اصفهان| "شیخ بهایی" نامی عجین شده با نصفجهان؛ حکیمی که اصفهان را متحول کرد
شیخ بهایی شخصیتی چند بعدی داشته از آنجائی که این عارف نامی ریاضیدان، شاعر و دانشمند بوده از این حیث ابعاد بسیاری برای توصیف چنین شخصیتی وجود دارد که همواره در دل خود رازها و رمزهایی را در علوم مکشوفه پس از درگذشتش با خود برد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، اصفهان همان نصفجهان مارکوپولو است که در تمام ادوار تاریخ همچون نگینی درخشان بر تارک ایران زمین خودنمایی میکرده و این هفته جشنی برای اصفهان در تاریخ وزین این کهنشهر رقم میخورد.
اصفهان همان کهنشهر افسانهای که همواره در واقعیت حضور دارد، شهر آب و آئینه که با گنبدهای فیروزهای، این شهر را در زمره زیباترین شهر خدا قرار داده است، شهری که هر گوشه آن یادآور شکوهی به یادگار مانده از اندیشمندان و هنرمندان است.
اما هنوز هم وقتی مجسمه بلند قامت همراه با کتابی که در دست دارد در میان چهارباغ درست روبروی خیابان همنامش نگاه میاندازیم، ابهت دانشمند بودن را میتوان از آن دریافت کرد که البته گاهی مجسمهها نیز با آدم حرف میزند فقط باید به صدای پنهانی که در تاریخ و پستوهای آن نهفته شده گوش داد.
مجسمه بلند بالا و بلند قامت عارف بزرگ و دانشمند شیخ بهایی همراه با چشمانی که خیره کنندگی خاص خود را دارد، به راستی مرتضی نعمتاللهی مجسمه ساز پیشکسوت اصفهان سازنده این اثر بدیع وقتی قرار شد این مجسمه را خلق کند، چه حسی داشت؟
بدون شک 22 سال پیش وقتی مجسمه بلند بالا و بلند قامت عارف بزرگ و دانشمند شیخ بهایی در دستان این هنرمند همراه با حس و حال و با حکاکیها و با قلمهای خاص خودش میچرخید و میلغزید دیدنی بوده است، ای کاش این لحظات به ثبت میرسید.
اما حالا شیخبهایی حکیم بزرگ و عارف نامی درست مقابل خیابانی که به نام خودش به ثبت رسیده همچنان نظارهگره تاریخ معاصر و نسلهای جدیدی است که شاید از او تنها یک نام میدانند؛ حکیمی که در طول عمر و زمانی که در اصفهان زندگی کرده خدماتی ارزنده به نصفجهان داشته است.
نام شیخ بهایی عجیب با نام اصفهان گره خورده است
عارف بزرگ و دانشمند، شیخ بهایی شخصیتی چند بعدی داشته از آنجائی که این عارف نامی ریاضیدان، شاعر و دانشمند بوده از این حیث ابعاد بسیاری برای توصیف چنین شخصیتی وجود دارد.
نام شیخ بهایی عجیب با نام اصفهان گره خورده است، اگر چه بعلبک در سال 953 قمری شاهد تولد پسری بود که توانست بسیاری از علوم را به نیکی فراگیرد اما همچنان نام او در اصفهان گره به گره پا برجا است.
اگر چه پدرش شیخ حسین فرزند عبدالصمد حارثی از علمای فقه و اصول و از اعاظم روزگار خود بوده که این خود نشان از تربیت و سختکوشی شیخبهایی و الگو گرفتن خود از سوی پدر را نشان میدهد.
قطعا وقتی محمد 13 ساله همراه پدرش عزالدین حسین عاملی به دلیل اذیت شیعیان آن منطقه توسط دولت عثمانی از یک سو و دعوت شاه طهماسب صفوی برای حضور در ایران، به سوی ایران رهسپار شد فکرهای بزرگی در جهت پیشرفت علم در ذهن کودکانه خود در سر داشته است.
وقتی محمد 13 ساله بهاءالدین همراه پدرش به ایران و پس از به پایان رسیدن تحصیلات، شیخالاسلام اصفهان شد را میتوان نقطه عطفی در زندگی او و جریان و پیشرفت اصفهان دانست.
محمد 13 ساله پس از فراگیری مقدمات علوم نزد پدر بزرگوار خود وارد حوزههای مختلف علوم زمان خویش شد و در بسیاری از علوم روزگار وی متبحر گشت به طوری که گفتهاند او از هر علمی به میزان کفایت و مهارت تبحر خاص خود را داشت.
تاجایی که در عصر طلائی هنر اسلامی یعنی دوران صفویه، تعداد زیادی از بناها را با تکنولوژی فراتر از عصر خود طراحی کرد چنانکه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به شیخ بهائی نسبت میدهند.
البته در کتابهای تاریخی طرح ریزی کاریز نجف آباد اصفهان را به این دانشمند نسبت دادهاند که همچنان به نام قنات زرین کمر بوده و یکی از بزرگترین کاریزهای ایران است.
اما شیخ جدای از علومی که در آن استاد و متبحر بوده مردی راز دان نیز بوده است، به گونهای که میتوان او را در علوم مکشوفه مردی پر از راز و رمز دانست که پس از درگذشتش بسیاری از رازهای خود را نیز با خود برد و دیگر هیچکس نتوانست به راز و رمزهای علمی او دست یابد.
راز حمام شیخ بهایی
یکی از رازهای او حمام معروف شیخبهایی است، حمامی که ساختمان گلخن گرمابهای که هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار کهنه نزدیک بقعه معروف به درب امام(ره) واقع است.
مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشتهاند که گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته که با شمعی گرم میشد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه کرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهای مدید همچنان میسوخت و آب حمام به آن وسیله گرم میشد و خود گفته بود که اگر روزی آن فضا را بشکافند، شمع خاموش میشود و گلخن از کار میافتد.
چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شکافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند و شیخ راز آن حمام همچنان نزد خود باقی گذاشت.
رمز و رازی که در طومار شیخ نهفته بود
طومار شیخبهایی نیز از رازهای دیگر این دانشمند بود که هماکنون میبینیم این طومار جای خود را به خشکسالیهای پیدر پی داده است؛ شیخ برای تقسیم حقآبه زایندهرود وقتی نوشت که اختلاف قدیمی میان ساکنان حوالی زایندهرود مانند حالا برای چگونگی تقسیم آب بالا گرفته بود، اما شیخ بهایی طومارجنگ و نزاع همیشگی آنها را با تنظیم طومار حقآبه زاینده رود پیچید.
به هر حال هنوز هم نام و یاد این عارف و دانشمند نامی به دلیل خدمات فراوانی که به شهر اصفهان داشته در دل مردم اصفهان جای دارد، چه با دیدن مجسمه او و حتی برای نسل جدیدی که شاید از او تنها نامش را بدانند، شاید قرار گذاشتن در کنار مجسمه بلند قامت شیخ بهایی برای آنها گوشزدی به گذشته و تاریخ اصفهان باشد؛ زیرا مجسمهها نوعی نشانهگذاری در فضاهای شهری بین مردم ایجاد میکنند و بسیاری از آدرسها و نشانیها با توجه به این مجسمهها داده میشود اگرچه مجسمه شخصیتهایی همچون شیخ بهایی در شهر میتواند تجسمی از تاریخ یک ملت باشد.
انتهای پیام/م