وزارت خارجه سندفروشی ملی نکند/ ماجرای یک کاخ تبعیدگاهی

وزارت خارجه سندفروشی ملی نکند/ ماجرای یک کاخ تبعیدگاهی

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی نسبت به فروش ویلای "موریس" و کاخ والری واکنش نشان داد و گفت: در مرکز اسناد وزارت امور خارجه سندهای تاریخی ارزشمند فراوانی وجود دارد که قیمت برخی از آنها اگر به حراج‌های بین‌المللی عرضه شود حتی از کاخ والری بیشتر است.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، به‌تازگی وزارت امور خارجه تقاضانامه‌ای به هیئت دولت ارائه کرده است تا بتواند براساس مجوز دولت، باغ ویلایی بزرگ و معروف کاخ "والری" در جزیره موریس را فروخته و درآمد ناشی از فروش این ملک پس از واریز به حساب خزانه عمومی کشور صرف تکمیل برخی پروژه‌های مدنظر وزارت امور خارجه شود. علت معروف بودن این ویلا و کاخ به‌دلیل اقامت پهلوی اول در این ویلا در جزیره موریس پس از تبعید از ایران توسط انگلیسی‌ها بوده است که دهها سال است بدون رسیدگی به حال خود رها شده است.

بیشتر ببینید:

شب‌های آرژانتینی «تهران» + تصاویر

بچه ناف «طهرونم»

این در حالی است که "مارک تواین" ــ نویسنده آمریکایی ــ جزیره موریس را "بهشت روی زمین" توصیف کرده و همچنین براساس آمار سازمان جهانی گردشگری یکی از مقاصد برتر گردشگری جهان است.

سید محمد بهشتی ــ رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی ــ در پاسخ به سؤال تسنیم درباره تصمیم وزارت امور خارجه برای فروش ویلای "موریس" و همچنین درباره عقیده کارشناسان برای ساماندهی و تبدیل آن به مجموعه‌ای برای معرفی جاذبه‌های تاریخی و گردشگری ایران، می‌گوید: این کارشناسان تنها از منظر حوزه گردشگری به این موضوع نگاه می‌کنند ولی بنده عقیده دارم باید از این حد فراتر رفت و به این مجموعه به‌مثابه سند نگریست.

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی در تکمیل سخن خود عنوان می‌کند: در مرکز اسناد وزارت امور خارجه سندهای تاریخی ارزشمند فراوانی وجود دارد که قیمت برخی از آنها اگر به حراج‌های بین‌المللی عرضه شود حتی از کاخ والری بیشتر است. سؤال این است که آیا قیمت گزاف این اسناد سبب می‌شود تا وزارت خارجه به‌فکر فروش آنها و کسب درآمد بیفتد؟ از طرف دیگر سند که فقط محدود به کاغذ و عکس نیست. ویلا و کاخ "والری" به این حیثیت که زمانی تبعیدگاه پهلوی اول بوده نیز یک سند مهم تاریخی است و به همین علت نمی‌توان آن را فروخت، چون اسناد تاریخی کالا نیستند که مانند کالا با آنها برخورد کنیم و خود را مختار به فروش آنها بپنداریم.

ماجرای یک تبعید تاریخی بر اثر اشغال ایران در جنگ جهانی دوم

با وقوع جنگ جهانی دوم ایران اعلام بی‌طرفی کرد و حتی برای ندادن بهانه به دست متفقین که در جنگ با آلمان بودند، در چندین مرحله از شمار نیروهای آلمانی در ایران (که متفقین آنان را جاسوس رژیم نازی می‌خواندند) کاست، به‌طوری‌که حتی روابط دوستانه هیتلر و پهلوی اول به سردی گرایید و کودتایی بر ضد پهلوی اول از سوی آلمانیها طراحی شد که نافرجام ماند؛ ولی بریتانیا که به نفت رایگان ایران برای پیشبرد جنگ نیاز داشت، و روسیه که نیازمند دریافت کمک‌های لجستیکی از متفقین بود، با چراغ سبز آمریکا، با نقض آشکار بی‌طرفی ایران در روز 3 شهریور 1320 به ایران حمله کردند.

از این روز به‌مدت یک هفته، شهرهای شمالی و غربی و جنوبی ایران از چندین جهت مورد تهاجم همه‌جانبه ارتش سرخ شوروی و ارتش بریتانیا قرار گرفت. همچنین نیروهای شوروی به بمباران شهرهای شمالی و شمال غربی ایران پرداختند. در روز ششم "فروغی" که به مقام نخست‌وزیری رسیده بود، ترک مقاومت را در دستور کار قرار داد و به رایزنی با اشغالگران پرداخت.

پهلوی اول بعد از ظهر روز نهم شهریور همه فرماندهان و مقامات امضاکنندهٔ طرح مرخصی سربازان وظیفه را که در عمل به انحلال ارتش انجامیده بود به کاخ سعدآباد احضار کرد و به آن‌ها نسبت خیانت داد. پهلوی اول ــ سرلشکر احمد نخجوان، (کفیل وزیر جنگ)، و سرتیپ علی ریاضی را مسبب این خیانت قلمداد کرد، ازآن‌رو به ضرب‌وشتم آنان پرداخته پس از خلع درجه، آنان را زندانی کرد. سپس دستور داد آنها به‌خاطر این خیانت در دادگاه زمان جنگ محاکمه شوند.

پس از اشغال ایران، بریتانیا پیامی به این مضمون به پهلوی اول ارسال کرد: «ممکن است اعلی‌حضرت لطفاً از سلطنت کناره‌گیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند؟ ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلی‌حضرت تصور کنند که راه‌حل دیگری وجود دارد».

پهلوی اول سپس تحت نظر نیروهای بریتانیایی از بندرعباس با کشتی از ایران خارج شد. ابتدا او را به‌سمت هند بردند، بعد به جزیره موریس منتقل شد و بالاخره در آفریقای جنوبی در شهر ژوهانسبورگ تحت نظر قرار گرفت.

در مسیر بندرعباس در یکی از مناطق لارستان گرمای شدید هوا برای پهلوی اول مشکل‌ساز شده بود، در این بین یکی از اهالی آن منطقه مقداری یخ به پهلوی اول و همراهانش می‌دهد. شرح این واقعه از کتاب تحشیه دکتر باستانی پاریزی در کتاب فرماندهان کرمان نوشته شیخ یحیی احمدی کرمانی انتشارات دانش 1362 (یادداشت‌های محمود جم در سالنامه 1340 دنیا) آمده است: «در هر حال از سیرجان رهسپار بندرعباس شدیم. وقتی وارد بندرعباس شدیم در گرمای ماه مهرماه 1320 مثل اینکه رضا شاه و من و سایر همراهان وارد آب حوض شده و قبل از اینکه بدن خود را خشک نماییم لباس بر تن کرده‌ایم. شاه در بندرعباس دستور دادند تمام جامدان‌ها را مأمورین گمرک مورد تفتیش قرار بدهند و صورت‌مجلسی هم تهیه شود تا محقق گردد جواهرات سلطنتی همراه شاه نیست».

«دربندرعباس هم شاه از گفتارهای رادیو لندن عصبانی بودند ولی من می‌دانستم تمام این جریان زیر سر «سر رید بولارد» سفیر انگلستان در تهران است. شاه چاره‌ای جز ترک ایران نداشتند و به‌وسیله کشتی نیمه‌باری و نیمه‌مسافری انگلیسی موسوم به «بندرا» خاک ایران را ترک گفتند».

«شدت گرمای بندرعباس به‌خصوص یک ساعت قبل از عزیمت رضاشاه به‌حدی بود که گله‌داری ــ بازرگان بندرعباسی ــ مقداری یخ به‌عنوان تحفه به شاه تقدیم داشت. یخ در آن گرمای شدید بندرعباس نعمتی بود. شاه با مشاهده یخ دست در جیب بردند و 15 سکه پهلوی طلا درآوردند تا به گله‌داری بدهند. عرض کردم "وی از مکنت و ثروت برخوردار است، اجازه بفرمایید پس از بازگشت به تهران در مقام تقدیر از رفتار او برآیم" (آقای گله‌داری بعداً در سال 1323 از بندرعباس به مجلس شورای ملی رفت).

دوران تبعید / پهلوی اول به‌همراه فرزندان در جزیره موریس در زمان تبعید

به گزارش wikipedia ــ رضاشاه در ابتدا قصد داشت در یکی از کشورهای آمریکای لاتین و به‌احتمال زیاد کشور آرژانتین ساکن شود. وی به‌همراه یازده نفر از اعضای خانوادهٔ سلطنتی از جمله شمس پهلوی و علیرضا پهلوی و همچنین هشت نفر دیگر در شهر بندرعباس سوار کشتی انگلیسی شده و این شهر را به‌قصد بمبئی هند ترک کردند تا مدتی را در این شهر بگذرانند و پس از رفع خستگی به یکی از کشورهای شیلی یا آرژانتین برای سکونت بروند. اما پس از نزدیک شدن به شهر بمبئی، حکومت هند انگلیس به وی اطلاع داد که نمی‌توانند در این شهر اقامت کنند و باید به‌سمت جزیرهٔ موریس رهسپار شوند و این امر موجب برآشفتگی رضاشاه شد؛ زیرا تا پیش از این واقعه وی و همراهانش گمان می‌کردند که پس از استعفا و ترک ایران می‌توانند آزادانه در هر جای دنیا که مایل باشند ساکن شوند اما بعد متوجه شدند که در واقع به‌نوعی زندانی دولت انگلیس هستند. به مسافران کشتی حتی اجازهٔ ورود به شهر بمبئی را نیز ندادند و مجبور شدند مدت پنج روز را وسط دریا در کشتی منتظر بمانند تا کشتی دیگری از راه برسد و با آن کشتی رهسپار جزیرهٔ موریس بشوند.

«سر کلارمونت اسکراین» کنسول‌یار انگلیس در کرمان که مأمور انتقال رضاشاه و همراهانش به جزیره موریس بوده در کتاب «جنگ جهانی در ایران» و همچنین شمس پهلوی در خاطرات خود، علت اینکه به هیچ‌یک از مسافران اجازهٔ ورود داده نشد را این می‌دانند که ممکن بود ورود پادشاه یک کشور اسلامی به بمبئی منجر به بروز شورش مسلمانان در این شهر شود.

پهلوی اول پس از مدتی اقامت در جزیره موریس چندین بار دربارهٔ وضعیت آب‌وهوایی آنجا به حکمران انگلیسی این جزیره اعتراض کرد تا سرانجام با انتقال وی و همراهانش به مکانی بهتر در آفریقا موافقت شد. پهلوی اول در حدود 5 ماه در جزیره موریس زندگی کرد. پس از گذشت 5 ماه، رضاشاه را به شهر ژوهانسبورگ انتقال دادند. سرانجام او در 4 مرداد 1323 هجری خورشیدی بر اثر سکته قلبی در ژوهانسبورگ درگذشت.

انتهای پیام/*

واژه های کاربردی مرتبط
حج و زیارت
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار اجتماعی
اخبار روز اجتماعی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon