بازگشت به فطرت؛ مهم‌ترین مسأله آیندۀ جهان از نگاه قرآن است

رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی با بیان اینکه پرداختن به آیندۀ جهان از مقولات مهم است، بازگشت به فطرت را مهم‌ترین مسأله آینده جهان از نگاه قرآن دانست.

به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، چهاردهمین همایش بین المللی دکترین مهدویت با همکاری دانشگاه مذاهب اسلامی و مشارکت موسسات مختلف علمی، فرهنگی و مذهبی و با حضور شخصیت‌های برجسته حوزه و دانشگاه از داخل و خارج کشور در شهر مقدس قم برگزار شد.

حجت‌الاسلام و المسلمین محمد حسین مختاری رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی و استاد سطوح عالی حوزه و دانشگاه در این همایش ضمن ارائه مقاله تفصیلی خود با عنوان «آینده جهان از منظر قرآن کریم» به مباحثی همچون؛ سیری در مفهوم آینده پژوهی،جایگاه آینده پژوهی در قرآن، فرجام شکوهمند جهان در سایۀ هدفمندی تاریخ، حاکمیت اراده و مشیت خداوند بر آیندۀ جهان، آینده جهان روشن در پرتو پیروزی نهایی حق بر باطل، بازگشت به فطرت؛ مهم‌ترین مسأله آینده جهان از نگاه قرآن و مستضعفان و صالحان؛ وارثان آینده زمین پرداخت.

بخش‌هایی از این مقاله را در ادامه می‌خوانید:

 

یکی از مقولاتی که پرداختن به آن، بسیار پر جاذبه و مهم است، تبین آینده جهان است، لذا  آینده بشریت و فرجام تاریخ، همواره مورد دقت نظر متفکران و اندیشمندان الهی و غیرالهی بوده است، البته به رغم اندیشه سازان و طرح های تاریخی موجود در مکاتب مختلف که آینده جهان راتیره و تار معرفی می‌کنند، اما قرآن کامل ترین و نویدبخش ترین طرح را برای بشریت ترسیم نموده که براساس آن، آینده ای سرشار از خیر و سعادت برای همه انسان‌ها بیان شده است. برمبنای تفکر آینده گرای قرآن، انسان‌ها با اراده خویش و به کارگیری قوانین جاری تاریخ که در قالب سنت‌های اجتماعی تاریخی در آیات مطرح شده، به هیچ وجه نسبت به آینده خویش منفعل و مجبور نبوده، بلکه بدین  وسیله آگاهی لازم برای ساختن آینده خود و جهان را کسب کرده و با اراده ای فعال، مسیر آینده جهان و سرنوشت خود را معین می‌کنند.

بازگشت به فطرت؛ مهم‌ترین مسأله آینده جهان از نگاه قرآن

گرایشات و ادراکات اولیه که در حیوانات (به طور عموم) و در انسان‌ها (فقط از نظر بعد مادی و جسمی) وجود دارد، برگرفته از غرایز و طبیعت شان است؛ اما گرایش‌ها و ادراکات انسان‌ها از لحاظ بُعد روحانی، نظیر آینده نگری کلی، ابدیت خواهی، عدالت طلبی و ... از فطرت روح شان نشأت گرفته است؛ چنان که شهید مطهری قدسره می‌گوید:خواست‌های انسان دو نوع است: جسمی و روحی. مقصود از خواست جسمی، تقاضایی است که صددرصد وابسته به جسم باشد؛ مثل غریزۀ گرسنگی یا خوردن و میل به غذا به دنبال گرسنگی. این، یک امر کاملاً مادی و جسمانی و غریزی است؛ یعنی به ساختمان بدنی انسانی و هر حیوانی مربوط است. انسان، بعد از این که به اصطلاح قدما به «بدل ما تحلل» نیاز پیدا کرد (یعنی غذا هضم شد و به غذای جدید، نیاز پیدا کرد) یک سلسله ترشحات در معدة او پیدا می‌شود. این ترشحات، به صورت یک احساس در شعور انسان منعکس می‌شود؛ ولو انسانی که اصلاً نداند معده دارد. این یک امر غریزی است؛ یعنی امری است که اکتسابی نیست و به ساختمان بدن مربوط است. این‌ها را امور غریزی می‌نامند.

در ناحیة خواست‌ها و میل‌ها یک سلسله غرایز یا فطریات است که حتی در روان شناسی هم «امور روحی» نامیده می‌شوند و لذّات ناشی از آن‌ها را نیز «لذات روحی» می‌نامند؛ مثل میل به فرزند داشتن. میل فرزند داشتن، غیر از غریزه جنسی است که به ارضای شهوت مربوط است. برتری جویی و قدرت طلبی نیز در انسان یک عطش روحی است...[1] حال در نگاه متعالی، آینده نگری انسان، برخاسته از روح و فطرت است. در این راستا است که آینده نگری، اقتضای مادی ندارد، بلکه اقتضای روحی دارد؛ نیز در افق جزئی و فردی نبوده بلکه در قلمروی کلی و نوعی است. از آن جا که حیوانات، از نعمت شعور و عقل بی بهره هستند، نمی‌توانند آینده نگری کلی و نوعی داشته باشند، و انسان‌ها در این نوع آینده نگری تنها بوده و این از ویژگی‌های انحصاری او است، لذا انسان از  راه فطرت آینده را روشن و آفتابی می‌بیند: عشق به تکامل و پیشرفت که آبشخوار عقل و فطرت است، در دورن و حاق انسان، نهادینه شده است؛ از این رو  در آینده جهان یکی از مبانی و مبادی اصلی آینده پژوهی دینی، بلوغ همه مردم دنیاست یعنی مردم دنیا باید به سطحی از نیاز و کشش فطری و طبیعی برسند تا به دنبال نجات بخشی بگردند که سعادت را برای آنها به ارمغان می‌آورد این امر نیازمند گذشت زمان و بلوغ فکری و روحی مردم جهان است. 

حال کلام وحی فطرت گرایی مردم را در آینده جهان اینگونه ترسیم می‌کند:«فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ...؛[2] پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن . این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست. این است دین و آیین استوار، ولی اکثر مردم نمی دانند». از این آیه استفاده می‌شود که دین خدا مقتضای فطرت سالم انسانی است; فطرتی که در آن تغییر و دگرگونی راه ندارد.

* مشروح مقاله را در اینجا بخوانید.

انتهای پیام/