علت مخالفت عامدانه برخی با "طب اسلامی" چیست/ ردپای "سیریل الگود" در تئوریزه کردن انکار طب اسلامی
علت مخالفت عامدانه با طب اسلامی، ردپای "سیریل الگود" پزشک دربار قاجار در تئوریزه کردن انکار طب اسلامی، لزوم تفکیک مبارزه عامدانه با طب اسلامی از مخالفتهای ناشی از جهل، امکان ارائه یک نظام سلامت اسلامی ازجمله موضوعات مطرحشده در میزگرد طب اسلامی است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران پویا؛ مدتی است مسئله "طب اسلامی" تبدیل به عرصه کارزاری برای ابراز مخالفت یا حمایت از آن شده است و طیفهای مختلفی در گود این منازعه قابل مشاهده است.
بخشی از چهرههایی که در طیف مخالفان طب اسلامی قابل ارزیابی هستند، چهرهها و مسئولان ارشد وزارت بهداشت و ادارهکل طب ایرانی هستند که اتفاقا طی یکی دو سال اخیر با تمام توان، منادی عدم وجود طبی به نام طب اسلامی بودهاند و طرح آن را جریانی انحرافی در مسیر ترویج و توسعه طب سنتی و ایرانی میدانند و در این مسیر تلاش وافری را نیز برای همراه نشان دادن مراجع عظام تقلید با این تلقی خود داشتهاند.
اما سررشته جریانی از مخالفت با طب اسلامی را باید در خارج از مرزهای کشورمان جستوجو کرد و گاهی ظهور و بروز آن را در رسانههایی مانند BBC یا چهرههایی مانند عبدالکریم سروش میتوان مشاهده کرد.
در نقطه مقابل و در طیف موافقان طب اسلامی نیز حداقل دو طیف اصلی قابل رصد است؛ طیفی که چهرههای اصلی آن برخی از حوزویان قائل به طب اسلامی هستند که طرفاً با تکیه و استناد به آیات و روایات اسلامی شاید به نوعی مروج دیدگاه اخباری در طب اسلامی هستند؛ چهرههای اصلی این طیف، چندان قائل به لزوم استفاده از مبانی طب سنتی و اصول درمانی طب نوین نیستند و منابع اسلامی موجود در حوزه طب اعم از آیات، روایات و احادیث طبی را برای ترسیم و ایجاد شاکله مکتب مستقل طبی به نام طب اسلامی کافی میدانند.
اما در نهایت در میان طیف موافقان طب اسلامی، جریانی از چهرههای برجسته حوزوی، اساتید مطرح طب سنتی و پزشکان مسلط به مبانی طب ایرانی قائل به "طب اسلامی" هستند و طب اسلامی را مجموعهای از آموزههای مرتبط با حفظ سلامت و درمان بیماریهای روان و جسم میدانند که با استنباط و تحقیق و پژوهش از منابع وحی به دست میآید.
این طیف از موافقان طب اسلامی ضمن برشمردن برخی انحرافات موجود در میان منادیان حال حاضر طب اسلامی، طب اسلامی اصیل را مسیری میانبر برای جامعه گرفتار امروز و حتی مردم اقصینقاط عالم میدانند که با تکیه بر مبانی دینی و روایی، عقل و تجربیات دانش طبی نوین، میتواند نظام سلامت مستقل اسلامی را ترسم کند که با تکامل و تکمیل خود با سرعت و قدرت، سطح سلامت عموم مردم را ارتقا چشمگیری خواهد داد.
چهرههای این طیف تاکید دارند که علت مخالفت برخی با طب اسلامی نه برخاسته از ادله عقلی و اشراف به مسئله بلکه به واسطه برخی سوءتفاهمات و طرح مصادیق ناقصی از طب اسلامی در جامعه امروز بوده است.
جالب اینکه چهرهها اصلی این جریان اخیر موافق طب اسلامی، برخلاف طیف مخالفان طب اسلامی، استدلالها، ادله و مستندات خود در اثبات و وجوب طب اسلامی را در قالب کتب مستقلی، تالیف، تدوین و به چاپ رساندهاند از جمله در قالب دو مجلد "طب اسلامی در آینه وحی" و "نظام سلامت در اسلام" بهصورت مبسوط ضمن تشریح مبانی طب اسلامی به اشکالات و شبهات مخالفان طب اسلامی پاسخ دادهاند.
برای بررسی برخی ابعاد منازعه بر سر مسئله طب اسلامی و تشریح مستقیم دیدگاههای اساتید موافق طب سلامی، میزگردی با حضور استاد ساعیفر پژوهشگر در حوزه طب اسلامی، دکتر رضا منتظر پزشک، مولف و پژوهشگر در حوزه طب سنتی و طب اسلامی، دکتر سید سعید اسماعیلی صابر، پزشک، PHD طب سنتی و پژوهشگر در حوزه طب سنتی و اسلامی ترتیب دادیم که در ادامه ماحصل بخش نخست این میزگرد تقدیم شده است:
تسنیم: مدتی است که مسئله انکار طب اسلامی از سوی وزارت بهداشت و اداره کل طب سنتی این وزارتخانه بهشدت در دستور کار قرار گرفته است؛ از سویی شاهد دیدگاههای متفاوتی در مواجهه با طب اسلامی از سوی اساتید و فعالان حوزه طب سنتی هستیم؛ برخی از اساتید طب سنتی قائل به طب اسلامی به عنوان یک مکتب درمانی با تکیه بر منابع دینی و روایی در حوزه طب هستند و طب سنتی و طب اسلامی را مکمل یکدیگر میدانند اما برخی دیگر از این اساتید قائل به طب اسلامی بهعنوان یک مکتب درمانی مستقل نیستند؛ در مقابل برخی از حوزویانی که در این مسئله ورود کردهاند با دیدگاهی اخباری صرفاً قائل به طب اسلامی برگرفته از منابع روایی و قرآنی مستقیم هستند و سایر مکاتب درمانی دستاورهای طب سنتی مستقل از طب اسلامی را رد میکنند؛ موضع و دیدگاه شما درباره طب اسلامی و نحلههای فکری مختلف در این حوزه چیست؟
استاد ساعیفر: در ابتدا مقدمهای را از جهت نگاه حوزوی عرض میکنم؛ آنچه که در حال حاضر بهعنوان طب اسلامی معرفی شده و مخالفان طب اسلامی هم سعی در برجسته کردن آن دارند این است که گروهی بر اساس روایات معتبر و نامعتبر وارد عرصه درمان شدهاند و بدون اینکه تخصصی در طب داشته باشند، اصرار دارند تا طب اسلامی را در تضاد کامل با طب سنتی و پزشکی کلاسیک معرفی کنند.
در مقابل این گروه، اساتیدی که سالها بهصورت تخصصی در حوزه طب اسلامی کار کردهاند، چنین نگرشی ندارند و پیشرفتهای طب مدرن را بر مبنای اصول طب اسلامی میپذیرند و با همین نگاه مبانی و تجربیات طب سنتی را هم به کار میگیرند اما متأسفانه منافع عدهای در برجسته کردن طیف اول و نگاه افراطی این گروه است.
در حال حاضر اگر مخالفتی با طب اسلامی از سوی برخی مراجع و دلسوزان میشود، مصداق بارز آن، این نگاه خاص و افراطی است که نمود زیادی پیدا کرده است و بسیاری از بزرگان ما که از موافقان و مروجان طب اسلامی هستند این دیدگاه افراطی را بر نمیتابند.
بنابراین اگر قرار باشد هر روایتی در حوزه طب مبنای عمل قرار بگیرد، بدون اینکه سند و متن آن بررسی شود و نوع دلالت عام یا خاص آن و ارتباطش با سایر روایات و اصول طب اسلامی تبیین شود، ما نیز چنین دیدگاهی را به عنوان معیار طب اسلامی قبول نداریم.
تسنیم: با این توضیحات حضرتعالی، اینکه برخی از اساتید حوزوی به اسم طب اسلامی، وارد عرصه درمان شدهاند و در روال کار خود صرفاً به روایات و منابع دینی در حوزه طب توجه دارند را غلط و انحرافی میدانید؟
استاد ساعیفر:در حال حاضر یک شیوه پذیرفته شده در درمان داریم یعنی شما باید براساس مبانی و اصولی طبابت کنید مثلاً طب سنتی یا طب کلاسیک با مبانی خاص خود پذیرفته شدهاند؛ حال اگر کسی براساس روایات طبی، اصول و مبانیای را تعریف کند که با این دو شیوه، تمایزاتی داشته باشد، ما آن را هم باید بپذیریم همانگونه که بسیاری از طبهای وارداتی مثل طب سوزنی به عنوان طب مکمل یا جایگزین پذیرفته شدهاند و این مسئله هیچ مشکلی ندارد.
البته شرط این مسئله آن است که اصولی باشد یعنی اگر کسی میخواهد براساس روایات طبابت کند باید یکسری مبانی و مقدمات را بگذراند اما مشکل این است که الان طب اسلامی محدود شده به کسانی که بدون اشراف بر مبانی طب اسلامی، مدعیاند با چند روایت، تمام بیماریها را درمان میکنند در حالی که طب اسلامی منحصر به این نگرش غیر اصولی نیست و بسیاری از متخصصان طب سنتی و طب رایج، قائل به طب اسلامی بوده و معتقدند میتوان با اتکا به آموزههای اسلامی از طب سنتی و رایج نیز به شکل کاملتری بهره برد.
دکتر منتظر:بنده یکی دو نکته را در تکمیل صحبتهای استاد ساعیفر بیان میکنم؛ در منابع اسلامی از جمله آیات قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم و اهل بیت علیهمالسلام به موضوعات طبی و به موضوعاتی در حوزه سلامت، ورود شده است و در حال حاضر کسی نمیتواند آیهای که راجع به زنبور عسل در قرآن آمده است را رد کند؛ این یک موضوع طبی و مربوط به سلامت است و ما شکی در صدورش از ناحیه وحی نداریم و میدانیم که این یک موضوعی مربوط به سلامت است.
متاسفانه در این حوزه، برخی دچار سوءتفاهمهایی شدهاند و در جامعه ما ممکن است مصادیقی به عنوان طب اسلامی مطرح شده باشد که مصادیق ناقصی است یا همراه با خطاهایی از طرف افراد اتفاق افتاده باشد.
ممکن است بنده به عنوان یک پزشک علاقمند به طب اسلامی یک اشتباهی در برداشت و در معالجه یا در نحوه برخوردم با بیمار داشته باشم؛ متاسفانه این مصادیق آمده به اسم کل طب اسلامی تعمیم داده شده و بعضی افراد این مصادیق را نفی کردهاند و منجر به این شده که در برخی مواقع در ظاهر کل طب اسلامی و نه مصادیق غلط آن نفی شود بنابراین در آیات و روایات مباحث طبی و سلامت جسم و روح مطرح شده که میتواند دستمایه ما برای استفاده بردن در حوزه سلامت واقع شود منتهی در هر موضوعی سوءاستفادهها وجود دارد کما اینکه در همه جا وجود دارد اما این سوءاستفادهها یا عملکرد بد برخی افراد نباید منجر به این شود که برخی بخواهند کل طب اسلامی را نفی کنند.
مخالفتهای امروز با طب اسلامی، حرف تازهای نیست/ ارائه پاسخ به این مخالفت ها در کتاب "طب اسلامی در آینه وحی"
بنده سه سال طول کشید کتاب "طب اسلامی در آینه وحی" را نگارش کردم؛ در این کتاب، تمام مخالفتهایی که در این 10 سال گذشته با طب اسلامی انجام شده را جمعآوری کردیم و یک به یک بهصورت مستند به آنها پاسخ دادیم؛ بسیاری از مخالفتهایی که در حال حاضر با طب اسلامی میشود، برای ما حرف تازهای نیست و دقیقا در این کتاب پاسخ آن را دادهایم و تعریف خودمان را از طب اسلامی ارائه کردهایم.
در این کتاب آوردهایم که طب اسلامی مجموعه آموزههای مرتبط با حفظ سلامت و درمان بیماریهای روان و جسم است که با استنباط و تحقیق و پژوهش از منابع وحی به دست میآید.
منظور از اینکه گفتهایم "به دست میآید" یعنی ما در طب اسلامی در یک مسیر و راه قرار داریم و هنوز به انتهای آن نرسیدهایم لذا هیچ وقت نمیگوییم که در حال حاضر طب اسلامی جوابگوی تمام مشکلات بشر است کما اینکه طب رایج هم جوابگوی همه مشکلات نیست.
هیچ مکتب درمانی ادعای جوابگویی به تمام بیماریها را ندارد
اساساً عدهای، مخالفتشان با طب اسلامی سر این قضیه است یعنی اشکال آنها این است که طب اسلامی کامل نیست یا جوابگوی تمام نیازهای امروز نیست؛ چنین استدلالی کاملا غلط است چرا که هیچ مکتب درمانی، ادعا ندارد که جوابگوی تمام بیماریها است.
در طب اسلامی نیز در یک مسیر است و ما یک تعریف آیندهنگر از آن ارائه دادهایم؛ در حوزه طب اسلامی، گفتهایم آموزههایی است که در آینده با پژوهش، استنباط و عقل هم به دست میآید یعنی عقل را رد نمیکنیم کنار نگذاشته و صرفاً بر اساس یک روایت، نسخه نمیدهیم بلکه تمام تجزیه و تحلیلها را انجام میدهیم و نهایتا آن منابع دینی و روایی در حوزه طب را به آزمون میگذاریم و اگر در مورد یک بیماری خاصی جواب داد، به عنوان طب اسلامی از آن استفاده میکنیم.
در حال حاضر مخالفتهایی که با طب اسلامی میشود را میتوان به دو یا سه طیف تقسیم کرد:
بخش عمدهای از این مخالفتها به خاطر ندانمکاری بعضی از موافقین طب اسلامی است؛ برخی از این مخالفتها به خاطر جهل به موضوع است (الناس اعداء ما جهلوا)، برخی چون نمیدانند که تعریف ما از طب اسلامی چیست و چه افرادی در این حوزه کار کردهاند و چون حرف حساب را نشنیدهاند، با مشاهده برخی مصادیق انحرافی، با اصل موضوع طب اسلامی مخالفت میکنند!
اما طیف زیادی از مخالفتها هم به خاطر غرضورزی است یعنی عدهای عامدانه با طب اسلامی مخالفت میکنند، این طیف دقیقاً میدانند که چه کار میکنند؛ بیشتر افراد این طیف، آن طرف آبیها هستند به طور مثال خطی که بیبیسی و امثال سروش دنبال میکنند از این سنخ مخالفت با طب اسلامی است؛ این طور نیست که این افراد ندانند بلکه میدانند و عمداً با طب اسلامی مخالفت و مبارزه میکنند.
تسنیم: علت مخالفت و مبارزه عامدانه این جریان با طب اسلامی چیست؟!
در پاسخ به این سؤال باید گفت که وقتی ما تاریخ پزشکی را میخوانیم و با دقت در عملکرد مستشرقین متوجه میشویم که یکی از اهداف اصلی آنها، مبارزه با "علوم اسلامی" بوده است؛ این جریان، سالیان سال در پی این بوده که به جامعه مسلمین القا کند که مسلمانان چیزی از خودشان ندارند و باید وابسته به غرب باشند.
افرادی مانند "ادوارد براون" و "سیریل الگود"که پزشک دربار قاجار بود از ابتدا، تئوریپردازی کردند که اسلام ورودی به مباحث دنیایی ندارد و طب هم یکی از آنها است!
اسلام برای مباحث دنیایی از جمله "طب" برنامه دارد
اما در مقابل آن جریان میبینیم که در سالهای اخیر، تعدادی پزشک یا اساتید حوزی که تحصیلات آکادمی پزشکی را هم دارند و مباحث طب سنتی را هم مسلط هستند، میگویند که اسلام در طب حرف دارد؛ این امر، تمام تلاش چند صد ساله جریان مخالف با علوم اسلامی را برباد میدهد یعنی جریان اصیل حامی طب اسلامی میخواهد بگوید که اسلام برای مباحث دنیایی از جمله طب برنامه دارد.
بنابراین طبیعی است که دشمنان این بیداری، تمام تلاششان را براین متمرکز میکنند که این اتفاق نیفتد؛ اگر به اینجا برسیم که اثبات شود بگوییم اسلام برای سلامت مباحث دنیا برنامه دارد، در سایه این خودباوری ممکن است عدهای دیگر بگویند اسلام در اقتصاد، سیاست و ... هم برنامه دارد و تمام مسائل را دنبال خودش میآورد، پس آنها باید همان خط اول را که قائل به طب اسلامی است به شدت را بکوبند.
این دشمنان بیرونی و نفوذیهای وابسته به آنها که به آن اشاره شد، بهشدت فرصتطلب هستند و میروند مثلا برخی مسئولان ارشد وزارت بهداشت را بهگونهای تشویق و تحریک میکنند که یا خود جلوی این حرکت(طب اسلامی) بایستند یا وقت بگیرند و بروند دیدار مراجع و صورت مسئلهای خیلی وحشتناک از طب اسلامی ترسیم کنند و بگویند که چه نشستهاید؟ عدهای به اسم طب اسلامی دارند مردم را میکشند و آبروی اسلام را میبرند!
خب با چنین فرضی ممکن است برخی مراجع هم بگویند چنین چیزهایی غلط است.
لزوم تفکیک مبارزه عامدانه با طب اسلامی از مخالفتهای ناشی از جهل
پس باید تلاشهای عامدانه در مبارزه با طب اسلامی را بشناسیم و آن را از مخالفتهایی که ناشی از جهل به موضوع است تفکیک کنیم؛ پس آن حرکتی که از خارج از کشور مدیریت میشود، یک عقبه تاریخی دارد؛ دشمنان دقیقاً متوجه شده و شناسایی کردهاند که چه اتفاق مثبت و بزرگی میتواند با تکمیل رویکرد به طب اسلامی و اتکا به آن در نظام سلامت کشورمان روی دهد.
اگر با طب اسلامی، نظامسازی شود و محتوایی که در این حوزه داریم را استخراج و پالایش کنیم منجر به تحول بزرگی در سایر رشتههای علمی و حوزههای دیگر مانند اقتصاد و ... نیز میشود مانند یک دومینو چرا که اگر در طب موفق شویم و بگوییم اسلام برای طب و سلامت برنامه دارد، این دومینو آغاز و باعث میشود دشمنان سنگرهایی را که طی دهها سالها با زحمت فتح کردهاند را نیز از دست بدهند و اهمیت مسئله طب اسلامی همین جاست در این مسئله است لذا باید محکم پای طب اسلامی بایستیم و به صورت اصولی کار را جلو ببریم.
تسنیم: اینکه شما اشاره داشتید که ما در مسیر تکامل طب اسلامی هستیم آیا بهمعنای آن است که این طب هنوز موفق به ترسیم و ایجاد نظام مدون مخصوص به خود نشده است اما با تکامل طب اسلامی قادر به ایجاد یک نظام سلامت مستقل بهاسم طب اسلامی خواهد بود؟
دکتر اسماعیلی: اگر اجازه بدهید تعریف طب اسلامی را کامل کنم بعد به این سؤال شما بپردازیم؛ ممکن است تصور غلطی راجع به طب اسلامی وجود داشته باشد که برخی افراد توقع دارند که برای هر بیماری جدیدی مانند ایدز و هپاتیت یا هر بیماری جدیدی، یک روایت یا یک آیه قرآن داشته باشیم!
اگر ما به موضوع به این شکل بخواهیم بپردازیم، طبیعی است که راجع به بسیاری از موضوعات فقهی که امروز با آن مواجهیم نیز آیه و روایت مستقیمی نداریم مثلاً شما راجع به بانک، بیمه و بسیاری از مسائلی که مسائل روز است، آیه مستقیم یا روایت نداریم اما مراجع تقلید ما براساس آن اصولی که در دست دارند، میتوانند راجع به این موضوعات جدید فتوا صادر کنند یعنی به جایگاهی رسیدهاند که براساس اصول اولیهای که از آیات و روایات و یکسری قواعد عقلی بهدست آوردهاند، میتوانند در موضوعات روز فتوا صادر کنند، موضوعات جدیدی که قبلاً در فقه سابقه نداشته و مستقیماً در آیه و روایات اثری از آن نمیبینیم.
برخی میگویند لفظ "طب اسلامی" در آیات و روایات وجود ندارد!
حال نیز برخی میگویند لفظ "طب اسلامی" در آیات و روایات وجود ندارد! مثلاً لفظ طب اسلامی را بهصورت مستقیم در روایتی نداریم همانگونه که اقتصاد اسلامی یا روانشناسی اسلامی بهصورت مستقیم در منابع روایی نداریم؛ قرار هم نیست در روایات به این موضوعات پرداخته شود بلکه اصولی از روایات و آیات دستمان میآید که میتوانیم بر اساس آن اصول، نیازهای روز خودمان را استخراج کنیم.
این مسئله فقط در موضوعات اسلامی مطرح نیست بلکه در بسیاری از مکاتب طبی رایج دنیا نیز صادق است مثلاً "هومیوپاتی" از یک جمله شروع شده که "مشابه، مشابه" را درمان میکند و در حال حاضر با توسعه و تکامل آن، هومیوپاتی برای خود تبدیل به یک مکتب درمانی شده است بنابراین برای داشتن یک "مکتب طبی" ضرورتاً نیازی به انبوهی از آیات و روایات نداریم.
تسنیم: وقتی صحبت از "مکتب طبی" یا نظام طبی مبتنی بر اسلام میشود، این نظام یا مکتب باید از چه مبانی، بخشها و اجزایی برخوردار باشد که بتوان آن را یک مکتب مستقل تلقی کرد و آیا اساساً با منابع روایی و قرآنی که امروز در دست داریم، میتوانیم یک نظام سلامت و درمان مستقل بهنام "نظام سلامت طب اسلامی" ایجاد کنیم؟
دکتر اسماعیلی: آیات و روایات مختلفی در حوزه طب داریم که بعضی از آنها بسیار ارزشمند است؛ در حال حاضر ما مانند افرادی هستیم که میگوییم در این کوه، گنج وجود دارد، بیایید این گنج را استخراج و از آن استفاده کنیم اما عدهای کنار ایستادهاند و میگویند گنجی وجود ندارد!
ما میگوییم بخشی از این گنج را پیدا کردهایم، چیزهایی در منابع دینی خودمان در دست داریم که در هیچ جای دیگری نیست، مردم به آن نیاز دارند اما بعضیها کنار ایستادهاند و بدون تحقیق و بعضاً بدون اینکه بدانند ما در مورد چهچیزی صحبت میکنیم، با آن مخالفت میکنند!
توانایی و امکان ارائه یک "نظام سلامت اسلامی" وجود دارد
نکتهای که شما سؤال کردید که آیا اسلام توانایی طراحی یک "نظام سلامت اسلامی" برای پاسخگویی به نیازهای مردم را دارد، میگوییم "بله" دارد.
منابعی که در این نظام سلامت اسلامی از آن استفاده میکنیم آیات، روایات، عقل و تجربه کنار یکدیگر است؛ آقای دکتر غلامرضانورمحمدی، کتابی را تألیف کردهاند بهنام "نظام سلامت در اسلام" که بخشهای مختلف این نظام سلامت را توضیح داده و تشریح کردهاند که چگونه میشود در بخشهای مختلف ورود و نظامسازی کرد.
افراد مختلفی که با طب اسلامی، مخالفت یا آن را انکار میکنند، بهجای این مخالفتها باید کمک کنند تا به سلامت مردم از این طریق کمک شود؛ هدف ما این است که مردم ما سالمتر باشند، کمتر بیمار شوند و اگر بیمار شدند با بهترین، سادهترین و ارزانترین روشها درمان شوند؛ در طب اسلامی، ظرفیتهای بالایی داریم که باید از این ظرفیتها استفاده کنیم.
رویکرد ما به طب اسلامی، رویکرد پژوهشمحور است و دید سطحی یا اخباری نداریم که روایت را بگذاریم جلوی خودمان و فقط براساس برداشت شخصی از آنها، بخواهیم تجویزی را انجام دهیم بلکه این منابع بر اساس تحقیق و تجربه بهکار گرفته میشوند... .
(پایان بخش نخست)
گفتوگو از: جابر سعادتی صدر
انتهای پیام/*