصویب رسیده است.
باید در اقتصاد مقاومتی به سه مقوله توجه کنیم: 1 ــ توجه به موانع: بخشی از این موانع را مقام معظم رهبری فرمودند و قابل تفصیل و بسط است. این موانع میتوانند اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشند. متأسفانه عدهای بهدلیل سادهاندیشی، ذهن افراد را صرفاً بهسمت وجوه مثبت سوق میدهند و از وجه منفی و مثبتِ منفی باز میدارند. باید توجه کرد که در غیاب و نفی، عظمتهایی نهفته است. برخی از این موانع ممکن است مثبت هم باشند بدین معنا که ممکن است فعلیتِ مثبتی در عرصهای برای وضع موجود مناسب باشد اما برای وضع مطلوب خوب نباشد. 2 ــ ظرف تحقق: ما متأسفانه فهمی از ظرف نداریم و فکر میکنیم مطالب مورد نظر انقلاب اسلامی در عرصههای مختلف در هر ظرفی امکان تحقق دارد، امکان ندارد در ظرف اقتصاد متمرکز و ناشی از اقتصاد نفتی اقتصاد مقاومتی بریزیم. اقتصاد مقاومتی نیازمند چهار رکن اصلی است که باید ظرف متناسبش فراهم شود. این چهار رکن عبارتند از آگاهی، انگیزه، مهارت و فرصت. تحقق این مؤلفههای کلیدی نیازمند ظرف غیرمتمرکز است. این موارد با علم و دانشگاه متمرکز قابل تحقق نیست. 3 ــ اقدامات عملی: ما کاری با اقدامات صوری نداریم بلکه باید ایجابهایی که در ظرف غیرمتمرکز اتفاق بیفتد رخ دهند.
* پیشنهاد شما برای تحقق اقتصاد مقاومتی چیست؟
وظیفه دولت در چهار رکنی که برای اقتصاد مقاومتی برشمردم بیشتر ناظر به فرصت است و باید فرصتها را فراهم کند تا بالقوههایی تبدیل به بالفعل شوند و وضع موجود را از لحاط ساختاری بر هم بزند بدین معنا که مثلاً در برخی حیطهها یارانه بدهد و کمک کند و در برخی حیطهها کمکهای دولتی را قطع کند. تقویت بالقوههای داخلی اقتصادی، تسهیل در فعالیتهای اقتصادی، یارانههای تعریفشده برای بالفعل کردن بالقوهها، بازنگری در سیاستگذاری مالیاتی و... از جمله پیشنهادهای ممکن در ارتباط با فرصتسازی دولتی است.
مسئله بعدی در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی، رقابت و تسهیل آن بین کانونهای تولیدی اقتصادی، زمینهسازی برای افزایش کیفی کالا در وجه اقتصادی، فرهنگسازی برای استفاده از کالاهای مرغوب و باکیفیت ایرانی و اتخاذ سیاستهای اقتصادی مرتبط با تعرفههای گمرکی و جلوگیری برای ورود کالاهای قاچاق است. برخی از امور مزیت نسبی دارند و میتوان بهروی آن سرمایهگذاری کرد. استفاده از کالای ایرانی تحت هر شرایطی امر صحیحی است اما در عمل، مقداری ایدهآلی مینُماید و باید سعی کنیم مرغوبیت کالاها افزایش پیدا کند تا از کالای ایرانی استفاده شود.
متأسفانه نظام بانکی ما بهجای اینکه به کارهای تولیدی کمک کند تا کالاها افزایش کیفیت پیدا کنند بیشتر بر دوش فقرا قرار گرفته و علیه آنها اقدام میکند بدین معنا که از قشر مستضعف جامعه، کمکم پولهای اندک گرفته و قوام پیدا میکند تا اینکه به سرمایهگذارانی که در کارهای تولیدی نیستند وام بدهد.
اگر قرار باشد از تمام ظرفیتهای بالقوه و بالفعل کشور استفاده شود با ظرف متمرکز امکانپذیر نخواهد بود بلکه باید ظرف غیرمتمرکز و رقابتی برای آن طراحی بشود. باید صنایع کوچک تقویت عملی شده و عدالت نسبی در تولید رعایت شود. نظام سرمایهداری شاید در قالب دولت رفاه مقداری به توزیع عادلانهتری اندیشیده باشد اما هیچگاه عدالت در تولید، دستور کارش نبوده است و این منحصراً برای انقلاب اسلامی است. عدالت در تولید بهوسیله صنایع کوچک قابل تحقق است.
بهلحاظ اجتماعی و در سطح روابط و کنش متقابل اجتماعی نیز باید بین مردم فرهنگ استفاده از کالای ایرانی به یک امر بدیهی اولیه تبدیل شود و باید از نیروهای اجتماعی مؤثر استفاده کنیم تا این امر را در جامعه نهادینه کنند، دقیقاً شبیه همان مثالی که مقام معظم رهبری درمورد طرفداران تیمهای سرخ ــ آبی فرمودند.
وضعیت پیشِروی جامعه ایرانی
تحلیل من از وضعیت کنونی این است ما سکهای داریم که دو طرف دارد. یک طرف این سکه برخی نقدهایی است که به کل نظام میشود و ممکن است شعارهای ساختارشکنانهای هم درون آن باشد که مربوط به تهدیدات خارجی است. این جنس نقدها اصلاً جدی نیست و معتقدم که منجر به تحکیم وضع موجود میشود زیرا نقدهای بسیار سخیفی است. طرف دیگر این سکه نقدهایی است که مربوط به ضعفهای ما در عرصه اقتصادی است. متأسفانه ما در عرصه شکوفایی اقتصادی و اقتصاد مقاومتی بهترین فرصتها را از دست دادیم. بهترین فرصت ما شرایط تحریم است که بتوانیم به خودمان و داشتههای خود رجوع کنیم اما مدام این فرصت را از دست میدهیم. یکی از علل از دست دادن این فرصتها حرف زدن مدام بدون تحقق عملی آنهاست. متأسفانه حرف در این کشور کارکرد دارد درصورتی که باید جلوی این مسئله گرفته شود. اگر ما بانکداری ربوی و اقتصاد نفتی را از این کشور بگیریم آنگاه وضعیت اقتصادی اصلاح میشود.
پیشبینی من که متکی بر تحلیلی است که عرض کردم، این است که شرایط بهسمتی میرود که فرصت را برای انسجام ملی و تقویت بنیه داخلی اقتصادی فراهم میکند. برای اینکه پیشبینی بنده سریعتر محقق بشود نیازمند یک ذهنیت هوشمند و عاملیت دلسوز و پاکدست، قوه قضاییه مقتدر، نهاد مدنی هوشیار و مراقب و رهبری بیدار و کلاننگر هستیم. نامگذاری امسال بهرغم تمام نامهای سالهای قبل که مناسب و دقیق بودند، بهتر و کاربردیتر است.
*شما نکتهای درخصوص جامعه مقاوم فرمودید. آیا جامعه کنونی ایران با توجه به شرایطی که دارد امکان تبدیل شدن به جامعه مقاوم و مستقل را دارد؟
پرسش شما نیازمند یک بحث جداگانه و مبسوطی است. اما اجمالاً، متأسفانه یکی از مشکلات کلیدی ما این است که بهخوبی به مردم توجه فرهنگی نکردیم تا بتوانیم ابعاد فرهنگی مناسب را میانشان نهادینه کنیم. باید نظم فرهنگی و رسمی ما رابطه دیالکتیکی با نظم انضمامی، عینی و علّی ما پیدا کند بدین معنا که نوعی بدهبستان فرهنگی رخ دهد و اگر بخواهد تاثیر علّی بگذارد باید تاثیر علّی هم بپذیرد تا بتواند خودش را بسط دهد. متأسفانه ما در نظم رسمی، خودمان را بهصورت مناسبی بسط ندادیم. امام خمینی(ره) به همین دلیل بود که به دخالت زمان و مکان در اجتهاد و... تأکید میکرد.
هیچ کس نمیتواند این را ادعا کند که پیمایشی درمورد نسبت انقلاب اسلامی و نسل جدید انجام داده و به این نتیجه رسیده است که نسل جدید، مؤلفههای انقلاب اسلامی را نمیخواهد. بنده یقین دارم که اگر پیمایشی انجام شود کاملاً مشهود خواهد بود که نسل جدید خواستههای انقلاب اسلامی (مثل عدالت اجتماعی، عزت، شکوفایی، آزادیِ معنادار عزتمدار و...) را خواهان است و نمونه کوچکی از آن در پیمایشی که در سال 95 صورت گرفت مشخص است. بنده جامعه ایران را بهصورت بالقوه، جامعه انقلابی و مقاوم میدانم و آن جاهایی که این به فعلیت نرسیده است بهخاطر عدم بها دادن و عدم انبساط ماست. بنده مجدداً به سخن امام علی(ع) اشاره میکنم که میفرمایند: «وقتی عمل نیست رأیی نیست» یعنی اینکه باید بهسمت عمل برویم و صرفاً نباید حرف بزنیم. باید طراز مدیریت و گروههای سیاسی ما عمل باشد نه حرف.
انتهای پیام/*