عدم صلاحیت آیت‌الله منتظری تصمیم اجتماعی طیف‌ها و احزاب مختلف انقلاب بود


برنامه دیشب به اضافه مستند با پخش مستند جنجالی «قائم‌مقام» روی آنتن شبکه مستند رفت و پس از آن جلسه نقد و بررسی این مستند برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، شصتمین قسمت از برنامه «به اضافه مستند»، با پخش و بررسی مستند «قائم‌مقام» ساخته سید محمدعلی صدری‌نیا بر روی آنتن شبکه مستند رفت. در این قسمت و پس از پخش مستند، مسعود رضایی شریف‌آبادی، نویسنده و تاریخ‌نگار و محمدحسن روزی‌طلب، تاریخ پژوه مهمان برنامه بودند. در زیر گزارش کامل این برنامه را می‌خوانید:

به دلیل تعلقات خاطر قلبی برخی افراد به آیت الله منتظری، برایشان قابل قبول نیست که نقاط ضعف عملکردی اش را بپذیرند

مسعود رضایی شریف آبادی در ابتدا راجع به شخصیت آیت‌الله منتظری صحبت کرد و گفت: مستند قائم مقام، مستندی بود که سعی کرده بود تا از جوانب مختلف، به شخصیت آیت‌الله منتظری بپردازد و در آن سعی شده بود تا انصاف رعایت شود. بدین معنی که از دیدگاه‌های مختلف با افراد مختلف صحبت شده بود. در حقیقت، چه کسانی که نگاه مثبت به ایشان داشتند و چه کسانی که نگاه انتقادی به ایشان داشتند، صحبت کرده بودند. به نظرم، مهم‌ترین ویژگی مستند قائم مقام این بود که یک بحث را به صورت جدی در جامعه مطرح کرد و در میان افکار عمومی آورد. طبیعتا، بحثی نیست که ایشان دارای موافقین و مخالفینی بوده است. اگر چه در این مستند افراد با دیدگاه‌های مختلف بحث کرده‌اند اما بعضی به دلیل تعلقات خاطر قلبی که نسبت به آقای منتظری دارند، برایشان قابل قبول نیست که نقاط ضعف عملکردی ایشان را بپذیرند و به همین دلیل دیدگاه‌های خود را دارند و ایرادی هم ندارد.

آیا دلیل دستگیری سید مهدی هاشمی، ماجرای مک فارلین بود؟

محمدحسن روزی‌طلب ضمن اشاره به مهدی هاشمی و ماجرای مک فارلین، گفت: ریشه‌های ماجرای مک فارلین و پشت پرده‌ی آن، ماجرای بسیار گسترده ای است که فرصت بیان آن در این برنامه وجود ندارد. بعد از دستگیری مهدی هاشمی در مهر ماه 1365، یک شایعه‌ای به وجود آمد که دلیل دستگیری آقای مهدی هاشمی، انتشار خبر سفر مک فارلین به تهران در مجله اشراء لبنان بوده است. اما در ادامه و هنگامی که روشن شد که اراده برخورد با مهدی هاشمی وجود دارد، این شبهه این‌گونه تکمیل شد که حکومت جمهوری اسلامی تلاش دارد تا با آمریکا به سازش برسد و یکی از شروط این سازش، دستگیری و محاکمه مهدی هاشمی به عنوان یکی از عناصر تندرو در عرصه سیاست‌خارجی جمهوری اسلامی است. این مساله کاملا قابل تکذیب است و من آن را توضیح می‌دهم. دقت کنید که تصمیم برخورد با مهدی هاشمی از همان روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گرفته شد و شاید حتی قبل‌تر از آن این تصمیم گرفته شده بود. وقتی که در سال 56، تعدادی از آقایان میخواستند که تحصنی در کلیسا سنت‌ماری پاریس داشته باشند، به نجف و خدمت امام می‌روند و امام با این کارشان مخالفتی نمی‌کند اما وقتی که اسم آقای سید مهدی هاشمی که در آن زمان به جرم کشتن آیت‌الله شمس‌ابادی در زندان پهلوی به سر می‌برد، آورده می‌شود، امام به این دلیل که اسم ایشان در تحصن خارجی‌ها مطرح بوده است، با این کار مخالفت می‌کنند و تحصن صورت نمی‌گیرد. این موضوع حساسیت نسبت به ایشان را حتی قبل از انقلاب نشان می‌دهد.

ماجرای شایعه سازش ایران با آمریکا در سال 65

افراد متعددی از جمله آقای ری شهری، محسن رضایی و ... گفته‌اند که وقتی امام برای اولین بار که سید مهدی هاشمی به عنوان عضو شورای فرماندهی سپاه به دیدار ایشان رفته بودند، او را می‌بیند، بعد از جلسه به آقای محسن رضایی هشدار می‌دهد که ایشان از سپاه کنار گذاشته شود. وقتی جلوتر می‌رویم، می‌بینیم که برخلاف روایتی که از طرف دوستداران آیت‌الله منتظری مطرح می‌شود، برخورد با مهدی هاشمی، اراده خود امام خمینی بود و کسانی که مسئول برخورد با ایشان بودند، در مقابل دستور امام مقاومت می‌کردند و وقتی اصرار امام را می‌بینند، تسلیم می‌شوند. هم‌چنین آقای هاشمی چند ماه قبل از دستگیری مهدی هاشمی، دیداری با او داشته است که در آن دیدار به مهدی هاشمی پیشنهاد می‌کند که سفیر ایران در یکی از کشورها بشود. آقای ری شهری در خاطراتشان، چندین بار تکرار می‌کنند که آقای هاشمی به عنوان کسی که طرف مذاکره ایران با مک فارلین بوده است، مخالف برخورد با مهدی هاشمی، دستگیری و اعدام او بوده است. بنابراین گزاره‌ای که مطرح می‌شود مبنی بر این که ایران در سال 65 قصد سازش با آمریکا را داشته است، کاملا رد می‌شود چرا که ما در سال 66 در خلیج فارس با آمریکا درگیر می‌شویم و شهید نادر مهدوی که فرمانده منطقه‌ای دریایی در بوشهر بوده است با ناوهای آمریکایی درگیر می‌شود، به شهادت می‌رسد و چندین درگیری با آنان داشتیم بنابراین سازشی درکار نبوده است. در حقیقت افشای این که مک فارلین برای سازش به ایران آمده بوده است، قربانی نخواهد داشت چرا که اصلا سازشی صورت نگرفته است.

بند پایانی پیام امام به افتتاحیه مجلس خبرگان، اولین هشدار به آیت الله منتظری بود

رضایی در بخش دوم صحبت‌های خود در مورد ماجرای کتاب «پاسداشت حقیقت» صحبت کرد و گفت: قبل از پرداختن به آن، باید توضیحی را در مورد موضوع قبلی بدهم. مهدی هاشمی از نظر امام، شخص موجهی نبود و امام هم نسبت به ایشان موضع داشت و به هیچ وجه مایل نبود که او در نهادی مثل سپاه باشد. به خصوص که واحدی با نام نهضت‌های آزادی بخش دست ایشان باشد. مخالفت امام به عملکردهای مهدی هاشمی در قبل از انقلاب برمی‌گشت. مهدی هاشمی در قتل آیت‌الله شمس‌ابادی، مجرم بود هرچند که او به همراه گروهش، قتل‌های دیگری را نیز مرتکب شده بود. در حقیقت به عنوان گروهی بودند که خیلی خشن برخورد می‌کردند و مخالفین‌شان را بدون تعارف، حذف فیزیکی می‌کردند. او چند آدم در اطراف خود داشت و دستور می‌داد که تحت عناوین مختلف، فلانی باید حذف شود و به راحتی کشته می‌شد. بدیهی است که او این حق را نداشت که دستور قتل کسی را بدهد. نه رئیس دادگاه بود و نه سمت قضایی داشت. بنابراین امام او را فردی نامناسب و خطرناک می‌دانست. از طرف دیگر امام می‌دانست که او به آیت‌الله منتظری نزدیک است و در بیت ایشان تاثیرگذار است به همین دلیل وقتی که می‌خواهد مجلس خبرگان رهبری در سال 62 شکل بگیرد، حضرت امام در بندی از پیامی که به افتتاحیه این مجلس فرستادند، نسبت به اطرافیان رهبری آینده هشدار می‌دهند. کسانی که در جریان ماجرا بودند، متوجه می‌شوند که مرجع صحبت امام خمینی (رحمت‌الله علیه) چه کسی است.

وی اضافه کرد: وقتی که سید مهدی هاشمی دستگیر شد، پرونده او به صورت کلی باز شد و در این پرونده موارد زیادی بود. حداقل چند فقره قتل، در این پرونده بود. البته آقای منتظری راجع به این قضیه از خود مقاومت نشان می‌دادند اما امام مصر بودند که او فردی است که اتهاماتی به او وارد است و باید محاکمه گردد. کتاب «پاسداشت حقیقت» زمانی منتشر شد که دیدیم خاطرات آیت‌الله منتظری در فضای مجازی منتشر شده است و نسخه‌های مکتوب و فیزیکی آن در دسترس قراردارد. این خاطرات را در درفتر مطالعات و تحقیقات تاریخ ایران بررسی کردیم و با توجه به بسیاری از مسائل خلاف واقع که در آن وجود داشت، تصمیم گرفتیم که جوابیه در این کتاب بنویسیم و من و آقای سلیمی نمین شروع به جمع‌آوری و مطالعه منابع مختلف کردیم و تلاشمان در نگارش این کتاب این بود که تناقضات داخلی خاطرات آیت‌الله منتظری را مورد توجه قرار بدهیم و نقدی درون ساختاری بر آن داشته باشیم.

منتظری انقلاب اسلامی را قبول نداشت/ عدم صلاحیت در رهبری مهم‌ترین عامل برکناری او بود

روزی‌طلب در مورد پافشاری آیت‌الله منتظری روی سید مهدی هاشمی که منجر به عزل او شد، گفت: آقای سید مهدی هاشمی در مهر ماه 66 به مجازات رسید و اعدام شد در حالی که عزل آقای منتظری در فروردین ماه 68 صورت گرفت. در حقیقت یک سال و نیم بعد از مجازات مهدی هاشمی، قائم مقام رهبری عزل شد. این نشان می دهد که نه تنها مجازات سید مهدی هاشمی، دلیل عزل آقای منتظری از جانشینی رهبری نبوده است بلکه از دلایل اصلی هم نبوده است. آن چیزی که به نظر می‌رسد که منجر به تصمیم‌گیری امام در مورد ایشان شد، عدم صلاحیت رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران بود. اگر نامه 6-1 را مطالعه کنید و قبل‌تر از آن کلام امام را در روز 2 فروردین دنبال کنید، می‌بینید که دلیل اصلی که امام آقای منتظری را عزل کرد، عدم صلاحیت رهبری بود به این دلیل که ایشان اصولا انقلاب اسلامی را قبول نداشت و جمهوری اسلامی را قبول نداشت. وقتی امام در آن نامه شور‌انگیز خود می‌گوید که من پشیمان نیستم و باید از خانواده شهدا، رزمندگان و ... بابت تحلیل‌هایی که صورت می‌گیرد، عذرخواهی کنم، به نوعی اشاره به ایشان دارد. اگر تحلیل‌هایی که ایشان در گفتگو با روزنامه ابرار در دهه فجر 67 داشتند را نگاه کنید، متوجه می‌شویم که آیت‌الله منتظری، عملکرد دهه ساله انقلاب اسلامی را قبول نداشت.

عدم صلاحیت آیت الله منتظری یک تصمیم اجماعی بین همه طیف‌ها و احزاب بود

وی اضافه کرد: با این که ایشان قبل از انقلاب به عنوان نفر دوم مبارزه شناخته می‌شدند و حتی مسئولیت‌هایی هم‌چون قائم‌مقامی رهبری را دارند، ناگهان می‌آیند و جنگ و دفاع مقدس را نفی می‌کنند. برخورد انقلاب با جنایت‌های منافقین را نفی می‌کنند. خب چنین شخصی، صلاحیت رهبری کشوری انقلابی را ندارد و امام صراحتا در آن نامه می‌گوید که شما پس از من کشور را به لیبرال‌ها می‌دهید و از طریق آنان کشور را به دست منافقین می‌دهید. نکته مهم بعدی این است که عدم صلاحیت آقای منتظری برای رهبری نظام جمهوری اسلامی، یک موضوع اجماعی بوده است. نه این که فقط امام و یک عده محدود یا جناحی خاض به آن اعتقاد داشته باشند. می‌بینید که بعد از عزل آقای منتظری، یک نشستی در دانشگاه تهران برگزار می‌شود و آقای کروبی و مجید انصاری در آن شرکت می‌کنند و دلایل عزل آقای منتظری را توضیح می‌دهند. هم‌چنین رنج‌نامه آقا سید احمد خمینی که در اردیبهشت 68 منتشر می‌شود، نشان می‌دهد که ایشان هم موافق بوده است. هم‌چنین بخشنامه معروف آقای میر حسین موسوی که همان روز دستور می‌دهند که عکس‌های آقای منتظری جمع بشود نشان می‌دهد که آنان موافق بوده‌اند. به نظرم از جمله تاثیرات مستند قائم مقام این بوده است که این مساله دوباره در دهان‌ها آمده است. آقای موسوی خوئینی‌ها در کانالشان نوشته بودند که بنده به صراحت موافق نظر امام برای عزل آقای منتظری هستم. در حقیقت، جناح چپ آن روز و اصلاح‌طلب امروز، مدعی تر از بقیه برای این موضوع بودند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط