داغی که شهید بروجردی بر دل آمریکا گذاشت


با تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد و آغاز عملیات‌های پیروزمندانه علیه ضدانقلاب در کردستان، به جرات می‌توان گفت که شهید بروجردی داغ ایجاد اسرائیل دوم در کردستان را به دل آمریکا و ایادی‌اش گذاشت.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، نامش محمد بود، مادرش او را میرزا صدا می‌زد و مردم او را مسیح کردستان نامیدند. در طول حیات خود از هیچ کمکی برای پیروزی انقلاب اسلامی و مقابله با ضدانقلاب دریغ نکرد تا آنجایی که پس از شهادتش، مردم شهر سنندج مراسم باشکوهی جهت رشادت‌هایی که در طول حضورش در غرب کشور انجام داده بود، برگزار کردند. به مناسبت سالگرد شهادت شهید «محمد بروجردی» مروری بر زندگی پر فراز و نشیب وی داشتیم که در ادامه می‌خوانید:

سردار محمد بروجردی در سن 5 سالگی پدرش را از دست داد، پس از مرگ پدر با مادرش به تهران آمد و به درس خواندن مشغول شد. او به خاطر امرار و معاش خود و خانواده‌اش علاوه بر درس خواندن کار هم می‌کرد.

محمد در سن 17 سالگی ازدواج کرد و پس از یکسال به سربازی رفت اما از آنجایی که علاقه‌ای به خدمت در ارتش شاهنشاهی نداشت پس از مدتی فرار کرد و زمانی که قصد داشت برای دیدار با امام (ره) به عراق برود در مرز دستگیر شد.

پس از شش ماه زندان و تحمل شکنجه‌های فراوان آزاد شد و جهت خدمت اجباری به تهران آمد. وی پس از اتمام 2 سال خدمت اجباری، مبارزات سیاسی خود را آغاز کرد.

وی از همان ابتدا سعی ‌کرد تا با روحانیت در خط امام و افراد نزدیک به امام تماس برقرار کند و سرانجام افتخار شاگردی در محضر شهید حاج مهدی عراقی را کسب کرد. محمد مدتی را به کارهای تبلیغاتی از قبیل چاپ و پخش اعلامیه‌های امام(ره) مشغول شد ولی از آنجا که دارای روحیه والایی بود این قبیل کارها او را ارضا نمی‌کرد و پس از مدتی به این نتیجه رسید که برای سرنگونی رژیم طاغوت باید مبارزه نظامی را آغاز کرد. لذا در سال 1355 به اتفاق چند تن از همرزمانش به سوریه رفت و در آنجا با شهید محمد منتظری و استاد جلا‌ل‌الدین فارسی تماس گرفت و در مدت کوتاهی نیز آموزش‌هایی را از آنان آموخت، ولی پس از 2 ماه که موفق نشد جهت گرفتن حکم شرعی برای مبارزه مسلحانه به عراق برود تا به خدمت امام برسد، به تهران بازگشت. شهید بروجردی در زمان حیات خود، دلیل بازگشت خود از سوریه را ترس از فرو افتادن در خط سیاست‌بازی‌ها و تزهای شبه مارکسیستی که در آنجا حاکم بود، ذکر کرده است.

محمد پس از بازگشت از سوریه و بعد از جریان 19 دی ماه قم، عملیات نظامی را آغاز کرد و تا طلوع فجر پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 به راه خود ادامه داد که از جمله کارهای نظامی که وی در آن شرکت داشت می‌توان انفجار رستوران خوانسالار (عشرتکده جاسوسان آمریکایی)، انفجار اتوبوس آمریکایی‌ها در لویزان، خلع سلاح کلانتری 14 در میدان خراسان در 21 بهمن 57، انفجار کارخانه برق کاخ جوانان منطقه شوش و شرکت در تصرف پادگان جمشیدیه و رادیو و تلویزیون را نام برد که در آخرین عملیات از ناحیه پا مجروح شد.

وی در رابطه با اکثر عملیات‌های فوق مسؤولیت شناسایی، جمع آوری اطلاعات لازم و طرح و برنامه‌ریزی را به عهده داشت و پس از انجام کارهای مقدماتی، با روحانیون در خط امام تماس می‌گرفت و پس از کسب مجوز شرعی اقدام به اجرای آن می‌کرد.

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی و بازگشت حضرت امام به ایران به امر شهید مظلوم دکتر بهشتی و شهید حاج مهدی عراقی مسوولیت حفاظت ازامام در فرودگاه، مسیر بهشت زهرا و مدرسه علوی به محمد واگذار شد.

از این پس بود که فعالیت های محمد ابعاد گسترده‌تری یافت. وی در دستگیری عوامل رژیم و جمع‌آوری اطلاعات بر علیه آنان نقش فعالی را ایفا کرد، هم‌چنین وی از قبل و بعد از انقلاب فعالیت زیادی را در جهت افشاء چهره پلید منافقین و مبارزه ریشه‌ای با این جریان آغاز کرد و به حق یکی از بازوان حزب الله در جهت نابودی این جریان انحرافی بود.

پس از مدتی سرپرستی زندان اوین به عهده وی گذاشته شد و بعد از چندی همراه با چندین تن دیگر از برادران، زیر نظر شورای انقلاب، سپاه پاسداران انقلاب را بنیانگذاری کرد و در شورای مرکزی انجام وظیفه کرد.

وی با زحمات شبانه‌روزی و طاقت‌فرسا از همان ابتدا شروع به ساز‌ماندهی و نظم دادن به سپاه کرد. محمد از جمله کسانی بود که از همان اوایل علی‌رغم مشکلات و کارشکنی‌های بسیاری که در سر راه وجود داشت فعالانه و دلسوزانه فعالیت کرد و به تداوم آموزش‌های عقیدتی، سیاسی و نظامی بسیار اهمیت داد.

محمد از چنان روحیه والا، استوار و جذابی برخوردار بود که در اولین برخورد، اطرافیان جذب اخلاق نیکوی وی می‌شدند. وی هم به برادران سپاهی که صلاحیت مسؤول بودن را در آنان می‌دید، مسؤولیت‌هایی می‌داد. به همین دلیل از همان اوائل به خاطر دادن مسؤولیت به بچه‌های کوچه و بازار با وی مخالفت می‌شد و به حق باید گفت بسیاری از همان بچه‌های کوچه و بازار پس از زحمات فراوان و به دست آوردن پیروزی‌های بسیار برای اسلام و مسلمین به شهادت رسیدند و بسیارشان هم اکنون مشغول خدمت به اسلام و قرآن هستند.

با شروع سنگ‌اندازی‌های ضدانقلاب در کردستان و پس از فرمان امام (ره) جهت سرکوبی ضدانقلاب، محمد عازم پاوه شد و آن چنان رشادت‌هایی از خود نشان داد که منجر به فرار ضدانقلاب به سوی عراق شد. از ‌آن پس بود که تصمیم گرفت در منطقه بماند و از تجربیات گرانبهایش در کردستان استفاده کند. لذا پس از چندی به سِمت فرمانده عملیات غرب کشور منصوب شد و به پاکسازی مناطق کردستان ادامه داد و نقش فعالی را در آزاد سازی منطقه از دست پلید ضدانقلاب ایفا کرد. اما طولی نکشید که دولت موقت با سیاست‌های گام به گام خود و هیات به اصطلاح حسن نیت، کردستان دوباره به دست ضدانقلاب افتاد. محمد در این دوران بود که فرصت را غنیمت شمرد و برای انسجام و سازماندهی مسلمانان کُرد مهاجر بر علیه ضدانقلابیون وابسته به استکبار جهانی، تشکیل سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان را در شورای عالی سپاه طرح کرد و پس از تصویب با همکاری دو تن از اعضای شورای انقلاب شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی و حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی مسؤولیت تشکیل آن به وی محول شد. در پی این زمان بی‌درنگ در اکثر شهرهای کردستان عناصر مومن و معتقد به جمهوری اسلامی را مسلح کرد.

وی دلیل تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان را این چنین بیان ‌کرد: «ما باید به ابرقدرت ها بفهمانیم که صف مردم از صف ضدانقلاب جداست و مردم جمهوری اسلامی را خواهان هستند. لذا وقتی دست رحمت جمهوری اسلامی بر سر آن‌ها گسترده شود سلاح به دست گرفته و با تمام قدرت به مصداق اشداء علی الکفار با ملحدین غاصب به جنگ خواهد پرداخت و نتیجه این تسلیح این می‌شود که نیروها در یک تشکل قرار می‌گیرند و تحت حمایت جمهوری اسلامی در می‌آیند و با هماهنگی و تشکیلاتی منظم دوش به دوش با دیگر قوای انتظامی از مرز و بوم کشور اسلامیان دفاع می‌کنند و دیدیم که واقعاً چنین شد

با تشکیل این سازمان و آغاز عملیات های پیروز بر علیه ضدانقلاب در کردستان به جرات می‌توان گفت که شهید بروجردی با این کار، داغ ایجاد اسرائیل دوم در کردستان را به دل آمریکا و ایادیش گذاشت.

محمد با وجود مشکلات زیاد به تمام جبهه‌ها سر می‌زد و از نزدیک به مسائل و مشکلات رزمندگان، پاسداران و برادران دینی خود رسیدگی می‌کرد و شخصا دافع مشکلات آنان بود و به حق باید اذعان داشت که تمام حرکات و سکنات او سرمشق برای دوستان و همکاران او بود. حالت خاص در نمازهایش، تقید فراوان برای شرکت در مراسم دعا و توسل، تبسمی که در تمام لحظات در چهره‌اش دیده می‌شد حسن خلق او، مدیریت و تدبیر او در رفع مشکلات منطقه و برادران بومی و غیربومی، قاطعیتش در مقابل ضدانقلاب و عشقی که به مردم و پیشمرگان مسلمان کُرد داشت.

بعد از مدتی محمد فرمانده سپاه منطقه کشوری برگزیده و با تشکیل قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) به سمت قائم مقامی قرارگاه منصوب شد و از این پس ضربات سهمگین خود را از این سنگر مقدس بر پیکر نیمه‌جان ضدانقلاب وارد می‌کرد.

محمد بروجردی سراسر زندگی خود را در جهت حاکمیت اسلام و در مدتی که در منطقه بود در خدمت به مردم محروم کردستان صرف کرد و از هیچ کوششی دریغ نکرد تا اینکه در تاریخ اول خرداد 1362 در مسیر جاده مهاباد نقده بر اثر انفجار مین همراه با عده‌ای از همرزمانش به درجه رفیع شهادت نائل گشت و به آرزوی دیرینه‌اش که سال ها در نیایش‌هایش از پروردگار خویش می‌طلبید نائل شد و به شهادت رسید.

منبع:دفاع پرس

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها