در گفتگوی تسنیم با پیشکسوت قرآنی مطرح شد؛ از مرور خاطرات جلسات استاد مولایی تا سبک زندگی قرآنی در خانواده

معمولاً هر قاری قرآن وقتی در این حوزه موفقیت‌هایی کسب می‌کند و وارد سطح بالاتری از عرصه قرائت می‌شود، این یعنی صدای فوق‌العاده‌ای دارد. بنابراین می‌تواند اذان هم بگوید.

به گزارش گروه خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، استاد حسن رضاییان، قاری و مؤذن پیشکسوت و شناخته‌شده‌ای است که بیش از پنجاه سال سابقه فعالیت قرآنی دارد. او در ابتدای فعالیت‌های قرآنی، از استاد عبدالباسط تقلید می‌کرد و به گونه‌ای در تقلید این استاد محروم پیشرفت کرد که صدای او با سبک تلاوت عبدالباسط عجین شده است. این چنین است که هرچند گاهی از سبک اساتیدی مانند استاد مصطفی اسماعیل یا غلوش تقلید می‌کند، اما در مجموع تلاوت‌های او مخاطب را به یاد تلاوت‌های استاد عبدالباسط می‌اندازد.

حاج حسن رضاییان تا به حال در مسابقات قرآنی زیادی شرکت کرده و هرچند امروزه به عنوان داور و مدرس قرآنی شناخته می‌شود، اما برنامه‌هایی برای اجراى تلاوت قرآن دارد. جلساتى هم برای آموزش تجوید و صوت و لحن برگزار می‌کند.

 

* امروز حاج حسن رضاییان به عنوان قاری و مؤذن پیشکسوت در سطح کشور شناخته شده است. می‌خواهیم بدانیم در دوران کودکی شما، یعنی حدود شصت سال قبل، فضای قرآنی در خانواده شما و جامعه به چه صورت بود؟ شما استاد خاصی داشتید  که به قرائت قرآن تشویق شدید؟

خانواده ما با قرآن مأنوس بودند. پدر من، حاج عبدالکریم، سواد نداشت. از دوران کودکی‌اش یعنی حدود هفت سالگی در عطاری کار می‌کرد. اما قرآن می‌خواند و اذان می‌گفت. حتی اذانی با صدای پدرم ثبت شده که مشخص از دل برآمده است. من هم از کودکی از او تقلید می‌کردم. البته همین حالا هم دنبال صوت آن اذان هستم که متأسفانه صوتش را پیدا نمی‌کنم.

حتی پدربزرگ من، حاج حسین رضاییان، هم قاری قرآن بود. در واقع انس با قرآن در خانواده ما نسل به نسل منتقل شده  است. پدرم تعریف می‌کرد وقتی کم سن و سال بود، پدرش در مجالس قرآن تلاوت می‌کرد و وقتی او نبود، پدر من پشت میکروفون می‌ایستاد و جلسه را اداره می‌کرد. حتی مادربزرگ من هم خانم جلسه‌ای بود.

البته من به تنهایی آن‌قدر قرآن خواندم و به صوت اساتید مختلف مانند عبدالباسط گوش دادم که در قرائت قرآن موفق شدم. هرچند قبل از اینکه به قرآن روی بیاورم، تصنیف‌خوانی می‌کردم. آن سال‌ها که ما کودک بودیم، تصنیف‌خوان‌ها در خیابان‌ها می‌آمدند و من هم نوار آن‌ها را می‌گرفتم و چون به موسیقی تصنیف علاقه داشتم، تصنیف‌ها را حفظ می‌کردم و مانند آن‌ها می‌خواندم.

* اما به هر حال میان زمینه‌های تصنیف‌خوانی تا اصول قرائت قرآن فاصله زیادی است. چه شد از شاخه موسیقی فاصله گرفته و به عرصه تلاوت قرآن وارد شدید؟

این هم ماجرایی دارد. چون ما در خانواده مذهبی بودیم  و پدر و مادر و بزرگ‌ترهای ما با قرآن مأنوس بودند، قاعدتاً ما هم با کلام وحی انس داشتیم و با تلاوت قرآن ناآشنا نبودیم. اما چون من در کودکی سواد قرآنی نداشتم تا بتوانم قرآن را از رو بخوانم، به همین علت بود که به سراغ تصنیف‌خوانی رفتم، چون زبان فارسی بود. البته تصنیف‌های مربوط به واقعه عاشورا و قیام امام حسین علیه السلام را هم می‌خواندم.

تا روزی که با شخصی به نام حاج‌آقا شیرازی آشنا شدم. ایشان تمام مدت سال را در کربلا به سر می‌برد و فقط برای ایام ماه صفر به تهران می‌آمد. آن روزها در ماه صفر، هر روز صبح تا ظهر مراسم روضه‌خوانی و ذکر مصیبت برپا بود. یک روز ایشان به من گفت «تو خیلی قشنگ می‌خوانی، حیف نیست که با این صدای خوب قرآن نمی‌خوانی؟!» گفتم که «حاج‌آقا ما در مدرسه قرآن می‌خوانیم.» گفت «خب شما که به تلاوت قرآن علاقه داری، چرا به صورت رسمی قرآن نمی‌خوانی؟» بعد هم پیشنهاد کرد که یک جلسه قرآن به من معرفی کند. من هم که آرزوی این برنامه را داشتم که در جمع و مراسم قرآن بخوانم، با ذوق و شوق قبول کردم. خلاصه یک روز صبح بعد از نماز، حاج‌آقا شیرازی من را به جلسه قرآن برد؛ از قضا جلسه استاد مولایی مرحوم که استاد شناخته شده در عرصه قرائت بودند برگزار می‌شد. حاج‌آقا شیرازی از دوستان استاد مولایی بود. در آن جلسه به تلاوت‌ها گوش می‌دادم و بعد از جلسه، دست من را در دست استاد مولایی گذاشت و گفت «این پسر از قاریان برجسته کشور می‌شود، من یک نبوغی در او می‌بینم که کمتر کسی دارد.» استاد مولایی هم خوشامد گفت و با روی خوش از من استقبال کرد.

*جلسات قرآن آن زمان با امروز چقدر تفاوت داشت؟

تفاوت آن جلسات قرآنی با جلسات امروزی در نحوه استقبال و توجه مخاطبان و قرآن آموزان بود. مثلاً من به یاد دارم که چند هفته‌ای گذشت که استاد مولایی به من اجازه قرائت قرآن دادند. در کل شاید در یک هفته نهایتاً دو بار نوبت به هر کدام از ما می‌رسید تا بتوانیم چند خط قرآن بخوانیم. بقیه مدت را به تلاوت بقیه گوش می‌دادیم و از نکاتی که استاد می‌گفت، شیوه قرائت صحیح و اصول و قواعد را یاد می‌گرفتیم. ولی امروزه در جلسات قرآن گاهی افراد انتظار دارند هر روز نوبت قرآن خواندن داشته باشند و اگر دو روز نوبت به آن‌ها نرسد، دلخور می‌شوند. این بندگان خدا نمی‌دانند که غرض یاد گرفتن اصول قرائت است و این توفیق از طریق استماع و توجه به نکات حاصل می‌شود.

ما در جلسات استاد مولایی گاهی دو سه خط قرائت می‌کردیم و می‌گفت کافی است. گوش دادن شرط مهم در یادگیری اصول قرائت بوده و هست و این نکته‌ای است که گاهی قرآن آموزان به آن توجه نمی‌کنند.

خلاصه ما با جلسه استاد مولایی اخت گرفتیم و به لطف خداوند و راهنمایی استاد مولایی، از آن زمان قاری قرآن شدم. بعدها هم وارد فعالیت تدریس قرائت شدم. البته مباحث مالی و اقتصادی اصلاً برایم مطرح نبود. ازجمله اینکه 42 سال در محله عباس‌آباد تدریس کردم و حتی یک ریال هم دریافت نکردم، بلکه گاهی خودم برای جلسات خرج کردم. درحالی‌که متأسفانه برخی افراد به محض اینکه برای حضور در جلسات دعوت می‌شوند، فوراً درباره امور مالی صحبت می‌کنند.

*شما بعد از فعالیت و کسب موفقیت در عرصه قرائت، وارد حوزه اذان هم شدید. ماجرا چه بود؟

معمولاً هر قاری قرآن وقتی در این حوزه موفقیت‌هایی کسب می‌کند و وارد سطح بالاتری از عرصه قرائت می‌شود، این یعنی صدای فوق‌العاده‌ای دارد. بنابراین می‌تواند اذان هم بگوید.

*درست است، اما به هر حال اصول و قواعد قرائت قرآن با اذان متفاوت است. ضمن اینکه تعداد قرائی که به عنوان مؤذن مطرح شناخته شده‌اند، انگشت‌شمار است.

همین‌طور است. اذان گفتن با قرائت قرآن فرق دارد. قرآن را  می‌توانیم به هر سبکی بخوانیم. البته باید توجه داشت که هر نغمه‌ای که در ذهن می‌آید را نباید پیاده کرد، چون نغمه‌ها باید درست شده و شکل گرفته از روی معانی باشند. یعنی باید طوری باشد که این ملودی بر مفهوم سازگار باشد. در حالی که اذان گفتن، فاکتورهای خاص خودش را دارد. اذان را باید به گونه‌ای گفت که سالیان سال ماندگار باشد. چون دیگران می‌آیند و مانند همان اذان را می‌گویند و تکراری می‌شود. مثلاً ما الآن اذان‌هایی داریم که بسیار به یکدیگر شباهت دارند. کسی هم که اولین بار این سبک اذان را گفته دنبال سبک دیگری می‌رود و وقتی دلیلش را می‌پرسیم، می‌گوید اذانم تکراری شده! نظر من این است مؤذن باید یک اذانی بگوید که تا یک قرن دیگر هم ماندگار باشد.

*چنین اصولی را در اذان گفتن خودتان اعمال کرده‌اید؟

بله. اذان من را کسی نمی‌تواند بگوید.

*چرا؟

چون یک اذان قدرتی است. سبکش را هم در دستگاه حجاز از عبدالعزیز بخاری، الگو گرفتم. درواقع عبدالعزیز بخاری یک اذانی گفت که دیگر کسی نتوانست مانند او بگوید. من هم چهارچوب را از ایشان یاد گرفتم و بعضی از ملودی‌ها را خودم هماهنگ کردم.

* در صحبت‌هایتان اشاره کردید که انس با قرآن در خانواده شما نسل به نسل منتقل شده تا به شما رسیده است. شما چقدر دغدغه داشته‌اید که فرزندانتان مأنوس با قرآن باشند و فضای خانواده را قرآنی کنید؟

یک نکته بدیهی است که پدر خانواده در هر موضوع و کاری استمرار و دقت داشته باشد، فرزندان از او تبعیت می‌کنند. شاید به ندرت اتفاق بیفتد که اگر پدر خانواده استاد موسیقی باشد، فرزندان قاری قرآن شوند. البته ممکن هست که یک دوره کلاس قرآن رفته باشند، ولی درنهایت به تبعیت از پدر سراغ موسیقی می‌روند. همین‌طور اگر خانواده مذهبی باشد و پدر حافظ قرآن باشد، فرزند هم از او تبعیت می‌کند. درواقع بزرگ‌ترهای خانواده باید از هر فرصتی برای تربیت قرآنی فرزند خود استفاده کنند. وقتی در خانه‌ای مدام صدای تلاوت قرآن به گوش برسد، طبیعی به نظر می‌رسد که اهل خانه هم با کلام وحی مأنوس باشند. همان‌طور که وقتی بچه‌های خانواده مدام در معرض برنامه‌های ماهواره‌ای باشند، از همین برنامه‌ها الگو می‌گیرند و تربیت می‌شوند.

وقتی فرزندانم کم سن بودند بارها اتفاق می‌افتاد که در خانه مشغول تلاوت قرآن بودم و فرزندانم کنارم می‌نشستند و گوش می‌دادند. آن‌ها هم به مرور با قرآن انس گرفتند. هر روز صبح که قرآن می‌خواندم، فرزندم کنارم می‌نشست. حتی آن موقع حرف زدن هم بلد نبود، اما به یاد دارم که هر کاری می‌کردم او هم انجام می‌داد. همین باعث شد در سن 5 سالگی سوره حجر را به تقلید از عبدالباسط بخواند. حالا هم دخترم با قرآن مأنوس است و هم پسرم، سجاد رضاییان، امروز از قاریان مطرح و موفق است.

*نقش همسرتان در موفقیت‌های قرآنی شما چقدر است؟

همسرم نقش انکار نشدنی در فعالیت‌های قرآنی من داشته است. البته خودش هم بخش زیادی از قرآن را حفظ است. همیشه هم مشوق من در کارهای قرآنی بوده است. گاهی اوقات به طور هم‌زمان از طرف دو کشور برای برنامه قرآنی دعوت می‌شدم. مثلاً یک‌بار هم‌زمان مرکز اسلامی در امریکا من را دعوت کرد و همان موقع حزب‌الله از لبنان تماس گرفتند تا در مراسمی شرکت کنم. وقتی با همسرم مشورت می‌کردم که کدام دعوت را قبول کنم، همسرم می‌گفت لبنان برو. می‌گفتم شاید شرایط امریکا بهتر باشد! همسرم پیشنهاد داد استخاره کنم. اولین استخاره‌ای که کردم خوب آمد. بعد او گفت «دیگر استخاره نکن و برو لبنان. حزب‌الله به تو احتیاج دارد.» همسر بنده واقعاً به من روحیه می‌دهد و تشویقم می‌کند.

* شما در کشورهای زیادی سفر تبلیغی داشته‌اید. نگاه مردم سایر ادیان به شیعیان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من تا به حال به بیش از سی کشور جهان برای تبلیغ اسلام و قرائت قرآن کریم سفر کرده‌ام. درمجموع می‌توانم بگویم مبلغین شیعی به خصوص از جمهوری اسلامی ایران توانسته‌اند رویکرد سایر مردم از دین‌های مختلف را به مسلمانان و به خصوص شیعیان مثبت کنند. چون دشمنان ما در بسیاری کشورها، تبلیغات منفی علیه ما، ایرانی‌های مسلمان، داشته‌اند. به عنوان مثال در یکی از کشورهای آفریقایی از من خواسته شد تا در کنار چند قاری از برادران اهل سنت قرار بگیرم و قرآن را تلاوت کنم. درواقع این برنامه، نوعی مسابقه بود. با این تفاوت که در این رقابت قرآنی، مردم حاضر در برنامه رتبه برتر را انتخاب می‌کردند.  شنیده بودم مردم اهل سنت آن کشور تعصب خاصی به هم‌مذهبی‌های خودشان دارند و بنابراین هیچ بعید نمی‌دانستم که به عنوان قاری برتر انتخاب شوم. به هر حال در کنار برادران اهل سنت در جایگاه حاضر شدم و به نوبت چند آیه از قرآن کریم را قرائت کردیم. وقتی نوبت به انتخاب مردم شد، بیشتر جمعیت یک‌صدا فریاد می‌زدند «حَسان، حَسان». در ابتدا متوجه منظورشان نشدم اما وقتی مجری برنامه نام «حسن رضاییان» را به عنوان رتبه منتخب مردم مطرح کرد، متوجه شدم منظورشان از «حَسان» همان حسن که نام کوچک من است، بوده است. بعد از برنامه هم با برادران اهل سنت ارتباط خوبی برقرار کردیم و دوستی بین ما شکل گرفت.

این نمونه خاطرات در برنامه‌های تبلیغی بسیاری از چهره‌های قرآنی کشورمان می‌توان پیدا کرد. اما نکته مهم این است که ما به عنوان سفیران مبلغ از جمهوری اسلامی ایران، پیام صلح و همدلی در سایه یکتاپرستی را به مردم کشورهای دیگر ابلاغ کنیم و خودمان نمونه‌ای از رأفت و محبت اسلامی باشیم.  

*گفتگو از مریم مرتضوی

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط