شهید مدافع حرمی که حق رفاقت را برای نویسنده کتابش بهجا آورد
شهلا پناهی نویسنده حوزه حماسه و مقاومت ماجرای رفاقتی را که یکی از شهدای مدافع حرم در حق او بهجا آورده است، بیان میکند.
شهلا پناهی نویسنده حوزه حماسه و مقاومت با حضور در سی و یکمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا در خصوص چاپ اولین کتابش با عنوان «چشمان یعقوب» میگوید: فروردین سال 94 بود که با انتشارات روایت فتح فعالیتم را آغاز کردم و چون نوع نوشتار کتابهای روایت فتح بهشکل مستندنگاری بود, برایم خیلی جالب بود.
وی ادامه میدهد: بر همین اساس اولین اثرم با عنوان «چشمان یعقوب» شهید مدافع حرم محمدرضا کارگر بزری توسط این انتشارات بهچاپ رسید, البته شهید کارگر برزی چون اولین شهدای نیروی قدس سپاه بود, گرفتن مجوز برای انجام مصاحبه با همرزمان با سختیهایی همراه بود که سبب شد نگارش کتاب 1 و نیم سال بهطول بینجامد.
پناهی در خصوص شخصیت شهید کارگر برزی اظهار میکند که شهید کارگر برزی اولین شهید استان البرز و اولین شهید نیروی قدس سپاه بود. او یک نخبه علمی بود که موقیعتهای شغلی زیادی داشت ولی بهدلیل عشق به حضرت زینب شغل پاسداری را انتخاب کرد. البته داستان زندگی شهید کارگر برزی دارای یک اوج زیبایی است, او در نوجوانی به بیماری مبتلا شده و بدنش بهطور کلی فلج میشود. پدرش برای شفای او به حضرت زینب(س) متوسل میشود و نذر میکند که پسرش خادم حضرت زینب(س) شود. او شفا میگیرد و دست روزگار طوری رقم میخورد که شهید کارگر بزری مدافع حرم حضرت زینب(س) شده به درجه رفیع شهادت نائل میشود.
این نویسنده بیان میکند: خواندن زندگینامه شهید کارگر برزی این پیام را برای جوانان دارد که میشود نخبه بود, چندین زبان زنده دنیا را بلد بود و خوشتیپ و خوشاخلاق بود و در رأس آنان یک سرباز واقعی برای ولایت بود.
پناهی در ادامه سخنانش به عنایت شهدا برای نوشتن کتاب زندگینامه آنان اشاره میکند و میگوید: من سه کتاب «چشمان یعقوب» شهید کارگر برزی, «رفیق مثل رسول» شهید رسول خلیلی و «چمروش» شهید شیرخانی را که هر سه از شهدای نیروی قدس بودند بهطور همزمان شروع به نگارش کردم.
وی میافزاید: حجم زیادی از این سه کتاب جلو رفته بود و بهدلیل حساسیتهای موجود در آن زمان, ادامه فعالیت در خصوص جمعآوری خاطرات شهدا برای مدت زیادی به مشکل خورد. پس از این اتفاق من بهشدت متأثر شدم. در این ایام به زیارت مزار شهید کارگر برزی و مزار شهید خلیلی رفتم, چون رسول به دوستان و رفقایش خیلی تأکید داشت, به او گفتم که "آقا رسول، در حق همه رفاقت کردی! در حق من هم رفاقت کن و این کار را درست کن!", چند روز پس از این اتفاق مشکل کار برطرف شد و روند ادامه نگارش کتاب با سرعت و سهولت بیشتری انجام شد.
پناهی در خاتمه سخنانش عنوان میکند: این اتفاق بسیار خوبی برایم بود و هر روز صبح به عکس شهدایی که در اتاقم دارم سلام کرده و از آنها تشکر میکنم.
انتهای پیام/*