حسن سلطانی: برنامههای معارفی مجال آزمون و خطا نیست و با دین مردم سر و کار دارد/ لزوم پاسخگویی برنامههای معارفی به شبهات نسل جوان
مجری پیشکسوت صدا و سیما از معضلات ساخت برنامههای معارفی و لزوم برنامهریزی سالیانه برای ساخت اینگونه برنامهها میگوید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حسن سلطانی از مجریان پیشکسوت صدا و سیماست که کنار اجرای برنامههای خبری در حوزه معارف و برنامههای با موضوع معارف هم فعالیت جدی دارد. وی که از سال 58 وارد سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران شده است بهواسطهٔ مجریگری در برنامهٔ انتخابات ریاستجمهوری از شهرت بیشتری برخوردار شد و مخاطبان سالهای زیادی با برنامه سحرگاهی او ماه مبارک رمضان را آغاز میکردند. در رابطه با مشخصات برنامههای معارفی و معضلات و آسیبهای ساخت اینگونه برنامهها با او به گفتوگو نشستیم.
برخی برنامههای رسانه ملی بهسمت تخصصی شدن حرکت کردهاست و در حوزه معارف هم تعداد محدودی برنامه تخصصی وجود دارد اما برای ماه رمضان که لزوم پرداخت به این برنامهها بیشتر میشود برنامهریزی مناسبی را شاهد نیستیم. تنها چند هفته یا یک ماه مانده به ماه مبارک رمضان برای ساخت برنامه، تصمیمگیری میشود. آسیبهای اینگونه عمل کردن برای ساخت برنامه چیست؟
ما اگر بخواهیم در حوزه معارفی صحبت بکنیم باید ازینجا شروع بکنیم که انقلاب ما و انقلاب اسلامی ما پایه شروعش و مبنای ابتداییاش از مسجد، منبر و شهید بوده است و در واقع شعارهایی که از روزهای نخست انقلاب داده شد به حوزه معارف اختصاص داده میشد. موضوع این شعارها جهاد، شهادت، مبارزه با ظلم و مبارزه با جائر بود در نتیجه خونی که در شریانهای انقلاب جاری میشود از مباحث معارفی و معرفتی نشئت میگیرد، یعنی اگر امام در سال 41 فریاد میزند، اگر تبعید میشود، اگر پیروان امام مبارزه میکنند به زندان میافتند و بهشهادت میرسند بر مبنای همان باور دینی است. این باور دینی است که سبب میشود در مقابل شکنجهها، در مقابل سختیها و در مقابل ناملایمات خویشتندار باشند و صبوری کنند، چرا که به انّ اللّه مع الصابرین معتقدند و با جانش، با مالش، با وقتش و با تمام وجودش در راه احیای سنتهای دین حنیف تلاش میکند و مبارزه میکند، تا وقتی که به پیروزی انقلاب میرسد. وقتی شعارها را مرور میکنیم، میبینیم همه تبعیت از یک مرجع تقلید و یک شخصیت برجسته دینی است که میگوید ما چه شکست بخوریم و چه شکست بدهیم پیروزیم.
برنامههای معارفی باید به شبهههای نسل جوان و سایر اقشار جامعه پاسخ دهد
وقتی دفاع مقدس اتفاق میافتد، آنهایی که رفتند میگویند ما چون رضای خدا در این است به جبهه رفتیم. با همین منش میبینیم وقتی ماه رمضان میشود مساجد جمعیتشان بیشتر میشود، ایام البیض میآید و بحث اعتکاف میشود میبینیم که جوانهایی که به مسجد میروند و معتکف میشوند خیلی بیشتر هستند و بعد اعتکاف که تمام میشود میروی با آنها مصاحبه میکنی میبینی همشان بغض دارند و گریه میکنند که ایوای چهزود تمام شد یعنی دختر و پسر جوان این سرزمین درونشان و جوهره درونیشان پاک است و بیآلایش، اصلاً از فضایی که فضای معنوی است خوششان میآید اما چون ما بسترش را فراهم نمیکنیم یا زبان گفتنش را بلد نیستیم یا هنر بهوجودآوردنش را نداریم و در نتیجه او باید تعلق خاطر داشته باشد، وقتی شما فراهم نمیکنید او کمکم به موضوعات دیگری منحرف میشود.
منظور از برنامه معارفی این نیست که فقط سر ظهر یا دم مغرب یا موقع اذان صبح پخش شود. اما نیاز به برنامهریزی دقیقتر برای این برنامهها وجود دارد. در حوزه معارفی بایستی تخصصی عمل کنیم و ایدهپردازی داشته باشیم. باید مرکزی وجود داشته باشد تا برنامههای معارفی را ساماندهی کنیم. برنامههای معارفی باید به شبهههای نسل جوان و سایر اقشار جامعه پاسخ دهد. یک برنامه معارفی موفق باید نیازهای امروز مخاطب را بشناسد و بهفراخور زمان منعطف باشد، بهعنوان مثال اگر برنامهای با مختصات دهه هفتاد ساخته میشود قابلیت پخش برای دهه نود را ندارد. باید برنامهای برای مناسبتهای مذهبی داشت، وقتی مناسبتها از یک سال قبل مشخص است آیا نباید برای آن برنامهریزی داشت، بهعنوان مثال ما از حالا میدانیم که 25 شوال ده سال آینده هم روز شهادت امام صادق(ع) است پس از حالا میشود برای پنج سال آینده برنامهریزی کرد، این دیگر قابل دسترسی است.
برخی مدیران حاضر نیستند از هیچکس مشورت بگیرند
فقدان این برنامهریزیها به منبریها، وعاظ، وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم برمیگردد، تمام این ارکان حکم چرخدندههای یک سیستم را دارند و هر کدام وظیفه خود را دارند تا سیستم را به مقصد نهایی خود برسانند. خدا رحمت کند امام را میفرمود ید واحده باشیم، ید واحده یعنی راهتان و هدفتان را بشناسید و موانعتان را بدانید چه هست و راه از بین بردن منافع را که هم زودتر برسید هم خوبتر برسید و وقتی رسیدید آنجا دیگر آنقدر خسته نباشید که نتوانید هیچ کاری انجام دهید. باید برای حوزه معارف برنامهریزی داشته باشیم، در حال حاضر برنامههای نمایشی و برنامههای ترکیبی بازده بهتری دارد و باید بر این برنامهها تمرکز کرد. رقبای ما در عرصه رسانه خوشرنگولعاب ظاهر میشوند، دکور، نور، صدا، اصلاً برای ما موسیقی سفارش میدهند. اما ما برای برنامههای معارفی سادهترین راه، کمهزینهترین راه و سریعترین راه را انتخاب میکنیم که اصلاً منصفانه نیست.
ما وامدار شریعت هستیم ما وامدار مکتب و معارفی هستیم که پایههای اسلامی و جمهوری اسلامی بر آن نهاده شده است، اگر با آنها فاصله مان زیاد شود اگر نسل جوان امروزمان آشنا نباشند معلوم نیست بیست سال آینده به کجا خواهیم رفت بنیان های فکری و فرهنگی مردم این سرزمین را متولیان فرهنگی باید به آن خوراک بدهند باید آن را آماده کنند و تقاضاهای آنها را پاسخ بدهند اگر آن تقاضاها را نشناسند اگر چالشهای فراروی این حرکت فرهنگی را ندانند آیا قادر خواهند بود که برنامه ای بسازند که در خور باشد حتما این طور نیست کسی می تواند برنامه ای بسازد که در خور این حوزه باشد که دغدغه ها را بداند و بلد راه باشد اگر به هر دلیلی مسئول شده ولی بلد راه نیست بایستی مشاوران مجرب بلده راه را در کنار دست خود داشته باشد از آنها بپرسد و گوش دهد بعضی ها وقتی در مصدری قرار می گیرند خودشان را همه چیز دان بلامنازع می دانند و حاضر نیستند از هیچ کسی نه مشورتی بگیرند نه سخنی بشنوند نه به کار ببندند. در نتیجه وقتی که چه زمانی به این فراست می افتد که کار خراب شده وقتی که کار از دست در رفته و دیگر کاری نمی توان کرد.
الان نهادهایی متولی بحث معارف در کشور زیاد هستند از حوزه علمیه تا نهادهای ادبی و فرهنگی، منتهی اختصاصا روی صدا و سیما اگر بخواهیم تمرکز کنیم صدا و سیما گروه معارف دارد آیا گروه معارف صدا وسیما چنین رویه ای که باید اتفاق بیفتد را پیشبینی نکرده و برنامه ای برای آن ندارد یا دارد و اجرا نمی شود در این بحث مشکل کجاست ؟
وقتی می خواهید راجع به برنامههای مختلف صحبت کنید مشکلات مختلفی دست به دست هم می دهد تا باعث می شود که یک برنامه ای موفق نباشد یا پاره ای اوقات امکانات خاصی در اختیار یک گروه قرار می گیرد و همان امکانات خاص در گروه دیگر قرار نمی گیرد در نتیجه آن گروه موفق تر نشان می دهد این گروه کمتر می تواند موفق شود اما اگر ما به حوزه معارف می رسیم اتفاقا حوزه معارف آن چینشی که دارد یعنی وقتی می خواهیم ببینیم که گروه معارف از کجا شروع کند و به کجا برسد دبیرخانه شورای معارف دارد متشکل از همه مدیران گروه های معارف است گردهم آیی دارند تقویم مناسبت ها را دارند این که چه برنامه ای بروند کدام شبکه چه برنامه ای برود و چقدر بگوید و چطور بگوید و آن هدف قایی که باید به آن برسند را چطور باید طی کنند این طور نیست که نباشد دبیر خانه شورای معارف این برنامه ریزی ها را می کند بعد به گروه های معارف اعلام می کند و یک تقسیم کار می شود مثلا یک رخدادی مثل روز اربعین می خواهد راه بیفتد همه شبکه ها درگیر می شوند همه گروه ها خود را سهیم این واقعه عظیم می دانند ولی مسئولیت اصلی بر عهده گروه معارف است و گروه معارف می تواند بیشترین بهره را از این رخداد ببرد.
اما چه کسی در این حوزه خوبتر کار می کند و هنرمندانه تر کار می کند برمی گردد به هنرمندانی که به استخدام خودش گرفته یعنی اگر کسی یک کارگردان گرفته یک مجری گرفته یک گزارشگر با نشاط و ماهر گرفته اما ممکن است یک گزارشگر خیلی خوبی باشد اما گزارشگر خوبی برای حوزه اجتماعی است و گزارشگر خوبی برای حوزه معارفی نیست ما باید این را بدانیم مجری خوب زیاد است اما یک مجری خوب ممکن است مجری خوبی برای برنامه علمی باشد اما مجری خوبی برای معارفی نیست کما اینکه من هرگز مجری خوبی برای ورزش نیستم اصلا مجری ورزشی نیستم و کار ورزشی بلد نیستم کما اینکه از یک مجری ورزشی هم توقع نداریم که بیاید در حوزه معارفی اجرا کند و او هم چنین توقعی ندارد اما ما پاره ای از اوقات به خودمان این اجازه را می دهیم که به خودمان بگوییم مگر می خواهد چه کار کند چهارتا سوال است می نویسیم و او هم از کارشناس می پرسد و بعد هم چندتا وله و پلی بک و گزارش هم داریم و این می شود یک برنامه در حالی که این نیست یک برنامه گفت و گو محور در همه شبکه های تلویزیونی دنیا و شبکه های رادیویی دنیا اصلا ما رادیو داریم تاک شو است اصلا اسمش رادیو گفت و گو است خود ما هم یک شبکه به این نام داریم یعنی اگر گفت و گو را هنرمندانه اداره کنید آدمهایی که برای گفت و گو انتخاب می کنید آنها را دعوت کنی و آدمهای مجرب و عالمی باشند کسی برنامه دیگری را نگاه نمی کند.
مگر میشود پنجاه سال پس از رحلت پیامبر یکدفعه پسرش را سر ببرند
مثالی بزنم ما برنامه ای داشتیم به اسم مصباح در شبکه سه مهمان های برنامه ما آقای رجبی دوانی بود آقای دکتر قنبری بود آقای حجت الااسلام طائب بود و ما سیزده شب محرم را تاریخ کربلا را از قبل از بعثت شروع کردیم من خودم به عنوان مجری اولین سوالم این بود که مگر می شود پنجاه سال از رحلت پیامبر گذشته یکدفعه پسر پیامبر در یک معرکه نبرد سرش را گوش تا گوش ببرند و کسی هم ککش نگزد بعد اهل بیت پیامبر را هم به اسیری ببرند در نتیجه ما از قبل از بعثت شروع کردیم که این اتفاقات کم کم روی هم جمع شده و شده عاشورا یعنی اگر در روز اول جلوی آن اتفاق را نگیری سرانجامش می شود عاشورا خدا شاهد است مردم به کرات تماس می گرفتند که اگر ممکن است این مبحث تاریخی را در هفته یک شب اختصاص بدهید یک ساعت بنشینید راجع به آن صحبت کنید این نشان می داد که مردم پیگیری می کنند و در بعضی شب ها انقدر بحث شیرین می شد که ما وله ها را پخش نمی کردیم حالا برای این بحث ها آدمی را بیاور که دهنش گرم نباشد و چهره اش چهره ای نباشد که مردم دوست دارند گفت با خدا دادگان ستیزه مکن که خدا داده را خدا داده یک عده ای هستند که چهره شان آرام است حرف هایشان دلنشین است از اینها استفاده کن چرا کسی را می آوری که نه دهانش گرم است نه دلنشین است نه مخاطب راضی است حالا چون آقای فلانی خوشش می آید چرا از او استفاده می کنی.
همانطور که در مورد برنامه عاشورا گفتید یک نوآوری اتفاق افتاده و واقعه عاشورا از پنجاه سال پیش مورد واکاوی قرار گرفته است، بحثم درباره همین نوآوری است که الان شکل اجرایی برنامههای معارفی کم دارد و به تکرار کشیده می شود در شرایط فعلی که جهان تحت تأثیر فضای مجازی در هر لحظه دچار تغییر میشود نمیتوان تاکید روی برنامه هایی داشت که ساختار قدیمی دارند. برنامههای معارفی نیاز به یک ساختار تازه دارند تا مردم بتوانند با شبهات مواجه شده و آنها را رفع کنند به عنوان مثال ما یک دعوای طلبگی در تلویزیون نمیبینیم.
در شبکه قران آقای مهرداد خسروی مباحثی را که شبکه های معاند و شبکه های تکفیری مثل کلمه مثل وصال مثل راه حق آن که اسمش وصال است باعث تفرقه در صفوف مسلمین می شود آن که راه حق اسم خودش را گذاشته راه ذلت و راه باطل و جور است آن که اسم خودش را کلمه گذاشته هر آنچه که می گوید جز اینکه به دشمنان کمک کند و لطمه به صفوف مسلیمن بزند کار دیگری نمی کند اما این دوست آقای خسروی از کارشناسانی دعوت کرده بود مواردی که آنها می گفتند و بعد عنوان می کردند و بعد عامه مخاطبان که تخصصاش در این حوزه به قاعده ای نیست که عالمانه بیاید جواب دهد، پاسخ دهد. این وظیفه رسانه است که آنها را رصد کند و ببیند آنها چه جریانی را دنبال می کنند و شروع کنند به پاسخ دادن مثلا می گوید شما که این همه از امام علی دفاع می کنید چرا اسم امام علی در قرآن نیامده این را یک آدم عادی و عامی این سوال را بشنود نمی گوید راست می گوید شما باید قبل از اینکه به این راست می گوید برسد تو باید اینها را بدانی و مطلع باشی نمی گویم مطلع نیستید مطلع هستید اما جرات ورود به این عرصه نیاز به ریسک پذیری دارد این ریسک را باید بپذیری و دست اهلش بدهی مثلا زمانی شما می گویید ما این تریلی هجده چرخ را می خواهیم از اینجا ببریم برای قوچان ولی در راه دشت و جنگل و گردنه داریم برف می آید و خطر سقوط هم هست اما کسی بلد است که این جاده را چند بار رفته حالا که می خواهی این ریسک را بپذیری باید کسی را پشت این فرمان نامرئی هدایت این برنامه بسپاری که بلد باشد ما مهمانانی داریم وقتی دعوت می کنیم برای برنامه می گوید چه کسی می خواهد با من گفت و گو کند اگر بگوییم آقای فلانی است می گوید نه نمی رسم و نمی توانم بیایم اگر بگوییم آقای دیگری است میگوید باشد حتما می آیم چون آن آقای الف که می آید یکدفعه یک سوالی می پرسد که اصلا این سوال به بحثی که من دارم ارتباطی ندارد او هم تخصص ندارد چون تخصصش در این حوزه نیست اما کارشناسی که خودش می داند می گوید پیش کسی می آیم که وقتی صحبت می کند نه تنها بحث من را منحرف نمی کند بلکه کمک می کند به جا انداختن بحث من شما خیلی از کارشناسان زبده را به این دلیل از دست دادید و از دست دادیم خیلی از مهمانها اگر نگوییم زیاد برخی از مهمانهای ما به خاطر گلهمندی از این موضوع در خیلی از برنامه ها حاضر نمی شوند که بعد برای تو این سوال به وجود بیاید که تو این سوال را بپرسی و من این پاسخ را بدهم معلوم است که من هر چه به تو گفتم را توجه نکردی اگر توجه می کردی این سوال را نمی پرسیدی در نتیجه بحث ابتر می ماند و مخاطب چیزی متوجه نمی شود ولی ما باید انقدر شیرین این گفت و گو را ادامه بدهیم که مخاطب ما لحظه شماری کند برای بخش دوم برنامه که هفته آینده پخش می شود وقتی یک سریالی بازارش گرم می شود مردم لحظه شماری می کنند که مثلا نقش اول فیلم چه سرنوشتی پیدا می کند این جذابیت را کارگردان گره های فیلم را آن موضوع و مطلب را آن فضا ولوکیشنی که برای بازی انتخاب کرده این جذابیت را به بیننده می دهد که او پای تلویزیون بنشیند و برنامه را نگاه می کند ما باید در برنامه های گفت و گو محور هم این جذابیت را بوجود بیاوریم.
لزوم جذابیتبخشی به برنامههای گفتوگومحور
مثلا برای فیلم نویسنده خوب بازیکن خوب کارگردان قابل داشته باشد بتواند این کار را درست از آب در بیاورد موسیقی خوبی داشته باشد چندتا عنصر دست به دست هم می دهند تا یک فیلم تله فیلم یک سریال بشود برجسته و برگزیده و مخاطب آن را دوست داشته باشد اما برای یک برنامه گفت و گو محور برنامه ای خوب می شود که آن دو تا فردی که نشستند با هم صحبت می کنند قابل باشند وقتی این دوتا شیرین با هم صحبت کنند این دو تا تسلط بر موضوع داشته باشند بیننده از رهاورد گفت وگوی اینها استفاده می کند ما الان در این اتاق سه نفر هستیم اگر ما همین گفت و گو را جلوی پانصد نفر می گفتیم همین گفت و گو برای آنها جذابیت داشت چون همین سوال ها برای آنها هم مطرح بود اما اگر باهم حرف های عادی می زدیم بدون هیچ بالا و پایینی و بدون هیچ فراز و فرودی بدون اینکه به هیچ موضوع چالشی اشاره کنیم جذابیتی برایشان نداشت گفت و گو یعنی اینکه من مجری و یک کارشناس باهم صحبت کنیم و حرف هایمان انقدر دلنشین باشد که آنها بنشینند و لذت ببرند به دانسته هایشان افزوده شود و بعد از پایان برنامه احساس ضرر و زیان نکنند نگویند وقت ما به بطالت رفت و چیزی گیرمان نیامد نگویند که خیلی حرف های سطحی می زد نگویند آن چیزی که می خواستیم در این برنامه نبود یک این باشد و دو شما نگاه کنید ما یک پزشک عمومی را الان شبکه سلامت وجه غالب اجرایش پزشک هستند و مسلط هستند تا آخر جلو می روند خیلی وقت ها یک چیزهایی را مطرح می کند و می گوید اتفاقا خوب اشاره کردی حالا اگر من بروم آنجا من که تخصص ندارم در نتیجه آن توقعی هم از من ندارند این تجربه و این تسلط این ویژگی را برای من بوجود می آورد که من بر موضوع اشراف کامل داشته باشم و با اشراف و دست پر بروم سر برنامه من به عنوان یک مجری سی و چهار پنج ساله به شما عرض می کنم وقتی می روم سر برنامه این طور می روم سر برنامه که به هر دلیلی مهمان برنامه نتوانست به هر دلیلی در برنامه زنده شرکت کند نمی شود که دست خالی باشد پس چکار باید کرد.
من برای یک برنامه نیمساعته حداقل ده ساعت وقت مطالعه میگذارم
من روی موضوعی که می خواهیم راجع به آن گفت و گو کنیم من به اندازه دو برابر آن موضوعی که می خواهیم صحبت کنیم من مطلب دارم وقتی به هر دلیلی مهمان نتوانست بیاید من باید چکار کنم بروم حرف های سطحی و عادی بزنم من به عنوان مجری موضوعی را که می خواهم صحبت کنم دو روز سه روز من برای یک برنامه نیم ساعته حداقل ده ساعت وقت مطالعه می گذارم من روی آنتن مهمان داشتم که حواسش نبوده اشتباهی یک مطلبی را گفته من آنجا گفتم که ببخشید من در جایی دیدم که این طوری بوده و از من هم تشکر کرده و گفته من اینجا را اشتباه کردم من اگر اشراف نداشتم چکار می کردم در برنامه های ماه مبارک رمضان من از فردای ماه مبارک تا آخر ماه شعبان سال آینده که می خواهد برسد در صورتیکه اطلاع ندارم که مجری ماه رمضان هستم مطالعه می کنم یادداشت می کنم و فیش برداری می کنم و کنار همدیگر می گذارم بعد به من می گویند که تو که هنوز نمی دانی می گویم که اگر بودم که مقدماتش را فراهم کردم اگر هم روزی من نبود توفیق نداشتم کلی چیز گیرم آمده من بعضی مواقع از داشتن مطالب متعدد دچار وسواس می شوم بعضی وقت ها از نداشتم دچار مشکل می شوی من بعضی وقت ها انقدر که نوشتم و کنار هم گذاشتم دچار وسواس می شوم و همین موضوع برای من مشکل درست می کند مثل اینکه ده تا بیت در ذهنتان دارید بعد می خواهید یک شاهد مثال بیاورید به خودت می گویی این را بخوانم آن را بخوانم اما کسی که بیت دارد همان یک بیت را می خواند اما من همیشه می گویم مجری و گوینده باید دست پر برود سر برنامه وقتی دست پر رفت سر برنامه آن موقع می گویند خدا پدرت را بیامرزد استفاده کردیم.
مانند برنامه شبکه چهار دکتر دینانی را میآورد که با آقای لاریجانی مینشستند و چیزی که شما میگویید دقیقاً در آن برنامه محقق میشد.
من با بچههایم، من دو تا پسر دارم یک دختر و هر سه هم ازدواج کردند، منزل ما باشند برنامه معرفت پخش بشود الزاما با هم می نشینیم نگاه می کنیم اما به آنها گفتم که انصافا هر کجا بودید برنامه خود را طوری تنظیم کنید که مثل آقای دینانی کم گیر می آید اینها مگر چکار می کنند مگر به جز گفت و گو است از هر کسی می پرسید می گوید لذت بخش است برای اینکه هم آقای دینانی و هم آقای لاریجانی هر دو این کاره هستند آقای دینانی پروفسور است فیلسوف است شاگرد آیت الله طباطبایی است خب ایشان باید حرف بزنند و شما بهره ببرید در برنامه های دیگر هم همین کار را انجام بدهیم نه اینکه بیست دقیقه آنتن را جمع کنیم و یک دقیقه حرف حساب در آن نباشد.
سردبیرم به من میگفت "حسن آقای سلطانی، یک دقیقه آنتن برای ایران و ایرانی خیلی گران تمام میشود
این کار ظلم است اگر ما این وسواس را داریم علتش این است که سال 1358 که آمدیم تلویزیون سردبیری داشتیم من جوان بودم و بیست سالم بود یک سردبیری داشتیم دست من را گرفت قدم می زدیم گفت که حسن آقای سلطانی یک دقیقه آنتن برای ایران و ایرانی خیلی گران تمام می شود گفت یک مثال برایت بزنم می دانی اگر کسی بخواهد تبلیغ کالای خود را بکند چقدر باید بپردازد تا یک بار این تبلیغ پخش بشود آن پول را از تو نگرفتند گفتند یک پولی به تو می دهیم شما نیم ساعت برنامه را اجرا کن یادت باشد در محضر پروردگار مسئول هستی باید به گونه ای این برنامه را اجرا کنی که در قیامت از تو سوال کردند بگویی من این برنامه را اجرا کردم و فکر می کردم بهتر از این نمی شود، اما اگر باری به هر جهت رفتی مسئول هستی مواخذه می شوی هم آنتن امانت است هم وقت مردم امانت است وقتی وقت مردم را می گیری در قبالش چه چیزی به مردم می دهی آیا آن چیزی هست که از آن دفاع کنی آیا چیزی هست که این طرف آن طرف بگویی الحمدالله رب العالمین من دیشب توفیق داشتم راجع به این موضوعات صحبت کنم برنامه ای موفق است که وقتی که تمام شد از شما می پرسند که آقای فلانی شما برنامه دیشب را دیدید آقای فلانی چه گفت اگر این بود معلوم است که من موفق بودم اما اگر این را نگفت بگوید که خوب حرف می زد ولی نمی دانم چه می گفت معلوم میشود که آسمان ریسمان کرده و مسجع یکسری چیزها گفته اما تو نمی توانی بیان کنی.
گفت با زبان قومتان سخن بگویید پیامبر اگر می خواست به زبان فرانسه برای عرب ها سخن بگوید مردم می گفتند ما اصلا نمی فهمیم که تو چه می گویی اما ساده پر مغز کوتاه و گویا باید از این عنصرها بهره ببریم اگر از این عنصرها بهره بردیم که مشخص است و برنامه ما جواب می دهد اگر از این عنصرها بهره نبردیم برنامه ما به درد نمی خورد برای خودمان ساختیم.
انتهای پیام/