تندیس ایستادگی، نشسته بر ویلچر صبوری


ضرورت بررسی چالش های پیش روی جانبازان انقلاب اسلامی.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، ما خیلی پیشرفت کرده‌ایم؛ اما این پیشرفت‌ها مرهون آن دفاع‌ها و مجاهدت‌هاست. ملت ایران با همه‌ وجود مرهون تلاش و مجاهدت این ایثارگران است؛ چه ایثارگرانی که شهید شدند، چه ایثارگرانی که شهید دادند - مثل شماها - چه ایثارگرانی که جانباز شدند، چه ایثارگرانی که زندگی دشوار جانبازی را برای عزیزان خودشان تحمل کردند - پدران اینها، مادران اینها، همسران اینها - چه آنهایی که در بند دشمن جبار جرار اسیر شدند و پدر و مادرها لحظه ‌لحظه دوران اسارت را با خون دل تحمل کردند، و چه آنهایی که از اسارت برنگشتند و در همان‌جا شهید شدند؛ و چه آنهایی که به جبهه‌های جنگ رفتند و خطر را پذیرفتند و جان خودشان را کف دست گرفتند و همه‌ نیروی خودشان را صرف کردند، اما خدای متعال خواست اینها زنده بمانند و برکاتشان برای کشورشان و دنیای اسلام ادامه پیدا کند. (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده‌های شهدای کرمان 12/2/84)
روزگار جنگ تحمیلی گذشت و ترکش و جراحتش در بدن یک سری‌ها ماند و اما آرامش امروز ما هم مرهون همین رشادت‌هاست؛ نفس کشیدن‌های دشوارش برای یک سری‌ها ماند و امنیتش برای ما! در تقویم یک روز مصادف با ولادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) به عنوان روز جانباز نام گرفته، اما هر روز و هر لحظه باید مقام این دلیر مردان را گرامی داشت. چه بسا که امروز خیلی‌ها آنها را فراموش کرده‌اند اما خاطره رشادت‌های این عزیزان فراموش نشدنی است.


جوانان دیروز، جانبازان امروز
با وجود حجم انبوه کار و جلسات بی آن که ما را در انتظار بگذارد؛ متواضعانه پای گفت‌وگو می‌نشیند. دکتر اسدالله مرتضایی، استاد دانشگاه و از مدیران نظام تعلیم و تربیت، خود را احدی از بندگان خدا معرفی می کند و می گوید: «روزگار دفاع مقدس را درعملیات های مختلف که از مهم‌ترین آن‌ها عملیات والفجر هشت یا عملیات آزادسازی فاو بود حضور داشتم.»
از حضورش در روزگار دفاع مقدس بیشتر می‌پرسیم و ادامه می دهد: «روزگار دانش آموزی و دانشجویی و حتی کارمندیم را در جبهه بودم. سال 63 دانش‌آموز دوره دبیرستان بودم که عازم جبهه مناطق غرب کشور شدم؛ سال 64 دانشجو بودم که به جبهه جنوب کشور رفتم و در عملیات والفجرهشت شرکت کردم؛ سال 67 هم در دوران معلمی در غرب و جنوب کشور بودم.»
حاج اسدالله مرتضایی از جوانان سال‌های جنگ و از جانبازان امروز است؛ همان جوانانی که حتی یک لحظه هم ترس در قلبشان نفوذ نکرد و برای دفاع از ناموس و میهنشان از هیچ رشادتی دریغ نکردند. وی در گفت و گو با گزارشگر روزنامه کیهان درباره آنچه که باعث رشادت بی‌دریغ جوانان آن روزها شد، می گوید:« ما در روزگار سال‌های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی همان جوان هایی بودیم که نقل می‌شد امام(ره) در شروع نهضتشان فرموده‌اند: آنهایی که همراه من هستند اکنون در گهواره ها هستند و شما بعدا آن ها را مشاهده می‌کنید. روح تعالی پیدا کرده امام(ره) و نفس گرمشان و دل‌های پاک جوانان و شور جوانی همه در کنار هم قرار گرفتند و نسل ما را به آن سمت بردند.»
وی در حالی که معتقد است برای جوان اعمال مهم است نه حرف ها؛ می گوید:« نکته بنیادی در این است که امام نفرمودند شما بروید؛ من هم می‌آیم، امام معتقد بودند «خمینی اگر یکه و تنها هم باشد این راه نورانی را ادامه خواهد داد» که این برای جوان خیلی مهم است؛ چرا که جوان می‌خواهد بین زبان و عمل ما وحدت وجود داشته باشد و همان گونه که می‌گوییم عمل کنیم و امام(ره) نیز همین طور بودند که برای ما یک فرصت طلایی بود و سبب شد به عنوان عضو کوچکی از مردم پاک نهاد ایران به سهم خودمان حضور داشته باشیم.»


جانبازان بدهکار ما نیستند
حدود 40 سال می گذرد از روزهایی که جنگ ایران با تمام دنیا پس از هشت سال سرانجام به یک پیروزی پرغرور منتهی شد؛ افتخار به جا مانده از آن را باید از یاری خدا و توسل به ائمه اطهار(ع) و هدایت و رهبری امام راحل و از خودگذشتگی دلیرمردان و زنان ایرانی دانست. همان‌هایی که امروزه یکسری‌هایمان نسبت به آنها بی‌معرفتی می‌کنیم و هر چه می‌شود می‌گوییم: «می‌خواستند نروند؛ خودشان رفتند...!» حتی تصور این که اگر نمی رفتند چه بر سر خاکمان و خودمان می‌آمد، غیر ممکن است.                    
 اسدالله مرتضایی، جانباز جبهه هشت سال دفاع مقدس درباره توجه مردم و مسئولین به جانبازان با گذشت این سال ها می‌گوید: «واقعیت این است که مردم قدرشناس کسانی که موجب افتخار آنان در تاریخ معاصر بوده‌اند هستند و به ایثارگران، قهرمانان و برومندان خودشان بها می‌دهند و نسبت به آنها توجه دارند.»
 وی همچنین می افزاید: «اما در مورد مسئولین، خیر! به جز حضرت آقا  که معمولا عنایت ویژه‌ای به جانبازان و خانواده‌های شهدا دارند؛ اغلب مسئولین توجهی به این قشر ندارند.»
وی در ادامه ضمن اشاره به قانون جامع خدمات ایثارگران که مدت‌هاست از آن می‌گذرد، می‌گوید: «به زمانی رسیده‌ایم که تقریبا بسیاری از ایثارگران را گذاشتند به درجه شهادت برسند و به رحمت خدا بروند. حتی بعضا بدهکار هم هستیم و وقتی صحبتی می‌کنیم؛ گفته می‌شود که می‌خواستید نرید؛ کی به شما گفت برید؟»                                                                                             مرتضایی معتقد است شهدا، جانبازان و ایثارگران با خدا معامله کرده‌اند و هرگز به دنبال چیزی نبوده‌اند. وقتی یک دانش‌آموز یا نوجوان به جبهه رفته قطعا به دنبال چیزی نبوده است.
 وی در ادامه گفت و گو با گزارشگر کیهان می‌گوید: «برخی‌ها متاسفانه در هنگامه دفاع مقدس به جبهه نرفتند و ماندند؛ من نمی‌توانم بپذیرم که هشت سال کسانی که می‌توانستند چگونه نرفتند و حالا معتقدند سهمی در انقلاب دارند و باید به آن برسند؛ چرا که به هر چیزی هم اگر اعتقاد داشتند از جمله: ملیت، دین و...نمی‌توانستند بمانند و این در حالی است که در دوره دفاع مقدس حدود 900 شهید اقلیت مذهبی داریم.»


درد شیرین جراحت برای وطن
شهدا و جانبازان سرافراز میهن اسلامی پیشرو و پیشگام در دفاع از آرمان‌های بلند انقلاب اسلامی بودند. رفتند جلو، موانع را از سر راه برداشتند و توانستند یک ملتی را که چند قرن او را به بی‌حالی و تسلیم در مقابل زورگویان عادت داده بودند، تبدیل کنند به این ملت بانشاط، سرافراز، پرافتخار و با عزم و اراده مستحکم و راسخ. این کار را شهدا و جانبازان و رزمندگان ما کردند؛ این کار را شما خانواده‌های شهدا کردید. حق شما بر گردن ایران و ایرانی تا ابد باقی است و تاریخ ایران باید نسبت به خانواده شهدا، حق‌گذاری کند.
بخش اعظمی از شهدای هشت سال جنگ تحمیلی جوانان کمتر از 25 سال هستند. علاوه بر آن وقتی پای گفت و گو با جانبازان و ایثارگران نیز می نشینیم؛ اغلب می گویند؛ زمانی که به جبهه اعزام شدند در دوران دانش‌آموزی یا نوجوانی بوده‌اند.
علیرضا عالیخانی رزمنده‌ای که در 13 سالگی به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شده است، درباره مخالفت های موجود برای اعزامش می گوید:«مدتی با مخالفت خانواده روبروشدم، ولی با سماجت من خیال کردند به خاطر سن کم و جثه ریز امکان اعزام من وجود ندارد. هربار اعزام خودم را لابلای رزمندگان مخفی می‌کردم، ولی دوباره پیدام می‌کردند و با زبان شیرین برادران پاسدار آن زمان می‌گفتند ان‌شاالله شما برای آزادی قدس بزرگ که شدید شرکت می‌کنید. این حرف در اعزام‌های مکرر برایم تکراری شده بود.»
این جانباز در ادامه می گوید: «عاقبت درسال61 برادر پرویز احمدی فرمانده وقت سپاه دره شهر به خاطر التماس‌ها و اشک‌های من در زمان اعزام تصمیم گرفت مرا همراه بقیه رزمندگان به دهلران ببرد و طی یادداشتی برای برادر عبدالصالح امینیان فرمانده سپاه دهلران مبنی برمیزان علاقه من به جبهه  و تعداد مراجعات به سپاه مبنی بر اعزام توضیح دادند که مبادا دوباره به خاطرکم سن و سال بودنم به دره شهر عودت داده شوم.»
عالیخانی از نحوه جانباز شدن خود روایت می‌کند: «دوران نوجوانی من تمام شده بود و تقریبا از دشمن ترسی نداشتم. مرتب از طریق رادیو همیشه به نصایح و پیام های امام(ره) گوش می‌کردم. بعد از شرکت درعملیات والفجر پنج و افتخار همرزمی با سردار صارم طهماسبی و تمجیدهای آن سردار از این حقیر اعتماد به نفس بالایی درخود احساس می کردم.»
وی همچنین می‌افزاید: «درعملیات‌های کربلای یک و آزادسازی مهران و نصر4 هم افتخار حضور در جمع رزمندگان را داشتم و در عملیات نصر4 هدف 7 گلوله رگباردشمن قرارگرفتم و به افتخارجانبازی درسال66 نائل شدم و به مدت 7 ماه برابر نظر کمیسیون پزشکی باید درمنزل استراحت می کردم.»
این جانباز ایثار گر که دفاع از میهن را حتی پس از جراحت و جانبازی نیز متوقف نمی‌داند، درباره دوران پس از جانبازی و حضور دوباره در عملیات ها می گوید: «در زمان قبول قطعنامه598 ازسوی مسئولین نظام دشمن ازاین فرصت استفاده کرد و مرزهای غربی وجنوبی را مجددا مورد تاخت‌وتاز قرار داد که بنده در کنار رزمنده پاسدار مرحوم میرحسین آبسالان به نزدیکی‌های شهر دهلران مراجعه کرده و به کمک ارتشیانی که غافلگیرانه گرفتار آتش بس  بودند، رفتیم و با دیدن یک دستگاه بلدوزر سالم و روشن رهاشده بنده که در بحث رانندگی بلدوزر مهارتی نداشتم دستگاه فوق را از زیرآتش دشمن خارج کرده و به مدت24 ساعت طی مسافت کرده و آن را به سپاه  دره شهرتحویل دادم.»
حاج علیرضا عالیخانی در پایان ضمن اشاره به آن که شرح مطالب شرکت درعملیات‌ها هرکدام به تنهایی کتابی جداگانه است، می گوید: «واقعا در این زمان فقط به صورت گذرا اشاره نمودم. با احترام به همه رزمندگان که هرکدام مثنوی ازخاطرات دفاع مقدس می‌باشند و تعظیم به سرداران و سروران عزیزم خصوصا سردارصارم طهماسبی و شهید دلاور محمدکرمی و دیگر افتخارآفرینان عرصه جهاد که با بذل جان خود باعث عزتمندی و سربلندی ایران شدند.»


 به نام جانباز و به سود دیگران                                                                          
امروز دیده می شود که نام جانباز ابزار و وسیله برای سودرسانی به کسانی شده که تاکنون رنگ جبهه را هم ندیده‌اند. مردانی که برای خاکشان از همه چیز گذشتند، بی آن که به دنبال کارت، تسهیلات و یا امتیاز باشند، حالا راه را برای کسانی هموار کرده‌اند که حتی بعضا اصلا سنشان هم به جبهه قد نمی‌دهد، اما کارت جانبازی دارند! همین می شود که وقتی با جانبازان و ایثارگران واقعی به صحبت می‌نشینیم، حتی روحشان هم از اعطای برخی تسهیلات و امتیازات خبر ندارد. جانبازان حقیقی کسانی هستند که با وجود درد میهن در وجودشان در هیچ زمان و مکانی لب به سخن باز نمی‌کنند تا هویت خود را بر ملا کنند؛ اغلب زندگی معمولی دارند؛ و خانه و ویلا ندارند.


 جانبازان و آزادگان ناگفته‌های بسیاری دارند که در این جا نمی گنجد؛ این قشر بعد از جنگ تحمیلی جور و جفاهای بسیاری کشیده اند. الحق که درست می‌گویند این جانبازان و آزادگان و شهدا بودند که پله ترقی خیلی ها شدند.                                                                                                

صدای خمپاره و موشک که نشان از آغاز جنگ به گوش‌ها رساند برخی ها به بهانه تحصیل و کار وطنشان را به مقصد کشورهای بیگانه ترک کردند، اما وقتی نوجوانان و دانش‌آموزان به جبهه رفتند و خاک را از دشمن بعثی پس گرفتند، این مهاجرین بازگشتند و ادعای سهم کردند. ای کاش از یادها نرود اگر آنان که جا خالی کردند و ترسیدند و رفتند سهم دارند؛ جانبازان و ایثارگران و خانواده های شهدا هم سهمی دارند که حتی اگر خودشان از آن امتناع کنند، باید به آنان داده شود. خوش به حال آن هایی که رفتند و این بی توجهی که در حق جانبازان و آزادگان، روا می شود را ندیدند.

منبع: کیهان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها